بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

شهریار شفیق

درباره

سن: ۳۴
ملیت: ايران
مذهب: اسلام (شيعه)
وضعیت تأهل: متاهل

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۱۶ آذر ۱۳۵۸
محل: پاريس، فرانسه
نحوه کشته‌شدن: اعدام فراقضایی با سلاح گرم

ملاحظات

ناخدا شفیق، خواهرزاده پادشاه ایران بود، اما تصمیم گرفت به جای زندگی مرفه در دربار، نزدیک به سربازانش بماند و در شرایط مشابه آنها زندگی کند. سربازانش «هم از او حساب می‌بردند و هم او را دوست داشتند.»

اطلاعات مربوط به زندگی و اعدام فراقضایی ناخدا شهریار مصطفی شفیق (چفیق)، افسر ارشد نیروی دریایی شاهنشاهی ایران، از مصاحبه‌های بنیاد عبدالرحمن برومند برای حقوق بشر در ایران با یک منبع مطلع (۱۰ اسفند ۱۴۰۲) و یکی از نزدیکان خانواده (۱۳ اسفند ۱۴۰۲)، مقالات و اخبار منتشر شده در: خبرگزاری فرانسه در ۲۳ آذر ۱۳۵۸، رادیو فرانسه اینتر (رادیو فرانسه) ۱۸ آذر ۱۳۵۸، و روزنامه رسمی فرانسه به تاریخ ۵ فروردین و ۹ مهر ۱۳۸۹ گردآوری شده است. هم‌چنین برای تکمیل اطلاعات از روزنامه اطلاعات به تاریخ ۶ دی ۱۳۵۸ و ۲ بهمن ۱۳۵۸؛ و خاطرات آیت‌الله خلخالی، اولین قاضی شرع منصوب توسط آیت‌الله خمینی برای ریاست بر دادگاه انقلاب اسلامی استفاده شده است. اطلاعات بیشتر نیز از روزنامه کیهان به تاریخ ۱۷ آذر ۱۳۵۸؛ واشنگتن پست، ۱۷ و ۱۸ آذر ۱۳۵۸؛ صفحه فیسبوک اختصاصی آقای شفیق؛ وب‌سایت رسمی شاهدخت اشرف پهلوی و وب‌سایت ققنوس جمع‌آوری شده است.

ناخدا شهریار شفیق، فرزند احمد شفیق و شاهدخت اشرف پهلوی، متأهل و پدر دو فرزند، در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۲۳ در قاهره مصر به دنیا آمد. او دومین فرزند شاهدخت اشرف پهلوی، خواهر دوقلوی محمدرضا شاه پهلوی بود. پدرش، احمد شفیق، پسر وزیر سابق دربار سلطنتی مصر و مدیر شرکت‌های هواپیمایی تجاری در مصر بود. شهریار شفیق تحصیلات خود را در دبیرستان رازی تهران آغاز کرد؛ سپس در کالج سلطنتی نیروی دریایی بریتانیا در دارتموث انگلستان ادامه داد و در دوران تحصیل در این کالج، موفق به دریافت «شمشیر افتخار» شد. او همچنین در زمینه ورزشی فعال بود و در فروردین سال ۱۳۵۷ به‌عنوان رئیس فدراسیون جودو و کاراته ایران منصوب شد.  او با خانم مریم اقبال (دختر منوچهر، اقبال نخست وزیر سابق ایران) ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو فرزند به نام‌های نادر و دارا است.

ناخدا شفیق در سن ۲۱ سالگی فعالیت حرفه‌ای خود را به‌عنوان فرمانده ناوچه «بایندر» در نیروی دریایی شاهنشاهی ایران در خرمشهر آغاز کرد و دو دوره خدمت دریایی در ایالات متحده را با موفقیت به پایان رساند. در سال ۱۳۵۰، فرماندهی نیروهای حمله با هاورکرافت را بر عهده داشت که طی این عملیات موفق به بازپس‌گیری جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک شد. در سال ۱۳۵۴، به فرماندهی ناوگان ناوشکن‌های نیروی دریایی شاهنشاهی ایران منصوب شد و همچنین فرماندهی ناوگان هاورکرافت این نیرو را نیز بر عهده داشت.

به گفته یکی از نزدیکان آقای شفیق، وی فردی «عمل‌گرا» بود و در جریان جنگ عمان – بین سال‌های ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۶- زمانی که یکی از جنگنده‌های فانتوم اف-۴ ایران در پشت خطوط دشمن سقوط کرد، ناخدا شفیق فرماندهی یک تیم کماندویی را بر عهده گرفت و به پشت خطوط دشمن نفوذ کرد تا فناوری‌های حساس موجود در هواپیما را بازیابی کند و مانع از دسترسی دشمن به آن شود. بنابر اظهارات این فرد، «آقای شفیق افسری فروتن، منضبط و اخلاق‌مدار بود که علاقه‌ای به عناوین یا زندگی درباری نداشت. او همیشه در کنار نیروهایش بود و همانند آن‌ها زندگی می‌کرد.» (مصاحبه بنیاد برومند با یک منبع مطلع، ۱۰ اسفند ۱۴۰۲، و مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان خانواده، ۱۳ اسفند ۱۴۰۲)

محمدرضا شاه پهلوی در یادبودی که برای ناخدا شفیق منتشر کرد، او را افسری توصیف می‌کند که «محبت، احترام و تحسین نیروهای تحت فرماندهی‌اش را جلب کرده بود. سیاست او این بود که در کنار نیروهایش بخورد، بخوابد و کار کند، چه در گرمای خلیج فارس و چه در دریا. هیچ‌گاه از امتیازات مقام خود استفاده نکرد. از خودگذشتگی او برای مردم نیازمند منطقه‌ای که در آن خدمت می‌کرد، زبانزد همه بود.» (یادبود منتشر شده توسط شاه ایران، رویترز، ۱۶ آذر ۱۳۵۸)

آقای شفیق حدود یک ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از بندرعباس به کویت گریخت. او به سختی از دستگیری توسط نیروهای رژیم جدید جان سالم به در برد و با استفاده از یک قایق گشتی، در حالی که تحت تعقیب نیروهای رژیم بود، از خلیج فارس عبور کرد. او خانواده خود را در کالیفرنیا مستقر کرد، اما در تاریخ ۲۳ آبان ۱۳۵۸ به پاریس رفت. به نظر می‌رسید این تصمیم برای نزدیک‌تر بودن به ایران و انجام فعالیت‌های سیاسی اتخاذ شده باشد. او در خانه‌ای واقع در ویلا دوپونت، متعلق به مادرش، اقامت داشت. خواهرش، آزاده، نیز در همان‌جا سکونت داشت و انتشار روزنامه‌ای به نام «ایران آزاد» (ایران لیبر) را مدیریت می‌کرد (روزنامه لوموند، ۱۹ آذر ۱۳۵۸). شهریار شفیق که مردی عمل‌گرا بود، هیچ‌گاه از آرمان آزادی ایران دست نکشید و قصد نداشت در اروپا سکونت دائم داشته باشد. او معتقد بود که ارتش باید وارد عمل شود. او با تیم خود در نیروی دریایی در ارتباط بود و چندین بار به ترکیه سفر کرده بود. (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان خانواده، ۱۳ اسفند ۱۴۰۲)

به گفته مادر آقای شفیق، او فردی با شخصیت، صدیق و اصیل و وطن‌پرستی سخاوتمند و عاری از نفس‌پرستی بود: « شهریار یک سرباز بود. او حاضر بود برای مملکت و مردم کشورش بزرگترین فداکاری را بکند. او برای سرزمین مادری‌اش از جان خود می‌گذشت.» (وبسایت رسمی شاهدخت اشرف پهلوی)

پیشینه اعدام‌های فراقضایی توسط جمهوری اسلامی ایران

جمهوری اسلامی ایران ید طولایی در اعمال خشونت با انگیزه‌های سیاسی در ایران و اقصی نقاط جهان دارد. از انقلاب ۱۳۵۷ به بعد، عوامل جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور دست به ربودن، ناپدید کردن و قتل تعداد زیادی از افرادی که فعالیتشان برایشان نامطلوب بود‍ه زده‌اند. تعداد قربانیان اعدام‌های فراقضایی در داخل کشور روشن نیست، اما این قتل‌ها از بهمن ۱۳۵۷ آغاز شده و در طول عمر جمهوری اسلامی در داخل و خارج از ایران تداوم داشته است. بنیاد عبدالرحمن برومند بیش از ۵۴۰ قتل را که به جمهوری اسلامی ایران نسبت داده می‌شود، در خارج از ایران شناسایی کرده است.

در خارج از ایران در کشورهایی چون فیلیپین، اندونزی، ژاپن، هند و پاکستان در آسیا، دوبی، عراق، و ترکیه در خاورمیانه، قبرس، فرانسه، ایتالیا، اتریش، سوئیس، آلمان، نروژ، سوئد و انگلستان در اروپا، و ایالات متحده آمریکا در آنسوی اقیانوس آتلانتیک، مخالفین به روش‌های مختلف توسط مامورین جمهوری اسلامی مورد سوقصد قرار گرفته و کشته شده‌اند. در بیشتر موارد اطلاعات زیادی در مورد این قتل‌ها منتشر نشده و مقامات محلی حکم بازداشتی صادر نکرده‌اند. اما شواهد، مدارک و ردپاهایی که از تحقیقات پلیس و مقامات قضایی محلی به دست آمده، فرضیه جنایت دولتی را تایید می‌کنند. در برخی موارد، این تحقیقات منجر به اخراج یا بازداشت دیپلمات‌های ایران شده است. در موارد محدودی در خارج از ایران، عاملان این قتل‌ها بازداشت و محاکمه شده‌اند و شواهد و مدارک ارائه شده، ارتباط متهمان با نهادهای حکومتی ایران را آشکار کرده‌ و حکم بازداشتی برای وزیر اطلاعات وقت ایران صادر شده است.

نوع تشکیلات و اجرای این قتل‌ها در داخل و خارج از ایران هم دال بر وجود الگوی واحدی است که بنا به گفته دادستان سوئیسی، رولان شاتلن، دارای پارامترهای مشترک و یک برنامه‌ریزی دقیق هستند. از تشابهات بین این قتل‌ها در کشورهای مختلف چنین استنباط می‌شود که دولت ایران آمر اصلی این جنایات است. 

مقامات ایران مسئولیت این قتل‌ها را رسما نپذیرفته‌اند و حتی این جنایات را به درگیری داخلی بین اعضای گروه‌های اپوزیسیون نسبت داده‌اند. معهذا این جنایات از نظر آرمانی و حقوقی از بدو تشکیل نظام توسط مقاماتش توجیه شده است. در بهار سال ۱۳۵۸، صادق خلخالی، اولین قاضی شرع دادگاه‌های انقلاب اسلامی تصمیم نظام را مبنی بر اجرای اعدام‌های فراقضایی رسما اعلام نمود و این تصمیم را چنین توجیه کرد: «...این‌ها محکوم به اعدام شدند، در نظر ملت ایران اگر کسی بخواهد در خارج، در هر کشوری، آنها را ترور کند، هیچ دولتی حق ندارد او را به عنوان تروریست محاکمه کند؛ زیرا او عامل اجرای حکم دادگاه انقلابی اسلامی است. لذا آنها مهدورالدم هستند و در هر جا باشند حکم درباره آن‌ها همین است.» بیش از ده سال پس از این اظهارات، علی فلاحیان، وزیر اطلاعات و امنیت نظام در حالیکه در مورد موفقیت نیروهای امنیتی سخن می‌راند، در مورد حذف مخالفین چنین گفت: «... ما موفق شدیم به بسیاری از این گروهک‌ها در خارج از کشور و در سر مرز ضرباتی وارد کنیم.» 

در عین حال مقامات مختلف سیاسی، قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران در مقاطع و مناسبت‌های مختلف وجود سیاست و برنامه بلندمدت و بودجه برای اجرای این قتل‌ها و در برخی موارد انجام موفقیت‌آمیز آن‌ها را تایید کرده‌اند.

برای مطالعه متن کامل «پیشینه اعدام‌های فراقضایی توسط جمهوری اسلامی ایران» شامل اظهار نظر مقامات مختلف جمهوری اسلامی و سابقه تاریخی قتل‌ها، بر روی همین عنوان در نوار سمت راست کلیک کنید.

تهدیدها و اعدام فراقضایی آقای شهریار شفیق

در ساعت ۱ بعدازظهر روز جمعه، ۱۶ آذر ۱۳۵۸، هنگامی که ناخدا شهریار شفیق از خانه مادرش در پاریس خارج می‌شد، با شلیک دو گلوله به قتل رسید. یکی از گلوله‌ها به پشت و دیگری، به سبک اعدام، به سر او اصابت کرده بود. به گفته خواهرش، شاهدخت آزاده، آقای شفیق می‌دانست که در خطر است و روزهای سه‌شنبه و چهارشنبه، ۱۳ و ۱۴ آذر، موتورسواری‌هایی را که اطراف خانه‌اش پرسه می‌زدند، مشاهده کرده بود. همچنین طبق گفته‌های خواهرش (و وکیل خانواده)، او درخواست محافظت پلیس کرده بود، اما این درخواست مورد قبول واقع نشد. (رادیو فرانسه، ۱۸ آذر ۱۳۵۸) مادرش، شاهدخت اشرف، که در آن زمان در ایالات متحده زندگی می‌کرد، از منابع مطلع در سرویس‌های اطلاعاتی فرانسه و آمریکا هشدار دریافت کرده بود که پسرش تحت نظر و جانش در خطر است. این هشدارها به حدی جدی بود که او سه روز پیش از ترور، فردی را به پاریس فرستاد تا شخصاً از شهریار بخواهد از خانه خانوادگی، که آدرس آن برای بسیاری شناخته شده بود، به جای دیگری نقل مکان کند. (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان خانواده، ۱۳ اسفند ۱۴۰۲)

فردای آن روز، در تاریخ ۱۷ آذر ۱۳۵۸، روزنامه کیهان به نقل از خبرگزاری فرانسه نوشت: «یک شاهد عینی قاتل را مردی جوان در حدود ۲۵ تا ۳۰ ساله توصیف کرده که لباس موتورسواری به تن داشته است. او چند قدم شهریار شفیق را دنبال کرد، اسلحه را نزدیک پشت گردنش برد و به او شلیک کرد. سپس سوار موتورسیکلتش شد و محل را ترک کرد. پلیس در محل حادثه دو پوکه از یک اسلحه ۹ میلی‌متری پیدا کرده بود.»

روزنامه کیهان در ادامه و به نقل از خبرگزاری فرانسه می‌گوید که چند ساعت پس از ترور، فردی ناشناس از طریق تماس تلفنی مسئولیت این اقدام را بر عهده گرفته و گفته است: «لازم بود شفیق در چارچوب فعالیت‌های آزادی‌بخشمان حذف شود. او دشمن ایمان ما و دشمن مردم ما بود.» وی همچنین افزود: «او به صهیونیسم بین‌المللی کمک می‌کرد و ما او را کشتیم. او با شعار زنده‌ باد خمینی به سخنانش پایان داد.» (خبرگزاری فرانسه، ۱۶ آذر ۱۳۵۸)

سه سال پس از ترور ناخدا شهریار شفیق، روزنامه اطلاعات در یک آگهی ترحیم از «شهید سید عبدالله برقعی» به‌عنوان «قاتل شهریار شفیق» یاد کرد. روزنامه اطلاعات در روز ۹ فروردین ۱۳۶۱ در صفحه ۱۱ نوشت: «شهید سید عبدالله برقعی، یکی از جوانان پرشور حزب‌اللهی قم بود که در مقابله با گروه‌های ضدانقلاب و حذف «لیبرال‌ها» از صحنه سیاست تلاشی خستگی‌ناپذیر را پیشه خود کرده بود و هم او بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی نسبت به اعدام انقلابی شهریار شفیق، خواهرزاده شاه معدوم در پاریس اقدام کرد و پس از جاری نمودن حکم خدا دو تیر خلاص به او شلیک نمود و بدون آنکه برگه‌ای از خود به جا نهد پاریس را ترک گفت. او یک مجاهد سخت‌کوش و فعال بود که مبارزه را بدون مرز می‌دانست و به همین دلیل چندین بار برای ترور اعضای باقی‌مانده خانواده سلطنتی، از جمله اشرف پهلوی، به خارج از کشور اعزام شد.» به‌گفته روزنامه اطلاعات، برقعی در فعالیت‌های تروریستی دیگری نیز در دوران انقلاب شرکت داشت، از جمله ترور «افسری که دستانش به خون ده‌ها نفر از مردم قم آلوده بود.»

پیکر ناخدا شفیق پس از مومیایی شدن به نیویورک منتقل شد و تا زمانی که امکان دفن او در ایران فراهم شود، در آنجا باقی خواهد ماند. (شاهدخت اشرف پهلوی، چهره‌ها در آینه، ۱۳۵۹)

واکنش مقامات فرانسه

دولت فرانسه این ترور را محکوم کرد. ژان فرانسوا-پونسه، وزیر وقت امور خارجه فرانسه، در تاریخ ۱۸ آذر ۱۳۵۸ اعلام کرد که با تمامی افرادی که در فرانسه دست به اقدامات تروریستی می‌زنند، مقابله خواهد شد. یک سخنگوی وزارت امور خارجه نیز به روزنامه لوموند در تاریخ ۱۹ آذر ۱۳۵۸ گفت که دولت فرانسه در حال بررسی بازگرداندن الزام ویزا برای مسافران ایرانی است. (لوموند، ۲۱ آذر ۱۳۵۸)

در بیانیه‌ای منتشرشده، سفیر ایران در پاریس گزارشی از یک گفت‌وگوی تلفنی با مدیر بخش امور شمال آفریقا و خاورمیانه وزارت امور خارجه فرانسه ارائه کرد. در این مکالمه، مدیرکل این بخش بیانیه‌ای را برای او خوانده و اعلام کرد: «مدیرکل بخش امور شمال آفریقا و خاورمیانه در تماس تلفنی با من بیانیه زیر را قرائت کرد که به‌صورت دقیق و کلمه‌به‌کلمه به وزارت امور خارجه (ایران) گزارش شد»:

«دولت فرانسه، که از آغاز انقلاب ایران علاقه و احترام خود را به مسیر انتخاب‌شده توسط مردم ایران ابراز کرده است، تروری که در تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۵۸ علیه یک شخصیت ایرانی در پاریس انجام شد را محکوم می‌کند. با اینکه فرانسه به حاکمیت کشورهای دیگر احترام می‌گذارد، اجازه نخواهد داد که احترام متقابل به فرانسه نادیده گرفته شود. اگرچه فرانسه کشوری است که با آغوش باز از خارجی‌ها استقبال می‌کند، اما خود را موظف می‌داند که اقدامات لازم را برای تضمین آزادی و امنیت افرادی که تحت حمایت قوانین آن هستند، اتخاذ کند. از جمله اقداماتی که دولت فرانسه برای جلوگیری از تکرار چنین اقداماتی قصد انجام آن را دارد، اعمال کنترل‌های مرزی است؛ برای مثال، اجرای مجدد الزام ویزای ورودی برای مدت محدود و ارتباطات لازم در این خصوص با مقامات ایرانی انجام خواهد شد.» (اطلاعات، ۶ دی ۱۳۵۸) در تاریخ ۲۸ فروردین ۱۳۵۹، فرانسه الزام ویزا برای ایرانیانی که قصد ورود به این کشور را داشتند، اعمال کرد. دلیل این اقدام، به گفته دولت فرانسه، تمایل به نظارت دقیق‌تر بر مسافران ایرانی در پی ترور شهریار شفیق بود.» (نامه روز، ۲۷ فروردین ۱۳۵۹)

پس از ترور ناخدا شهریار شفیق، در تاریخ ۱۸ آذر ۱۳۵۸، پرونده‌ای قضایی علیه افراد ناشناس با اتهام قتل عمد شفیق تشکیل شد. دادگاه بدوی پاریس مسئولیت انجام تحقیقات را بر عهده داشت. مقامات فرانسوی به خانواده شفیق اطلاع دادند که تحقیقات پیشرفتی نداشته، آلت قتاله پیدا نشده و احتمالاً قاتل از فرانسه خارج شده است. با وجود پیگیری‌ها و درخواست‌های متعدد خانواده شفیق، پرونده تحقیقات در اختیار آن‌ها قرار نگرفت و در نهایت در سال ۱۳۶۷ مختومه اعلام شد.

بیش از ۳۰ سال بعد، وزارت دادگستری فرانسه در پاسخ به پرسشی از سوی سناتور آندره وانتومه در فروردین ۱۳۸۹، دلیل مختومه شدن این پرونده را شناسایی نشدن عامل قتل اعلام کرد. در پاسخ آنها آمده بود: «چندین نامه درخواست قضایی بین‌المللی از سوی قاضی تحقیق ارسال شد، اما بی‌نتیجه ماند، همان‌طور که تحقیقات محول‌شده به تیم جنایی پلیس پاریس نیز بی‌نتیجه بود. به دلیل عدم شناسایی عامل تیراندازی‌های مرگبار، در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۳۶۷، قاضی تحقیق دستور مختومه شدن پرونده را صادر کرد. این دستور که به‌طور قانونی به طرفین اطلاع داده شده بود، در مرحله تجدیدنظر توسط اتاق تحقیق دادگاه تجدیدنظر پاریس در تاریخ ۵ آبان ۱۳۶۷ تأیید شد.» (ژورنال رسمی، ۸ مهر ۱۳۸۹)

سناتور وانتومه به موضوع قتل حل‌نشده آقای شفیق و مصونیت قاتلان او اشاره کرد و گفت: «این جنایت تروریستی تا به امروز بدون مجازات باقی مانده و در یک انحراف شدید حقوقی، حتی منجر به برگزاری هیچ دادگاهی، حتی غیابی، نشده است. این در حالی است که طراح اصلی این ترور بارها در رسانه‌ها، به نمایندگی از دولت ایران، مسئولیت آن را بر عهده گرفته است.» (ژورنال رسمی، ۵ فروردین ۱۳۸۹)

واکنش مقامات ایران

یک روز پس از ترور ناخدا شهریار شفیق، آیت‌الله صادق  خلخالی، حاکم شرع جمهوری اسلامی و رئیس وقت دادگاه‌های انقلاب اعلام کرد که «رزمندگان فدائیان اسلام» شهریار شفیق را اعدام کرده‌اند. او آقای شفیق را به « تدارک تجدید جریان ۲۸ مرداد به منظور تجزیه کشور در چند استان و ریختن بیرحمانه خون میلیون‌ها نفر» متهم کرد. (کیهان، ۱۷ آذر ۱۳۵۸) خلخالی رهبر «فدائیان اسلام» بود؛ یک جمعیت مخفی شیعه و بنیادگرا که در سال ۱۳۲۴ تأسیس شد و هدف آن پاکسازی اسلام از «افراد فاسد» از طریق ترور بود. این گروه تا زمان دستگیری و اعدام بنیان‌گذار خود، نواب صفوی، در سال ۱۳۳۴، چندین شخصیت سیاسی و روشنفکر را ترور کرد.

چند هفته پس از ترور، شمس‌الدین امیرعلایی، سفیر وقت جمهوری اسلامی در پاریس، در نامه‌ای که در رسانه‌های ایرانی منتشر شد، به اتهامات مطرح‌شده علیه خود و سفارت در خصوص نقش داشتن در تامین لجستیک و میزبانی جلساتی که به ترور ناخدا شهریار شفیق منجر شد، پاسخ داد. او تمام اتهامات، از جمله وجود سازمانی جایگزین برای ساواک تحت نام جدید «ساواما» را رد کرد و اهمیت فعالیت‌های شفیق و دیگر رهبران مخالف را کم‌اهمیت جلوه داد. او همچنین به‌صورت مستقیم خطاب به خواهر شفیق گفت:

«برادرتان را بت نکنید؛ بت بزرگ سقوط کرده و بت‌پرستی دیگر در ایران جایی ندارد. این عناصر فاسد، که در میان خاندان پهلوی زمینه‌ای مساعد برای رشد یافتند، دیگر محیط مناسبی برای ادامه حیات ندارند و در همان ابتدای کار خفه خواهند شد. سکوت کنید تا زمانی که دست انتقام مردم ایران به‌تدریج از آستین عدالت و حقیقت بیرون آید و همه شما را به‌خاطر اقدامات شرورانه‌تان به عدالت بسپارد. ما مشتاقانه منتظر آن روز هستیم.» (اطلاعات، ۶ دی ۱۳۵۸)

نام شهریار شفیق بعدها در کتاب خاطرات آیت‌الله صادق خلخالی در فهرست افرادی که به دستور او اعدام شده بودند، ذکر شد. به گفته خلخالی، این افراد همگی به اتهام «افساد فی‌الارض» محکوم شده بودند. خلخالی مفسد فی الارض را این‌طور شرح می‌دهد: «مفسد فی الارض یعنی کسی که به گسترش فساد در روی زمین بکوشد و به توسعه آن کمک کند. فساد هم یعنی چیزی که موجب انحطاط و نابودی و انحراف جامعه از اصل طبیعی آن باشد. افرادی که اعدام شدند در گسترش فساد و فحشا و رواج هروئین و تریاک و بی بند و باری و لامذهبی و آدم‌کشی و خیانت و چاپلوسی و خلاصه، همه اوصاق رذیله کوشیدند. گرفتاری آنها از آن زمان بیشتر شد که با دیدن انقلاب ملت، هیچ توبه نکردند...» آیت‌الله خلخالی در خاطرات خود تأکید می‌کند که ناخدا شفیق به‌صورت غیابی محاکمه شده بود. (صادق خلخالی، خاطرات آیت‌الله صادق خلخالی، ۱۳۸۰)

واکنش خانواده

اعضای نزدیک خانواده آقای شهریار شفیق، من‌جمله دایی‌اش محمدرضا شاه پهلوی، به ترور او با انتشار بیانیه‌ها و انجام مصاحبه‌هایی با رسانه‌ها واکنش نشان دادند. آن‌ها همچنین با ثبت شکایتی قانونی، برای دادخواهی و تحقق عدالت اقدام کردند.

وکیل خانواده پهلوی در یک کنفرانس مطبوعاتی اعلام کرد که این ترور انگیزه سیاسی داشته و از دولت فرانسه به دلیل عدم تأمین امنیت برای شاهدخت اشرف و اعضای خانواده‌اش انتقاد کرد. (نیویورک تایمز، ۱۷ آذر ۱۳۵۸)

آزاده، خواهر ناخدا شفیق، جمهوری اسلامی را عامل این ترور دانست و اشاره کرد که در روزها و هفته‌های پیش از ترور، تعدادی از فرماندهان ایرانی که برای ساواما کار می‌کردند، از جمله ارتشبد فردوست، به پاریس سفر کرده بودند. او گفت که این سفرها منجر به انجام عملیات گسترده‌ای برای جاسوسی از مخالفان در پاریس و در نهایت ترور برادرش شد. همچنین او اظهار داشت که برادرش قصد بازگشت به ایران را داشت و «در لحظه‌ای که آماده اقدام بود، به قتل رسید.» (خبرگزاری فرانسه، ۲۳ آذر ۱۳۵۸)

شاهدخت اشرف پهلوی نیز به مناسبت بیستمین سالگرد قتل پسرش با انتشار بیانیه‌ای اظهار داشت: «۱۶ آذر ۱۳۷۸ مصادف است با بیستمین سالگرد ترور پسر عزیزم در پاریس. او به دستور جمهوری اسلامی ایران در روز روشن به قتل رسید. قاتلان او از فرانسه گریختند، همان‌طور که بعدها بسیاری از دیگر عاملان مرگ توانستند خون مخالفان ایرانی را بریزند و بگریزند؛ از جمله نخست‌وزیر بختیار، ارتشبد اویسی، دیپلمات طباطبایی، نویسنده مظلومان و بسیاری دیگر.» (وب‌سایت شاهدخت اشرف پهلوی)

خانم مریم اقبال، همسر آقای شفیق سال‌ها از دیده‌ها دور بود. او با رسانه‌ها صحبت نکرد و در پرونده حقوقی یا تلاش‌های خانواده برای دادخواهی دخالتی نداشت. (رادیو بین‌المللی فرانسه، ۲۴ تیر ۱۴۰۲)

تاثیر بر خانواده

شاهدخت اشرف پهلوی نامه‌ای سرگشاده در چندین روزنامه آمریکایی با عنوان «من مادری هستم که فرزند عزیزم را از دست داده‌ام» منتشر کرد و نوشت: «پسر من امروز از بین رفته است، قربانی نیروهای شری که از اعماق قرون تاریک برآمده‌اند، اما آرمان‌های او زنده خواهند ماند. من مادری هستم که فرزند عزیز و گرامی خود را از دست داده، مادری که برای همه ایرانیانی که بدون محاکمه اعدام یا ترور شده‌اند، عزادار است.» (واشنگتن پست، ۱ دی ۱۳۵۸) او هم‌چنین در مصاحبه‌ای در سال ۱۳۵۹ اعتراف کرد که هنوز از شوک این حادثه خارج نشده و نتوانسته است به‌درستی برای فرزندش سوگواری کند. (بوستون گلوب، ۳ اردیبهشت ۱۳۵۹)

آزاده،‌ خواهر ناخدا شفیق، در مصاحبه‌ای با رادیو فرانسه وقتی از او پرسیدند درباره از دست دادن برادرش چه احساسی دارد، گفت: «شخصا می‌خواهم انتقام مرگ برادرم گرفته شود.» (رادیو فرانسه، ۱۶ آذر ۱۳۵۸)

مریم اقبال، همسر آقای شفیق پس از انتشار خاطراتش در سال ۱۴۰۲ طی مصاحبه‌ای توضیح داد که ترور همسرش چه تاثیری بر زندگی‌اش داشته است. او گفت که تا حدی دچار پارانویید شده بود که از گذرنامه مراکشی استفاده می‌کرد و زندگی نیمه‌مخفیانه‌ای داشت: «من آنقدر از عواقب و پیامدها می‌ترسیدم که توان دادخواهی را نداشتم. نمی‌خواستم توجه زیادی به خودم و دو پسرم جلب شود، می‌ترسیدم کسی آنها را بدزدد... وقتی پسرانم در مدرسه بودند، مجبور بودم خیلی مراقب باشم که کسی نفهمد ما ایرانی هستیم یا با خانواده سلطنتی ارتباط داریم. این موضوع را کاملا خصوصی نگه داشتم... افرادی که جدیدا با آنها آشنا می‌شوم، هیچ چیزی از گذشته من نمی‌دانند.» (رادیو بین‌المللی فرانسه، ۲۴ تیر ۱۴۰۲)

تصحیح و یا تکمیل کنید