یادبود امید
زنان و مردانی که با سرگذشتشان در این صفحه آشنا می شوید امروز شهروندان شهری خاموش اند که امید نام دارد. در این شهر قربانیان جبر و ستم از یاد و خاطره حیاتی دیگر یافته اند.
این جا شهروندان را اصل، نسب، مذهب، قومیت و ملیت های گوناگون است، با کردار و پندارهای گوناگون و گاه متضاد. اما پیوندشان را درامید انسانیت و حقوق طبیعی شان قوام می بخشد. دلیل اشتراکشان در شهروندی این است که هر کدام یک روز به بیداد و نامردمی از حق حیات محروم شده اند. و آن روزکه سرنوشتی به تباهی کشیده می شد، زندگی خانواده ای متلاشی می گردید و دردی توصیف ناپذیر بر آنان تحمیل می شد، این همه را جهان دورادور نظاره می کرد.
منوچهر خسروداد…
سرلشگر، پدری دلسوز، خلبان هلیکوپتر، و سوارکاری ماهر بود. میگویند که او هیچوقت از موقعیت و اعتبار خود در نیروی انتظامی سوء استفاده نکرد.
کامران لطفی…
همسر و پدری دلسوز بود و به خانوادههای بهایی دیگر مقیم تهران هم کمک میکرد. شوخطبعیاش در کلاسهای مهندسیاش و کلاسهایی که برای بچهها میگذاشت شادی آفرین بود.