بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

مهدی ببرنژاد

درباره

سن: ۲۲
ملیت: ايران
مذهب: احتمال قوی اسلام
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۳۰ شهریور ۱۴۰۱
محل دفن مشخص است: بله
محل: بیمارستان موسی‌بن جعفر، قوچان، استان خراسان/ خراسان رضوی، ايران
نحوه کشته‌شدن: شلیک خودسرانه
سن در زمان ارتکاب جرم انتسابی: ۲۲

ملاحظات

مهدی ببرنژاد در آخرین پست اینستاگرامش نوشت: «ما در رنج هستیم و بودن رنج‌آور است.»

اطلاعات در خصوص اعدام خودسرانه آقای مهدی ببر‌نژاد، فرزند صمد و‌ بیگزاده از طریق مصاحبه بنیاد برومند با یک فرد مطلع (۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳) و متن دادنامه دادگاه تجدیدنظر نظامی استان خراسان (آرشیو بنیاد برومند) به دست آمد. همچنین برای تکمیل اطلاعات این پرونده از وبسایت‌های بی‌بی‌سی فارسی (۲۰ شهریور ۱۴۰۲)، خبرگزاری هرانا (۱۷ خرداد ۱۴۰۳ و ۲۴ خرداد  ۱۴۰۳)، رادیو فردا (۱ خرداد ۱۴۰۳)، شبکه حقوق بشرکردستان (۱۷ خرداد ۱۴۰۳)، صفحه فیس‌بوک اتاق خبر شبکه تلویزیونی من و تو (۴ مرداد ۱۴۰۲)، خبرگزاری مهر (۲۶ آبان ۱۴۰۱)، صفحه اینستاگرام مهدی ببرنژاد ( ۲ شهریور ۱۴۰۱) و جواز دفن اداره پزشکی قانونی شهرستان مشهد (۲ مهر ۱۴۰۱) استفاده شده است.

آقای ببرنژاد متولد ۲۴ مرداد ۱۳۷۹ در شهر قوچان استان خراسان رضوی بود. (مصاحبه با یک فرد مطلع، ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳) او در چهار سالگی پدر خود را از دست داد. (اتاق خبر من و تو- ۴ مرداد ۱۴۰۲) آقای ببرنژاد مهدی از کودکی به ورزش علاقه‌مند بود و همزمان با تحصیل، ورزش کُشتی و بعد بدنسازی را دنبال کرد. او پس از اخذ دیپلم در رشته مکانیک به خدمت سربازی رفت و در اسفند ماه سال ۱۴۰۰ آن را به پایان رساند. همزمان با تلاش برای ادامه تحصیل و ورود به دانشگاه، برای تامین مخارج خود و کمک به خانواده در شغل‌های موقت مانند بنایی ساختمان، کشاورزی، کار در هتل، رستوران و کارواش مشغول بود. او در نهایت بعد از شرکت در کنکور، موفق شد در رشته هوافضای دانشگاه دولتی بجنورد پذیرفته شود. (مصاحبه با یک فرد مطلع- ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳)

آقای ببرنژاد از سوی یکی از نزدیکانش، شخصیتی «جذاب، با وقار، خونگرم و محبوب» توصیف شده که از مخاطبان جدی «موسیقی رپ» بود و در این زمینه در اینستاگرامش به ویژه آثار پوتک خواننده را دنبال می‌کرد. (اتاق خبر من و تو ۴ مرداد ۱۴۰۲) به گفته نزدیکان، آقای ببرنژاد «خانواده دوست بود و از لحاظ عاطفی به شدت به مادرش وابستگی داشت، در عین حال که جوانی آرام و سر به زیر بود اما بسیار با دل و جرات و نترس بود.» ( بی‌بی‌سی فارسی، ۲۰ شهریور ۱۴۰۲)

آقای ببرنژاد در تنها پست اینستاگرامش در اوایل شهریور ماه ۱۴۰۱ نوشته بود: «ما در رنج هستیم و بودن رنج آور است.» (صفحه اینستاگرام مهدی ببرنژاد، ۲ شهریور ۱۴۰۱)

آقای ببرنژاد در روز ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ در اعتراضات قوچان شرکت کرد. این تجمع در پی اعتراضات سراسری به مرگ ژینا مهسا امینی شکل گرفت.

پیش‌زمینه اعتراضات سال ۱۴۰۱(مهسا امینی)

اعتراضات سراسری سال ۱۴۰۱ ایران از روز ۲۵ شهریور ماه، به دنبال انتشار خبر مرگ ژینا(مهسا) امینی، دختر ۲۲ ساله اهل کردستان آغاز شد. ژینا(مهسا) امینی امینی که در ۲۲ شهریور ماه توسط پلیس امنیت اخلاقی موسوم به گشت ارشاد در تهران بازداشت شده بود، چند ساعت بعد از بازداشت توسط ماموران پلیس در حالی که به مرگ مغزی دچار شده بود به بیمارستان منتقل شد. انتشار خبر مرگ این دختر جوان، و خشم مردم از گشت ارشاد و حجاب اجباری و همچنین اظهارات گمراه کننده مسئولان در مورد علت مرگ ژینا(مهسا)‌ امینی و   مصونیت ماموران از مجازات به اعتراضات سراسری منجر شد. این اعتراضات که ابتدا در فضای مجازی آغاز شد، با تجمع اعتراضی در مقابل بیمارستان کسری و سپس در شهر سقز(استان کردستان)، محل دفن خانم امینی، ادامه یافت.  شعار «زن، زندگی، آزادی» که اولین بار در مراسم تدفین خانم امینی سرداده شد، ضمن استقبال گسترده‌ از سوی جوانان، فورا به محوری ترین شعار این اعتراضات تبدیل گشت. اعتراضات با به آتش کشیدن روسری‌ها و فریاد شعار «زن، زندگی، آزادی» توسط زنان و دختران آغاز شد، اما خیلی زود به مطالبه سرنگونی جمهوری اسلامی تغییر یافت. 

گستردگی و تداوم از ویژگی ها بارز این اعتراضات بود، به طوری حتی اقدامات اولیه حاکمیت مانند جمع آوری خودروهای گشت ارشاد و دستگیری پیشگیرانه بسیاری از روزنامه نگاران و فعالان مدنی نیز نتوانست مانع از تداوم آن شوند. دامنه اعتراضات تا اواسط آذر ماه آن سال به ۱۶۴ شهر و شهرستان(حتی شهرهایی که پیش‌تر سابقه‌ی اعتراضی نداشتند) و ۱۵۰ دانشگاه و دبیرستان تسری یافت و اقشار مختلف از جمله دانشگاهیان، دانش آموزان دبیرستانی و همچنین گروه‌های صنفی مانند کارکنان صنعت نفت، تجار بازار تهران و برخی دیگر از شهرها، آموزگاران، وکلای دادگستری(که تا تاریخ ۱۲ بهمن ماه ۱۴۰۱ ، دست کم ۴۹ تن از آنان بازداشت شدند)، هنرمندان، ورزشکاران و پزشکان به این اعتراضات پیوستند که به بازداشت شماری از آنها منجر شد.

سرانجام حکومت با اعمال خشونت شدید و اقدامات سرکوبگرانه از جمله بازداشت‌های گسترده، قطع شبکه تلفن همراه و اینترنت و با توسل به نیروهای سرکوب مجهز به انواع سلاح از جمله گاز اشک آور، تفنگ ساچمه‌ای، تپانچه و سلاح‌های جنگی توانست این اعتراضات را که کمابیش تا پایان دی ماه نیز در جریان بود، سرکوب کند.

هرچند اقدامات سرکوبگرانه حاکمیت مانند سانسور، ارعاب و تهدید بازماندگان قربانیان این اعتراضات چالش های جدی در امر ثبت و جمع‌آوری اسناد و مدارک پیرامون قربانیان و ابعاد جنایات صورت گرفته ایجاد کرد، اما گزارشات بسیاری حاکی از آن است که نیروهای سرکوب سر و سینه معترضان را هدف قرار داده و از فاصله نزدیک و یا از پشت سر به معترضان شلیک کردند. همچنین شلیک گلوله‌های ساچمه‌ای و پینت بال باعث آسیب های چشمی و نابینایی صدها تن از معترضان شد و حتی بنا به برخی گزارش‌ها در مواردی اندام تناسلی زنان هدف قرار داده شد.

یکی از خونین‌ترین سرکوب های صورت گرفته در تاریخ  ۸ مهر ماه ۱۴۰۱ در شهر زاهدان واقع در استان سیستان و بلوچستان و پس از پایان نماز جمعه به وقوع پیوست. نیروهای امنیتی در آن روز به نمازگزاران داخل مصلی محل نماز شهروندان اهل سنت و معترضان در خارج از مسجد تیراندازی کردند. آمار تلفات آن روز که به «جمعه خونین» شهرت یافت به بیش از ۹۰ نفر رسید. همچنین گزارش شده است بسیاری از معترضان زخمی از بیم بازداشت به بیمارستان مراجعه نکردند زیرا نیروهای امنیتی بسیاری از معترضان زخمی را  پس از مراجعه به بیمارستان دستگیر می کردند.

هرانا، خبرگزاری فعالان حقوق بشر تا روز ۱۲ بهمن ماه ۱۴۰۱، در سراسر کشور ۱۲۶۲ مورد تجمع اعتراضی در سراسر کشور را ثبت و ۵۲۷ مورد تلفات مرگ شامل معترضان و رهگذران را گزارش داد که ۷۱ تن از آنان را کودکان تشکیل می‌دادند. همچنین از میان آمار لااقل ۲۲۰۰۰ تن بازداشتی (که شماری از  آنها در هنگام بازداشت زخمی بودند)، تعداد ۷۶۶  به جرایم مختلف محکوم شده و  بیش از ۱۰۰ نفر از آنها در معرض خطر اعدام قرار داشتند. چهار نفر از معترضان نیز در آذر و دی ماه ۱۴۰۱، بدون رعایت معیارهای حداقلی دادرسی عادلانه، اعدام شدند.

به ادعای مقامات حکومتی ۷۰ نفر از نیروهای حکومتی نیز در جریان این اعتراضات جان باختند. اگرچه بنا به گزارشات موثق رسیده از برخی از خانواده‌های معترضان کشته شده، مقامات حکومتی با فشار یا تطمیع از آنها خواسته‌اند که هویت عزیزان خود را به دروغ در زمره نیروهای حکومتی به ثبت برسانند.

منابع مختلف شامل گروه‌های حقوق بشری و رسانه‌ها، موارد متعددی از ضرب و شتم، شکنجه (جهت اجبار افراد به اعتراف) و تجاوز جنسی به بازداشت‌شدگان را گزارش کرده‌اند. بنا به این گزارشات افراد بازداشت شده در خلال بازجویی و محاکمه از دسترسی به وکیل محروم بوده و از اعترافات تحت فشار و شکنجه آنها در دادگاه به عنوان ادله اثبات جرم، استفاده شده بود.

در اعتراض مذکور، حمایت عمومی و همبستگی جامعه جهانی نیز بی‌سابقه بوده است. ( به طوری هشتگ #مهساامینی به زبان‌های فارسی و انگلیسی رکورد‌های جهانی را شکست).در تاریخ ۳ آذر ماه ۱۴۰۱، شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد قطعنامه‌ای تصویب کرد و طی آن خواستار تشکیل یک کمیسیون حقیقت یاب برای رسیدگی جامع و مستقل در خصوص نقض حقوق بشر صورت گرفته از سوی جمهوری اسلامی از زمان آغاز این اعتراضات بالاخص پیرامون نقض حقوق زنان و کودکان شد.

پیش‌زمینه اعتراضات ۱۴۰۱ شهرستان قوچان

در پی انتشار فراخوان‌هایی مرتبط با اعتراضات سراسری تابستان سال ۱۴۰۱، شماری از شهروندان قوچان نیز روز ۳۰ شهریور تجمعی اعتراضی برگزار کردند.

بنا به اطلاعات رسمی در این روز نیروهای حکومتی از جمله ماموران انتظامی، سپاه، بسیج به صورت گسترده در محل تجمعات حاضر و با استفاده در مجموع ۳۱۲ فشنگ جنگی، ۵۷ فشنگ مشقی و ۲۸۰ فشنگ ساچمه‌ پلاستیکی و ۳۰ عدد گاز اشک‌آور و دودزا آن را سرکوب کردند.

این اعتراضات دست کم ۵ نفر کشته و تعداد نامعلومی زخمی برجای گذاشت. منابع خبری دولتی بدون اشاره به آمار مجروحان و کشته‌شدگان مردم عادی تنها از زخمی شدن ۲۵ مامور نیروی انتظامی و ۱۲ بسیجی خبر دادند.

از شمار کل دستگیری‌های این اعتراضات نیز اطلاعی در دست نیست اما به گفته منابع رسمی ۸۰ نفر از کل دستگیر‌شدگان پس از یک روز با اخذ تعهد آزاد شدند. حسن همتی، دادستان عمومی و انقلاب شهر قوچان دو ماه بعد در مصاحبه‌ای در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۱ با «لیدر اصلی» خواندن ۱۰ درصد از شمار بازداشتیان، اعلام کرد که ۹۰ درصد بازداشتی‌ها با قرار وثیقه و کفالت آزاد شدند و اتهام آنان را « تخریب و آتش زدن اماکن و اموال عمومی  با حمله به مکان‌های نظامی و انتظامی و حمل سلاح سرد و گرم و مواد آتش‌زا» اعلام کرده و  افزود «در این اغتشاش ۲۲ دستگاه خودپرداز و شیشه ۱۰ بانک به همراه ۳ دستگاه آمبولانس و ۲ دستگاه خودروی آتش‌نشانی تخریب‌شده و ۸ دستگاه موتورسیکلت سپاه و فراجا (فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران) و یک خودروی هایلوکس و کانکس نیروی انتظامی نیز به آتش کشیده شده است». این مقام قضایی میانگین سنی حاضران در اعتراضات را  ۲۱ سال عنوان کرد و گفت «بخش عمده این نسل جوان از خانواده‌های آسیب‌دیده طلاق یا اعتیاد بوده‌اند». (تحقیقات بنیاد برومند)

اطلاعات بیشتری از اعتراضات در شهر قوچان طی روزهای پس از این سرکوب مرگبار در دست نیست.

استوری اینستاگرام رضا ببرنژاد برادر مهدی در واکنش به مرگ رئیس جمهور وقت، ابراهیم رئیسی: «آنان که حکم مرگ می‌دادند به دام مرگ افتادند و چه می‌کند این چرخ روزگار و چه می‌کند آه مادران داغدار»

اعدام خودسرانه آقای مهدی ببرنژاد

آقای ببرنژاد روز ۳۰ شهریور به دنبال شرکت در فراخوان اعتراضات شهر قوچان ۱۴۰۱، از سوی ماموران حکومتی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و پس از انتقال به بیمارستان درگذشت. (مصاحبه با یک فرد مطلع- ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳)

در پی فراخوان منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی، در روز ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ تجمع اعتراضی در میدان اصلی (میدان امام خمینی) شهر قوچان تشکیل شد که با تاریک شدن هوا و آغاز تیراندازی ماموران حکومتی به سوی مردم به خشونت کشیده شد. (بی‌بی‌سی فارسی، ۲۰ شهریور ۱۴۰۲( آقای ببرنژاد از عصر روز ۳۰ شهریور به همراه عده‌ای از دوستانش به اعتراضات پیوست. او  حدود ساعت ۹ و ۸ دقیقه شب در حوالی خیابان امام خمینی قوچان در حال فرار از تیراندازی‌های ماموران حکومتی، از پشت سر و از ناحیه بالای لگن چپ با اسلحه جنگی کلاشینکف مورد اصابت یک گلوله قرار گرفت. (متن دادنامه دادگاه تجدیدنظر نظامی استان خراسان، مصاحبه با یک فرد مطلع- ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳)

آقای ببرنژاد ابتدا به کمک دوستان با موتورسیکلت به درمانگاهی خصوصی در خیابان داوودی منتقل شد اما به دلیل نبود امکانات، در ساعت ۹:۳۰ شب در حالی که هنوز هوشیار بود به اورژانس بیمارستان «موسی بن جعفر» تحویل شد. به گفته یک فرد مطلع به نقل از یک کادر درمان بیمارستان، نیروهای امنیتی حاضر در محل، مانع آن شدند که آقای ببرنژاد به اتاق عمل منتقل شود و تحت مداوا قرار بگیرد. (مصاحبه با یک فرد مطلع۳۰- اردیبهشت ۱۴۰۳).

به گفته این فرد مطلع، صبح روز بعد از تیراندازی، در ساعت حدود ۷ و ۳۰ دقیقه صبح ۳۱ شهریور ۱۴۰۱،‌ از بیمارستان موسی‌ بن جعفر با مادر آقای ببرنژاد تماس گرفتند و به او اطلاع دادند که فرزندش تیر خورده است ولی به مرگ او اشاره‌ نکردند. خانواده وی به بیمارستان مراجعه کردند و پس از چند ساعت پیگیری در حالی از مرگ او مطلع شدند که جسد بدون اجازه خانواده به اداره پزشکی قانونی مشهد منتقل شده بود. (مصاحبه با یک فرد مطلع- ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲)

در جواز دفن آقای ببرنژاد صادر شده از سوی اداره پزشک قانونی شهر مشهد، علت فوت «خونریزی داخلی»، «آسیب عروقی لگنی» و «اصابت پرتابه فلزی به خلف لگن چپ» عنوان شده است. ساعت دقیق فوت آقای ببرنژاد نیز مشخص نیست. (بی‌بی‌سی فارسی، ۲۰ شهور ۱۴۰۲)

خانواده آقای ببرنژاد سه روز پس از فوت او موفق به تحویل گرفتن پیکر وی شدند و پیکر او را در روز ۲ مهر ۱۴۰۱ با حضور تعداد کمی از بستگان در فضای سنگین امنیتی در روستای «شاهرگ» واقع در ۴۵ کیلومتری قوچان در کنار مزار پدرش به خاک سپردند. (مصاحبه با یک منبع مطلع- ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳؛ خبرگزاری هرانا- ۲۴ خرداد ۱۴۰۳)

آقای ببرنژاد در زمان قتل ۲۲ سال داشت.

قوانین مرتبط با کنترل اعتراضات

تاکنون موارد قابل توجهی از کشته شدن اشخاص در تظاهرات‌ انتقادی در ایران گزارش شده است. در اغلب این موارد نیروهای مسلح برای سرکوب اعتراضات با استفاده از سلاح گرم به روی تظاهرات‌کنندگان شلیک کرده‌اند. در حقوق ایران تیراندازی ماموران مسلح در تظاهرات‌ دارای ضوابطی است. همچنین قوانین ایران در جهت مجازات مامورانی که برخلاف قانون اقدام به تیراندازی می‌کنند و نحوه جبران خسارت از قربانی، مقرراتی را وضع کرده‌اند:

بر طبق قوانین ماموران مسلح در برخی موارد اجازه استفاده از سلاح گرم را دارند. یکی از این موارد جلوگیری از ناآرامی و اغتشاشات است. در مورد اینکه ناآرامی و اغتشاش چیست قوانین تعریف مشخصی ارائه نداده‌اند. قانون بکارگیری سلاح توسط ماموران نیروهای مسلح در موارد ضروری مصوب سال ۱۳۷۳ ضوابطی را برای استفاده از سلاح مشخص کرده است. مهمترین اصلی که این قانون در نظر گرفته اصل ضرورت است. بدین معنی که ماموران مسلح فقط در شرایط اضطراری می‌توانند شلیک کنند. در مورد تظاهرات‌ ماده ۴ و ۵ این قانون به ماموران اجازه داده است که تحت شرایطی برای اعاده نظم و فرونشاندن ناآرامی‌ها از سلاح خود استفاده کنند. ماده ۴ مقرر کرده است: «مامورین انتظامی برای اعاده نظم و کنترل راهپیمائی‌های غیر قانونی، فرونشاندن شورش و بلوا و ناآرامی‌هایی که بدون بکارگیری سلاح‌، مهار آنها امکان‌پذیر نباشد، حق بکارگیری سلاح را به دستور فرمانده عملیات، در صورت تحقق شرایط زیر دارند:

الف - قبلاً از وسایل دیگری مطابق مقررات استفاده شده و موثر واقع نشده باشد. ب - قبل از بکارگیری سلاح، با اخلالگران و شورشیان نسبت به بکارگیری سلاح اتمام حجت شده باشد. تبصره ۱- تشخیص ناآرامی‌های موضوع ماده ۴ حسب مورد بر عهده رئیس شورای تامین استان و شهرستان و در غیاب هر یک بر عهده معاون ‌آنان خواهد بود و در صورتی‌که فرماندار معاون سیاسی نداشته باشد این مسئولیت را به یکی از اعضای شورای تامین محول خواهد نمود.‌ تبصره ۲- در مواردی که برای اعاده نظم و امنیت موضوع این ماده نیروی نظامی طبق مقررات قانونی ماموریت پیدا نمایند از لحاظ مقررات بکارگیری سلاح مشمول این ماده می‌باشند...» این ماده به روشنی اشاره کرده است که ماموران باید ابتدا از وسایل دیگر استفاده کرده و در صورتی که وضعیت کنترل نشود از سلاح استفاده کنند و ضمنا به تظاهرات‌کنندگان هشدار بدهند. قانونگذار مصادیق وسایل دیگر را ذکر نکرده اما منطقا می‌توان گفت که منظور وسایلی غیر‌کشنده همچون آب پاش، گاز اشک‌آور، باتوم و مواردی از این قبیل است. این ماده در مورد تظاهرات‌ غیر‌مسلحانه است. در مورد راهپیمایی‌های مسلحانه ماده ۵ مقرر کرده است: « مامورین نظامی و انتظامی برای اعاده نظم و امنیت در راهپیمائی‌های غیر‌قانونی مسلحانه و ناآرامی‌ها و شورش‌های مسلحانه مجازند از‌سلاح استفاده نمایند. مأمورین مذکور موظفند به دستور فرمانده عملیات و بدون تعلل نسبت به برقراری نظم و امنیت، خلع سلاح و جمع‌آوری مهمات ‌و دستگیری افراد و معرفی آنان به مراجع قضایی اقدام نمایند.»

در تمامی حالات فوق لازم است که مامورین اولا چاره‌ای جز بکارگیری سلاح نداشته باشند، ثانیاً در صورت امکان مراتب : الف- تیر هوایی. ب- تیراندازی کمر به پایین. ج- تیراندازی کمر به بالا را رعایت نمایند. (تبصره ۳ ماده ۳)

در صورتی‌که ماموری مطابق مقررات فوق اقدام به تیراندازی کند و قربانی نیز بی‌گناه شناخته نشود هیچ مسئولیتی بر عهده مامور و سازمان متبوع وی نخواهد بود ( ماده ۱۲) اما اگر مامور برخلاف مقررات مذکور عمل کند مجازات خواهد شد. اگر مامور مسلح بدون رعایت قوانین و به صورت عمدی اقدام به تیراندازی کرده و در اثر این تیراندازی شخصی مجروح یا کشته شود، خود ایشان به قصاص یا دیه و یا حبس حسب مورد محکوم می‌شود. ماده ۴۱ قانون جرایم نیروهای مسلح در این زمینه مقرر کرده است:« هر نظامی که در حین خدمت یا مأموریت برخلاف مقررات و ضوابط‌ عمداً مبادرت به تیراندازی نماید علاوه بر جبران خسارات وارده به حبس از سه ماه تا یک ‌سال محکوم می‌شود و درصورتی که منجر به قتل یا جرح شود علاوه بر مجازات مذکور،‌حسب مورد به قصاص یا دیه محکوم می‌گردد و چنانچه از مصادیق مواد (۶۱۲) و (۶۱۴)‌ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵/۳/۲ باشد به مجازات مندرج در مواد مذکور‌محکوم خواهد شد.»

قانون فرض دیگری نیز مطرح کرده و آن اینکه مامور تمامی تشریفات مذکور را رعایت کند اما قربانی در محاکم دادگستری بی‌گناه شناخته شود.

تبصره ۱ – چنانچه تیراندازی مطابق مقررات صورت گرفته باشد مرتکب از‌مجازات و پرداخت دیه و خسارت معاف خواهد بود و اگر مقتول یا مجروح مقصر نبوده و‌بی‌گناه باشد دیه از بیت‌المال پرداخت خواهد شد. بر طبق ماده ۱۳ قانون بکارگیری سلاح توسط مأمورین نیروهای مسلح در موارد ضروری: «در صورتی‌که ماموران با رعایت مقررات این قانون سلاح بکار گیرند و در نتیجه طبق آراء محاکم صالحه، شخص یا اشخاص بی‌گناهی‌مقتول و یا مجروح شده یا خسارت مالی بر آنان وارد گردیده باشد، پرداخت دیه و جبران خسارت بر عهده سازمان مربوط خواهد بود و دولت مکلف‌است همه ساله بودجه‌ای را به این منظور اختصاص داده و حسب مورد در اختیار نیروهای مسلح قرار دهد»

واکنش مسئولان

به گفته یک فرد مطلع، در پیگیری‌های بعدی خانواده آقای ببرنژاد،‌ کادر درمان بیمارستان گفتند که در شب حادثه ماموران لباس شخصی مانع از رسیدگی درمانی به زخمی‌ها می‌شدند. (مصاحبه با یک فرد مطلع، ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳،‌ بی‌بی‌سی فارسی ۲۰ شهریور ۱۴۰۲)

ماموران امنیتی صبح روز ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ بدون اطلاع خانواده پیکر آقای ببرنژاد را از بیمارستان «موسی ابن جعفر» قوچان به سازمان پزشکی قانونی در شهر مشهد انتقال دادند. آنها تا سه روز از تحویل جنازه خودداری و خانواده را مجبور کردند تا تعهد کتبی دهند تا مراسم تشییع آرام و بدون سردادن شعار برگزار شود. (مصاحبه با یک از فرد مطلع- ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳)

ماموران امنیتی با حضور در مراسم تشییع آقای ببرنژاد حتی اجازه نصب عکس روی ماشین حمل جسد را ندادند و حضور دوستان و آشنایان را هم در مراسم محدود کردند. پس از این مراسم فشار نیروهای امنیتی بر خانواده شدت گرفت. آنها در مراسم روز چهلم با بستن راه‌های ورودی روستای محل دفن و کنترل رفت و آمد، مانع از برگزاری مراسم شدند.

نیروهای امنیتی همچنین از طرق مختلف از جمله «شنود تماس‌های تلفنی اعضای خانواده‌، تعقیب کردن و کنترل رفت و آمدهای آنها و تحت نظر قرار دادن منزلشان» خانواده‌ وی را تحت فشار قرار دادند. (بی بی سی فارسی- ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ )

یک سال پس از قتل آقای ببرنژاد و در آستانه نخستین سالگرد مرگ وی نیز فشارهای نیروی امنیتی بر خانواده ادامه داشت. در روز ۱۷ خرداد ۱۴۰۳، ماموران سازمان اطلاعات سپاه پاسداران با ورود به منزل خانواده مقتول، بدون ارائه حکم قضایی برادر او، آقای رضا ببرنژاد را بازداشت کردند. رضا ببرنژاد پس یک ماه و نیم  در روز یکشنبه ۳۱ تیر ماه به قید وثیقه آزاد شد. (خبرگزاری هرانا- ۱۷ خرداد ۱۴۰۳)

ماموران امنیتی در ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ پیشتر نیز آقای رضا ببرنژاد را به دنبال انتشار یک استوری اینستاگرامی مرتبط با قتل برادرش که به مرگ ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور وقت نیز اشاره داشت، بازداشت کردند. او در این استوری خطاب به رئیسی نوشته بود «آنان که حکم مرگ می‌دادند به دام مرگ افتادند و چه می‌کند این چرخ روزگار و چه می‌کند آه مادران داغدار» (صفحه اینستاگرام رضا ببرنژاد، آرشیو شبکه‌های اجتماعی بنیاد برومند). او بعد از این بازداشت، به زندان قوچان منتقل و در ۱۲ خرداد آزاد شد. (خبرگزاری هرانا، ۱۷ خرداد ۱۴۰۳)

واکنش خانواده

 خانواده آقای ببرنژاد معتقدند حضور ماموران امنیتی در بیمارستان و اخلال در روند رسیدگی درمانیِ به موقع در شب حادثه در مرگ فرزندشان موثر بود. (مصاحبه با یک منبع مطلع، ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳)

 مادر آقای ببرنژاد در اردیبهشت سال۱۴۰۲  در واکنش به قتل فرزندش اقدام به طرح شکایت علیه سازمان نیروهای مسلح کرد. دادگاه بدوی در حکم صادر در شهریور ۱۴۰۲ آقای ببرنژاد را مقصر عنوان کرد که صدور این حکم با اعتراض خانواده مواجه شد و لایحه درخواست تجدیدنظرخواهی توسط وکیل خانواده در تاریخ ۱۷ مهر ۱۴۰۲ به دادگاه ارسال شد. (دادنامه دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی، آرشیو بنیاد برومند)

مادر آقای ببرنژاد در واکنش به بازداشت دوباره فرزندش رضا ببرنژاد که پس از مرگ ابراهیم رئیسی رئیس دولت وقت جمهوری اسلامی اتفاق افتاد خطاب به مامورین امنیتی گفت: «رئیس جمهورتان مرده! مگه بچه‌های ما آدم نبودند؟ چرا کشتیدشان؟» (رادیو فردا، ۱ خرداد ۱۴۰۳)

رای دادگاه نظامی به شکایت خانواده آقای مهدی ببرنژاد

شعبه اول دادگاه نظامی یک استان خراسان رضوی به شکایت خانواده آقای ببر‌نژاد در ۲۷ شهریور ۱۴۰۲ رسیدگی کرد. این دادگاه با استناد به گزارش انتظامی شهرستان قوچان و صورتجلسه تنظیمی یگان امداد و گزارش فرمانده سپاه امام رضا اذعان کرد «ماموران در جهت کنترل اغتشاش با استفاده از سلاح و به کمک نیروهای بسیج و سپاه که با هماهنگی قبلی در محل مستقر بوده‌ آشوبگران را تعقیب و تعدادی را دستگیر و در اثر تیراندازی آنان، تعدادی از اغتشاشگران از جمله مهدی ببرنژاد فرزند صمد» کشته شدند. طبق دادنامه مذکور گلوله شلیک شده متعلق به «اسلحه کلاشینکف» و نوع شلیک «از فاصله دور» تشخیص داده شده است. (متن دادنامه دادگاه تجدیدنظر نظامی استان خراسان، آرشیو بنیاد)

این دادگاه بدوی، با «اغتشاشگر» نامیدن آقای ببرنژاد، اقداماتی از جمله «حضور در صحنه»، «پرتاب سنگ»، «تحریک اغتشاشگران»، «فیلمبرداری» و همچنین «حضور در میدان در حین آتش‌سوزی کانکس انتظامی» را شرایطی فرض کرده که «به جز با بکارگیری سلاح، به گونه دیگری نمی‌توان آشوبگران را متفرق نمود» و بر اساس آن «تیراندازی ماموران انتظامی و بسیج و سپاه حاضر در صحنه را منطبق با قانون بکارگیری سلاح (بند ۲،۴، ۷،۸)  دانست» و نیروهای نظامی را تبرئه کرد. طبق رای دادگاه بدوی صادره در ۲۸ شهریور ۱۴۰۲، اگرچه موضوع تیراندازی به سوی معترضان و اختصاصا به مهدی ببرنژاد تایید شد، اما دادگاه همچنان مقتول را «مقصر» دانست و خانواده مقتول را مستحق به دریافت دیه ندانست.

خانواده در تاریخ ۱۷ مهر ۱۴۰۲ به این حکم اعتراض کردند. در رای نهایی شعبه یک دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی که در  تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ توسط قاضی رضا چیتی فدافن صادر شد، با استناد به ماده ۱۳ قانون بکارگیری سلاح در موارد ضروری، و مفاد مستفاد از مواد ۴۷۹ و ۴۸۲ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲، فرماندهی انتظامی خراسان رضوی و سپاه امام رضا را به پرداخت ۳۰٪ از کل دیه به شاکی، آنهم به صورت ۲ قسط سالیانه، محکوم کرد. دادگاه در هیچ یک از مراحل رسیدگی تا صدور حکم مشخص نکرد که دقیقا کدام مامور از کدام نهاد مسئول مستقیم قتل آقای ببرنژاد است. در رای نهایی دادگاه تجدید نظر تنها اذعان شد که او «احتمالا» از سوی «یکی از نیروهای مسلح حاضر در محل حادثه» وابسته به یکی از دو نهاد «نیروی انتظامی یا سپاه پاسداران» به قتل رسیده است. اجرای این رای برابر ماده  ۴۴۳  قانون فوق‌الذکر قطعی است. (متن دادنامه دادگاه تجدیدنظر نظامی استان خراسان، آرشیو بنیاد)

تأثیر بر خانواده

کشته‌شدن آقای ببرنژاد، به خانواده او ضربه سنگینی وارد کرد. مادر او به دلیل وابستگی شدیدی که به فرزندش داشت به شدت از لحاظ عاطفی آسیب دید. به گفته برادر او «مادرش یک لحظه نیست که گریه نکند و همیشه ذهنش درگیر مهدیست» (بی بی سی فارسی، ۲۰ شهریور ۱۴۰۲). همچنین رضا، برادر بزرگتر آقای ببرنژاد به دلیل دادخواهی مرگ برادرش دو مرتبه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. (خبرگزاری هرانا، ۲۴ خرداد ۱۴۰۳)

 

تصحیح و یا تکمیل کنید