بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

محمد‌داود شیرانی

درباره

سن: ۳۶
ملیت: ايران
مذهب: اسلام (سنی)
وضعیت تأهل: متاهل

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۸ تیر ۱۳۹۳
محل: ملیر کانتونمنت، کراچی، پاکستان
نحوه کشته‌شدن: اعدام فراقضایی با سلاح گرم
اتهامات: اتهام نامعلوم

ملاحظات

مسئولیت آقای شیرانی سخنرانی، ملاقات‌های مردمی از جمله با سران طوایف و ارتباط با مخالفان حکومت در پاکستان بود و در میان آنها هم فردی شناخته شده بود.

اطلاعات در خصوص کشته شدن آقای محمد داوود شیرانی نارویی، فرزند چاکر، متولد بیرجند (خراسان جنوبی)، متاهل و دارای ۴ فرزند، از طریق مصاحبه بنیاد عبدالرحمن برومند با یک منبع مطلع و یکی از نزدیکان به خانواده او در چندین زمان متفاوت به دست آمده است. (۲۳ شهریور۱۴۰۰، ۳۱ فروردین ۱۴۰۰ و ۱۸ مهر ۱۴۰۲) برای کسب اطلاعات زمینه‌ای پرونده آقای شیرانی از گزارش سازمان عفو بین‌الملل (۲۶ شهریور ۱۳۸۶)، وبسایت العربیه فارسی، (۶ شهریور ۱۳۹۳) و وبلاگ شبکه اطلاع‌رسانی نصر، (آخرین به روز رسانی: ۱۳۹۴ مهر ۱۵) استفاده شده است.

آقای شیرانی سال ۱۳۵۷ در یک خانواده بلوچ و اهل سنت به دنیا آمد. او تحصیلات خود را در همین شهرستان تا سطح دیپلم در رشته علوم انسانی ادامه داد. آقای شیرانی در بازار شغل آزاد داشت و به خرید و فروش اتومبیل مشغول بود. به گفته یکی از نزدیکان، آقای شیرانی در استان سیستان و بلوچستان ایران یک زندگی مرفه داشت و از جمله به دلیل فعالیت‌های خانواده ریگی فرد شناخته شده‌ای بود. او در سال ۱۳۸۰ زمانی که در یک نمایشگاه خرید و فروش اتومبیل مشغول کار بود با خواهر آقای عبدالمالک ریگی ازدواج کرد. (مصاحبه با یکی از نزدیکان، ۲۳ شهریور ۱۴۰۰، مصاحبه با یک منبع مطلع، ۳۱ فروردین ۱۴۰۰)

پس از خارج شدن عبدالمالک ریگی از ایران، توجه مقامات امنیتی به بستگان او از جمله آقای شیرانی جلب شد و آنها برای بازجویی مرتب به نهادهای امنیتی احضار می‌شدند. به گفته یکی از نزدیکان، آقای شیرانی معمولا به صورت تماس تلفنی به ستاد خبری اداره اطلاعات در خیابان آزادی زاهدان احضار می‌شد. به گفته مصاحبه شونده، هربار که سازمان جندالله با نیروهای نظامی حکومتی درگیر می‌شد، نهادهای امنیتی نزدیکان او در ایران، تحت نظر می‌گرفتند. مقامات امنیتی در بازجویی‌ها برای مثال از آقای شیرانی می‌خواستند که به ازای «هر مطالبه‌ای که دارد» برای آنها «خبرچینی» کند. به گفته یک منبع مطلع، احضارهای آقای شیرانی در اوایل صرفا برای یادآوری این نکته بود که نهادهای امنیتی هرگونه فعالیت خانواده ریگی را زیر نظر دارند اما به مرور با وجود اینکه ارسال پیام به اعضای سازمان جندالله برای حکومت امکان‌پذیر بود، اما از آقای شیرانی می‌خواستند پیام‌هایی را به مخالفان منتقل کند. (مصاحبه با یکی از نزدیکان ۲۳ شهریور ۱۴۰۰، مصاحبه با یک منبع مطلع ۱۸ مهر ۱۴۰۲)

به گفته یک منبع مطلع، درجریان این احضارها چندین‌بار خودروی آقای شیرانی توقیف شد اما بعد از مداخله «ریش‌سفیدان»، نهادهای حکومتی با این توضیح که «اشتباهی رخ داده» خودرو را از توقیف خارج کردند. به گفته مصاحبه شونده،‌ بعد از فروش خودرو و از طریق خریدار آقای شیرانی متوجه شدند که نهادهای امنیتی در آن دستگاه ردیاب و شنود کار گذاشته بودند. (مصاحبه  با یک منبع مطلع، ۱۸ مهر ۱۴۰۲) در سال ۱۳۸۶ مقامات امنیتی در آخرین احضارهای آقای شیرانی که در ایران فعالیت سیاسی خاص نداشت، او را به پرونده‌سازی تهدید کرده بودند و تاکید کرده بودند که «اگر علیه عبدالمالک [ریگی] با نهادهای امنیتی همکاری نکنند برایشان مشکل درست می‌کنند.» (مصاحبه با یکی از نزدیکان، ۲۳ شهریور ۱۴۰۰)

محمد داوود نهایتا بهار سال ۱۳۸۷ به همراه خانواده به پاکستان مهاجرت کرد و به گروه جیش‌العدل پیوست. به گفته یکی از نزدیکان، مسئولیت آقای شیرانی سخنرانی، ملاقات‌های مردمی از جمله با سران طوایف و ارتباط با مخالفان حکومت در پاکستان بود و در میان آنها هم فردی شناخته شده بود. آقای شیرانی که میان دوستانش به «دایی» معروف بود، روابط اجتماعی قوی داشت و در متحد کردن مخالفان موثر بود. (مصاحبه با یکی از نزدیکان،  ۲۳ شهریور ۱۴۰۰)

آقای شیرانی به ورزش حرفه‌ای علاقه‌مند بود و پیش از رفتن به پاکستان در زاهدان باشگاه «جیت کاندو» داشت. او روابط عمومی گسترده‌ای با جامعه بلوچ و غیر بلوچ داشت. به گفته یک منبع مطلع، آقای شیرانی همچنین به شجره‌شناسی خانواده‌ها و طوایف بلوچ علاقه‌مند بود و بسیاری از آشنایان و نزدیکان او در بلوچستان ایران برای اطمینان از نسب‌ها و نسبت‌های خانوادگی خود به آقای شیرانی مراجعه می‌کردند. به گفته مصاحبه‌شونده،‌ از جمله دیگر ویژگی‌های شخصیتی آقای شیرانی حمایت از پناهجویان بلوچ ایرانی در پاکستان و حفظ ارتباط با آنها بود. (مصاحبه با منبع مطلع، ۱۸ مهر ۱۴۰۲)

وضعیت بلوچ‌های ایران

اقلیت بلوچ اهل سنت تقریبا سه درصد جمعیت کل ایران را تشکیل می‌دهند. زبان اول بلوچ‌های ایران عمدتا بلوچی است و اقلیتی از آنان براهویی صحبت می‌كنند. آنها  در استان سیستان و بلوچستان، جایی که ۶۴ تا ۷۷ درصد ساکنان زیر خط فقر زندگی می‌کنند، در اکثریت هستند. با وجود منابع گاز، نفت، طلا و سرچشمه‌های آبی تقریبا دو سوم ساکنان این منطقه به آب آشامیدنی پاک دسترسی ندارند. سیاست‌های تبعیض‌آمیز اقتصادی این استان را به لحاظ شاخص‌های آموزشی، بهداشتی و تغذیه  یکی از فقیرترین نقاط ایران ایران تبدیل کرده است. در نتیجه این سیاستگذاری‌ها فعالیتهای مدنی در منطقه جای خود را به گروه‌های مخالف مسلح و درگیری‌های مرگبار داده است. حکومت ایران در راستای کنترل شدیدتر منطقه از جمله اقدام به وحشت افکنی و بازداشت‌های خودسرانه فعالان مدنی و فعالان حقوق بشر کرده است. (تحقیقات بنیاد عبدالرحمن برومند)

سازمان عفو بین‌الملل طی گزارشی در سال ۲۰۰۷ با اشاره به فعالیت گروه‌های مسلح از حكومت‌ ایران خواست كه «تجاوز به حقوق بشر را با تجاوز‌های بیشتر پاسخ ندهند. حكومت‌ها وظیفه دارند که برای تامین ایمنی مردم و حفظ آنان از حملات خشونت‌بار اقداماتی را انجام دهند، ولی آنان باید به تعهدات خود تحت قوانین بین‌المللی پایبند باشند و روش‌هایی را به کار نگیرند كه حقوق بشر را پایمال کند.» (سازمان عفو بین الملل، ۲۶ شهریور ۱۳۸۶)

امکان فعالیت‌های مدنی در سیستان و بلوچستان محدود است و هرگونه تحرک مدنی به شدت از سوی حکومت سرکوب می‌شود. در سال‌های بعد از خرداد ۱۳۷۶ بسیاری از نهادهای مردم نهاد در اقصی نقاط ایران از جمله در مناطق حاشیه‌ای مانند خوزستان، سیستان و بلوچستان و کردستان فعالیت‌های خود را آغاز کردند. روزنامه‌های زیادی در این دوران به چاپ رسیدند و کلاس‌های آموزش زبان مادری خارج از مدارس آغاز به کار کردند. اما طولی نکشید که روزنامه‌ها توقیف و نهادهای مستقل مردم نهاد بسته شدند. در چنین شرایطی گروه‌هایی در سیستان و بلوچستان با دستور کار مبارزات مسلحانه اعلام موجودیت کردند.

جندالله

جنبش مقاومت مردمی ایران موسوم به جندالله در سال ۱۳۸۲ بنیان گذاری شد. این جنبش هدف خود را تلاش برای تامین حقوق مذهبی و قومی قوم بلوچ و اهل سنت در استان سیستان و بلوچستان ایران اعلام کرد و تاکید كرده است که «یک گروه جدایی‌طلب» نیست. این گروه از سال ۱۳۸۴ دست به یک سلسله عملیات نظامی علیه نیروهای جمهوری اسلامی ایران زد که طی آن ده ها نفر از این نیروها را اسیر و یا به قتل رسانده است. متقابلا جمهوری اسلامی نیز به دستگیری و اعدام ده‌ها تن از اعضای این گروه پرداخته و عملیات نظامی در منطقه سیستان و بلوچستان همچنان ادامه دارد. عبدالمالک ریگی رهبر این گروه طی مصاحبه با رسانه‌های خارج از ایران در رد ادعای دولت مبنی بر «تروریست» و «عامل بیگانه» بودن این گروه، مدعی شد که برای جایگزین کردن «یک سیستم مردمی که حقوق تمامی انسان‌ها را به رسمیت بشناسد» با رژیم جمهوری اسلامی وارد مبارزه شده است. خبر دستگیری وی روز ۴ اسفند ۱۳۸۸ توسط وزارت اطلاعات ایران منتشر شد و چگونگی دستگیری وی در هاله‌ای از ابهام باقی مانده است. عبدالمالک ریگی در ۳۰ خرداد ۱۳۸۹ در زندان اوین به دار آویخته شد. تعدادی از اعضای جندلله با تجدید سازماندهی و ساختار تشکیلاتی و تجدید نظر در برخی روش‌های پیشین، در اواخر سال ۱۳۹۰ سازمان جیش‌العدل را به رهبری صلاح‌الدین فاروقی تاسیس کردند. جیش‌العدل خود را یک گروه سنی می‌داند که بر «فدرالیزم برای ایران و خودمختاری برای بلوچستان»‌ و «مبارزه مسلحانه با جمهوری اسلامی» تاکید دارد.

 پیشینه اعدام‌های فراقضایی توسط جمهوری اسلامی ایران

جمهوری اسلامی ایران ید طولایی در اعمال خشونت با انگیزه‌های سیاسی در ایران و اقصی نقاط جهان دارد. از انقلاب ۱۳۵۷ به بعد، عوامل جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور دست به ربودن، ناپدید کردن و قتل تعداد زیادی از افرادی که فعالیتشان برایشان نامطلوب بود‍ه زده‌اند. تعداد قربانیان اعدام‌های فراقضایی در داخل کشور روشن نیست، اما این قتل‌ها از بهمن ۱۳۵۷ آغاز شده و در طول عمر جمهوری اسلامی در داخل و خارج از ایران تداوم داشته است. بنیاد عبدالرحمن برومند بیش از ۵۴۰ قتل را که به جمهوری اسلامی ایران نسبت داده می‌شود، در خارج از ایران شناسایی کرده است.

در خارج از ایران در کشورهایی چون فیلیپین، اندونزی، ژاپن، هند و پاکستان در آسیا، دوبی، عراق، و ترکیه در خاورمیانه، قبرس، فرانسه، ایتالیا، اتریش، سوئیس، آلمان، نروژ، سوئد و انگلستان در اروپا، و ایالات متحده آمریکا در آنسوی اقیانوس آتلانتیک، مخالفین به روش‌های مختلف توسط مامورین جمهوری اسلامی مورد سوقصد قرار گرفته و کشته شده‌اند. در بیشتر موارد اطلاعات زیادی در مورد این قتل‌ها منتشر نشده و مقامات محلی حکم بازداشتی صادر نکرده‌اند. اما شواهد، مدارک و ردپاهایی که از تحقیقات پلیس و مقامات قضایی محلی به دست آمده، فرضیه جنایت دولتی را تایید می‌کنند. در برخی موارد، این تحقیقات منجر به اخراج یا بازداشت دیپلمات‌های ایران شده است. در موارد محدودی در خارج از ایران، عاملان این قتل‌ها بازداشت و محاکمه شده‌اند و شواهد و مدارک ارائه شده، ارتباط متهمان با نهادهای حکومتی ایران را آشکار کرده‌ و حکم بازداشتی برای وزیر اطلاعات وقت ایران صادر شده است.

نوع تشکیلات و اجرای این قتل‌ها در داخل و خارج از ایران هم دال بر وجود الگوی واحدی است که بنا به گفته دادستان سوئیسی، رولان شاتلن، دارای پارامترهای مشترک و یک برنامه‌ریزی دقیق هستند. از تشابهات بین این قتل‌ها در کشورهای مختلف چنین استنباط می‌شود که دولت ایران آمر اصلی این جنایات است. 

مقامات ایران مسئولیت این قتل‌ها را رسما نپذیرفته‌اند و حتی این جنایات را به درگیری داخلی بین اعضای گروه‌های اپوزیسیون نسبت داده‌اند. معهذا این جنایات از نظر آرمانی و حقوقی از بدو تشکیل نظام توسط مقاماتش توجیه شده است. در بهار سال ۱۳۵۸، صادق خلخالی، اولین قاضی شرع دادگاه‌های انقلاب اسلامی تصمیم نظام را مبنی بر اجرای اعدام‌های فراقضایی رسما اعلام نمود و این تصمیم را چنین توجیه کرد: «...این‌ها محکوم به اعدام شدند، در نظر ملت ایران اگر کسی بخواهد در خارج، در هر کشوری، آنها را ترور کند، هیچ دولتی حق ندارد او را به عنوان تروریست محاکمه کند؛ زیرا او عامل اجرای حکم دادگاه انقلابی اسلامی است. لذا آنها مهدورالدم هستند و در هر جا باشند حکم درباره آن‌ها همین است.» بیش از ده سال پس از این اظهارات، علی فلاحیان، وزیر اطلاعات و امنیت نظام در حالیکه در مورد موفقیت نیروهای امنیتی سخن می‌راند، در مورد حذف مخالفین چنین گفت: «... ما موفق شدیم به بسیاری از این گروهک‌ها در خارج از کشور و در سر مرز ضرباتی وارد کنیم.» 

در عین حال مقامات مختلف سیاسی، قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران در مقاطع و مناسبت‌های مختلف وجود سیاست و برنامه بلندمدت و بودجه برای اجرای این قتل‌ها و در برخی موارد انجام موفقیت‌آمیز آن‌ها را تایید کرده‌اند.

برای مطالعه متن کامل «پیشینه اعدام‌های فراقضایی توسط جمهوری اسلامی ایران» شامل اظهار نظر مقامات مختلف جمهوری اسلامی و سابقه تاریخی قتل‌ها، بر روی همین عنوان در نوار سمت راست کلیک کنید.

اعدام فراقضایی آقای محمد داود شیرانی

آقای محمد داوود شیرانی نارویی روز ۸ تیر۱۳۹۳ یک روز قبل از شروع ماه رمضان در منطقه ملیر کراچی پاکستان درحالیکه از خانه خود به مقصد فرودگاه خارج شده بود همانجا جلوی خانه مورد حمله مسلحانه افراد ناشناس قرار گرفت و به قتل رسید. (آرشیو اسناد بنیاد برومند،‌ مصاحبه با یکی از نزدیکان ۲۳ شهریور ۱۴۰۰، مصاحبه با یک فرد مطلع ۱۸ مهر ۱۴۰۲)

به گفته یک منبع مطلع به نقل از شاهدان عینی، مهاجمان ۴ نفر و سوار بر یک خودروی «تویوتا شیشه دودی» و مسلح به کلاشینکف و نارنجک بودند. به گفته این منبع، آنها که از دو روز قبل در کمین نشسته بودند، ابتدا با رگبارگلوله کلاشینکوف به سوی خودروی آقای شیرانی که تازه به حرکت درآمده بود شلیک کردند، با این حال او با همان شتاب به رانندگی ادامه داد تا زمانی که خودرو به دیواره بتونی یک پل در آن نزدیکی برخورد کرد. به گفته مصاحبه‌شونده،‌ زمانی که آقای شیرانی به کمک مردم در حال خارج شدن اتومبیل بود، اتومبیل بر اثر پرتاب نارنجک مهاجمان منفجر شد. (مصاحبه با یک منبع مطلع، ۱۸ مهر ۱۴۰۲، مصاحبه با یکی از نزدیکان،‌ ۲۳ شهریور ۱۴۰۰)  ویدیویی‌ از لحظات بعد از انفجار در اختیار بنیاد برومند قرار گرفته که خودروی آقای شیرانی را درحالیکه واژگون شده و در آتش می‌سوزد نشان می‌دهد. ویدیوی دیگری نشان می‌دهد محل آتش گرفتن خودروی آقای شیرانی پلی است که در نزدیکی خانه محل سکونت او واقع شده است. (آرشیو اسناد بنیاد برومند)

آقای شیرانی هنگام مرگ ۳۵ سال داشت و عضو گروه جیش‌العدل بود. جنازه آقای شیرانی در یکی از قبرستان‌های شهر کراچی پاکستان به خاک سپرده شد. (مصاحبه با یک منبع مطلع، ۱۸ مهر ۱۴۰۲)

واکنش مسئولان

مسئولان حکومت ایران به صورت رسمی به قتل آقای شیرانی واکنش نشان ندادند اما به گفته نزدیکان به محض بازگشت همسر و فرزندانش به ایران همراه با پدر آقای شیرانی به ستاد خبری اداره اطلاعات زاهدان احضار شده و در مورد فعالیت‌های آقای شیرانی در پاکستان مورد بازجویی قرار گرفتند. (مصاحبه با یکی از نزدیکان، ۲۳ شهریور ۱۴۰۰)

بعد از قتل آقای شیرانی، مسئولان حکومتی به دو عضو خانواده مجوز خروج دادند و آنها را تشویق کردند که جنازه فرزندشان را به ایران برگردانند. (مصاحبه با یک منبع مطلع، ۱۸ مهر ۱۴۰۲)

واکنش خانواده

 جنازه محمد داود به خواست خانواده و پیش از رسیدن پدر و برادرش به پاکستان دفن شد. (مصاحبه با یک منبع مطلع، ۱۸ مهر ۱۴۰۲)

پرونده قتل آقای شیرانی در ایران و پاکستان پیگیری نشده است. (مصاحبه با یک منبع مطلع، ۱۸ مهر ۱۴۰۲)

تاثیر بر خانواده

قتل آقای شیرانی بر اعضای خانواده او و به ویژه بر همسر، فرزندان و پدر و مادر او تاثیر گذاشت. به گفته یکی از نزدیکان،‌ وقوع این قتل جلوی ساختمان محل زندگی آقای شیرانی، بر روحیه فرزندان او که شاهد لحظات بعد از قتل بودند تاثیر بسیار منفی گذاشت و بعد از سال‌ها همچنان گرفتار استرس هستند. (مصاحبه با یکی از نزدیکان، ۲۳ شهریور ۱۴۰۰)

تصحیح و یا تکمیل کنید