بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

کریم محمدزاده (خولخوله)

درباره

سن: ۲۸
ملیت: ايران
مذهب: احتمال قوی اسلام
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۱۲ فروردین ۱۳۶۹
محل: شماره ۱۳ - جاده فروهس، نینسهم، سوئد
نحوه کشته‌شدن: نحوه دیگر اعدام فراقضایی

ملاحظات

توف اسکانبرخ، نماینده پارلمان سوئد به توماس بوستروم، وزیر دادگستری سوئد: «رضا تسلیمی احتمالاً این قتل را برای دولت ایران انجام داده است و ساپو احتمالاً مانع از تحقیقات قتل شده و از مظنون به قتل محافظت کرده است. حفظ حاکمیت قانون و محاکمه مظنونین جنایتکار مهم است و باید بدون نگرانی از دخالت احتمالی ساپو در آزادی [مظنونین] به دلایل سیاسی باشد.» 

اطلاعات مربوط به زندگی و ترور آقای کریم محمدزاده، متولد ۱۳۴۱ در روستای قاسملو از توابع ارومیه در استان آذربایجان غربی، از طریق مصاحبه بنیاد عبدالرحمن برومند با دو نفر از دوستان آقای محمدزاده، در تاریخ‌های ۲۴ آذر ۱۴۰۰ و ۲۵ شهریور ۱۴۰۱، به‌ دست‌آمده است. اطلاعات تکمیلی از برخی روزنامه‌های سوئدی از جمله DagensNyheter (روزنامه  ٨ مهر ۱۳۸۲)، روزنامه Svenska Dagbladet, SvD (به تاریخ های های ۱۸ فروردین و ۲۰ اردیبهشت ۱۳۶۹، ۲۷ شهریور ۱۳۸۱، ۷ و ۸ مهر ۱۳۸۲ و ۲ خرداد ۱۴۰۲)، Expressen ( به تاریخ  ٧ مهر ۱۳۸۲)، Flamman ( به تاریخ  ٢۸ بهمن ۱۳۹۸)، فیلم مستند تلویزیونی  « فرمان ترور» Terrorkommandot به تاریخ ۱۳۸۱ و «منافع ملی» I nationens intresse  به تاریخ  ۱۳۸۲ که هر دو از تلویزیون دولتی سوئد پخش شدند، سوال کتبی ۲۰۰۳/ ۰۴:۴۸ توف اسکانبرخ، نماینده پارلمان سوئد، از توماس بوستروم، وزیر دادگستری این کشور، درباره نقش ساپو (سرویس اطلاعاتی سوئد) در این  پرونده، و پاسخ وزیر دادگستری به سوال نماینده مزبور به تاریخ ۱۶ مهر ۱۳۸۲(  که در وب‌سایت پارلمان سوئد  Riksdag  قابل دسترسی است )، و  رای دادگاه بدوی شهر لینشوپینگ در سوئد در مورد فعالیت‌های اطلاعاتی غیرقانونی به تاریخ ۳ اردیبهشت ۱۳۷۲(Linköpings tingsrätt dom 1993-04-23 i mål nr B 412/92)  جمع‌آوری شده است.

آقای کریم محمدزاده در نوجوانی و در اواخر سال ۱۳۵۸ یا اوایل سال ۱۳۵۹ به صفوف پیشمرگه‌های حزب دمکرات کردستان ایران (PDKI) پیوست.  اینکه آقای محمدزاده تحصیلات خود را در دبیرستان به پایان رسانده است یا خیر مورد تردید است.

در اواخر دهه ۶۰، آقای محمدزاده در جریان عملیاتی که هدف آن  تسخیر پایگاه‌های نیرو‌های حکومتی  بود  به شدت مجروح شد؛ در این عملیات نیروهای حکومتی بود برای تسلط بر منطقه ای به وسعت از اشنویه در استان آذربایجان غربی ایران تا کوه‌های خاکورک در اقلیم کردستان عراق جد وجهد میکردند. در حین زدوخوردهای مسلحانه در این کشمکش ها گلوله‌ای به‌ شانه و صورت آقای محمدزاده اصابت کرد و موجب شکسته شدن استخوان فک شد.   آقای محمدزاده برای ترمیم فک آسیب دیده ناگزیر تحت چندین عمل جراحی قرار گرفت.  همچنین جراحات سنگینی که  بر صورت او وارد شده بود به زخم های عمیق منجر شد. بر اثر جراحات وارده  او بیش از یک سال قادر به خوردن غذای جامد نبود (مصاحبه بنیاد عبدالرحمن برومند، ۲۴ آذر ۱۴۰۰) . قبل از این درگیری در همان سال ۱۳۶۰ آقای محمدزاده در جریان درگیری دیگری بین حزب دمکرات کردستان و حزب دمکرات کردستان عراق، توسط گروهی به نام «قیاده موقت» که با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سرکوب جنبش‌های کرد در ایران همکاری می‌کردند، اسیر و شکنجه شده بود به طوری  که پس از آزاد شدن از اسارت مدتها در بیمارستان بستری شد. [۱]

در اواخر آذرماه ۱۳۶۸، آقای محمدزاده به عنوان پناهنده سهمیه‌ای، به همراه ۱۴ پیشمرگه دیگر که همگی مجروح شده و نیازمند به درمان پزشکی بودند به سوئد  اعزام شدند وهمگی در سوئد مجوز اقامت دائم گرفتند. (مصاحبه بنیاد عبدالرحمن برومند، ۲۴ آذر ۱۴۰۰)

در سوئد، آقای محمدزاده برای انجام یک عمل جراحی ترمیمی بر روی صورت و درمان جراحاتش، به بیمارستان منطقه‌ای لینشوپینگ منتقل شد. او با وجود اینکه هنوز  فقط با غذاهای مایع  تغذیه می شد از نتیجه عمل جراحی و ترمیم جراحات صورت خشنود بود.  آقای محمد زاده در خاتمه دوران نقاهت از بیمارستان به شهر نینسهم منتقل شد و در آنجا در یک مدرسه آموزش زبان به فراگیری  زبان سوئدی مشغول شد. او آرزومند شروع یک زندگی جدید در سوئد بود و از طریق دوستان و خانواده‌اش در ایران با زنی آشنا شده و در حال برنامه‌ریزی برای ازدواج و آمدن همسرش به سوئد بود (مستند سوئدی "منافع ملی" به تاریخ  ۱۳۸۲)

مسئله کردها در جمهوری اسلامی

به دنبال انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ اختلاف نظر میان حکومت شیعه جمهوری اسلامی و تشکیلاتی که در مناطق کردنشین غرب ایران وجود داشت رو به افزایش گذاشت. اختلاف نظرها عمدتاً بر سر حقوق و نقش اقلیت ها در نوشتن قانون اساسی، ماهیت مذهبی یا غیرمذهبی حکومت و به ویژه خودمختاری اکراد بود. این اختلاف نظرها سرانجام به تحریم رفراندومی انجامید که دولت انقلاب در ماه فروردین ۱۳۵۸ برای استقرار جمهوری اسلامی در ایران  برگزار کرد و سپس به درگیریهای جدی و گاهی مسلحانه میان دولت مرکزی و پیشمرگان (نیروی مسلح حزب دمکرات کردستان ) منجرشد.

در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸، آیت الله خمینی حزب دمکرات کردستان ایران را که قدیمی ترین و پرنفوذترین حزب اکراد بود "حزب شیطان" خواند و آن را "غیررسمی و غیرقانونی" اعلام کرد، و دستور حمله نظامی به کردستان را صادر نمود.  این حمله به اعدام های جمعی و درگیرهای سنگین مسلحانه در منطقه منجر شد که ماهها بطول انجامید و به مرگ شمار قابل توجهی از غیرنظامیان و کوچ بسیاری از اکراد ساکن برخی شهرها در منطقه منجر شد. طی چهار سال  بعد احزاب کرد  تا حد زیادی قدرت خود را در منطقه  ازدست دادند و به  کردستان عراق مهاجرت کردند. از آن  زمان تا کنون شماری از رهبران و اعضای  این احزاب در خارج از ایران و بخصوص در کردستان عراق به قتل رسیده اند.[٢]

پیشینه تشکیل حزب دموکرات کردستان

حزب دمکرات کردستان ایران در سال ۱۳۲۴ با هدف کسب خودمختاری برای کردستان در شمال غرب ایران تاسیس شد. بعد از انقلاب، کشمکش میان دولت تازه تاسیس شیعه در تهران و اکراد که بیشتر اهل سنت  هستند برسر نقش اقلیت ها در نوشتن قانون اساسی، تعیین شیعه به عنوان مذهب رسمی کشور، و به ویژه  حق خودمختاری در منطقه کردنشین منجر به درگیری های مسلحانه میان پاسداران انقلاب و پیشمرگان کُرد (شاخه نظامی حزب دمکرات کردستان ایران) شد. حزب دمکرات کردستان ایران  رفراندوم  ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ را  که موضوع آن  تعیین نوع حکومت با تایید یا رد جمهوری اسلامی  بود تحریم نمود.  در تاریخ  ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ آیت الله خمینی حزب دمکرات کردستان ایران را "حزب شیطان" خواند و آن را "غیررسمی و غیرقانونی" اعلام نمود. به دنبال این امر  رویارویی نظامی  و اعدام های دسته جمعی  در منطقه آغاز شد و ماهها بطول انجامید به طوری که  تا سال  ۱۳۶۲ نفوذ حزب دمکرات کردستان ایران  در منطقه  بطور قابل توجهی کاهش یافت . از آن زمان تاکنون تعداد کثیری از رهبران این حزب به قتل رسیده اند.  حزب دمکرات کردستان ایران در سال ۱۳۸۵ به دنبال  جدالهای حزبی  دچار انشعاب گردید. حاصل آن انشعاب  تأسیس دو تشکیلات موسوم به  "حزب دمکرات کردستان ایران " و "حزب دمکرات کردستان" بود .

پیشینه قتل‌های فراقضایی توسط جمهوری اسلامی ایران

جمهوری اسلامی ایران ید طولایی در اعمال خشونت با انگیزه‌های سیاسی در ایران و اقصی نقاط جهان دارد. از انقلاب ۱۳۵۷ به بعد، عوامل جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور دست به ربودن، ناپدید کردن و قتل تعداد زیادی از افرادی که فعالیتشان برایشان نامطلوب بود‍ه زده‌اند. تعداد قربانیان اعدام‌های فراقضایی در داخل کشور روشن نیست، اما این قتل‌ها از بهمن ۱۳۵۷ آغاز شده و در طول عمر جمهوری اسلامی در داخل و خارج از ایران تداوم داشته است. بنیاد عبدالرحمن برومند بیش از ۵۴۰ قتل را که به جمهوری اسلامی ایران نسبت داده می‌شود، در خارج از ایران شناسایی کرده است.

در خارج از ایران در کشورهایی چون فیلیپین، اندونزی، ژاپن، هند و پاکستان در آسیا، دوبی، عراق، و ترکیه در خاورمیانه، قبرس، فرانسه، ایتالیا، اتریش، سوئیس، آلمان، نروژ، سوئد و انگلستان در اروپا، و ایالات متحده آمریکا در آنسوی اقیانوس آتلانتیک، مخالفین به روش‌های مختلف توسط مامورین جمهوری اسلامی مورد سوقصد قرار گرفته و کشته شده‌اند. در بیشتر موارد اطلاعات زیادی در مورد این قتل‌ها منتشر نشده و مقامات محلی حکم بازداشتی صادر نکرده‌اند. اما شواهد، مدارک و ردپاهایی که از تحقیقات پلیس و مقامات قضایی محلی به دست آمده، فرضیه جنایت دولتی را تایید می‌کنند. در برخی موارد، این تحقیقات منجر به اخراج یا بازداشت دیپلمات‌های ایران شده است. در موارد محدودی در خارج از ایران، عاملان این قتل‌ها بازداشت و محاکمه شده‌اند و شواهد و مدارک ارائه شده، ارتباط متهمان با نهادهای حکومتی ایران را آشکار کرده‌ و حکم بازداشتی برای وزیر اطلاعات وقت ایران صادر شده است.

نوع تشکیلات و اجرای این قتل‌ها در داخل و خارج از ایران هم دال بر وجود الگوی واحدی است که بنا به گفته دادستان سوئیسی، رولان شاتلن، دارای پارامترهای مشترک و یک برنامه‌ریزی دقیق هستند. از تشابهات بین این قتل‌ها در کشورهای مختلف چنین استنباط می‌شود که دولت ایران آمر اصلی این جنایات است. 

مقامات ایران مسئولیت این قتل‌ها را رسما نپذیرفته‌اند و حتی این جنایات را به درگیری داخلی بین اعضای گروه‌های اپوزیسیون نسبت داده‌اند. معهذا این جنایات از نظر آرمانی و حقوقی از بدو تشکیل نظام توسط مقاماتش توجیه شده است. در بهار سال ۱۳۵۸، صادق خلخالی، اولین قاضی شرع دادگاه‌های انقلاب اسلامی تصمیم نظام را مبنی بر اجرای اعدام‌های فراقضایی رسما اعلام نمود و این تصمیم را چنین توجیه کرد: «...این‌ها محکوم به اعدام شدند، در نظر ملت ایران اگر کسی بخواهد در خارج، در هر کشوری، آنها را ترور کند، هیچ دولتی حق ندارد او را به عنوان تروریست محاکمه کند؛ زیرا او عامل اجرای حکم دادگاه انقلابی اسلامی است. لذا آنها مهدورالدم هستند و در هر جا باشند حکم درباره آن‌ها همین است.» بیش از ده سال پس از این اظهارات، علی فلاحیان، وزیر اطلاعات و امنیت نظام در حالیکه در مورد موفقیت نیروهای امنیتی سخن می‌راند، در مورد حذف مخالفین چنین گفت: «... ما موفق شدیم به بسیاری از این گروهک‌ها در خارج از کشور و در سر مرز ضرباتی وارد کنیم.» 

در عین حال مقامات مختلف سیاسی، قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران در مقاطع و مناسبت‌های مختلف وجود سیاست و برنامه بلندمدت و بودجه برای اجرای این قتل‌ها و در برخی موارد انجام موفقیت‌آمیز آن‌ها را تایید کرده‌اند.

برای مطالعه متن کامل «پیشینه اعدام‌های فراقضایی توسط جمهوری اسلامی ایران» شامل اظهار نظر مقامات مختلف جمهوری اسلامی و سابقه تاریخی قتل‌ها، بر روی همین عنوان در نوار سمت راست کلیک کنید

اقدامات و قتل‌های فراقضایی در سوئد

در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد خورشیدی، فعالیت‌های جاسوسی و تروریستی ایران در سوئد رو به افزایش گذاشت. این فعالیت ها از سوی سرویس امنیتی سوئد  موسوم به  Säpo از نزدیک تحت نظر بود.  (۳)  در این سالها  موجی از قتل های ازپیش برنامه ریزی شده علیه کردها در سوئد رخ داد.  که به زعم ساپو همه این قتل ها انگیزه‌ سیاسی   داشت  و  با یک مامور اطلاعاتی ایران  بنام رضا تسلیمی در ارتباط بود.   (مستندهای تلویزیونی "فرمان ترور" به تاریخ ۱۳۸۱ و "منافع ملی" به تاریخ  ۱۳۸۲)

شیوه کار رضا تسلیمی به عنوان یک مامور اطلاعاتی این بود که سایر کردهای مقیم سوئد را وادار به خبرچینی کند .(۴) یکی از خبرچین ها به نام محسن رشیدزاده، (۵) در دو مستند سوئدی «فرمان  قتل »  و «منافع ملی » درباره  روش کار خود با رضا تسلیمی و شیوه  عملکرد تسلیمی  جهت  برنامه‌ریزی  برای  قتل مخالفان رژیم و پناهندگان در سوئد توضیح داد .  هنگامی که آقای جلیل گدانی، از رهبران ارشد حزب دموکرات کردستان ایران، در دیماه ۱۳۶۸  به سوئد  سفر کرد، جامعه اکراد مقیم سوئد شدیداً نگران امنیت او در حین اقامت در سوئد بودند.  . ساپو پس از اینکه از وجود توطئه ای برای سوء قصد به جان آقای گدانی مطلع شد او را  از این طرح توطئه  آگاه کرد و به این ترتیب  عملاً مانع از اجرای آن شد .  (روزنامه Svenska Dagbladet, SvD به تاریخ  ۲۷ شهریور۱۳۸۱ و مستند "منافع ملی"به تاریخ  ۱۳۸۲) در واقع رضا تسلیمی و محسن رشیدزاده آقای گدانی را تعقیب می کردند .   به گفته رشیدزاده، تسلیمی  از  شکست عملیات  ترور عصبانی  شد. (مستند "منافع ملی" به تاریخ  ۱۳۸۲)

رضا تسلیمی با سفارت ایران در استکهلم  هم ارتباط داشت. او دائماً از خودروی شخصی جمشید حسن‌پور، دیپلمات وابسته به سفارت ایران در استکهلم استفاده می‌کرد. (مستند "فرمان ترور" به تاریخ ۱۳۸۱) در شهریور ۱۳۶۹، دستگاه  امنیتی سوئد  جمشید حسن‌پور  و چهار تن دیگر را به اتهام توطئه جهت قتل  مروان بشیر الرومه، سفیر عربستان در سوئد، بازداشت کرد . سه نفر از  بازداشت شدگان دیپلمات و از مصونیت سیاسی برخوردار بودند.(۶) سوئد سه دیپلمات ایرانی سفارت ایران در استکهلم را  « عنصر نامطلوب» اعلام کرد -  این عنوان معمولاً به کسانی اطلاق می شود که رفتارشان در کشور میزبان نامطلوب یا  برای منافی منافع ملی آن کشور تلقی میشود. دو نفر دیگر از مصونیت سیاسی برخوردار نبودند. با وجود این‌ که سوئد قانوناً ملزم بود که این پنج نفر را تحت پیگرد قانونی قرار دهد، تنها  یک روز پس از دستگیری، این پنج نفر تحت نظر سوئد را  ترک کردند.  یکی از این  پنج نفر عبدالرحمن بنی‌هاشمی (۷)  دو سال بعد در ترور چهار تن از رهبران حزب دمکرات کردستان ایران در رستوران میکونوس در برلین شرکت داشت. (۸) آقای اینگوار کارلسون، نخست وزیر پیشین سوئد در دو دوره ، خانم مونا ساهلین، دبیرکل حزب سوسیال دموکرات سوئد، و آقای پیر شوری، وزیر خارجه  پیشین سوئد ، هم همگی در آن شب در برلین بودند و به شام مزبورد در رستوران میکونوس دعوت شده بودند .  اندک زمانی قبل از شام، کارل بیلت، نخست‌وزیروقت سوئد، طی تماسی با آقای اینگوار کارلسون از او خواست هر سه نفر فوراً به سوئد بازگردند. در نتیجه، آن‌ها در همان روز به سوئد بازگشتند و از یک ترور بالقوه  جان سالم به در بردند. ( Svenska Dagbladet, SvD  روزنامه  ۲ خرداد ۱۴۰۲) در ۲۱ فروردین ۱۳۷۶، دادگاه رسیدگی به پرونده قتل در رستوران میکونوس  با صدور حکمی اعلام کرد که  قتل به دستور علی فلاحیان، وزیر اطلاعات ایران صورت گرفته است و  آیت‌الله خامنه‌ای و علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس‌جمهور وقت ، در جریان امر بوده اند. دادگاه همچنین  برای علی فلاحیان حکم بازداشت صادر نمود که در همه  جای دنیا قابل اجرا است.(۹)

در سال ۱۳۷۱ محسن رشیدزاده  و یک جاسوس دیگر به نام خسرو الگیلانی دستگیر شدند.  این دو مظنون به تبانی و همکاری در انجام اقداماتی  به منظور  جمع آوری اطلاعات  به شیوه های غیرقانونی بودند. دادگاه ناحیه لینشوپینگ  به این نتیجه رسید که بین سال‌های ۱۳۶۷ و ۱۳۷۱، رشیدزاده و الگیلانی « تعمداً و به نیابت از سوی جمهوری اسلامی دست به عملیات  مخفیانه ای جهت جمع آوری اطلاعات درباره افراد مشخصی زده بودند و به شیوه های فریبکارانه متوسل شده بودند.»  رشیدزاده و الگیلانی مرتباً با رضا تسلیمی ملاقات می کردند و با استفاده از کلمات رمز به او اطلاعاتی در ارتباط با افراد و رویدادهایی که در سوئد در جریان بود می دادند.  این دو برای کسب خبر و اطلاعات در نشست های سیاسی  و گردهمائی هایی غیر سیاسی و جشنهای ایرانیان شرکت می کردند، از شرکت کنندگان و میهمانان عکس و فیلم می گرفتند، فهرست اسامی و آدرس فعالان سیاسی مقیم سوئد و آدرس اماکنی  را که شخصیت های سیاسی تراز اول به هنگام سفر به سوئد درآن اماکن اقامت می کردند را به تسلیمی گزارش می دادند. رشیدزاده و الگیلانی در دادگاه  به اتهام جاسوسی علیه کردهای مقیم سوئد محکوم  شدند؛  رشیدزاده محکوم به حبس و اخراج از سوئد  و الگیلانی محکوم به حبس شد (حکم دادگاه ناحیه لینشوپینگ شماره B 412/92، تاریخ ۳ اردیبهشت ۱۳۷۲). محسن رشیدزاده پس از سپری شدن  دوران محکومیت اش در زندان به ایران بازگشت و در آنجا  مورد استقبال رضا تسلیمی قرار گرفت. رشیدزاده سرانجام به کانادا نقل مکان کرد. (مستند سوئدی "منافع ملی" به تاریخ  ۱۳۸۲)

اعدام فراقضایی آقای کریم محمدزاده

جسد آقای کریم محمدزاده در تاریخ ۱۳ فروردین ۱۳۶۹، در حمام منزل اش در نینسهم (سوئد) کشف شد.  آقای کریم زاده از پشت سر مورد حمله قرار گرفته و سرش در اثر ضربه چکش  شدیداً آسیب دیده بود. پیکر بی جان او درحمام کشف شد در حالی که سرش در وان پر از آب فرو رفته بود . (مستند سوئدی "منافع ملی" به تاریخ  ۱۳۸۲)

قتل بین ساعت ۵ بعد از ظهر یکشنبه ۱۲ فروردین تا ۳ بامداد دوشنبه ۱۳ فروردین رخ داده بود. هیچ نشانه‌ای از وقوع درگیری منزل وجود نداشت و آپارتمان پس از جنایت تمیز نشده بود. بر روی دیوارهای  راهرو لکه‌های خون دیده می شد. همچنین یک لکه بزرگ خون بر روی قالیچه  راهروی ورودی به جا مانده بود. ظاهراً آقای کریم زاده در راهرو به قتل رسیده بود و پیکرش را بعداً به وان حمام منتقل کرده بودند.  بنظر میرسید که در زمان اصابت ضربه به سر آقای محمد زاده قاتل در پشت سر او بوده یا اینکه آقای محمدی در مقابل قاتل خم شده بوده است.  آلت قتل که یک چکش بود در داخل آپارتمان پیدا شد.  (مستند سوئدی "منافع ملی" به تاریخ  ۱۳۸۲)

در صحنه قتل هیچ نشانی که دال بر ورود قهری کسی به آپارتمان باشد دیده نمی شد.  در نتیجه استنباط پلیس  این بود که هرکس آقای محمد زاده را به قتل رسانده با اجازه او وارد خانه شده و باید ازآشنایان او بوده باشد. کارشناسان پزشکی قانونی موفق شدند چندین مورد نمونه خون  از صحنه  قتل بردارند که به گمان  آن‌ها متعلق به قاتل بود. آنها همچنین از رد پائی که درصحنه به جا مانده بود نمونه برداری کردند . (Dagens Nyheter   روزنامه  ۸ مهر ۱۳۸۲)  در بررسی رد پای خونینی که در راهروی ورودی آپارتمان به جا مانده بود پلیس تشخیص داد که صاحب رد پا  به عارضه انگشت چکشی در پا مبتلا بوده است (مستند سوئدی "منافع ملی" به تاریخ  ۱۳۸۲).  در کسانی که به این عارضه دچار میشوند  انگشت دوم، سوم یا چهارم پا در مفصل میانی به حالت پنجه مانند خم میشود و پنجه پا  فرم  چکش به خود می گیرد. این عارضه می‌تواند باعث درد پا  شود و راه رفتن  را دشوار کند.

پلیس بلافاصله  با صدور یک فراخوان عمومی از مردم درخواست کرد هرکس هر گونه اطلاعاتی که ممکن است با این قتل در ارتباط باشد در اختیار دارد آن اطلاعات را با پلیس در میان بگذارد.  هدف پلیس برقراری تماس با افرادی بود   که حوالی ظهر روز دوشنبه ۱۳ فروردین در ایستگاه مرکزی استکهلم، با اتوبوس یا هواپیما، تردد کرده بودند،  و یا در همان روز و ساعت در آن حوالی بودند .  پلیس در تعقیب مردی ناشناس بود که  گفته میشد حوالی ساعت ۱۱صبح روز بعد از قتل با تاکسی شهر نینسهم را ترک کرده بود.  پلیس به این فرد ناشناس  به عنوان عامل جنایت مظنون بود.  وین اوستربرگ، راننده تاکسی، اظهار کرده بود که  آن روز مسافری داشته که به زبان انگلیسی دست و پا شکسته  ابتدا از او خواسته بود او را به فرودگاه آرلاندا برساند، و بعد چند بار به راننده گفته بود که باید تا ساعت ۱۱:۳۰ صبح در ایستگاه مرکزی باشد ( Svenska Dagbladet, SvD روزنامه  ۲۰ اردیبهشت ۱۳۶۹). آقای وین اوستربرگ گفت این مسافر سرانجام  قبل از رسیدن تاکسی به فرودگاه در مرکز شهر استکهلم پیاده شد. او از راننده خواسته بود که او را  قبل از رسیدن به پل روگذر سنترال‌برون واقع  در پشت هتل شرایتون در تقاطع تگل‌باکن  پیاده کند و پس از پیاده شدن از پله‌های مقابل ایستگاه مرکزی پایین و به سمت خیابان واساگاتان رفته بود. آقای وین اوستربرگ این مرد  مسافر را  سبزه‌رو، حدود ۳۰ ساله، با قد حدوداً ۱۷۵ تا ۱۸۰ سانتی‌متر توصیف کرد که یک کیف ورزشی آبی رنگ  بیضی شکل همراه داشت . پلیس اطلاعات دیگری درباره این فرد در اختیار ندارد. 

با وجود این‌ که  پلیس در آغاز با فرضیه  قتل سیاسی تحقیقات خود را شروع کرده بود  در تاریخ ۱۶ فروردین  تنها سه  روز پس  از قتل آقای محمد زاده، ، همسایه او را به ظن ارتکاب قتل دستگیر نمود. این مرد ۵۰ ساله سوئدی  ضمن رد اتهامات منکر داشتن ارتباط با آقای محمدزاده ( Svenska Dagbladet, SvD روزنامه ۱۸ فروردین ۱۳۶۹) و سرانجام  آزاد شد. 

 پلیس بار دیگر به فرضیه اولیه خود که این  قتل سیاسی بوده ، از قبل برنامه ریزی شده  و توسط یک هموطنِ مقتول اجرا شده رجعت کرد. ( Dagens Nyheter  روزنامه ۸ مهر ۱۳۸۲) کلاس ادلوند، دادستان کل سوئد در این‌باره گفت: «این واقعه آشکاراً یک اعدام  تمام عیار  است... فردی که به مدت ده سال چریک بوده و بطور مستمر در زندگی با تهدید و خطر مرگ روبرو بوده  بی تردید نسبت به روابط خود بی‌توجه نیست.» ( Svenska Dagbladet, SvD روزنامه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۶۹) با این وجود، انگیزه این قتل و علت  هدف قرار گرفتن آقای محمدزاده  مشخص نیست زیرا او  در حزب دموکرات کردستان ایران سمت مهمی نداشت. 

قتل آقای محمدزاده تاکنون حل نشده باقی مانده است.

واکنش مسئولان ایران

در مستند تلویزیونی «منافع ملی» که در سوئد پخش شد از احمدرضا  دانشجو،  دبیر اول سفارت ایران در استکهلم، درباره دخالت جمهوری اسلامی در قتل آقای کریم محمدزاده سوال شد. وی در پاسخ گفت: «موضوعی که به آن اشاره می‌کنید چندین سال پیش رخ داد و ما  هیچ گونه اطلاعات و سندی در ارتباط با آن در اختیار نداریم که به شما نشان دهیم.  بنابراین، این موضوع امروز اساساً یک واقعه تاریخی است.» وقتی خبرنگار پرسید که آیا منظورش از "واقعه تاریخی" این است که  این حادثه "شامل مرور زمان شده"، دانشجو گفته خبرنگار را تأیید کرد و گفت :« بله، همینطور است ».

واکنش مسئولان سوئد

بلافاصله پس از شروع تحقیقات پلیس، ساپو به شهر نینسهم رفت و درخواست دسترسی به پرونده را کرد . با این حال،  عوامل ساپو نه تنها کمک  مؤثری به پلیس و روند تحقیقات نکردند بلکه اطلاعات بسیار مهمی را هم که در اختیار داشتند با پلیس در میان نگذاشتند. (مستند سوئدی "منافع ملی" به تاریخ  ۱۳۸۲). ساپو فردی  بنام رضا تسلیمی را که  مامورکاملاً شناخته  شده  دستگاه  اطلاعاتی جمهوری اسلامی  در سوئد بود بطور مستمر تحت نظر داشت  و تماسهای تلفنی او را شنود کرده بود. در شب قتل آقای محمدزاده، ساپو ردّ پای  رضا تسلیمی را در ایستگاه قطاری که در فاصله حدود ۳۰ دقیقه از آپارتمان آقای محمدزاده واقع شده بود گم کرده بود (مستندهای سوئدی «فرمان ترور» به تاریخ ۱۳۸۱ و «منافع ملی»  به تاریخ  ۱۳۸۲  که از تلویزیون سوئد پخش شدند). ساپو بدون اینکه پلیس محلی را در جریان بگذارد با آقای اوستربرگ، راننده تاکسی فوق الذکر، تماس گرفته بود . عاملین ساپو در چند نوبت عکسهایی از رضا تسلیمی را به راننده تاکسی نشان داده بودند و او رضا تسلیمی را شناخته و تایید کرده بود که همین فرد  را سوار ماشین خود کرده بود.  ساپو این اطلاعات را سه سال بعد در اختیار پلیس محلی، که مسئول  تحقیق درباره پرونده بود، گذاشت. ( Dagens Nyheter  روزنامه‌ ٨ مهر ۱۳۸۲، Svenska Dagbladet, SvD  روزنامه ۷ مهر ۱۳۸۲) نتیجه کتمان این اطلاعات که در اختیار  ساپو بود، پلیس شهر نینسهم  نه تنها  فرصت  بازجویی از رضا تسلیمی را از دست داد بلکه نتوانست راننده تاکسی فوق الذکر را که شاهد پرونده بود  با رضا تسلیمی روبرو کند، یا   نمونه‌های DNA جمع‌آوری شده در صحنه جرم را با خون تسلیمی مقایسه کند، یا رد پای خونینی را که  در راهرو  منزل آقای محمدزاده از آن  نمونه برداری کرده بود با پای تسلیمی مقایسه کند. دو مستند سوئدی تحت عناوین «فرمان ترور» و «منافع ملی» به وضوح نشان  داد که  ساپو کاملا ٌاز عملیات  ماموران اطلاعاتی  ایران  در سوئد  مطلع  بود،  بدون اینکه برای جلوگیری از آن  عملیات اقدامی بعمل آورد.  پخش این دو مستند از تلویزیون دولتی اعتراض گسترده  مردم  را در سوئد برانگیخت. آقای استن آندرسون، وزیر امور خارجه سوئد در سال‌های ۱۳۶۴ تا ۱۳۷۰، درباره این مستندها اظهار داشت: « دستگاه امنیتی  به سهولت می‌تواند به  یک دولتِ درونِ دولت تبدیل شود و باید هم چنین باشد. ماموریت آنها مثل راه رفتن بر روی  لبه یک تیغ  است، گاهی می لغزند و از خط کشی های مجاز عبور می کنند. از طرف دیگر، اگر آن‌ها [ساپو] می گفتند که حفظ امنیت کشور مستلزم  اخراج برخی افراد است برای ما امکان تقابل با آنها در این باره وجود نداشت. » (مستند تلویزیونی «منافع ملی» به تاریخ  ۱۳۸۲).

توف اسکانبرخ، نماینده پارلمان سوئد در یک پرسش کتبی از توماس بوستروم، وزیر دادگستری سوئد نوشت : « رضا تسلیمی به احتمال قوی این قتل را به عنوان یک اقدام تروریستی  با حمایت و به نیابت از سوی جمهوری اسلامی مرتکب شده و  ساپو  به احتمال قوی از انجام  کامل و دقیق تحقیقات توسط پلیس ممانعت بعمل آورده و با این رویکرد  از یک  مظنون به قتل محافظت کرده است». او نوشت حاکمیت قانون باید همیشه محفوظ باشد و مهم است که  کسانی که مرتکب جنایتی میشود در دادگاه صالحه محاکمه شوند و عدالت اجرا شود؛  و این دو مهم باید بدون ترس و واهمه از مداخله ساپو تحت عنوان "مصلحت سیاسی" رعایت و اجراء شود.  اگرچه  میان سوئد و ایران توافقنامه ای جهت استرداد  مجرمین وجود ندارد اما صلاح در این است که مقامات سوئد با مقامات ایرانی تماس بگیرند و جهت بررسی احتمال استرداد فرد مظنون به سوئد برای  محاکمه  از مقامات ایرانی  جویا شوند. نظر به اینکه  ایران و سوئد هر دو عضو سازمان پلیس بین الملل (اینترپل) هستند، درخواست مساعدت از پلیس ایران برای کسب اطلاعات درباره محل سکونت این شخص و موارد دیگر امکان‌پذیر است.» (سوال کتبی ۲۰۰۳/ ۰۴:۴۸ توف اسکانبرخ، نماینده پارلمان سوئد از توماس بوستروم، وزیر دادگستری این کشور درباره نقش ساپو (سرویس اطلاعاتی سوئد).

توماس بوستروم، وزیر دادگستری سوئد در پاسخ به  این پرسش  مسئله محافظت ساپو از ماموران اطلاعاتی ایران  را مسکوت گذاشت؛ اما در عوض ادعا کرد که   با وجود اینکه نیروهای امنیتی و پلیس عادی موظف به همکاری با یکدیگرند، برخی قوانین که سِری  بودن اطلاعات را الزام آور می کند  موجب تحدید تبادل اطلاعات می شود . (پاسخ وزیر دادگستری به تاریخ ۱۶ مهر ۱۳۸۲)

سیزده سال بعد از قتل آقای محمد زاده، هنگامی که از آقای کورت مالستروم، دبیر کل وقت ساپو، درباره این جنایت  سوال شد  پاسخ داد: «من فکر می‌کنم  کَند وکاو در رسانه‌های جمعی و گزارش هایی  که درباره عملیات‌ مفصل  کشورهای مختلف انتشار میدهند عواقب نامطلوبی  در سیاست خارجی‌مان خواهد داشت... این یک مورد از آن دسته عملیاتی است که ملاحظات امنیت داخلی  و حفظ اطلاعات محرمانه پیش از دادرسی و مسائل دیگری در آن مطرح است. همچنین هرگونه جزئیاتی که احتمالاًمطرح شود، بویژه وقتی پای عملیات خارجی درمیان باشد، عواقبی در سیاست خارجی ببار می آورد که معمولاً نمی توان درباره آن آشکاراً صحبت کرد .» (مستند سوئدی «منافع ملی» به تاریخ  ۱۳۸۲).

به سازنده مستند گفته شد که ساپو نگران احتمال وقوع  عملیات تلافی جویانه در خاک سوئد بود، همانگونه که  در فرانسه  رخ داده بود ( Expressen روزنامه  ۷ مهر ۱۳۸۲)  در پاریس، پس از دستگیری افرادی که قصد ترور شاپور بختیار، نخست وزیر اسبق ایران را داشتند، یک رشته بمب گذاری‌  رخ داد که ۲۰ کشته و  ۲۵۵ تن مجروح به جا گذاشت. یک گروه ناشناس در لبنان مسئولیت این انفجارها را بر عهده گرفت و خواستار آزادی مهاجمان شد. در سال ۱۳۶۹، مهاجمان همگی مشمول عفو فرانسوا میتران،  رئیس جمهور وقت فرانسه، واقع و بلافاصله روانه ایران شدند. (١٠)

ساپو و وزارت امور خارجه سوئد هرگز حاضر نشدند درباره این سوابق و بویژه اطلاعاتی که در دو فیلم مستند یاد شده فاش شد توضیحی جهت روشن شدن قضایا ارائه دهند.  حتی در سال ۱۳۹۹، زمانی که از خانم سوفیا هلکویست، دبیر مطبوعاتی ساپو در آن زمان، در مورد  نقش ایران در این پرونده سوال شد اظهار داشت که ساپو ازفعالیت اطلاعاتی قریب ۱۵ کشور در سوئد مطلع است، کشورهای خارجی تلاش میکنند به اخبارو اطلاعات محرمانه  در زمینه های صنعتی و نظامی دست پیدا کنند و به این منظور  حتی مرتکب قتل می شوند. (  Flamman روزنامه ۲۸ بهمن ۱۳۹۸)

ساپو در آخرین سالنامه اش ضمن معرفی ایران به عنوان یک تهدید امنیتی بزرگ برای سوئد نوشت: «ایران به عملیات‌ اطلاعاتی و فعالیت‌هایی که برای امنیت سوئد تهدید محسوب می شود و بر علیه  منافع ملی سوئد  است مبادرت می‌کند. این فعالیت‌ها شامل جمع‌آوری اطلاعات، نفوذ در گروه‌های مخالف و عملیات تدارکاتی است. سرویس‌های اطلاعاتی ایران خیلی وقت است که افرادی را که برای ثبات رژیم ایران را تهدید تلقی می شوند  مورد حمله  قرار میدهند. [١١]

تعهدات سوئد بر اساس قوانین بین المللی

بر اساس اطلاعات موجود، در موضوع قتل‌های فراقضایی که مأموران دولتی جمهوری اسلامی در اروپا مرتکب شده اند، دولت‌های اروپایی  احتمالاً در ایفای مسئولیت خود  در تضمین  امنیت و حق حیات قربانیان و محاکمه عاملان وآمران  این قتل ها  قصور کرده اند . قتل‌های فراقضایی ناقض  حق حیات اند که در ماده ۲ کنوانسیون اروپایی حقوق بشر  و در ماده ۶ کنوانسیون  بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی مقرر شده  است. آنها همچنین ناقض ممنوعیت شکنجه یا رفتار یا مجازات غیرانسانی یا  تحقیرآمیز اند که در ماده  ۳  کنوانسیون حقوق بشر اروپا و پروتکل‌های الحاقی آن معین شده، که این پروتکل ها لغو مجازات اعدام را در زمان صلح (پروتکل شماره ۶)  و تحت  هر شرایطی  (پروتکل شماره ۱۳)  مقرر می دارد. این قتل ها همچنین ناقض کنوانسیون منع شکنجه و سایر رفتارها یا مجازات‌های ظالمانه، غیرانسانی یا  تحقیرآمیزند.  

علاوه بر این، حق داشتن مکان امن برای زیستن  ازاصول بنیادی  کنوانسیون ۱۹۵۱ مربوط به وضع  پناهندگان است. این کنوانسیون دولت‌های عضو را ملزم  می‌کند که از افرادی که به دلیل  آزار و اذیت و خشونت  ناگزیر به فرار از کشورهای خود شده اند  حمایت نماید. بر اساس این کنوانسیون، هر فردی که به علت ترس موجه از اینکه  به دلائل نژادی، مذهبی، ملیتی یا عضویت در بعضی گروههای اجتماعی یا داشتن عقاید سیاسی تحت شکنجه وآزار واذیت  قرار گیرد واجد شرایط  پناهنده شدن و برخورداری از حقوق پناهندگی است.  هدف این چهارچوب  حقوقی بین‌المللی این است که  افرادی که در جستجوی مکان امنی هستند به اجبار به جائی که زندگی یا آزادی آنها به مخاطره افتد بازگردانده نشوند.. در این کنوانسیون  بر اهمیت تامین یک مکان امن و محفوظ  برای پناهجویان تأکید شده است. 

واکنش خانواده

از واکنش خانواده آقای محمدزاده  هیچگونه اطلاعی در دست نیست.

------------------------------

١- به دنبال امضای قرارداد الجزایر در سال ۱۳۵۳ بین دولت‌های ایران و عراق در زمان محمدرضا پهلوی و احمد حسن البکر، شورش کردها علیه دولت عراق سرکوب شد. ملا مصطفی بارزانی، رهبر جنبش کردستان عراق و حزب دمکرات کردستان عراق (PDK) به همراه خانواده‌های خود به ایران پناهنده شدند. پس از آن، ادریس بارزانی، یکی از فرزندان ملا مصطفی، سازماندهی مجددی را با تشکیل گروهی موسوم به قیاده موقت (رهبری موقت) آغاز کرد. پس از انقلاب ۱۳۵۷، قیاده موقت با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای مقابله با احزاب کرد مانند کومله و حزب دمکرات کردستان ایران (PDK-I) همکاری کرد. آن‌ها در کنار نهادهای نظامی جمهوری اسلامی نقش بسزایی در سرکوب مبارزات مردم کرد در ایران، به ویژه افراد وابسته به این دو حزب داشتند.
٢- در سال‌های پس از استقرار جمهوری اسلامی، احزاب مختلف اپوزیسیون کردی در داخل و خارج از ایران ظهور کردند که  از جمله این احزاب حزب دمکرات کردستان ایران، کومله (سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران)، مکتب قرآن به رهبری احمد مفتی‌زاده و سازمان مبارزه کردستان ایران و غیره است. علاوه بر این، احزابی مانند حزب زندگی آزاد کردستان (پژاک) و حزب آزادی کردستان (PAK) در خارج از ایران، به ویژه در بخش‌هایی از منطقه خودمختار کردستان در عراق، مانند کوی، سلیمانیه و دامنه‌های کوه‌های قندیل تشکیل شدند. در حالی که این احزاب سیاست‌ها و ایدئولوژی‌های متفاوتی دارند، تمرکز اصلی آن‌ها رویارویی با جمهوری اسلامی بوده است. برخی از این احزاب در سال‌های اخیر دچار انشعاب شده‌اند و این تعارضات بیشتر بر سر روش‌ اداره سازمان‌ها بوده است تا تفاوت‌های نظری و ایدئولوژیک. از اواخر دهه ۶۰، آن‌ها هیچ بخشی از خاک ایران را تحت کنترل نداشتند و از راهبردهای مختلفی برای پیشبرد اهداف سیاسی خود، مقابله با جمهوری اسلامی و جذب اعضا استفاده کردند. از سال ۱۳۸۵، درگیری‌های رژیم و احزاب کرد - که در واکنش به تشدید بازداشت و اعدام فعالان کرد و گسترش باورهای بنیادگرا در مناطق کردستان حضور خود را در ایران افزایش داده بودند- وارد مرحله جدید و جدی‌تری شد. نیروهای کرد به ویژه حزب دمکرات کردستان ایران و پژاک چندین بار در داخل ایران و در مناطق مرزی کردستان عراق مورد حمله نیروهای گشت مرزی و سپاه پاسداران قرار گرفتند. در همان سال، سپاه پاسداران اقدام به حملات مسلحانه‌ای را علیه مواضع احزاب کرد ایرانی در داخل مرزهای منطقه خودمختار کردستان عراق کرد . بمباران مراسم شب یلدا (جشن باستانی طولانی‌ترین شب سال) در سال ۱۳۸۵ که روز تولد عبدالرحمن قاسملو نیز بود، منجر به کشته شدن ۵ نفر از اعضای حزب و ۲ نفر از نیروهای امنیتی کردستان عراق شد. نیروهای کرد نیز در چندین نوبت به نیروهای جمهوری اسلامی حمله کردند. در این درگیری‌های نظامی حداقل ده‌ها نفر از هر طرف کشته شدند. در سال‌های بعد، به‌ویژه در سال‌های ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷، درگیری‌ها با فراوانی و شدت کمتری ادامه یافت. یکی از مهم‌ترین این درگیری‌ها حمله نیروهای پژاک به یک پاسگاه مرزی در ۳۰ تیر ۱۳۹۷ بود که به کشته شدن ۱۱ نفر انجامید (دویچه وله، ۳۱ تیر ۱۳۹۷؛ رویترز، ۳۰ تیر ۱۳۹۷). در ۱۷ شهریور همان سال، مقر حزب دمکرات کردستان - حزبی که مخالف مبارزه مسلحانه بود و در درگیری با نیروهای جمهوری اسلامی شرکت نکرده بود - واقع در کوی در کردستان عراق، هدف حمله موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار گرفت. در این حمله موشکی ۱۶ نفر کشته و ۵۰ نفر زخمی شدند (خبرگزاری ایسنا، ۲۳ شهریور ۱۳۹۷؛ سایت کردستان و کرد ۱۷ شهریور ۱۳۹۷)
۳ - وظایف اصلی ساپو شامل مقابله با جاسوسی، مبارزه با تروریسم و هدایت تحقیقات در جرائم مرتبط با امنیت ملی و فعالیت‌های تروریستی است.
۴ - در شهر نینسهم، به‌ویژه در اوایل دهه ۷۰ که این شهر به عنوان مرکز فعالیت‌های کردهای در تبعید شناخته می‌شد، تلاش‌های زیادی برای تحت فشار قرار دادن کردها برای خبرچینی صورت گرفت. در نتیجه، اطلاعات جمهوری اسلامی به طور چشمگیری در این شهر فعال بود. بسیاری از کردهای ساکن این شهر تماس‌هایی دریافت کردند که در آن صدایی ناشناس آن‌ها را تشویق می‌کرد که حزب را ترک کرده و «دوشادوش با آن‌ها نجنگند.» (مستند سوئدی "منافع ملی" به تاریخ  ۱۳۸۲).
۵ - محسن رشیدزاده قبلاً عضو حزب دموکرات کردستان ایران بود و در زمان درگیری با ایران در فرماندهی مرکزی پیشمرگه‌ها سمتی داشت. او در سال ۱۳۶۴ حزب را به دلیل اختلاف نظر با رهبری آن ترک کرد و ادعا کرد که مجبور شده است چهار ماه را در منطقه تحت کنترل نیروهای پیشمرگه بگذراند. پس از شکست حزب دموکرات کردستان ایران در جنگ، وی در ایران بازداشت شد و در آن‌جا با رضا تسلیمی که بازجوی او بود، آشنا شد. پس از یک حبس چند ماهه، شایعاتی مبنی بر افشای اطلاعات از طرف او در مورد حزب منتشر شد. رشیدزاده به سوئد گریخت و درخواست پناهندگی کرد. اسناد دادگاه نشان می‌دهد که او هنگام ورود به سوئد دروغ گفته و هیچ دلیل قانونی برای دریافت وضعیت پناهندگی در سوئد نداشته است (حکم دادگاه منطقه لینشوپینگ i mål nr B 412/92 به تاریخ ۳ اردیبهشت ۱۳۷۲). بلافاصله پس از ورود محسن رشیدزاده به سوئد، رضا تسلیمی طی تماسی، از او خواست دوباره به حزب دموکرات کردستان بپیوندد. رشیدزاده مرتباً با تسلیمی ملاقات داشت و علاوه بر دریافت چندین مأموریت از سوی تسلیمی، به او گفته شده بود سلاح‌هایی در استکهلم پنهان کرده اند. (مستندهای سوئدی "فرمان ترور" به تاریخ ۱۳۸۱ و "منافع ملی" به تاریخ  ۱۳۸۲)
۶ - مصونیت دیپلماتیک یک مفهوم حقوقی است که در کنوانسیون وین ۱۳۴۰ در مورد روابط دیپلماتیک ذکر شده است. این معاهده بین‌المللی چارچوب روابط دیپلماتیک بین کشورها را معین کرده و حقوق و امتیازات دیپلمات‌ها را مشخص می‌کند. بر اساس این کنوانسیون، دیپلمات‌ها از مصونیت مطلق کیفری کشور میزبان برخوردارند. این بدان معناست که دیپلمات‌ها عموماً از پیگرد قانونی برای هرگونه فعالیت مجرمانه‌ای که ممکن است در حین انجام وظیفه دیپلماتیک خود انجام دهند معاف هستند.
٧ - با نام جعلی حسن پورسمانی دستگیر شد.
۸ - آقایان صادق شرفکندی دبیر کل حزب دموکرات کردستان، فتاح عبدلی، نماینده حزب دموکرات کردستان در اروپا، همایون اردلان، عضو کمیته مرکزی حزب دموکرات و نوری دهکردی، مترجم در تاریخ ۲۶ شهریور ۱۳۷۱ ترور شدند.
٩ - حکم میکونوس به جرم قتل و معاونت در قتل. آرشیو اسناد و مدارک برای تحقیقات و اسناد انجمن پناهندگان ایرانی در برلین e.V. برلین، ۱۳۷۶
۱۰- در ۲۸ تیر ۱۳۵۹، در پی تیراندازی به پلیس پس از سوء قصد به شاپور بختیار، نخست وزیر سابق ایران مقیم پاریس، مقامات فرانسوی آقای انیس نقاش و همدستانش را دستگیر کردند. بازداشت شدگان بعداً اعتراف کردند که دستور انجام این ترور را از ایران دریافت کرده‌اند. در حالی که بختیار در این حمله آسیبی ندید، یک افسر پلیس و یکی از همسایه‌های او به ضرب گلوله کشته شدند و یک افسر دیگر فلج شد. نقاش و ایادی اش به حبس ابد محکوم شدند، به جز یک نفر که به ۲۰ سال حبس محکوم شد. بین سال‌های ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۵، مجموعه‌ای از بمب‌گذاری‌در اماکن عمومی پاریس رخ داد که منجر به کشته شدن ۲۰ نفر و مجروح شدن ۲۵۵ نفر شد. گروهی ناشناس در لبنان که خواستار آزادی نقاش و همدستانش بودند مسئولیت این بمب گذاری ها را برعهده گرفت. در سال ۱۳۶۹، رئیس‌جمهور فرانسه، فرانسوا میتران، با اعمال اختیارات ویژه رئیس جمهور،  انیس نقاش و همدستانش را مورد عفو قرار داد. این افراد  بلافاصله پس از آزاد شدن به ایران اعزام شدند. 
۱۱- سالنامه ساپو ۱۴۰۱-۱۴۰۲.

تصحیح و یا تکمیل کنید