بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

امید شهنوازی

درباره

سن: ۲۰
ملیت: ايران
مذهب: اسلام (سنی)
وضعیت تأهل: متاهل

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۸ مهر ۱۴۰۱
محل: مسجد جامع مکی، زاهدان، استان سيستان و بلوچستان، ايران
نحوه کشته‌شدن: شلیک خودسرانه

ملاحظات

اطلاعات در خصوص کشته شدن آقای امید شهنوازی از مصاحبه بنیاد برومند با یکی از بستگان او ( ۱۸  مهر ۱۴۰۱) بدست آمد. اطلاعات تکمیلی از مصاحبه والدین آقای شهنوازی با رسانک نیوز (۲۴ آذر ۱۴۰۱)، گزارش خبرگزاری تسنیم (۶ آبان ۱۴۰۱)، اطلاعیه شورای تامین سیستان و بلوچستان مندرج در روزنامه خراسان (۷ آبان ۱۴۰۱ )، مقاله نشریه نیویورک تایمز (۲۲ مهر ۱۴۰۱)، گزارش سایت حال وش (۲۲ مهر ۱۴۰۱ )، گزارش سایت کمپین فعالین بلوچ (۲۲ آذر ۱۴۰۱)، گزارش سازمان دیده‌بان حقوق بشر (۱ دی ماه ۱۴۰۱)، گزارش مرکز اسناد حقوق بشر ایران (۸ مهر ۱۴۰۱)  و گزارش سازمان عفو بین‌الملل (۱۴ مهر۱۴۰۱) گردآوری شده است. 

آقای امید شهنوازی متولد ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۱ در شهر زاهدان و ساکن این شهر بود. او به مدرسه نرفته بود چون در کودکی شناسنامه نداشت. پدرش کارگر بود و پنج فرزند داشت. او می‌گوید برای فرزندانش دیر تقاضای شناسنامه کرد به طوری که دو فرزند بزرگش نتوانستند به مدرسه بروند؛ برای امید در سال ۱۳۹۳ شناسنامه گرفته بود، زمانی که او ۱۲ سال داشت و مدرسه او را قبول نکرده بود. اما امید در مدرسه مسجد محل و دو سال هم در مسجد مکی تحصیلات دینی کرده و مولوی شده بود.* آقای شهنوازی کارگر ساختمانی بود و همزمان برای چند ماه پیش از کشته‌شدنش در مسجد باقری در شهر زاهدان تدریس می‌کرد. به گفته نزدیکان، جوانی سر به زیر، آرام و ساکت بود و از بچگی سرش تنها به کار و درس خود بود؛ کاری به کار دیگران نداشت و به همه احترام می‌گذاشت و احدی را نرنجانده بود. اهل قیل و قال نبود و هرگز کسی صدای بلند او را نشنیده بود. او متاهل و دارای یک فرزند دختر دو ساله بود. 

پیش‌زمینه اعتراضات سال ۱۴۰۱(مهسا امینی)

کشته شدن ژینا (مهسا) امینی، زن ۲۲ ساله کرد در بازداشت، اعتراضات سراسری دیگری را در روز ۲۵  شهریور ماه ۱۴۰۱ در ایران کلید زد. امینی روز ۲۲ شهریور به دلیل بدحجابی توسط پلیس امنیت اخلاقی تهران بازداشت و در حالی که دچار مرگ مغزی شده بود به بیمارستان منتقل شد. اعتراضات به لحاظ خشم و استیصال مردم از رفتارهای گشت ارشاد، اظهارات گمراه کننده مقامات در خصوص علت مرگ مهسا، مصونیت مسببینِ اقدامات خشونت‌آمیز علیه بازداشتیان از مجازات، و کلاً در مخالفت با حجاب اجباری، در مقابل بیمارستان آغاز شد و در شهرستان سقز واقع در استان کردستان (محل دفن مهسا)  ادامه یافت. در بدو امر، دختران جوان و زنانی که روسری‌های خود را آتش می‌زدند، و کلاً نسل جوانی که شعار «زن، زندگی، آزادی»  سر می‌داد، هدایت این اعتراضات را بر عهده داشتند، اعتراضاتی که به سرعت ویژگی ضد رژیم به خود گرفت و طی آن معترضان خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی شدند. گستره و استمرار این اعتراضات بی‌سابقه بود. اقدامات حکومت در جمع کردن پلیس امنیت اخلاقی از خیابان‌ها و دستگیری پیشگیرانه روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و مدنی، نتوانست مانع از تداوم اعتراضات شود. تا اواسط آذر ماه ۱۴۰۱، اعتراضات به ۱۶۴ شهر و شهرستان، از جمله در محل‌هایی که هرگز هیچگونه اعتراضی به چشم ندیده بود، تسری یافته بود. قریب به ۱۵۰ دانشگاه، دبیرستان، کسب و کار، و گروه‌های صنفی مختلف، از جمله کارکنان صنعت نفت، تجار بازار تهران ( و دیگر بازرگانان)، آموزگاران، وکلای دادگستری (که تا تاریخ ۱۲ بهمن ماه ۱۴۰۱ ، دست کم ۴۹ تن از آنان بازداشت شده بودند)، هنرمندان، ورزشکاران، و حتی پزشکان نیز به نحوی از انحاء به اعتراضات پیوستند. علی‌رغم سرکوب خشونت‌آمیز و بازداشت‌های فله‌ای، اعتراضات با شدت هرچه تمام‌تر هفته‌ها ادامه داشت (دست کم تا اواسط آذر ماه ۱۴۰۱)، و فعالیت‌های اعتراضی نیز به تناوب تا اواخر دی‌ماه، در جریان بود.

اقدامات سرکوبگرانه حکومت، قاطعانه، و با قطع متناوب شبکه تلفن و اینترنت و تلفن‌های همراه، و نیز تهدید و بازداشت اعضای خانواده‌های قربانیان، همراه بود. این مسائل چالش‌هایی جدی در امر نظارت و پیگیری اعتراضات و جمع آوری اسناد و مدارک درباره قربانیان ایجاد می‌کرد. نیروهای امنیتی با توسل به اقدامات خشونت‌آمیزِ غیرقانونی و مرگبار، و با استفاده از تپانچه، تفنگ ساچمه‌ای، و سلاح‌های جنگی با معترضان مقابله می‌کردند. آنها در بسیاری موارد سر و سینه معترضان را هدف قرار داده و از فاصله نزدیک و از پشت سر به آنان شلیک می‌کردند. نیروهای امنیتی همچنین با استفاده از تفنگ ساچمه‌ای به صورت معترضان شلیک کرده و باعث نابینایی صدها تن از آنان شدند و طبق برخی گزارشات، اندام تناسلی زنان را نیز هدف قرار دادند. در تاریخ  ۸ مهر ماه ۱۴۰۱ خونین‌ترین سرکوب این اعتراضات در شهر زاهدان واقع در استان سیستان و بلوچستان به وقوع پیوست؛ این اعتراضات در پایان نماز جمعه آغاز شده بود. تعداد تلفات آن روز بیش از ۹۰ تن گزارش شد. بسیاری از معترضان زخمی از بیم بازداشت به بیمارستان مراجعه نکردند: بنا بر گزارشات واصله، نیروهای امنیتی بسیاری از آنان را پیش و پس از درمان در بیمارستان، دستگیر کردند.

هرانا، خبرگزاری فعالان حقوق بشر گزارش داد که تا روز ۱۲ بهمن ماه ۱۴۰۱، تعداد اعتراضات به ثبت رسیده به ۱۲۶۲ مورد می‌رسید. تعداد تلفات، ۵۲۷  تن گزارش شد (شامل معترضان و رهگذران) که ۷۱ تن از آنان را کودکان تشکیل می‌دادند. در حدود ۱۹۶۰۳ تن بازداشت شده بودند (از جمله زخمیان بازداشتی) که از این میان، تعداد ۷۶۶  تن محاکمه و محکوم شدند. بیش از ۱۰۰ معترض در معرض خطر اعدام بودند؛ چهار تن از معترضان در آذر ماه و دی ماه ۱۴۰۱، بدون رعایت معیارهای حداقلی دادرسی عادلانه، اعدام شدند. مقامات همچنین ادعا کردند تعداد ۷۰ نفر از نیروهای حکومتی نیز جان باخته‌اند اگرچه گزارشات موثق خانواده‌های معترضان کشته شده حاکی از آن است که مقامات به آنها فشار آورده‌اند که هویت عزیزان خود را به دروغ در زمره این نیروها به ثبت برسانند. معترضان، گروه‌های حقوق بشری و رسانه‌ها، موارد متعدد ضرب و شتم، شکنجه (از جمله اجبار افراد به اعتراف)، و تجاوز جنسی به بازداشت‌شدگان را گزارش کرده‌اند. این افراد در خلال بازجویی از دسترسی به وکیل مدافع محروم بوده و از اعترافات آنان در دادگاه به عنوان ادله اثبات جرم، استفاده شده است.

حمایت عمومی و همبستگی جهانیان با معترضان نیز بی‌سابقه بوده است (هشتگ #مهساامینی به زبان‌های فارسی و انگلیسی رکورد‌های جهانی را شکست) و در تاریخ ۳ آذر ماه ۱۴۰۱، شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد قطعنامه‌ای تصویب کرد و طی آن خواستار تشکیل یک کمیته حقیقت یاب شد «که مستقلاً و به طور جامع، در خصوص ادعاهای نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران در رابطه با اعتراضاتی که در روز ۲۵  شهریور ماه ۱۴۰۱ آغاز شد تحقیق کند، بالاخص درباره نقض حقوق زنان و کودکان.»

جمعه خونین 

شهر زاهدان در استان سیستان و بلوچستان که محل زندگی اقلیت بلوچِ‌ اهل تسنن است، در روز جمعه هشتم مهر ۱۴۰۱محل وقوع یک قتل‌عام بود.

این قتل‌عام موسوم به جمعه خونین زاهدان، متاثر از اعتراضات سراسری پس از مرگ در بازداشت مهسا ژینا امینی در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ و پس از انتشار خبر تجاوز به یک دختر ۱۵ ساله توسط فرمانده نیروی انتظامی شهرستان راسک صورت گرفت. خطیب جمعه محل با تایید این خبر، جرقه اعتراضات را در روز ۵ مهر ماه در چابهار زده بود.

اعتراض قبلی منجر به فراخوانی برای تظاهرات بیشتر در سراسر استان در روز جمعه هشتم مهرماه و «در همبستگی با تمام مبارزان در سراسر ایران و کردستان» شد و روحانیون محلی و نمازگزاران مصلای بزرگ در نزدیکی مسجد مکی زاهدان خواستار بررسی شفاف این تجاوز جنسی و پاسخگویی مسئولان شدند.

بر اساس شهادت شاهدان عینی، رسانه‌ها و بررسی فیلم‌ها و عکس‌های واقعه ۸ مهرماه توسط گروه‌های حقوق بشری، تیراندازی توسط نیروهای امنیتی مسلح (به علاوه تعدادی از لباس شخصی‌ها) که در پشت‌ بام‌های کلانتری ۱۶ روبروی مصلای بزرگ و ساختمان‌های اطراف مستقر بودند، زمانی آغاز شد که گروه کوچکی از نمازگزاران غیر مسلح نزدیک ظهر و قبل از پایان نماز جمعه از مسجد بیرون آمده و با سر دادن شعار‌های ضد حکومتی به سمت کلانتری راه افتادند.

در پاسخ، نیروهای امنیتی گلوله‌های جنگی، گلوله‌های فلزی و گاز اشک‌آور به سمت آن‌ها و عابران شلیک کردند در حالی‌که معترضان به سمت کلانتری سنگ پرتاب می‌کردند. تک‌تیراندازها هم‌چنین به نمازگزاران در مصلی و اطراف آن تیراندازی کرده و تعداد زیادی از جمله کودکان و حداقل یک نمازگزار زن را کشتند. به گفته متخصصان پزشکی، بسیاری از قربانیان بر اثر اصابت گلوله به سر، پشت سر و گردن، بالاتنه، قلب و شکم جان خود را از دست دادند.

 به دنبال این تیراندازی‌ها، تنش در چند محله دیگر زاهدان و اطراف آن از جمله اطراف مسجد مکی افزایش یافت. مقامات گزارش دادند که در آن روز ۳ کلانتری در زاهدان مورد حمله معترضان قرار گرفت. در ششم آبان‌ماه، شورای تامین استان سیستان و بلوچستان با انتشار بیانیه‌ای مدعی شد که ۶ نفر از نیروهای امنیتی و ۳۵ نفر دیگر از جمله نمازگزاران و عابران کشته شدند و معترضان را متهم به حمله به پاسگاه پلیس با سنگ و سلاح گرم کرد.

هم‌چنین در این بیانیه آمده است که رئیس کلانتری ۱۶ و فرمانده انتظامی زاهدان به دلیل «سهل‌انگاری» از سمت خود برکنار شدند. تا نیمه آبان، علاوه بر صدها زخمی، تعداد کشته‌شدگان جمعه خونین زاهدان یا افرادی که بر اثر جراحات در روزها و هفته‌های بعد جان خود را از دست دادند، بین ۶۶ تا ۹۷ نفر برآورد شده بود.

مرگ آقای امید شهنوازی

بنا بر اطلاعات موجود، آقای امید شهنوازی روز جمعه  ۸ مهر ۱۴۰۱ زمانی که برای ادای نماز جمعه به مصلای مکی در شهر زاهدان رفته بود مورد اصابت سه گلوله قرار گرفت که از طرف تک تیراندازان شلیک شد. این سه گلوله یکی به قفسه سینه، یکی به کلیه و سومی به بخش فوقانی قفسه سینه‌اش اصابت کرده بود. 

پیکر بی‌جان او را نمازگزارانی که خانواده آنها را نمی‌شناخت همان روز به منزل آنها تحویل دادند. آقای شهنوازی در مزار لار به خاک سپرده شد و به گفته بستگانش ماموران حکومتی برای برگزاری مراسم محدودیتی  قائل نشدند. سرداری که با دولت محلی مربوط بود در این مراسم حضور داشت.

واکنش مسئولان

شورای تامین استان سیستان و بلوچستان** طی اطلاعیه‌ای که در تاریخ ۸ آبان (یک ماه پس از حادثه) منتشر شد،  ضمن آنکه رویداد ۸ مهر ۱۴۰۱ در زاهدان را تاسف بار خواند آغاز این رویدادها را منتسب به «گروهی اغتشاش گر» دانست که قصد اشغال کلانتری نزدیک به مصلی را داشتند و با ایجاد درگیری مسلحانه موجب کشتار گروهی از نمازگزاران  شدند. در این اطلاعیه شورای تامین استان ضمن پذیرش قصور برخی از ماموران و اطلاع دادن از عزل رئیس وقت کلانتری ۱۶ و فرمانده انتظامی شهرستان زاهدان متعهد شد که برای جبران خسارت وارد شده به جان‌باختگان بی‌گناه و خانواده‌های آنان اقدام کند و پرونده این حادثه را پیگیری کرده،  چنانچه طی بررسی‌های تکمیلی  مواردی دیگر از قصور یا تقصیر احتمالی پرسنل و فرماندهان انتظامی مشخص شود، این موارد را جهت رسیدگی و اقدام به مراجع ذی‌ربط ارجاع دهد. این شورا در این اطلاعیه که تاریخ آن ۸ آبان ۱۴۰۱ است تعداد کشته شدگان حادثه را ۳۵ نفر اعلام نمود. 

اداره ثبت احوال برای باطل کردن شناسنامه آقای شهنوازی به خانواده‌اش گفتند که بدلیل اینکه بدون معاینه پزشک قانونی پیکر فرزندشان را به خاک سپرده‌اند شناسنامه را باطل نمی‌کنند مگر آنکه خانواده بپذیرد که در گواهی فوت علت مرگ را بیماری قلبی قید کنند.

پس از اعلام همبستگی روحانیون بلوچ با روز جمعه خونین زاهدان و مواضع قاطع مولانا عبدالحمید علیه حکومت، فشار ارگان‌های حکومتی بر روحانیون بلوچ افزایش پیدا کرده است. مولوی «یوسف رئیسی» فرزند عبدالرشید امام جماعت روستای هریدوک شهرستان لاشار که از مولوی عبدالحمید حمایت کرده بود روز دوشنبه ۹ آبان ماه ۱۴۰۱، توسط نیروهای لباس شخصی سپاه در اسپکه شهرستان لاشار ربوده و کشته شد. مولوی عبدالمجید مرادزهی روحانی سرشناس اهل سنت در زاهدان و از نزدیکان مولوی عبدالحمید ۱۰ بهمن ماه ۱۴۰۱ توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.

واکنش خانواده 

خانواده آقای امید شهنوازی شکایتی از قتل وی به دادگاه نبرده‌اند. آنها براین باورند که کاری از دستشان بر نمی‌آید. خانواده همچنین تاکنون پیشنهاد اداره ثبت مبنی براینکه با ذکر بیماری قلبی به عنوان علت مرگ شناسنامه امید شهنواز را باطل کنند را رد کرده است.

تأثیر بر خانواده

مرگ نابهنگام و غم‌انگیز امید شهنوازی برای والدین‌اش بسیار دردناک است. مادرش به شدت اندوهگین، عصبی و ناراحت است. پدرش از غم ازدست دادن فرزند و نوه دوساله‌ای که بی‌پدر شده شدیداً غمگین است و هر بار که این کودک را می‌بیند گریه می‌کند.

—-----------------------

* ثبت نام در مدارس مذهبی مستلزم داشتن شناسنامه نیست و مولوی شدن مستلزم هشت سال تحصیل در مدرسه مذهبی است.
** نهاد پایین‌ دستی شورای امنیت کشور در سطح استانی که متشکل از استاندار، مقامات نظامی استانی مشتمل بر فرمانده سپاه پاسداران در منطقه‌، رئیس شهربانی، فرمانده ژاندارمری، فرمانده نظامی، سرپرست کمیته انقلاب اسلامی، مسئول کل اطلاعات استانی، دادستان دادگاه انقلاب.

تصحیح و یا تکمیل کنید