بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

موسی باباخانی

درباره

سن: ۴۰
ملیت: ايران
مذهب: اسلام
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۱۶ مرداد ۱۴۰۰
محل: هتل گولی سلیمانیه - فلکه شیخ محمود، اربيل، عراق
نحوه کشته‌شدن: اعدام فراقضایی با سلاح گرم
سن در زمان ارتکاب جرم انتسابی: ۴۰

ملاحظات

آقای باباخانی هنگام پیوستن به حزب تنها ۱۸ سال داشت و طی بیش از ۲ دهه در بخش‌هایی مانند «حفاظت، تشکیلات و تبلیغات حزب»  فعالیت کرد. او در جریان کنگره ۱۷ حزب دمکرات کردستان بعنوان عضو کمیته‌ی مرکزی حزب انتخاب شد.

اطلاعات مربوط به قتل فراقضایی آقای موسی باباخانی از طریق مصاحبه بنیاد با یکی از نزدیکان، (۱۴ مهر ۱۴۰۰) و مصاحبه بنیاد با یک فرد مطلع، (۲۶ آبان ۱۴۰۰ و ۲۱ مرداد ۱۴۰۱) و همچنین مصاحبه با یکی از مقامات حزب دمکرات مصاحبه بنیاد برومند، (۱۶ بهمن سال ۱۳۹۹)  به دست آمده است. برای تکمیل اطلاعات از وبسایت کردستان و کرد، ارگان مرکزی حزب دمکرات کردستان، (۲۷ بهمن ۱۳۹۴، ۱۷شهریور۱۳۹۷، ۱۶ و ۱۷ و ٢٠ مرداد ۱۴۰۰)، اساسنامه حزب دمکرات کردستان، (مصوبه کنگره ۱۶ در بهمن ۱۳۹۴)، خبرگزاری فارس، (۱۷ مرداد ۱۴۰۰)، (وبسایت مشرق نیوز، ۱۷ مرداد ۱۴۰۰)، هریم نیوز، (۲۴ مرداد ۱۴۰۰)،  دویچه‌وله، (۳۱ تیر ۱۳۹۷، ۱۹ تیر ۱۳۹۸)، خبرگزاری رویترز، (۳۰ تیر ۱۳۹۷)، خبرگزاری ایسنا، (۲۳ شهریور ۱۳۹۷)، رادیو فردا، (۲۵مرداد ۱۴۰۰) و گیارنگ، (۱۳ دی ۱۳۹۷) استفاده شده است.

آقای باباخانی در سال ۱۳۵۷ در روستای کولان، منطقه دوله‌وار از توابع کرمانشاه متولد شد. او دوران راهنمایی را در همان منطقه گذراند و برای ادامه تحصیل در دبیرستان به شهرستان کامیاران رفت و همانجا دیپلم گرفت . آقای باباخانی در بهار سال ۱۳۷۷  بلافاصله بعد از پایان تحصیلات به حزب دمکرات کردستان ایران  پیوست. (مصاحبه بنیاد با یکی از نزدیکان، ۱۴ مهر ۱۴۰۰) آقای باباخانی در یک خانواده شیعه به دنیا آمده بود و در کودکی و نوجوانی تمایلات مذهبی نداشت اما در بزرگسالی و زمانی که وارد حزب شد، تغییر دین داد و به آیین یارسان* گروید. (مصاحبه با یک فرد مطلع، ۲۱ مرداد ۱۴۰۱)

آقای باباخانی هنگام پیوستن به حزب تنها ۱۹ سال داشت و طی بیش از ۲ دهه در بخش‌های مختلفی از جمله حفاظت، تشکیلات و تبلیغات حزب فعالیت کرد. او در جریان کنگره ۱۷ حزب دمکرات کردستان در آبان‌ماه سال ۱۳۹۸ بعنوان عضو کمیته‌ی مرکزی حزب انتخاب شد. (کردستان و کرد، ۱۷ مرداد ۱۴۰۰)

آقای باباخانی در جریان انشعاب سال ۱۳۸۵ حزب دمکرات کردستان ایران (حدکا) از این حزب جدا و به حزب دمکرات کردستان-ایران (حدک) پیوست. او ۲۳ سال در حزب دمکرات کردستان فعالیت کرد. (مصاحبه بنیاد با یکی از نزدیکان، ۱۴ مهر ۱۴۰۰)

آقای باباخانی از سوی نزدیکانش به عنوان «یک شخصیت اجتماعی، پاک، دلسوز و صادق» توصیف شد. به گفته آنها او از دوران تحصیل با مساله کرد آشنا شد و فعالیت‌هایش را در همان دوره با برخی همکلاسی‌هایش پیش برد. او و دوستانش بعد از دیپلم به صورت گروهی به حزب دمکرات پیوستند. (مصاحبه بنیاد با یکی از نزدیکان، ۱۴ مهر ۱۴۰۰) بنا به اعلام حزب دمکرات آقای باباخانی «هم و غم خود را در راستای اشاعه‌ی اهداف و سیاست‌های حزب دمکرات و بسیج مردم حول اهداف حزب بویژه‌ در منطقه‌ی کرماشان [کرمانشاه] بکار گرفت.» (کردستان و کرد، ۱۷ مرداد ۱۴۰۰)

مسئله کرد در جمهوری اسلامی

پس از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ اختلافات بین دولت جمهوری اسلامی شیعه و تشکیلات مناطق کردنشین غرب ایران در مورد حقوق و نقش اقلیت‌ها در تدوین قانون اساسی، سکولار یا مذهبی بودن حکومت و مخصوصا مسئله خودمختاری کردستان، اختلافاتی که منجر به تحریم رفراندوم رای به جمهوری اسلامی در فروردین ۱۳۵۸ توسط سازمان‌های سیاسی کردستان شد، به درگیری‌های شدید و گاه مسلحانه بین حکومت مرکزی و پیشمرگان (قوای مسلح حزب دموکرات کردستان) انجامید.

آیت‌الله خمینی در روز ٢٨ مرداد ١٣۵٨ حزب دموکرات کردستان ایران (حدکا)، قدیمی‌ترین و بانفوذترین حزب کردستان را «حزب شیطان» خواند و آن را «غیررسمی و غیرقانونی» اعلام کرد و فرمان حمله نظامی به کردستان را صادر کرد. اعدام‌های دسته جمعی و نبرد سخت مسلحانه تا ماه‌ها در منطقه ادامه داشت، درگیری‌هایی که به کشته شدن شماری از غیرنظامیان، آوارگی و جابجایی ساکنان برخی از شهرها منجر شد. در طی ۴ سال بعد، احزاب کرد قدرت خود را در منطقه تا حد زیادی از دست دادند و به کردستان عراق نقل مکان کردند. از آن زمان تعدادی از اعضا و رهبران آن‌ها در خارج از ایران و به خصوص در کردستان عراق ترور شدند.

در سال‌های حیات جمهوری اسلامی علاوه بر تشکل‌هایی مانند حزب دموکرات کردستان ایران، کومله (سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران)، مکتب قرآن به رهبری احمد مفتی‌زاده، سازمان خبات کردستان ایران که در نخستین سال‌های بعد از انقلاب فعال بودند، در خارج از ایران برخی دیگر از احزاب مخالف کرد مانند حزب حیات ایران (پژاک)، حزب آزادی کردستان (پاک) نیز تاسیس شدند. این احزاب با مشی و روش‌های سیاسی و نظامی نه الزاما یکسان در بخش‌هایی از اقلیم کردستان عراق مانند کویه، سلیمانیه و در دامنه کوهستان قندیل مستقر هستند. برخی ازاین احزاب طی سال‌های اخیر دچار انشعابات درونی نیز شده‌اند. این اختلافات کمتر نظری و بیشتر بر سر روش‌های اداره تشکیلات بوده است. این احزاب از اواخر دهه ۶۰ هیچ بخشی از خاک ایران را تحت کنترل نداشته‌اند و در دوره‌های مختلف استراتژی‌های متفاوتی برای مواجه با جمهوری اسلامی، پیشبرد اهداف سیاسی و عضوگیری پیش برده‌اند.

از سال ۱۳۹۵، درگیری‌های حکومت و احزاب کرد، که حضور نیروهایشان در ایران را در واکنش به تشدید بازداشت و اعدام فعالان کرد و رواج باورهای بنیادگرایانه در مناطق کردنشین افزایش داده بودند، وارد مرحله جدید و جدی‌تری شد. نیروهای کرد به ویژه حزب دموکرات کردستان ایران و پژاک که در در داخل کشور و در مناطق مرزی کردستان عراق چندین بار مورد حمله نیروهای نظامی مرزی و نیروهای سپاه پاسداران قرار گرفتند. در همین سال سپاه پاسداران مواضع احزاب کرد ایرانی درون مرزهای اقلیم کردستان عراق را هم گلوله باران کرده است. بمبگذاری در مراسم شب یلدای سال ۱۳۹۵ (که تولد عبدالرحمن قاسملو نیز بود) باعث کشته شدن ۵ نفر از اعضای حزب و ۲ تن از نیروی‌های امنیتی حکومت اقلیم کردستان شد. در چندین مورد نیز نیروهای کرد نیروهای جمهوری اسلامی را هدف قرار دادند. در این زد و خوردهای نظامی حداقل دهها نفر از نیروهای دو طرف کشته شدند**.

در سال‌های بعد به ویژه در سال‌های ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ درگیری‌ها با تعداد و شدت کمتری ادامه پیدا کرد. مهمترین این درگیری‌ها حمله نیروهای پژاک در ۳۰ تیر۱۳۹۷ به یک پاسگاه مرزی است که منجر به کشته شدن ۱۱ نفر شد. (دویچه‌وله، ۳۱ تیر ۱۳۹۷؛ خبرگزاری رویترز، ۳۰ تیر ۱۳۹۷) در ۱۷ شهریور همان سال، در شهر کویه واقع در کردستان عراق، مقر حزب دموکرات کردستان (حدک)، حزبی که مخالف مشی مسلحانه بود و در درگیری‌ها با نیروهای جمهوری اسلامی شرکت نداشت، مورد حمله موشکی سپاه پاسداران انقلاب قرار گرفت و ۱۶ نفر کشته و ۵۰ نفر زخمی شدند. (خبرگزاری ایسنا، ۲۳ شهریور ۱۳۹۷؛ وبسایت کرد و کردستان، ۱۷ شهریور۱۳۹۷)

پیشینه تشکیل حزب دموکرات کردستان

حزب دموکرات کردستان ایران که در سال ١٣٢۴ با هدف خودمختاری برای کردستان در شمال غربی ایران تاسیس شده است، در سال ۱۳۸۵ و در پی اختلافات داخلی، دچار انشعاب و به دو تشکیلات «حزب دموکرات کردستان ایران»‌ و «حزب دموکرات کردستان (حدک)»‌ تقسیم شد. حدک خواهان «تاسیس جمهوری کردستان در چارچوب یک ایران فدرال» است. (اساسنامه مصوبه کنگره ۱۶ در بهمن ۱۳۹۴) این حزب مبارزه مسلحانه را منتفی اعلام نکرده است، اما مبارزه سیاسی و بیان مطالبات مردم کردستان از طریق انتخابات و سایر فعالیت‌های مدنی در چارچوب قوانین داخلی را در اولویت و دستور کار خود قرار داده است. (کردستان و کرد، وبسایت حزب دمکرات کردستان)

حدک خواستار اجرا و حتی مذاکره بر سر اصول ۱۵*** و ۱۹**** قانون اساسی جمهوری اسلامی مرتبط با حقوق اقلیت‌های قومی و مذهبی بوده‌ و مقامات حزب در سال ۱۳۹۴ با مقامات شورای عالی امنیت ملی ایران در اربیل کردستان عراق دیدار کردند. این حزب در بیانیه پایانی کنگره شانزدهم خود در تاریخ ۲۶ بهمن ۱۳۹۴ با شعار «بهرەگیری از کلیەی بسترها و شیوەهای مبارزە در راستای همەگیر ساختن گفتمان ملی در کردستان ایران، با اتکاء بە اتحاد و همبستگی» بر «فعال‌تر ساختن مبارزە و فعالیت در داخل و خارج از کشور و در تمامی زمینەها و بسترها، تقویت گفتمان ملی و روح وحدت و همبستگی در کردستان ایران» تاکید کرد. (مصاحبه بنیاد برومند، ۱۶ بهمن سال ۱۳۹۹؛ گیارنگ، ۱۳ دی ۱۳۹۷؛ دویچه‌وله، ۱۹ تیر ۱۳۹۸؛ وبسایت مرکزی حزب دموکرات کردستان، ۲۷ بهمن ۱۳۹۴)

آقای باباخانی از سوی نزدیکانش به عنوان «یک شخصیت اجتماعی، پاک، دلسوز و صادق» توصیف شده است. به گفته آنها او از دوران تحصیل با مساله کرد آشنا شده و فعالیت‌هایش را در همان دوره با برخی از همکلاسی‌هایش پیش برده است.  

تهدید و مرگ آقای باباخانی

بنا به اعلام حزب دمکرات آقای موسی باباخانی روز ۱۴ مرداد  سال ۱۴۰۰ ربوده شد و «جسد بی‌جان او» دو روز بعد در بامداد روز شنبه، ۱۶ مرداد، در یکی از اتاق‌های هتل «گولی‌ سلیمانی» شهر اربیل پیدا شد. (کردستان و کرد، ۱۶ مردادماه ۱۴۰۰)

بنا به اطلاعیه حزب دمکرات هنگام کشف جسد «آثار فراوان شکنجه» بر آن مشهود بود. (کردستان و کرد، ۱۶ مردادماه ۱۴۰۰)

در حالیکه یک منبع مطلع گفت: «طبق اطلاعات ثبت شده از سوی ویدیوی هتل، آقای باباخانی در همان محلی که خوابیده بود با شلیک یک گلوله در دهان به قتل رسید. این گلوله از گونه سمت چپ خارج شد و بر گوش و چشم چپ نیز آثاری از زخم به جا گذاشت. با این حال کبودی جسد نه به علت شکنجه بلکه به این دلیل بود که جنازه او به مدت حدود ۲ روز در اتاق هتل مانده بود.» (مصاحبه با بنیاد، ۲۶ آبان ۱۴۰۰)

به گفته نزدیکان آقای باباخانی جسد او ۳ تا ۴ روز در پزشکی قانونی نگهداری شده است. (مصاحبه بنیاد، ۱۴ مهر ۱۴۰۰)  گواهی پزشک قانونی صادر نشده و مشخص نیست که آیا آقای باباخانی دقیقا به چه صورتی و با چه اسلحه‌ای به قتل رسیده است. آقای باباخانی روز قبل از قتل  به منظور شرکت در یک مراسم عروسی و ملاقات با پدر یکی از دوستانش بدون محافظ از محل سکونت خود در اردوگاه حزب دمکرات در حوالی شهر کویه سنجق کردستان عراق خارج شده بود. مشخص نیست او دقیقا در چه زمانی به قتل رسیده اما از زمان خروج او در روز  ۱۴ مرداد تا پیدا شدن جسد در هتل دو روز فاصله است. (مصاحبه  با بنیاد برومند، ۱۴ مهر ۱۴۰۰)

آقای باباخانی پیش از قتل بارها تهدید شده بود. او چند ماه قبل از قتل در تماس با نزدیکان اطلاع داد که تهدید شده و «می‌خواهند او را ترور کنند.» او حتی برای محافظت از خود با وجود داشتن یک اسلحه کمری، اقدام به خرید «سلاح قابل حمل مانند کلاشینکوف و یوزی» کرده بود. او چند ماه قبل از مرگ با ابراز انزجار از وضعیتی که در آن گرفتار شده گفته بود که ماه‌هاست خود را در خانه حبس کرده و با احتیاط جابجا می‌شود. این منبع از منشا تهدیدها اطلاعی ندارد اما گفت: «او فعالیت سیاسی داشت در منطقه پایین [کردستان ایران، کرمانشاه و ایلام] به خاطر این هم دولت مخالف او بود.»  (مصاحبه بنیاد با یکی از نزدیکان، ۱۴ مهر ۱۴۰۰)

به گفته نزدیکان آقای باباخانی «فعالیت‌های مؤثر و ملموس موسی باباخانی (به ویژه در منطقه کرمانشاه)، وی را هدف نهادهای امنیتی و تروریستی جمهوری اسلامی قرار داد» (کردستان و کرد، ۱۷ مرداد ۱۴۰۰) 

در همین حال برخی از سازمان‌های حقوق بشری کردستان مانند شبکه حقوق بشر کردستان و سازمان حقوق بشری هنگاو نیز در بیانیه‌ای مشترک اعلام کرده‌اند که «ترور آقای موسی باباخانی توسط سازمان‌های امنیتی اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران» انجام شده است.  (کردستان و کرد، ٢٠ مرداد ١۴٠٠)

واکنش حزب دمکرات

حزب دمکرات در اولین واکنش خود به قتل آقای باباخانی، مسئولیت آن را به عهده  «دو تن از تروریست‌های حکومت اسلامی در شهر اربیل» گذاشت. (کردستان و کرد، ۱۶ مردادماه ۱۴۰۰) یک روز بعد از اعلام قتل آقای باباخانی، حزب دمکرات  در بیانیه‌ای از این عضو رهبری خود به عنوان «یک کادر برجسته» یاد کرد که فقدان او «خسارت بزرگی» به این حزب وارد کرده است. بر اساس این بیانیه «[حزب دمکرات] در حالیکه‌ تلاش‌های مسئولانه‌ی مؤسسات مربوطه‌ی اقلیم کردستان را در تعقیب و تحقیق در این خصوص ارج می‌نهد، انتظار دارد که‌ ضمن تحقیق درباره‌ی ایادی پشت پرده‌ی این ترور، عاملان این اقدام تروریستی را معرفی و به‌ دست عدالت بسپارند.» (کردستان و کرد،  ۱۷ مرداد ۱۴۰۰)

به گفته یک منبع مطلع حزب دمکرات همزمان علیه چند متهم این پرونده اقامه دعوا کرده است. این پرونده در یکی از دادگاه‌های جنایی اربیل در مرحله تحقیق قرار دارد. (مصاحبه با بنیاد، ۲۶ آبان ۱۴۰۰)

واکنش مقامات کردستان عراق

بعد از قتل آقای باباخانی اداره امنیت اربیل در اقلیم کردستان عراق در بیانیه‌ای  با اعلام اسم آقای سرمد داود عبدعلی معروف به سامان ایلامی به عنوان متهم ردیف اول این پرونده، از صدور قرار بازداشت با وجود بازگشت متهم به ایران خبر داد. بر اساس این اطلاعیه سامان ایلامی از حدود یک سال و ۲ ماه پیش با عنوان کار تجاری ساکن هتل (گل سلیمانی) در شهر اربیل بوده است. (هریم نیوز،  ۲۴ مرداد ۱۴۰۰ - ویدیو آرشیو بنیاد برومند)

در ویدیو و بیانیه‌ای که اداره امنیت اربیل بعد از قتل آقای باباخانی منتشر کرد، اعلام شد که متهم اصلی این پرونده به اسم سرمد داود عبدعلی معروف به  سامان ایلامی روز ۱۴ مرداد با تاکسی دنبال آقای باباخانی رفته و از آنجا  با هم به شهر اربیل و هتل محل اقامت متهم اصلی رفته‌اند. بر اساس ویدیوها و مستنداتی که اداره امنیت منتشر کرده، متهم اصلی ساعت ۱۰ شب با آقای باباخانی وارد هتل شده و دقایقی بعد دوباره با هم از هتل خارج شده و بعد از قدم زنی دوباره به داخل هتل برمی‌گردند. متهم اصلی در ساعت ۳ بامداد روز ۱۵ مرداد به تنهایی از هتل خارج می‌شود و با یک تاکسی سفارشی اربیل را به مقصد شهر خانقین ترک می‌کند. اداره امنیت اربیل در بیانیه خود اعلام کرده که متهم اصلی از خانقین به ایران بازگشته است. طبق این بیانیه «متهم با مقتول (موسی باباخانی) رابطه دوستی داشته و مدام با هم بوده و رفت و آمد گرمی میانشان برقرار بوده است.» بر اساس این بیانیه، بعد از انتشار خبر قتل آقای باباخانی در روز ۱۶ مرداد، تحقیقات و جمع‌آوری اطلاعات برای این پرونده آغاز شده است. این بیانیه که به ضمیمه یک ویدئوی مونتاژ شده از خروج آقای باباخانی از مقر حزب تا زمان خروج متهم اصلی از محل حادثه منتشر شده، به مردم اربیل اطمینان داده امنیت آنها تامین و تحولات مربوط به این پرونده نیز به اطلاع افکار عمومی خواهد رسید. در دقایق پایانی این ویدیو تصویری از صفحه اول شناسنامه المثنی ایرانی آقای «سرمد ناظرفرد» متولد سال ۱۳۵۳ در شهر بغداد، پایتخت عراق است. در همین ویدیو، دو راننده تاکسی اهل اقلیم کردستان عراق که در شب حادثه متهم اصلی را از اربیل به خانقین برده‌اند می‌گویند که ساعت ۳ نصف شب و در پی سفارش تاکسی آقای باباخانی او را خانقین برده‌اند. به روایت راننده‌ای که سرمد ناظرفرد را منتقل کرد، او در مسیر تماس‌های تلفنی به زبان‌های فارسی و عربی برقرار کرد. (هریم نیوز،  ۲۴ مرداد ۱۴۰۰ - ویدیو آرشیو بنیاد برومند)

واکنش مسئولان ایران

مقامات حکومت ایران به صورت رسمی به قتل آقای باباخانی  واکنشی نشان ندادند اما رسانه‌های نیمه رسمی مانند خبرگزاری فارس از قتل او با عنوان «سرکرده گروهک تروریستی» یاد کرد. (خبرگزاری فارس، ۱۷ مرداد ۱۴۰۰) وبسایت مشرق نیوز هم قتل آقای باباخانی را «مرگ مشکوک یکی از رهبران گروهک دمکرات» توصیف کرد. (وبسایت مشرق نیوز، ۱۷ مرداد ۱۴۰۰)

ارسلان یاراحمدی، روزنامه‌نگار و سردبیر سایت حقوق بشری هه‌نگاو که ساکن کردستان عراق است، مدتی بعد از قتل آقای باباخانی گفت ماموران وزارت اطلاعات ایران در رابطه با قتل آقای باباخانی از اعضای خانواده‌اش بازجویی کرده و او را «تهدید به مرگ» کرده‌اند. وی گفته بود ماموران امنیتی ایران از طریق تلفن با او تماس گرفته و به او گفته‌اند باید در وبسایت هه‌نگاو گزارش بدهد که کشته شدن موسی باباخانی به حکومت ایران ربطی ندارد و وی در یک «مشاجره ناموسی» کشته شده است. (رادیو فردا، ۲۵مرداد ۱۴۰۰)  این درحالیست که حزب دمکرات گفته است که آقای باباخانی از سوی «نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی ایران» ترور شده است.

واکنش خانواده

خانواده آقای باباخانی ساکن کردستان ایران هستند. به گفته نزدیکان آنها در زمان قتل وی خانواده به دلایلی از جمله مسدود بودن مرزها به علت شیوع ویروس کرونا قادر به رفتن به کردستان عراق و پیگیری پرونده او نبوده‌اند. (مصاحبه بنیاد، ۱۴ مهر ۱۴۰۰)

به گفته نزدیکان، خانواده آقای باباخانی تاکنون شکایتی به دادگاه‌های اقلیم کردستان عراق نبرده‌اند اما در نظر دارند در آینده اقامه دعوی کنند. آنها در ماه‌های منتهی به قتل از طریق آقای باباخانی متوجه شده بودند که او به دلیل فعالیت‌هایش در حزب تهدید شده و در معرض خطر قرار دارد.  (مصاحبه بنیاد با یکی از نزدیکان، ۱۴ مهر ۱۴۰۰)

-------------------------------

*آیین یاری دین مردم یارسان و از آیین‌های رایج میان بخشی از مردم خاورمیانه است که اکثریت آنها ساکن ایران هستند. در ادبیات جمهوری اسلامی از این آیین با عناوینی مانند «علی‌اللهی»، «فرقه اهل حق» و در مواردی «شیطان‌پرست» یاد شده است. آیین یاری در قانون اساسی ایران رسمیتی ندارد و مردم یارسان در طول چهار دهه حاکمیت جمهوری اسلامی محتمل سرکوب‌های شدیدی شده‌اند. هرچند اکثریت پیروان آیین یاری در ایران همزمان عضوی از جامعه کُرد و عمدتا ساکن مناطقی در کرمانشاه هستند، اما آنها در برخی نقاط ترک‌نشین ایران هم زندگی می‌کنند. پاکی، راستی، نیستی و ردآ چهارپایه مسلک اهل حق است. «کلام سرانجام» از کتب مقدس آنان است و «جمخانه» محل عبادت و ذکر جمعی آنان است که در بیشتر مناطق با همراهی ساز تنبور انجام می‌شود. علاوه بر داشتن مناسک دینی متفاوت، از میان باورهای بنیادی مردم یارسان که آنها را از جوامع دینی پیرامونی خود متمایز می‌کند، می‌توان به اعتقاد به «حلول روح خداوند در جسم آدمی در دوره‌های مختلف و تحت شرایطی خاص و همچنین اعتقاد به تناسخ و گردش روح آدمی در کالبدهای متفاوت اشاره کرد.» (مصاحبه با بنیاد برومند، ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۰) پیروان آیین یاری در بخش‌هایی از استان‌های کردستان، ‌کرمانشاه، آذربایجان، زنجان، همدان و لرستان زندگی می‌کنند. پیروان آیین یاری در جمهوری اسلامی همواره متحمل شکلی از سرکوب، محدودیت، هتک حرمت و توهین عقیدتی شده‌اند. به روایت اسنادی که سازمان عفو بین‌الملل منتشر کرده، پیروان آیین یاری به بهانه مغایرت با «شرع و قانون» از احداث «جمخانه»های جدید منع شده‌اند. (عفو بین‌الملل) در سال‌های حاکمیت جمهوری اسلامی در شهری مانند صحنه که یکی از مراکز یارسان است، هیچ «جمخانه» جدیدی احداث نشده است. (مصاحبه بنیاد برومند، ۱۵ شهریور ۱۴۰۰) در تابستان سال ۱۳۹۲ چند عضو جامعه یارسان در اعتراض به این وضعیت اقدام به خودسوزی کردند. مردم یارسان چند بار از جمله مقابل مجلس ایران در اعتراض به این سیاست‌ها دست به تجمع‌های مسالمت‌آمیز زده‌اند (بی‌بی‌سی فارسی، ۵ مرداد و ۲۸ مهر ۱۳۹۲) 
مقامات ارشد حکومت ایران طی ۴۰ سال گذشته در کرمانشاه، از جمله مناطق محل سکونت یارسان تاکید کرده‌اند که معیار تعیین سیاست‌های آنها نسبت به یارسان، تفکرات آیت‌الله خمینی و آیت‌الله خامنه‌ای است. (خبرگزاری مهر،  ۲۷ بهمن ۱۳۹۳) نظر بنیانگذار و رهبر جمهوری اسلامی در مورد یارسان یا آنطور که فتوای مراجع تقلید شیعه گفته می‌شود «اهل حق» تفاوت بنیادینی با نظر آنها در مورد ادیان غیرابراهیمی ندارد. آیت‌الله خامنه‌ای در پاسخ به سوالی پیرامون «غذا خوردن» با پیروان آیین یاری و «حکم کفر» علیه آنها را به عدم انکار «توحيد و نبوت» و دیگر «ضروريات دين اسلام» از سوی پیروان این آیین مشروط کرده است. (وبسایت تابناک، ۲۷ مهر ۱۳۹۹) آیت‌الله مکارم شیرازی در مورد ازدواج با «اهل حق» گفته است: «آنها منکر ضروریات اسلامند، نماز و روزه هیچ کدام را قبول ندارند که ازدواج با آنها مطلقاً جایز نیست.» (وبسایت تابناک، ۲۷ مهر ۱۳۹۹)
سید نصرالدین حیدری، از رهبران یارسان در ملاقات با آیت‌الله خمینی و بعدها در نامه‌ای که تاریخ ۵ فروردین سال ۱۳۵۸ را بر پیشانی دارد از آیت‌الله خمینی خواست که «مذهب اهل حق» در قانون اساسی به عنوان یکی از اقلیت‌های مذهبی به رسمیت شناخته شود. او بر داشتن حق انتخاب نماینده در مجلس شورای ملی و شوراهای محلی «داشتن رای موثر در انتخاب مسئولین محلی تاکید کرد.

تصحیح و یا تکمیل کنید