بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

پرویز (ارسطو) سیاح سینا

درباره

سن: ۵۱
ملیت: ايران
مذهب: مسيحيت
وضعیت تأهل: متاهل

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۳۰ بهمن ۱۳۵۷
محل: شيراز، کلیسای شمعون غیور، استان فارس، ايران
نحوه کشته‌شدن: اعدام فراقضایی با سلاح سرد
اتهامات: اتهام نامعلوم

ملاحظات

او مسیحی با ایمانی بود و ۸ روز بعد از انقلاب ۱۳۵۷ به قتل رسید.

اطلاعات در خصوص قتل فراقضایی آقای پرویز (معروف به ارسطو) سیاح سینا، از مصاحبه عبدالرحمن برومند با یکی از همسایه خانواده آقای سیاح سینا (۱۶ اسفند ۱۴۰۰). اطلاعات تکمیلی در این رابطه از روزنامه‌های کیهان (٢ اسفند ١٣۵٧ و٢٠ مرداد، ٢- ۴- ٨ شهریور، ٢ مهر، ٢ دی، ١٩ آذر، ٢٠ بهمن ١٣۵٩)، اطلاعات (٢ و ٣ اسفند ١٣۵٧، ١٣ اردیبهشت و ۵ شهریور ١٣۵٩)، جمهوری اسلامی (٣ شهریور ١٣۵٩)، کتاب The Hard Awakening آقای حسن دهقانی تفتی* (۱۳۵۹)، وبسایت‌های Archives of the Episcopal Church (٢٣ بهمن ١٣۵٩)، Article 18 (٣٠ بهمن١٣٩٧)Buffalonews ، (۹ اسفند ١٣٩۴)، Independent (٣ خرداد ١٣٨٧)، کلمه/ سایت مسیحی (١٨ تیر ١٣٩٩)،Holy Communion of the Diocese of Iran (1971)   (۳۰  تیر ١٣٩٩)، دویچه وله (٣٠ بهمن ١٣٩٩) و رادیو زمانه (۲۸ دی ۱۳۹۹) جمع‌آوری شده است.  

بر اساس اطلاعات موجود، آقای سیاح سینا در یک خانواده‌ی معروف و با فرهنگ در شیراز متولد شد. او پس از اتمام دبیرستان، به اصفهان رفت و کارگر پارچه‌بافی وطن در این شهر شد. در سن ٣۶ سالگی پس از آشنای با آقای حسن دهقانی تفتی،* اسقف کلیسای انجیلی آیین مسیحیت را پذیرفت و به تحصیل الهیات مسیحیت پرداخت. او در ٣٨ سالگی به هند رفت و در دانشگاهی در شهر پنجاب رشته الهیات خواند و در ۴٠ سالگی دستیار اسقف حسن دهقانی تفتی بود. 

به گفته همکارانش، او یک مسیحی واقعی بود و اشتیاق زیادی برای معرفی کردن کتاب انجیل داشت. او برای تبلیغ دین خود به روستاها می‌رفت و برای کمک به روستاییان یک تیم پزشکی نیز به همراه داشت. هم چنین او برای افراد بیکار شغل ایجاد می‌کرد. ( 18 Article)

آقای سیاح سینا در ۴۵ سالگی به شیراز برگشت و کشیش کلیسای انجیلی سنت سیمون شد. او در آنجا با یک پرستار انگلیسی که در بیمارستان مرسلین شیراز کار می‌کرد، ازدواج کرد و دارای ٢ پسر شد.

آقای سیاح سینا صدای گرمی داشت و موعظه‌هایش را با سرودهای کهن فارسی و آوازهای ردیف موسیقی سنتی همراه می‌کرد. او برای بچه‌ها کارگاه‌های هنری و شادی تشکیل داده بود و همه‌ی بچه‌ها می‌توانستند در آن شرکت کنند. در کوچه ادیان شیراز، یهودیان، مسیحیان و زرتشتی‌ها در کنار هم زندگی می‌کردند. در این کوچه کنیسه، کلیسا و معبد زرتشتی وجود داشت و در بین آنها آقای سیاح سینا فرد شناخته شده و فعالی بود. اهالی مسلمان و یهودی و دیگر ادیان به او احترام می‌گذاشتند. قبل و بعد از انقلاب ۱۳۵۷ مسلمانانی که در انجمن تبلیغات اسلامی فعال بودند، برای تبلیغ اسلام بر در کلیسا می‌آمدند و کسانی را که به کلیسا می‌رفتند، مسخره و آزار و اذیت می‌کردند. (مصاحبه با یکی از آشنایان خانواده سیاح سینا)

زمینه 

اگرچه مسیحیت در میان سه دین یکتاپرست ابراهیمی است که در ایران به رسمیت شناخته می‌شود، قانون اساسی و قانون مجازات اسلامی، مسیحیان را به شکل ملموسی در یک وضعیت شهروندی فرودست قرار می‌دهد. در عمل، مدارا و شکیباییِ دینی فقط به گروه‌های قومیتی که به لحاظ تاریخی مسیحی بوده‌اند، یعنی ارامنه و آشوری‌ها، تعمیم می‌یابد و شامل افرادی که از اسلام به مسیحیت گرویده‌اند، نمی‌شود. حکومت ایران سیاست‌هایی را به اجرا درآورده که حضور مدنی مسیحیان را محدود، کنترل، و به شدت سرکوب می‌کند.

قانون اساسی، مسیحیان را از ریاست جمهوری، عضویت در شورای نگهبان، فرماندهی ارتش، مدیریت مدارس، و سمت‌های بالای دولتی، منع می‌کند. مسیحیان از شرکت در انتخابات عمومی مجلس شورای اسلامی نیز منع شده‌اند و سه کرسی نمایندگی مجلس که برای  مسیحیان در نظر گرفته شده، منحصراً برای نمایندگان ارامنه، آشوری‌ها و کلدانیان است.

قوانین مدنی و کیفری صراحتاً مسیحیان را در موضع فرودست قرار می‌دهد. به عنوان مثال، مسیحیان در تصادفات اتومبیل، از غرامت (دیه) کمتری نسبت به مسلمانان بهره‌مند می‌شوند و نیز نمی‌توانند از مسلمانان ارث ببرند. در مورد تعدادی از جرائم که مجازات آن برای مسلمانان شلاق است، برای مسیحیان مجازات مرگ در نظر گرفته شده است.

اگرچه قانون اساسی، حقوق مسیحیان به داشتن اعتقادات و انجام فرائض دینی را مشخص [و به رسمیت شناخته]‌، اما فعالیت‌های کلیساهای مسیحی و نیز مسیحیان، همواره مشمول نظارت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده است. بر اساس قانونی که علی‌الظاهر هدف آن شناسایی فروشندگان غذاهای غیر حلال است، دکانداران مسیحی موظفند تابلویی در معرض دید همگان قرار دهند که بر روی آن عبارت «برای اقلیت‌های مذهبی» قید شده است. این تابلو که در عمل در مورد کلیه کسب و کارهای مسیحی اعمال می‌شود، عامل بازدارنده‌ای برای جلوگیری از مراجعه مشتریان مسلمان است. گزارش‌هایی واصل شده مبنی بر این که بنا به دلایل مذهبی، از تحصیل مسیحیان و همچنین صدور پروانه کسب برای آنان، جلوگیری شده است. تا اواسط دهه ۱۳۷۰، به غیر از دو کلیسای پروتستان، کلیه کلیساهای این شعبه مسیحیت به لحاظ فشارهای متفاوت حکومتی، از جمله درخواست‌هایی مبنی بر ارائه اسامی و اطلاعات شخصی دین باوران، تعطیل شده بودند.

پس از انقلاب اسلامی، صدها مسیحی به طور خودسرانه بازداشت شده‌اند. بسیاری از آنان به حبس‌هایی با مدت زمان‌های متفاوت محکوم می‌شوند و بسیاری دیگر پس از آزادی، کماکان با احتمال اتهامات و تحقیقات بی پایان مواجه‌اند. منابع متعددی که دستگیر و یا بازداشت شده‌اند گزارش کرده‌اند که از سوی مقامات قضایی یا امنیتی، تهدید به ایراد اتهام ارتداد، اعدام، یا ترور شده‌اند. از آنجا که قانون مجازات اسلامی درباره ارتداد ساکت است، قضات معمولاً به شرع اسلام رجوع می‌کنند، امری که نوکیشان مسیحی را با احتمال احکام اعدام مواجه می‌کنند. تشخیص این که آیا قتل یک مسیحی به دست یک مسلمان اساساً جرم محسوب می‌شود یا خیر نیز به صلاحدید فردیِ قضات واگذار شده است. جمهوری اسلامی در مورد مسیحیانی که در شرایط مشکوک جان خود را از دست داده‌اند، مجموعاً تلاش زیادی انجام نشده و این امر، وخامت وضعیت اجتماعی و حقوقی آنان را تشدید می‌کند.

اگرچه دولت ایران داده‌های رسمی در خصوص تعداد مسیحیان ایران را به اطلاع عموم نمی‌رساند، منابع موجود حاکی از اجماعی است مبنی بر این که پس از انقلاب، تعداد افرادی که از اسلام به مسیحیت گرویده‌اند به تدریج رو به افزایش گذاشته و تعداد ایرانیانی که گرایشات مسیحی دارند اکنون می‌تواند به یک و یا یک و نیم درصد جمعیت کشور برسد. بدین ترتیب، رژیم کماکان سرمایه‌گذاری قابل توجهی در امر پاییدن و نظارت بر فعالیت‌های مسیحیان انجام می‌دهد. مسیحیان بیشماری از ایران فرار کرده و به کشورهای دیگر پناهنده شده‌اند.

دهه هفتاد، دهه‌ای بود که طی آن سرکوب‌های مبتنی بر مذهب و باورهای دینی، جمعیت‌های مختلف، از جمله جامعه مسیحیان را تکان داد. در میان افزایش موارد اعدام، تنبیه بدنی، حمله [به منازل و مکان های کسب و کار]، و محدودیت‌های رسانه‌ای، ده‌ها نوکیش مسیحی زندانی و شکنجه شدند. در تلاش به منظور جلوگیری از اقبال عمومی فزاینده نسبت به مسیحیت، ایران برای حضور در کلیسا‌ها محدودیت قائل شد، مهم‌ترین ناشر انجیل به زبان فارسی در ایران را تعطیل کرد، موعظه به زبان فارسی را ممنوع نمود، کلیه کتب مسیحی را ضبط کرد، کتابفروشی‌های مسیحی را تعطیل، و جمعیت ایرانی انجیل را منحل کرد.

عکس‌العمل‌های شدید و فزاینده رژیم باعث شد سران مسیحی نیز هدف «قتل‌های زنجیره‌ای» (سلسله قتل‌های دگراندیشانِ لاییکِ روشنفکر و سیاسی و نیز اقلیت‌های مذهبی و دیگر عناصر نامطلوب در دهه هفتاد) قرار گیرند. از میان مرگ مشکوک هفت تن از سران مسیحی پس از انقلاب، پنج تای آن بین سال‌های ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۵ اتفاق افتاد. در سال ۲۰۲۳ میلادی، از ۴۳ کلیسای ایران، تنها ۱۶ کلیسا (۱۰ کلیسا در تهران) فعالیت می کردند. تنها چهار کلیسا اجازه داشتند که مراسم خود را به زبان فارسی اجرا کنند.

کلیسای اپیسکوپال در ایران

کلیسای اپیسکوپال در ایران، یک اسقف نشین از اتحادیه انگلیکان، با حضور مبلغین بریتانیایی در ایران در قرن نوزدهم تاسیس شد و تحت تاثیر سنت‌ها، باورها و نحوه مدیریت کلیسای انگلیکان است. تا سال ۱۹۷۶، این کلیسا تحت نظر اسقف نشین لندن فعالیت می‌کرد. از آن سال، با تاسیس کلیسای اپیسکوپال اورشلیم و خاورمیانه، اسقف نشین ایران عضوی از کلیسای اورشلیم شد. در سال ۱۹۶۱، اولین اسقف بومی فارسی زبان منصوب شد و تدریجاً کلیسا به جامعه‌ای با اکثریت ایرانی تبدیل شد. کلیسای اپیسکوپال عمدتا از مسلمانانی که تغییر مذهب داده بودند، تشکیل شده بود و خطبه‌های خود را به زبان فارسی می‌خواند. «جامعه مبلغان مسیحی» با تمرکز بر آموزش، تاسیس و اداره بیمارستان‌ها و فعالیت‌های تبلیغی نقش کلیدی در بنیان‌گذاری رسمی کلیسای ایران ایفا کرد. فعالیت تبلیغی در قرن نوزدهم و بیستم، شامل کمک به قحطی‌زدگان و فعالیت‌های آموزشی‌ای بود که منجر به ایجاد مدارس، از جمله مدارس دخترانه، بیمارستان‌ها و کلیساها در شهرهای مختلف ایران در جنوب از جمله یزد، اصفهان، کرمان و شیراز شد. این فعالیت‌ها برغم تغییرات داخلی، جنگ و شرایط بحرانی که منجر به از دست دادن مؤسسات و خشونت مهلک و ستم به اعضای آن شد، تداوم پیدا کرد. کلیسا حضور خود را در ایران حفظ کرد و بنا به اطلاعات موجود تا پایان قرن بیستم، در داخل و خارج از ایران حدود ۴ هزار عضو داشت.

انقلاب اسلامی موج جدیدی از ستم و زورگویی را بر علیه اقلیت‌های دینی دامن زد.  کلیسای انگلیکان که تبلیغ مسیحیت می‌کرد و وابستگی بین‌المللی داشت هدف آسیب‌پذیرتری بود. در اوایل دهه  ۷۰ میلادی، این کلیسا همچنان تحت حمایت مبلغان غربی بود و ارتباطات تاریخی کلیسا با انگلستان به گروه‌های انقلابی مذهبی اجازه داد که آنها را متهم کنند به جاسوسی برای دول غربی. اولین کشیش، رهبر کلیسای شیراز، یک هفته بعد از انقلاب به طرز فجیعی به قتل رسید. از ۲۱ خرداد ۱۳۵۸ تا ۲۹ مرداد ۱۳۵۹ دارایی‌ چندین کلیسای انگلیکان را مصادره کردند و موسسات آن را تحت نظرخود در آوردند و کشیشان و اعضای کلیسا تهدید، بازداشت، بازجویی و زندانی شدند. تعدادی نیز به اجبار تن به تبعید دادند.

پیشینه قتل‌های فراقضایی توسط جمهوری اسلامی ایران

جمهوری اسلامی ایران ید طولایی در اعمال خشونت با انگیزه‌های سیاسی در ایران و اقصی نقاط جهان دارد. از انقلاب ۱۳۵۷ به بعد، عوامل جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور دست به ربودن، ناپدید کردن و قتل تعداد زیادی از افرادی که فعالیتشان برایشان نامطلوب بوده زده‌اند. تعداد قربانیان اعدام‌های فراقضایی در داخل کشور روشن نیست، اما این قتل‌ها از بهمن ۱۳۵۷ آغاز شده و در طول عمر جمهوری اسلامی در داخل و خارج از ایران تداوم داشته است. بنیاد عبدالرحمن برومند بیش از ۵۴۰ قتل را که به جمهوری اسلامی ایران نسبت داده می‌شود، در خارج از ایران شناسایی کرده است.

در خارج از ایران در کشورهایی چون فیلیپین، اندونزی، ژاپن، هند و پاکستان در آسیا، دوبی، عراق، و ترکیه در خاورمیانه، قبرس، فرانسه، ایتالیا، اتریش، سوئیس، آلمان، نروژ، سوئد و انگلستان در اروپا، و ایالات متحده آمریکا در آنسوی اقیانوس آتلانتیک، مخالفین به روش‌های مختلف توسط مامورین جمهوری اسلامی مورد سوقصد قرار گرفته و کشته شده‌اند. در بیشتر موارد اطلاعات زیادی در مورد این قتل‌ها منتشر نشده و مقامات محلی حکم بازداشتی صادر نکرده‌اند. اما شواهد، مدارک و ردپاهایی که از تحقیقات پلیس و مقامات قضایی محلی به دست آمده، فرضیه جنایت دولتی را تایید می‌کنند. در برخی موارد، این تحقیقات منجر به اخراج یا بازداشت دیپلمات‌های ایران شده است. در موارد محدودی در خارج از ایران، عاملان این قتل‌ها بازداشت و محاکمه شده‌اند و شواهد و مدارک ارائه شده، ارتباط متهمان با نهادهای حکومتی ایران را آشکار کرده‌ و حکم بازداشتی برای وزیر اطلاعات وقت ایران صادر شده است.

نوع تشکیلات و اجرای این قتل‌ها در داخل و خارج از ایران هم دال بر وجود الگوی واحدی است که بنا به گفته دادستان سوئیسی، رولان شاتلن، دارای پارامترهای مشترک و یک برنامه‌ریزی دقیق هستند. از تشابهات بین این قتل‌ها در کشورهای مختلف چنین استنباط می‌شود که دولت ایران آمر اصلی این جنایات است. 

مقامات ایران مسئولیت این قتل‌ها را رسما نپذیرفته‌اند و حتی این جنایات را به درگیری داخلی بین اعضای گروه‌های اپوزیسیون نسبت داده‌اند. معهذا این جنایات از نظر آرمانی و حقوقی از بدو تشکیل نظام توسط مقاماتش توجیه شده است. در بهار سال ۱۳۵۸، صادق خلخالی، اولین قاضی شرع دادگاه‌های انقلاب اسلامی تصمیم نظام را مبنی بر اجرای اعدام‌های فراقضایی رسما اعلام نمود و این تصمیم را چنین توجیه کرد: «...این‌ها محکوم به اعدام شدند، در نظر ملت ایران اگر کسی بخواهد در خارج، در هر کشوری، آنها را ترور کند، هیچ دولتی حق ندارد او را به عنوان تروریست محاکمه کند؛ زیرا او عامل اجرای حکم دادگاه انقلابی اسلامی است. لذا آنها مهدورالدم هستند و در هر جا باشند حکم درباره آن‌ها همین است.» بیش از ده سال پس از این اظهارات، علی فلاحیان، وزیر اطلاعات و امنیت نظام در حالیکه در مورد موفقیت نیروهای امنیتی سخن می‌راند، در مورد حذف مخالفین چنین گفت: «... ما موفق شدیم به بسیاری از این گروهک‌ها در خارج از کشور و در سر مرز ضرباتی وارد کنیم.» 

در عین حال مقامات مختلف سیاسی، قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران در مقاطع و مناسبت‌های مختلف وجود سیاست و برنامه بلندمدت و بودجه برای اجرای این قتل‌ها و در برخی موارد انجام موفقیت‌آمیز آن‌ها را تایید کرده‌اند.

برای مطالعه متن کامل «پیشینه اعدام‌های فراقضایی توسط جمهوری اسلامی ایران» شامل اظهار نظر مقامات مختلف جمهوری اسلامی و سابقه تاریخی قتل‌ها، بر روی همین عنوان در نوار سمت راست کلیک کنید.

اعدام فراقضایی آقای پرویز سیاح سینا

 آقای سیاح سینا ٨ روز پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ در روز دوشنبه ٣٠ بهمن ١٣۵٧ در دفتر خود در کلیسای شمعون غیور در کوچه نوبهار پشت بیمارستان مرسلین (مسلمین امروز)در شیراز توسط ۲ نفر به قتل رسید.

او صدای گرمی داشت و موعظه‌هایش را با سرودهای کهن فارسی و آوازهای ردیف موسیقی سنتی همراه می کرد.

بر اساس اطلاعات موجود، در روزهای اول انقلاب دو نفر از اعضای انجمن اسلامی شیراز که خود را علاقه‌مند به آیین مسیحیت  نشان می‌دادند، با آقای سیاح سینا ارتباط گرفته تا از او آئین مسیحیت را بیاموزند. (دویچه وله) اسقف دهقانی تفتی در خاطرات خود نوشته که در روز قتل آقای سیاح سینا با دو نفر آشنا که مدتی بود با او مشاوره داشتند، وارد دفترش در کلیسای انجیلی شیراز که کمی از بقیه ساختمانهای این مجموعه فاصله داشت، شد. بعد از مدتی پسر وی که همراه خانواده ناهار مهمان بودند از تاخیر پدرش به خانه نگران شده بود، به دفتر او رفت و پیکر بی جان پدرش را در دفترش پیدا کرد. شاهرگ آقای سیاح سینا را با کارد بریده بودند و در کنار پیکر او یک گلوله و نوشته‌ای (از محتوی نوشته اطلاع موثقی در دست نیست) بجا گذاشته بودند. (خاطرات آقای دهقانی تفتی - دویچه وله)

یکی از همسایگان و آشنایان خانواده‌ی سیاح سینا می‌گوید: «وقتی این اتفاق افتاد، پلیس به کسی اجازه نزدیک شدن به محل قتل را نمی‌داد. اما شایعه بود که سر او را قطع کرده‌اند. این شیوه از قتل ترس و وحشت زیادی را برای اهالی محل به همراه داشت. هدف این نوع کشتن هم همین بود.» (مصاحبه با همسایه خانواده سیاح سینا) 

اطلاعات در مورد قاتلان آقای سیاح سینا متناقض و ناروشن است. در گزارش روزنامه کیهان آمده است: «کامران سیاح، فرزند کشیش مقتول، در این مورد گفت: دو نفر به اسامی بهروز کلائی و حسن نصیحت تا ساعتی قبل از قتل با پدرم در تماس بوده‌اند.» (روزنامه کیهان- ٢ اسفند ١٣۵٧) روزنامه اطلاعات در مورد بازداشت چهار نفر خبر داده اما در مورد هویت آنها توضیحی نداده است. (روزنامه اطلاعات- ٣ اسفند ١٣۵٧) ارتباط این افراد با انجمن تبلیغات اسلامی مشخص نیست و روشن نیست که بهروز کلائی و حسن نصیحت دو نفر از چهار نفری هستند که خبر بازداشتشان منتشر شده.  

آقای سیاح سینا اولین نفر از چندین رهبر کلیسا بود که بعد از انقلاب ۱۳۵۷ به قتل رسید. بر روی سنگ آرامگاه او که سال‌ها طول کشید تا خانواده اجازه نصب آن را داشته باشند، تاریخ مرگ آقای سیاح سینا اول اسفند ١٣۵٧ درج شده است.

واکنش مسئولان

براساس اطلاعات موجود، خبر قتل آقای سیاح سینا در روزنامه‌های رسمی انعکاس داشت اما ارتباط این قتل به عوامل وابسته به سیا نسبت داده شد. (روزنامه اطلاعات- ٣ اسفند ١٣۵٧) یک آیت الله محلی که با اسقف تفتی صحبت کرده بود، این قتل را به «ضد انقلاب» نسبت داد. 

تحقیقات در مورد قتل آقای سیاح سینا، توسط بازپرس شعبه ٢ دادسرای شیراز انجام گرفت. اما قاتلین آقای سیاح سینا هیچگاه شناسایی نشدند. تنها چهار نفر به اتهام شرکت در قتل آقای سیاح سینا دستگیر شدند که این افراد آخرین کسانی بودند که با وی ملاقات داشتند. (روزنامه اطلاعات- ٢ اسفند ١٣۵٧) به گفته اسقف تفتی دو نفری که روز قتل با آقای سیاح سینا دیده شده بودند به وسیله پلیس بازجویی شدند اما بازداشت نشدند.( خاطرات اسقف تفتی) 

اندکی بعد از قتل آقای سیاح سینا بیمارستان‌های وابسته به کلیسا در اصفهان و شیراز مصادره شدند. کارکنان را اخراج کردند و اسم بیمارستان کلیسا را به «بیمارستان انقلاب» تغییر دادند. به کارکنان خارجی دستور داده شد که کشور را ترک کنند. و سپس تمام دارایی کلیسای شیراز توسط دادگاه انقلاب اسلامی مصادره شد.

 واکنش خانواده

از واکنش خانواده آقای سیاح سینا اطلاعی در دست نیست.

تأثیرات بر خانواده

به دنبال قتل فراقضایی آقای سیاح سینا، خانواده‌اش مجبور به ترک کشورشان شدند و به اروپا رفتند.

----------------------

*- حسن دهقانی تفتی: اولین اسقف ایرانی انگلیکان است. او مسلمان بود که به دین مسیحیت گروید. او مسئولیت اسقفیت دایره اسقفی ایران را بر عهده داشت. در دی (اکتبر) ١٣۵٧ در اتاق خوابش به همراه همسر بریتانیایی‌اش در اصفهان مورد حمله مسلحانه پنج مرد ناشناس قرار گرفت ولی هیچیک از گلوله‌ها به او اصابت نکرد در آن حادثه همسر دهقانی تفتی زخمی شد. او یک هفته پس از آن واقعه جهت شرکت در نشست اسقفان اعظم کلیسای انگلیکن در قبرس ایران را ترک کرد و هنگامی که قصد بازگشت داشت اعضای کمیته اسقفی مانع او شدند. در ماه مه همان سال منشی او مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شدت زخمی شد. پسر او بهرام در روز ١۶ اردیبهشت ١٣۵٩، در حالی ‌که از تدریس در کالج دماوند باز می‌گشت، چند نفر اتومبیلش را متوقف کرده، او را به یکی از خیابان‌های خلوت حوالی زندان تهران بردند و سپس وی را در اتومبیل خودش به ‌ضرب گلوله از پای درآوردند.

تصحیح و یا تکمیل کنید