بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

کامبیز صادق‌زاده میلانی

درباره

سن: ۴۲
ملیت: ايران
مذهب: بهائی
وضعیت تأهل: متاهل

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۳۰ مرداد ۱۳۵۹
محل: خیابان نفت، تهران، استان تهران، ايران
نحوه کشته‌شدن: ناپدید‌شدن اجباری
سن در زمان ارتکاب جرم انتسابی: ۴۲

ملاحظات

آقای صادق‌زاده میلانی متأهل و دارای فرزند بود. فرزندانش او را پدری بسیار با محبت، دلسوز و خوش‌اخلاق توصیف می‌کنند و او را نمونه‌ی یک انسان واقعی می‌شناسند.

اطلاعات مربوط به قتل فراقضایی آقای دکتر کامبیز صادق‌زاده، فرزند میراحمد، از طریق مصاحبه با فرزند او شاهین صادق‌زاده میلانی به دست آمده است. (مصاحبه با بنیاد برومند، ۲۲ خرداد ۱۳۹۶) برای تکمیل اطلاعات از وبسایتهای (خانه اسناد بهائی ستیزی، ۱ شهریور ۱۳۵۹، ۱ مرداد ۱۴۰۰، ۱۸ بهمن ۱۴۰۰)، (وبسایت آسو، ۱۸ مرداد و ۱۴ مهر ۱۳۹۴)، (بی‌بی‌سی فارسی، ۱۹ مهر ۱۳۹۴)، کتابهای (صحیفه نور، جلد ۱۷، ۷ خرداد ۱۳۶۱)، (شهدای امر الهی، آریانا خادم-محمودی، نشر جوکستا، ۲۰۱۲)، (صد و شصت سال مبارزه با آیین بهائی، نوشته فریدون وهمن، سوئد، نشر باران، ۱۳۸۹) و روزنامههای (روزنامه کیهان،‌۲۷ مهر ۱۳۶۰)، (روزنامه اطلاعات ۱۷ دی ۱۳۶۰) و(روزنامه جمهوری اسلامی، ۷ بهمن ۱۳۶۰) استفاده شده است. 

آقای صادق‌زاده میلانی همچنین یکی از ٢٠۶ نفری است که نامش در گزارش سال ١٩٩٩ جامعه جهانی بهائی منتشر شده است. عنوان این گزارش «طرح مخفیانه ایران برای نابودی یک جامعه مذهبی» است که در آن به آزار اعضای جامعه بهائیان ایران توسط جمهوری اسلامی اشاره شده و لیستی از بهائیانی که از سال ١٣۵٧ در ایران کشته شده‌اند را شامل می‌شود. 

آقای صادق‌زاده میلانی در سال ۱۳۱۷ در یک خانواده‌ی بهائی به دنیا آمد. او در سال ۱۳۴۶ و پس از اخذ مدرک دکترا در رشته‌ پزشکی از دانشگاه تهران، به آمریکا رفت و در رشته‌ روانپزشکی فارغ‌التحصیل شد. در آمریکا مطب خود را تأسیس و مشغول به کار شد، اما پس از مدتی به ایران بازگشت و یک مطب روانپزشکی در تهران افتتاح کرد. (تحقیقات بنیاد، خانه اسناد بهائی ستیزی، مرداد ۱۳۵۹/ تاریخ بازدید ۱۸ بهمن ۱۴۰۰)

 آقای صادق‌زاده میلانی متأهل و دارای فرزند بود. فرزندانش او را پدری بسیار با محبت، دلسوز و خوش‌اخلاق توصیف می‌کنند و او را نمونه‌ یک انسان واقعی می‌شناسند. آقای صادق‌زاده میلانی به آنها خوشنویسی آموزش داده است. فرزندان آقای صادق‌زاده میلانی میگویند که او با بازگشت به ایران قصد داشته که به «مملکتش خدمت کند، اما جمهوری اسلامی نه تنها این خدمت را نپذیرفت بلکه او را کشت.» خانواده آقای صادق‌زاده میلانی او را شخصیتی «شوخ طبع، مردم دار، موثر و مورد اعتماد جامعه بهائی» می‌دانند. (مصاحبه با بنیاد برومند، ۲۲ خرداد ۱۳۹۶)

آقای صادق‌زاده میلانی به خاطر اعتقاد به آئین بهائی اغلب تحت‌فشار و آزار بود. در اواخر ۱۳۵۸ درمانگاه پزشکی و منزل محل سکونت او مورد حمله قرار گرفت. او در سال ۱۳۵۹ به عضویت محفل روحانی ملی ایران انتخاب شد. (خانه اسناد بهایی ستیزی ۳۰ مرداد ۱۳۵۹/ تاریخ بازدید ۱۸ بهمن ۱۴۰۰)

وضعیت بهائیان در جمهوری اسلامی 

جمهوری اسلامی جامعه بهائیان ایران را (که با حدود سیصد هزار عضو در سال ۱٣۵٧، [۱] یکی از پر‌شمارترین اقلیت‌های مذهبی کشور است) به صورت مداوم و سیستماتیک تحت آزار و سرکوب قرار داده و بهائیان را از اساسی‌ترین حقوق بشر محرومشان کرده است. قانون اساسی دین بهائی را به رسمیت نمی‌شناسد و مقامات کشور، این دین را الحادی تلقی می‌کنند. در نتیجه بهائیان از حقوق رسمی یک اقلیت مذهبی برخوردار نیستند. آنها نمی‌توانند مذهب‌شان را آشکار کنند و یا مراسم مذهبی خود را به جا آورند. آنان از هرگونه فعالیت در عرصه عمومی منع شده‌ و حقوق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی‌شان به طور مدام نقض می‌شود بهائیان از حق تحصیل و به ویژه تحصیلات عالی و حق اشتغال در ادارات دولتی یا وابسته به دولت محرومند. آنها حتی برای تصاحب و مدیریت مشاغل آزاد هم امنیت ندارند و در موارد بسیاری محل کسب و کار آنها یا مورد هجوم افراد و گروه‌های وابسته به دولت قرارمی‌گیرند یا اینکه به خاطر امتناع از کار در روزهای مقدس دینی از سوی دولت پلمپ می‌شوند. حکومت ایران بهائیان را به طور مداوم و به بهانه‌های واهی بازداشت می‌کنند. [۲] 

 بهائی‌ستیزی در ایران محدود به دوران حکومت جمهوری اسلامی نیست اما در دوران این حکومت شدت گرفت و نهادینه شد. در آستانه انقلاب نیز طرفداران آیت‌الله خمینی به منازل و محل‌های کسب و کار حمله می‌کردند و در برخی موارد به قتل بهائیان دست زدند. آیت‌اللّه خمینی در آستانه بازگشت از فرانسه به ایران در پاسخ به پرسشی درباره‌ی آزادی سیاسی یا دینی بهائیان تحت حاکمیت دولت اسلامی چنین گفت: «آنها یک حزب سیاسی هستند؛ مضرّند. مقبول نخواهند بود». مصاحبه‌کننده سوال دیگری کرد: «آیا برای انجام شعائر دینی خود آزادی خواهند داشت؟» آیت‌اللّه جواب داد: «نه». خمینی پیشتر هم در سخنرانی‌های جداگانه‌ای از «خطر بهائیان برای رژیم شاه، اسلام، وحدت ملی، و امنیت ملی سخن می‌گفت.» (وبسایت آسو، ۱۴ مهر ۱۳۹۴)

محفل ملی بهائیان بعد از انقلاب اسلامی 

در ساختار جامعه بهائی، نهاد «محفل روحانی ملی» هیئتی متشکل از نه نفر است که سالانه با رأی بهائیان بزرگسال در هر کشور انتخاب می‌شود. این نهاد به امورات و مشکلات جامعۀ بهائی در سطح ملی رسیدگی می‌کند. «محفل روحانی ملی» مسئولیت هدایت، هماهنگی و تحرک بخشیدن به فعالیت‌های محفل‌های روحانی محلی هر کشور و ارتباط با بیت‌العدل اعظم (شورای بین‌المللی آیین بهائی)، عالی‌ترین مقام تصمیم‌گیری جامعه بهاییان جهان، را بر عهده دارد. 

 در سال‌های ۵۹ و ۶۰ محافل اول، دوم و سوم ملی و محافل محلی بهائی از جمله در شهرهای تهران، یزد، همدان و تبریز، به شدت سرکوب و اکثریت اعضای آن‌ها اعدام شدند. محفل ملی سوم بهائیان در «آخرین پیام محفل روحانی ملی ایران به یاران آن سامان» به پیروی از اصل اطاعت از حکومت، تشکیلات بهائی را تعطیل اعلام کرد و همزمان با ارسال نامه‌ای سرگشاده که برای دو هزار نفر از افراد سرشناس و عالی رتبه‌ حکومت فرستاده شده بود درخواست کرد تا به دستگیری، زندان، شکنجه، اعدام و ظلم به بهائیان پایان دهند. (بی‌بی‌سی فارسی، ۱۹ مهر ۱۳۹۴) 

مقامات قضایی جمهوری اسلامی، اعدام‌ها و سرکوب اعضای محافل ملی را توجیه کرده‌اند. آیت‌الله خمینی طی یک سخنرانی در ٧ خرداد ١٣۶١ گفته است: «بهائی‌ها یک مذهب نیستند، یک حزب هستند، یک حزب که در سابق انگلستان پشتیبانی آنها را می‌کرد و حالا هم آمریکا دارد پشتیبانی می‌کند. اینها هم جاسوس هستند.» (صحیفه نور، جلد ۱۷، ۷ خرداد ۱۳۶۱)

بهائیان در برابر اتهام رابطه با کشورهایی مانند اسرائیل با تکیه بر «اصل مذهبی «ضرورت دوری از سیاست»، چنین اتهاماتی را رد می‌کنند. آنها می‌گویند روابط مذهبی حد و مرزی ندارد و «به هیچ وجه محفل بهائیان ایران علیه جمهوری اسلامی کاری و اقدامی نکرده است.» ( وبسایت آسو، ۱۸ مرداد ۱۳۹۴)

باید یادآوری کرد که بیت‌العدل اعظم زمانی در حیفا تاسیس شده که هنوز کشوری به نام اسرائیل تشکیل نشده است. پایه‌گذاران دیانت بهائی و به ویژه بهاءالله در اواخر قرن ۱۹ تحت فشار و سرکوب ناچار به ترک ایران و روی آوردن به ترکیه و عراق شدند. 

بهاءالله در دوران اقامت در امپراتوری عثمانی هم از سرکوب در امان نماند. او مدتی در ترکیه کنونی زندانی بود و در سال ۱۹۰۸ میلادی از زندان آزاد شد. بهاءالله در سال ۱۹۰۹ میلادی جسد سید علی محمد باب را که در سال ۱۸۵۰ میلادی در ایران اعدام شده بود، به بیت‌العدل منتقل کرد. بهاءالله به عنوان رهبر وقت بهائیان کمی قبل از جنگ جهانی اول در حیفا، شهری که بیت‌العدل در آن واقع شده، مستقر شد و به رسیدگی به مشکلات و امورات جامعه بهائی پرداخت. جامعه بهائی بعد از جنگ جهانی اول، زمانی که فلسطین تحت قیمومیت انگلستان بود، در حیفا از سرکوب محفوظ ماند. (تحقیقات بنیاد برومند)

بازداشت و مرگ آقای صادق‌زاده میلانی 

در روز ۳۰ مرداد ۱۳۵۹ محفل روحانی ملی جلسۀ مشترکی با اعضای هیئت معاونت، یوسف عباسیان میلانی و حشمت‌الله روحانی برای مشورت درباره وضعیت بهائیان زندانی در یزد و همدان برگزار کرد. نگرانی اعضای این محفل موجه بود، چرا که اعضای محفل محلی این دو شهر که همگی در هفته‌های پیش از این جلسه بازداشت شده بودند، در سال‌های ۵۹ و ۶۰ اعدام شدند. در حدود ساعت چهار بعدازظهر روز ۳۰ مرداد، «پاسداران مسلح» به جلسه این محفل در خیابان نفت تهران حمله کردند. کامبیز صادق‌زاده میلانی و دیگر اعضای محفل ملی- هوشنگ محمودی، ابراهیم رحمانی، حسین نجی، عبدالحسین تسلیمی، منوهر قائم‌مقامی، یوسف خراسانی قدیمی، بهیه نادری و عطاءالله مقربی و دو عضو هیئت معاونت را با خود بردند. بعد از آن هیچ نشانی از آنان به دست نیامد. (خانه اسناد بهائی‌ستیزی در ایران، ۱ شهریور ۱۳۵۹، ۱ مرداد ۱۴۰۰)

آقای صادق‌زاده میلانی به خاطر اعتقاد به آئین بهائی اغلب تحت‌فشار و آزار بود. در اواخر ۱۳۵۸ درمانگاه پزشکی و منزل محل سکونت او مورد حمله قرار گرفت.

سرنوشت نه عضو روحانی ملی و دو تن از معاونین مشاوره قاره‌ای نامعلوم باقی مانده است. اگرچه گزارشاتی مبنی بر اینکه این افراد در زندان اوین به مدت کوتاهی در بازداشت بوده‌اند وجود دارد، [اما] هیچ‌گونه خبری از آنها از تاریخ ۷ شهریور ۱۳۵۹ به دست نیامده و اکنون همگی متوفی تلقی می‌شوند. (مرکز اسناد حقوق بشر ایران، ص ۲۹) با در نظر گرفتن اعدام اعضای محفل دوم و اکثر اعضای محفل سوم که بعد از این محفل تشکیل شدند، جامعه بهائی‌در به قتل رسیدن این افراد تردید ندارد. (شهدای امر الهی، صفحه ۱۵۶؛ سایت بی‌بی‌سی فارسی، ۱۹ مهر ۱۳۹۴)

واکنش مسئولان

مقامات رسمی و غیر رسمی جمهوری اسلامی هرگز رسما مسئولیت بازداشت و اعدام اعضای محفل اول ملی بهائیان را به عهده نگرفتند. با این حال در ملاقاتی که روز ۱۱ شهریور ۱۳۵۹ همسران مفقود شدگان با اکبر هاشمی رفسنجانی داشتند، رئیس وقت مجلس ادعا کرد «که این بهائیان به خاطر شرکت در کودتای نوژه بازداشت هستند. این اتهامات صریحا از سوی بهائیان رد شد.» رفسنجانی یک هفته بعد در در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۵۹به خانواده‌ها گفت که دستور دستگیری یازده بهائی صادر شده ولی خانواده ایشان تا پایان مراحل بازپرسی نمی‌توانند با آنان ملاقاتی داشته باشند. او اطمینان داد که ایشان اگر بی‌گناه باشند آزاد خواهند شد. (صدوشصت سال مبارزه با بهائی، ص ۴۲۵ و ۴۲۶) در تاریخ ۱۷ مهر ۱۳۵۹ آقای رفسنجانی حرف خود و اعلام رسمی دادستان را عوض کرد و به همسر یکی از ربوده‌شدگان که دولت هیچ عضو محفل ملی را بازداشت نکرده است. (صدوشصت سال مبارزه با بهایی، ص ۴۲۶)

از طرف دیگر احمد توکلی، وزیر کار و سخنگوی دولت در واکنش به اعدام اعضای محفل دوم بهائیان گفت: «ما نه تنها بهائی را برای اینکه بهائی هستند، اعدام نمی‌کنیم، بلکه کمونیست‌ها را هم به خاطر اینکه کمونیست هستند نمی‌کشیم. ما صرف داشتن یک اعتقاد را جرم نمی‌دانیم. اما اگر یک نفر با هر اعتقادی بخواهد مخالف منافع ملت گام بردارد طبق قانون محاکمه و مجازات می‌شود. ما اجازه نمی‌دهیم کسانی که از اسرائیل پول می‌گیرند و در ایران جاسوسی می‌کنند، در این کشور باقی بمانند، حتما با شدیدترین وجه با آنها رفتار خواهیم کرد و هیچ فرقی ندارد که اسمشان مسلمان باشد، یا غیر مسلمان.» (روزنامه جمهوری اسلامی، ۷ بهمن ۱۳۶۰)

سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، رئیس دیوان عالی کشور، در واکنش به اعدام اعضای محفل دوم بهائیان گفت: «در جمهوری اسلامی ایران کسی را به صرف عقیده و مذهب اعدام نمی‌کنند و ۸ تن از بهائیان عضو شبکه مخفی و جاسوسی محفل ملی بهائیان به جرم جاسوسی و اقدام به نفع اجانب علیه جمهوری اسلامی محاکمه و اعدام شده‌اند.» (روزنامه اطلاعات ۱۷ دی ۱۳۶۰) 

آیت‌الله محمدی گیلانی حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب اسلامی مرکز هم درباره بهائیان گفته است: «مرتد بر دو قسم است. مرتد فطری و مرتد ملی. مرتد فطری کسی است که تولدش همراه با اسلام بوده به این معنی که ابوینش یا یکی از آندو در هنگام ولادتش مسلمان بوده‌اند، و مرتد ملی کسی است که ولادتش این چنین نباشد. کیفر مرتد فطری، قتل است و توبه وی پذیرفته نمی‌شود.» (روزنامه کیهان،‌۲۷ مهر ۱۳۶۰) 

اظهارات بهائی‌ستیزانه آیت‌الله خمینی، ولی فقیه و بنیانگذار جمهوری اسلامی، مانند این عبارت که «آن‌ها مرتد هستند .. از بین بروند» (خانه اسناد بهائی‌ستیزی، ۲۷ خرداد ۱۳۹۸) و همچنین سیاست‌های کلی که بهائی‌ستیزی در آنها نهادینه شده، در کنار اتهاماتی که در دادگاه اعضای محفل دوم بهائیان مطرح شده تا حدود زیادی انگیزه قتل اعضای محفل اول ملی بهائیان را روشن می‌کند.

در سال‌های اخیر ویدیویی از جلسه محاکمه ۷ تن از اعضای مرد محفل دوم ملی بهائیان منتشر شد. متهمان در این دادگاه با طیف وسیعی از اتهامات مانند «ایجاد جنگ روانی و تبلیغ علیه نظام» شامل جمع‌آوری اسناد و مدارک و مکاتبه با نهادهای بین‌المللی به منظور تظلم خواهی، همچنین محتوای مکاتبات محفل ملی بهائیان در دهه ۴۰ شمسی و محکوم نکردن سیاست‌های دولت اسرائیل در قبال فلسطینیان روبرو بودند. [۳] (وبسایت آسو، ۱۸ مرداد ۱۳۹۴)

پیگیری حملات علیه اموال و جان بهاییان قبل و بعد از انقلاب اسلامی ۵۷ توسط اعضای محافل محلی و ملی انجام می‌شده است. اعضای این محافل در دوران مختلف با مستندسازی شواهد نقض حقوق بهاییان، با مقامات حکومتی و در صورت بی‌پاسخ ماندن تظلم‌خواهی خود، نهادهای بین‌المللی، برای احقاق حقوق خود مکاتبه می‌کردند. از سوی مقامات جمهوری اسلامی، مکاتبات بهاییان با مقامات رژیم سابق، همکاری با آن‌ها و مکاتبه با نهادهای بین‌المللی، تبلیغ علیه نظام مستقر قلمداد شد. 

 واکنش خانواده

اعضای خانواده محفل اول روحانی ملی بهائیان در ایران با گذشت ۴ دهه همچنان اطلاعی قطعی از سرنوشت و نحوه مرگ بستگان خود ندارند. آنها در پیگیری گمشدگان خویش با مسئولان مختلف قوه قضائیه و مقننه ملاقات کردند، اما همگی ضمن اظهار بی‌اطلاعی، دولت را در ربوده شدن این افراد مقصر ندانستند و آن را به گروه‌های خودسر نسبت دادند. (رادیو زمانه، ٣٠ آذر ١٣٩٢). آنها گفته‌اند در ماه‌های اول بعد از «ناپدید شدن» بستگانشان تلاش‌هایی برای کسب اطلاع انجام داده‌اند. وجدیه رضوانی گفت : «...به هر کجا که فکر کنید سر زدیم. این زندان، آن زندان، نزد آیت‌الله بهشتی، فرزند آیت‌الله منتظری، آیت‌الله بهجت، آیت‌الله گیلانی وهمه اظهار بی‌اطلاعی می‌کردند ...» (بی‌بی‌سی، ۱۹ مهر ۱۳۹۴)

۱۱ خانواده بهائیان بازداشت شده از جمله خانم ژاله صادق‌زاده میلانی، همسر آقای صادق‌زاده میلانی طی نامه‌ای در ۱۰ آبان ماه ۱۳۵۹ به آیت‌الله‌ خمینی، رهبر وقت جمهوری اسلامی ایران، با اشاره به بی‌اطلاعی از بستگان خود و تاکید بر «بهائی بودن به عنوان تنها دلیل بازداشت» و خواسته‌اند که دستور دهد در مورد این ۱۱ نفر «تحقیقات لازمه معمول و وسائل استخلاص» فراهم شود و «قبل از آزاد شدن ترتیبی داده شود که عائله‌های این افراد بتوانند از محل توقیف آنان مطلع شده و ملاقات نموده از نگرانی نجات یابند.» (خانه اسناد بهایی ستیزی در ایران) خانواده‌ها طی نامه نامه‌ای در ۱ آبان ۱۳۵۹ به ابوالحسن بنی‌صدر، رِییس‌جمهور، آیت‌الله مهدوی کنی، وزیر کشور، آیت‌الله قدوسی دادستان کل انقلاب، آیت‌الله موسوی اردبیلی، دادستان کل جمهوری اسلامی و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس شورای اسلامی، بار دیگر بر بهائی بودن به عنوان تنها علت بازداشت آن ۱۱ نفر تاکید کرده و خواهان آن شده‌اند که این مقامات دستور دهند «در مورد نحوه دستگیری و محل توقیف افراد فوق‌الذکر تحقیق و رسیدگی گردیده و وسائل استخلاص آنان فراهم گردد.» (خانه اسناد بهائی‌ستیزی در ایران)

در همین راستا به گفته خانواده، همسر آقای صادق‌زاده میلانی با آیتالله هاشمی رفسنجانی که آن زمان رییس مجلس بود دیدار کرد. در این ملاقات رفسنجانی گفت بر حسب تحقیق آنها، مفقود شدگان «از یک فرودگاه متروکه، از یک جایی توی کویر،‌ و با هم به اسرائیل رفتند. به گفته آنها پیگیریهای مستمر تا سال ۱۳۶۰ و تیرباران اعضای محفلی که جانشین محفل قبلی شده بود ادامه داشت. شاهین میلانی می‌گوید: «وقتی که آنها را خب تیرباران کردند و کشتند دیگه مشخص شد که گروه قبلی را هم حتما کشتند. بنابراین سرنوشتشان برای ما روشن شد. حالا دیگر از چند و چون آن ما اطلاعی نداریم.» شاهین فرزند کوچک آقای صادق‌زاده میلانی پیگیریها از طریق پرس و جو از سوی زندانیان آزاد شده همچنان ادامه داشت «ولی هیچ وقت هیچ خبر موثقی که آدم بتواند به آن استناد کند منتشر نشد.» [مصاحبه با بنیاد برومند، ۲۲ خرداد ۱۳۹۶]

با گذشت حدود چهار دهه از این واقعه خانواده‌ها همچنان از جزییات وقایع اطلاع ندارند، اما به گفته فرزند یکی از اعضای محفل اول، از سال ۶۰ همزمان با تیرباران شدن اعضای دومین محفل ملی بهائیان، بر خانواده‌ها روشن شده که اعضای اولین محفل هم سرنوشت مشابهی داشته‌ و «کشته شده‌اند.» (مصاحبه شاهین میلانی با بنیاد عبدالرحمن برومند، ۲۲ خرداد ۱۳۹۶) 

تاثیر بر خانواده

تاثیرات و اعدام فراقضایی آقای صادقزاده میلانی تاثیرات زیادی بر اعضای خانواده او بر جای گذاشت. فرزندان او همواره در مدرسه همواره ناچار بودند که بهائی بودن و مرگ پدرشان را به دلیل ترس از «اخراج» پنهان نگه دارند تا مجبور نشوند در مورد آن توضیح دهند. با وجود این تلاشها اما دو فرزند آقای صادقزاده میلانی به دلیل بهائی بودن از مدرسه اخراج شدند. شاهین فرزند کوچک آقای صادقزاده میلانی، در مورد تاثیرات قتل فراقضایی پدرش گفت: «در زندگی وقت‌هایی که واقعا مشکل داشتم فکر می‌کردم اگر پدرم الان بود مثلا خب ازش می‌توانستم نظرش را بپرسم،‌ بهم کمک کند،‌ در کنارم باشد، ولی هیچ وقت نبوده. وقت‌هایی شده که خیلی حس کردم که جایش خالی است و خوب ‌طبیعتا برای برادر‌هام هم اونجوری جاش خالی بود و آنها خب قطعا بیشتر حس می‌کنند از من چون من خب اینطوری نبوده که عادت کنم به وجود یک پدر و بعد از دستش بدهم،‌ از اول نبود.»

آقای کامبیز صادق‌زاده میلانی پزشک بود و در زمان حیات درآمد مناسبی داشت اما بعد از اعدام فراقضایی او خانواده‌اش دچار تنگنای مالی شدند. در همین حال انتشار ویدیویی از جلسه محاکمه ۷ تن از اعضای مرد دومین محفل سرکوب شده ملی بهائیان بعد از انقلاب، علاوه بر اعضای خانواده اعدام‌شدگان این محفل، خانواده آقای صادقزاده میلانی را هم متاثر کرد. آقای شاهین میلانی گفت: «وقتی که آن فیلم را دیدم خب خیلی در واقع شوکه شدم. یعنی اصلا از شنیدن خبر وجود چنین فیلمی شوکه شدم. قاضی حرف‌های بی‌ربطی می‌زد و من نتوانستم به راحتی همه فیلم را ببینم. جواب‌هایی را که اینها [متهمان آن دادگاه] می‌دادند دیدم. حالت ناراحت کننده‌ای داشت. من سال‌ها مجلس یادبود این آدم‌ها رفته بودم و این آخرین فیلمی بود که ازشان می‌دیدم و دیدن اینکه این‌ها توی یک دادگاهی هستند که در واقع هیچ حقی ندارند ولی با این حال حالا سعی می‌کنند یکجوری از خودشان دفاع کنند. اما هنوز نمی‌دانم فورا درست بعد از همان دادگاه تیرباران شدند،‌ یا فردای آن روز یا دقیقا چه زمانی. در این جلسه آدم می‌تواند ببیند که اینها [متهمان این دادگاه] می‌دانند که قرار نیست این دادگاه واقعی باشد، ولی در موقعیت ضعف هستند و دیدن آنها در این وضعیت آدم را ناراحت می‌کند. به پدرم فکر کردم که ممکن است او هم در چنین دادگاهی محاکمه شده یا نشده باشد. واقعا هنوز نمی‌دانیم، چون این به هر حال یک سال بعد از دستگیری پدرم بود. ولی پیش خودمان گفتیم که اگر پدر اصولا محاکمه شده باشد در چنین دادگاهی محاکمه شده است.» [مصاحبه با بنیاد برومند، ۲۲ خرداد ۱۳۹۶]

 آقای میلانی همچنین گفت: «خب همیشه به این فکر می‌کنم آیا اینها را مثلا دار زدند یا تیرباران کردند؟ یا همینطوری زیر شکنجه کشتند؟ چی شده بالاخره؟ همشون را با هم کشتند؟ یکی یکی یا جداگانه آنها را کشتند،‌ با هفت تیر کشتنشان؟‌ خب دوست دارم بدانم بالاخره لحظه‌های آخر زندگی پدرم چجوری بوده است.» [مصاحبه با بنیاد برومند، ۲۲ خرداد ۱۳۹۶]

نه تنها خانواده آقای صادق‌زاده میلانی بلکه خانواده دیگر اعضای محفل سرکوب شده بهائیان هم بعد از گذشته حدود چهار دهه، همچنان از چگونگی اعدام و آخرین لحظات و روزهای عضو اعدام شده‌شان بی‌اطلاع هستند.

—------------------------

۱) «مرگ تدریجی بهائیان ایران» نوشته‌ی ریچارد ن. اوستلینگ، مجله تایم به تاریخ ٢۰ فوریه ۱٩٨۴؛ و «تضییقات بهائیان ایران ۱۹٨۴־۱٨۴۴» نوشته‌ی داگلاس مارتین، پژوهش بهائی جلد ١٣/١۲ چاپ سال ۱۹٨۴، ص ۳. تعداد جمعیت فعلی بهائیان در ایران مشخص نیست.
۲) در قوانین کیفری ایران برای بهائیان هیچ حقی پیش‌بینی نشده است و آنان همواره در معرض سوءاستفاده و اعمال خشونت قرار دارند. چنانچه قربانی آزار و حمله شوند و مورد سرکوب قرار‌گیرند یا به قتل برسند، دادگاهی برای آنها حق تظلم و دادخواهی قائل نیست. مقامات قضایی ایران با استناد به فتوا‌ی بعضی مراجع تقلید که به موازات مجلس از منابع قانون گذاری محسوب می‌شوند، بهائیان را در زمره‌ مرتدین که تحت حمایت قانون نیستند قرار می‌دهند. یکی از این مراجع، آیت‌الله روح‌‌‌‌الله خمینی است که برای جرم ارتداد حکم اعدام تعیین کرده است و اعلام کرده که یک مسلمان نباید به جرم کشتن مرتد اعدام شود. 
 
۳) فاصله بازداشت اعضای محفل (۲۲ آذر ۱۳۶۰) تا زمان برگزاری این دادگاه (۶ دی ۱۳۶۰) حدود دو هفته است. این احتمال مطرح شده که متهمان طی این مدت در سلول انفرادی به سر برده‌اند. علاوه بر این ایرادات حقوقی فراوانی به این دادگاه وارد شده است. از جمله اینکه قاضی جلسه را با معرفی متهمین، و نه خود، شروع می‌کند. «در فیلم می‌بینیم که قاضی بارها گزارش محفل ملی به مرکز جهانی بهائی را خلاف واقع و سیاسی جلوه می‌دهد. بنابراین، صدور حکم و تعیین مجازات بر اساس این موارد غیرواقعی و غیرحقوقی، دلیل روشنی بر عدم مشروعیت این محاکمه است.» (وبسایت آسو، ۱۵ شهریور ۱۳۹۴) 

تصحیح و یا تکمیل کنید