بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

مهرداد حیدری فرد

درباره

سن: ۱۵
ملیت: ايران
مذهب: بدون باور مذهبی
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۱ شهریور ۱۳۵۹
محل: ايران، تقاطع بلوار علوی و خیابان کاکاوند، خرم آباد، استان لرستان
نحوه کشته‌شدن: اعدام فراقضایی با سلاح گرم
سن در زمان ارتکاب جرم انتسابی: ۱۵

ملاحظات

مهرداد حیدری فرد تنها ١۵ سال سن داشت. نوجوانی بود بسیار مهربان، درس خوان، منضبط و مودب.

اطلاعات در خصوص قتل فراقضایی آقای مهرداد حیدری‌فرد فرزند احترام کسرائیان و احمد، از مصاحبه با دایی آقای حیدری‌فرد (٢٠ دی ١۴٠٠) با بنیاد عبدالرحمن برومند، پیام‌های دوستان، آشنایان وی و هم‌چنین ارسال یک فرم الکترونیکی به بنیاد برومند (١٣ اسفند ١٣٨٨) جمع آوری شده است. خبر این قتل فراقضایی در وبسایت جان‌های شیفته (١۵ دی ١٣٩٣)، از یادنامه در کتاب «شهیدان ما در راه آزادی، در راه سوسیالیسم» از انتشارات سازمان راه کارگر و نشریه کار شماره ١٠۴- ارگان سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران- اکثریت (١٩ فروردین ١٣۶٠) نیز انتشار یافت. اطلاعات تکمیلی درباره این قتل از وبسایت‌های جنبش رهایی‌بخش لر (١٩ دی ١٣٩٢)، خبرگزاری شبستان (٨ تیر ١٣٩۵) و نوید شاهد (١١ شهریور ١۴٠٠) بدست آمده است.

براساس اطلاعات موجود، آقای حیدری‌فرد ١۵ ساله، متولد خرم‌آباد، مجرد و از خانواده‌های شناخته شده در زمینه هنر و سیاست در خرم‌آباد بود. «خانواده ما بسیار پر جمعیت بود و در شهر به دلیل موقعیتی که داشت در تمام زمینه‌های هنری و یا سیاسی نقش داشتیم. تمام اعضای خانواده ما که ده پانزده نفری می‌شد، یا کار هنری می‌کردند یا کار سیاسی.» (مصاحبه با دایی آقای حیدری‌فرد) قدرت و نصرالله کسرائیان از عکاس‌های معروف ایران، دایی‌های آقای حیدری‌فرد هستند.

آقای حیدری‌فرد دانش‌آموز بود و کلاس سوم راهنمایی را در مدرسه راهنمایی شهرام حافظی به پایان رسانده بود. او به شعر علاقه داشت و خود نیز شعر می‌گفت. او خطاط خوبی نیز بود. «واقعا اهل ذوق بود. خطش بسیار زیبا و شعر می گفت.» (مصاحبه با دایی آقای حیدری‌فرد)  

آقای حیدری‌فرد هم‌چنین عضو سازمان پیشگام سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران نیز بود. فعالیت‌های سیاسی او در این سازمان دست‌نویسی اعلامیه، پخش اعلامیه، شعارنویسی، برگزاری نمایشگاه کتاب و عکس بود. او در اعتراض‌های مدرسه نیز شرکت داشت. به گفته یکی از همکلاسی‌های او: «مهرداد نوجوانی بود بسیار مهربان، درس خوان، منضبط و مودب. به نقاشی‌کردن علاقه مند بود و خوب نقاشی می‌کشید» و در ادامه می‌گوید: «از ویژگی‌های بارز شخصیت او متانت و خشونت گریزی او بود. اساسا دوستی من با او با دعوا شروع شد. در همان حالت نوجوانی من با مداد به صورتش زدم. ولی هرگز با خشونت با من برخورد نکرد. البته این دعوا منجر به دوستی شد.» (دوست و همکلاسی آقای حیدری‌فرد)

در سال ۱۳۴۹ سازمان چریک‌های فدائی خلق، متاثر از انقلاب کوبا و جنبش چریکی آمریکای لاتین، با ایدئولوژی مارکسیسم - لنینیسم و با اعتقاد به مبارزه مسلحانه، از ادغام دو گروه چریکی مخالف رژیم شاه به وجود آمد. این سازمان پس از پیروزی انقلاب اسلامی به نفی مشی چریکی پرداخت و بر سر حمایت یا عدم حمایت از جمهوری اسلامی و شوروی، منشعب شد.

در سال ١٣۵٩عده‌ای از حزب‌الهی‌های شهر به سردمداری حجت‌الاسلام فخرالدین رحیمی* که مسجد علوی خرم‌آباد را به پایگاه کمیته اسلامی تبدیل کرده بود، به گالری نقاشی خانواده‌ی کسرائیان حمله کردند و گالری را به آتش کشیدند. «باور کنید عین مغول حمله کردند، هر کسی صندلی، کولر یا چیزی را که توانسته بود از گالری بیرون بیاورد، روی دوش انداخته بود و می‌رفت. این در واقع یک پیش‌زمینه بود.» (مصاحبه با دایی آقای حیدری‌فرد) در گزارشی حمله به گالری نقاشی آقای کسرائیان آمده است: «فراموش نمی‌کنیم  و نمی‌بخشیم روزگاری را که در خرم‌آباد گالری نقاشی برادران کسراییان هنرمند را به همراه تابلوهای گران‌قیمتش با یورش وحشیانه حزب‌الله اعزامی از مسجد علوی خرم‌آباد به سردمداری آخوند رحیمی معدوم به آتش کشیده شد. 

گروه مزبور بین اهالی شهر به «باندهای سیاه» معروف بودند. سازمان فدائیان اکثریت در رابطه با این باندها می‌نویسد: «اهالی زحمتکش شهرهای لرستان بارها و بارها خود شاهد وقوع عملیات ضد انقلابی آنها بوده‌اند. روزی نیست که در انظار عمومی هواداران سازمان‌های مترقی و ضدامپریالیست از جانب اراذل وابسته به باندهای سیاه مورد ضرب و شتم قرار نگیرند و یا تعقیب و ربوده نشوند. این امر دیگر به وظایف روزانه جنایتکاران مبدل شده و بی‌شرمانه این اعمال خود را «دفاع از جمهوری اسلامی»، «انقلابی» و دفاع از اسلام و... می‌نامند.» و در ادامه می‌نویسند: « در حال حاضر باندهای سیاه در استان لرستان به یک خطر جدی و یک ابزار مهم در دست ضدانقلاب مبدل شده است اکثر شهرهای لرستان هر روز و هر ساعت آبستن حوادث ناگوار، آشوب و جنجال است. مردم شهرهای لرستان به ویژه خرم‌آباد هر روز شاهد یک رشته حرکات و عملیاتی هستید که از جانب اراذل و اوباش سازمان یافته به وقوع می‌پیوندند. اعمال این دسته‌های تبهکار و ضدانقلابی، حرکاتی نظیر ضرب و شتم و تعقیب هواداران سازمان‌های سیاسی مترقی، هجوم به اجتماعات و نمایشگاه‌های ضد امپریالیستی و کتابفروشی‌ها، ربودن افراد، ترور و سایر جنایات هولناک در بر می‌گیرد.»  (نشریه کار شماره ١٠۴)

پیشینه اعدام‌های فراقضایی توسط جمهوری اسلامی ایران

جمهوری اسلامی ایران ید طولایی در اعمال خشونت با انگیزه‌های سیاسی در ایران و اقصی نقاط جهان دارد. از انقلاب ۱۳۵۷ به بعد، عوامل جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور دست به ربودن، ناپدید کردن و قتل تعداد زیادی از افرادی که فعالیتشان برایشان نامطلوب بوده زده‌اند. تعداد قربانیان اعدام‌های فراقضایی در داخل کشور روشن نیست، اما این قتل‌ها از بهمن ۱۳۵۷ آغاز شده و در طول عمر جمهوری اسلامی در داخل و خارج از ایران تداوم داشته است. بنیاد عبدالرحمن برومند بیش از ۵۴۰ قتل را که به جمهوری اسلامی ایران نسبت داده می‌شود، در خارج از ایران شناسایی کرده است.

در خارج از ایران در کشورهایی چون فیلیپین، اندونزی، ژاپن، هند و پاکستان در آسیا، دوبی، عراق، و ترکیه در خاورمیانه، قبرس، فرانسه، ایتالیا، اتریش، سوئیس، آلمان، نروژ، سوئد و انگلستان در اروپا، و ایالات متحده آمریکا در آنسوی اقیانوس آتلانتیک، مخالفین به روش‌های مختلف توسط مامورین جمهوری اسلامی مورد سوقصد قرار گرفته و کشته شده‌اند. در بیشتر موارد اطلاعات زیادی در مورد این قتل‌ها منتشر نشده و مقامات محلی حکم بازداشتی صادر نکرده‌اند. اما شواهد، مدارک و ردپاهایی که از تحقیقات پلیس و مقامات قضایی محلی به دست آمده، فرضیه جنایت دولتی را تایید می‌کنند. در برخی موارد، این تحقیقات منجر به اخراج یا بازداشت دیپلمات‌های ایران شده است. در موارد محدودی در خارج از ایران، عاملان این قتل‌ها بازداشت و محاکمه شده‌اند و شواهد و مدارک ارائه شده، ارتباط متهمان با نهادهای حکومتی ایران را آشکار کرده‌ و حکم بازداشتی برای وزیر اطلاعات وقت ایران صادر شده است.

نوع تشکیلات و اجرای این قتل‌ها در داخل و خارج از ایران هم دال بر وجود الگوی واحدی است که بنا به گفته دادستان سوئیسی، رولان شاتلن، دارای پارامترهای مشترک و یک برنامه‌ریزی دقیق هستند. از تشابهات بین این قتل‌ها در کشورهای مختلف چنین استنباط می‌شود که دولت ایران آمر اصلی این جنایات است. 

مقامات ایران مسئولیت این قتل‌ها را رسما نپذیرفته‌اند و حتی این جنایات را به درگیری داخلی بین اعضای گروه‌های اپوزیسیون نسبت داده‌اند. معهذا این جنایات از نظر آرمانی و حقوقی از بدو تشکیل نظام توسط مقاماتش توجیه شده است. در بهار سال ۱۳۵۸، صادق خلخالی، اولین قاضی شرع دادگاه‌های انقلاب اسلامی تصمیم نظام را مبنی بر اجرای اعدام‌های فراقضایی رسما اعلام نمود و این تصمیم را چنین توجیه کرد: «...این‌ها محکوم به اعدام شدند، در نظر ملت ایران اگر کسی بخواهد در خارج، در هر کشوری، آنها را ترور کند، هیچ دولتی حق ندارد او را به عنوان تروریست محاکمه کند؛ زیرا او عامل اجرای حکم دادگاه انقلابی اسلامی است. لذا آنها مهدورالدم هستند و در هر جا باشند حکم درباره آن‌ها همین است.» بیش از ده سال پس از این اظهارات، علی فلاحیان، وزیر اطلاعات و امنیت نظام در حالیکه در مورد موفقیت نیروهای امنیتی سخن می‌راند، در مورد حذف مخالفین چنین گفت: «... ما موفق شدیم به بسیاری از این گروهک‌ها در خارج از کشور و در سر مرز ضرباتی وارد کنیم.» 

در عین حال مقامات مختلف سیاسی، قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران در مقاطع و مناسبت‌های مختلف وجود سیاست و برنامه بلندمدت و بودجه برای اجرای این قتل‌ها و در برخی موارد انجام موفقیت‌آمیز آن‌ها را تایید کرده‌اند.**

تهدید و مرگ آقای مهرداد حیدری‌فرد

آقای حیدری‌فرد در اول شهریور ١٣۵٩ با شلیک یک گلوله در خیابان کاکاوند (امروزین) تقاطع بلوار علوی در خرم‌آباد به قتل رسید.

بنا بر اطلاعات موجود، آقای حیدری‌فرد در روز حادثه با دایی خود آقای قدرت کسرائیان قرار داشت که با ماشین او مسافرکشی کنند. اما ماشین‌شان روشن نمی‌شود، در این میان یک ماشین بیوک  با چهار سرنشین، جلوی ماشین آنها را سد می‌کنند. یکی از این افراد اسلحه‌ی کلت‌اش را بطرف دایی او می‌گیرد و می‌گوید شما خیلی پررو شده‌اید. راننده ماشین به فرد مزبور می‌گوید، نکُش. (به این معنی که او را بترسان) اما او بلافاصله شلیک می‌کند. گلوله به گلوی آقای حیدری‌فرد اصابت می‌کند و او در جا کشته می‌شود. (مصاحبه با دایی آقای حیدری‌فرد)

بعد از درگذشت آقای حیدری‌فرد، پیکر او را به بیمارستان منتقل کردند. مصاحبه‌شونده تعریف می‌کند: «با برادرم اینها راه افتادیم رفتیم طرف بیمارستان ولی جو شهر کاملا متشنج بود چون سریع خبر منتشر شده بود بعد در بین راه هم برادرم مرتب شعار مرگ بر خمینی می داد هیچ کسی نه پاسداری نه هیچ کسی در شهر نبود یعنی بیرون نمی‌آمدند احساس می‌کردند که ممکنه وضع خراب بشه. چند ماشین هم پشت سر ما افتاده بودند و مرگ بر خمینی فلان {شعار می‌دادند} رفتیم طرف بیمارستان.» و در ادامه می‌گوید: «روز بعد قرار بود که مهرداد خاکسپاری شود. روز بعد ما رفتیم بیمارستان جسد را بگیریم دیدیم جسد نیست. گفتن بردیم جسد را قبرستان. دیگر دوباره برگشتیم ولی خوب جو کاملا متشنج بود خانه‌ی مهرداد اینها پر بود از جمعیت به خاطر حمایت آمده بودند یعنی بیش از حد شلوغ بود.»

‌ به گفته دایی آقای حیدری‌فرد، خانواده آنها قبل از حادثه قتل وی، تهدید شده بود. «در بین این به حساب دم و دستگاه و اراذل و اوباش جمهوری اسلامی حساسیت عجیبی نسبت به خانواده‌ی ما ایجاد شده بود. آنجا یک امام جمعه‌ای بود به اسم مهدی قاضی، شیخ مهدی قاضی*** او در یک جلسه‌ای خصوصی بین خودشان گفته بود، اگر ما می‌خواهیم خرم‌آباد را آرام کنیم اولین کار این است که یکی نفر از خانواده‌ی کسرائیان را بکشیم. ما می‌توانیم با کشتن یکی از اینها در واقع فتنه و سر و صداها را بخوابانیم. یکی از اعضای آن جمع به ما خبر داد و گفت که مواظب باشیم چون قصد دارند ما را بکشند.» (مصاحبه با دایی آقای حیدری‌فرد)

واکنش مسئولان ایران

مسئولین اجازه ندادند که خانواده پیکر فرزندشان را از بیمارستان به قبرستان منتقل کنند. در قبرستان ماموران سپاه و دیگر نیروها آنجا را محاصره کرده بودند. مصاحبه‌شونده می‌گوید: «خلاصه رفتیم قبرستان و دیدیم آره جسد توی مرده شور خانه است بردیمش یعنی نذاشتن از شهر ما راهش بیاندازیم ببریم قبرستان می‌ترسیدند شهر به هم بخورد بالاخره رفتیم قبرستان ولی دیدیم که تمام قبرستان محاصره‌ست، یعنی ماشین‌های سپاه و شخصی و تمام این چیزها یعنی بسیج شدند.» پس از پایان خاکسپاری ماموران به شرکت‌کنندگان در مراسم حمله کردند. عده‌ای از افراد خانواده توانستند به شهرهای کرمانشاه، بروجرد و تهران فرار کنند. اما عده‌ای دستگیر شدند. «ما در رفتیم اما یک عده‌ای را گرفتند بردن بیرون شهر، کتک زده بودند از دوستان، فک و فامیل یعنی در حد مرگ توی دره‌های اطراف شهر، دست و چشم‌هایشان را بسته بودند و حسابی زده بودند که دفعه دیگه در اینطور مراسم شرکت نکنند.» (مصاحبه با دایی آقای حیدری‌فرد)

مسئولان به خانواده آقای حیدری‌فرد اجازه پیگیری پرونده‌ی عزیزشان را ندادند.  

واکنش خانواده

بنابر اطلاعات موجود، دو دایی آقای حیدری‌فرد به همراه پدر وی برای پی‌گیری ماجرا عصر روز حادثه به یکی از کلانتری‌های خرم‌آباد می‌روند. مصاحبه‌شونده می‌گوید که راننده ماشین و دو نفر دیگر را به عنوان قاتل شناسایی می‌کنند. اما رئیس کلانتری عملا کاری نکرد و گفت که سپاه پاسداران باید به این شکایت رسیدگی کند و آنها کاری نمی‌توانند انجام دهند. در همین زمان پاسداری به کلانتری آمد و گفت که چند نفر را دستگیر کرده‌اند و خانواده باید برای شناسایی به سپاه پاسداران بروند. خانواده به اعتراض گفتند که به سپاه نمی‌روند و از رئیس کلانتری می‌خواهند که بازداشت‌شدگان را برای شناسایی به کلانتری بیاورند. اما پاسدار قبول نمی‌کند. رئیس کلانتری برای حمایت از خانواده به همراه آنها به سپاه می‌رود و بدون شناسایی کسی با خانواده برمی‌گردند. مصاحبه‌شونده تعریف می‌کند: «بین راه از او پرسیدم، جناب سرهنگ موضوع چی بود، چرا شما را معطل کردند گفت حقیقت این بود که در این نیم ساعت فقط جر و بحث این بود که من ول کنم و بروم چون این مسئله سیاسی است شما را بگذارم آنجا و برگردم. من هم نپذیرفتم. چون به شما ضمانت اخلاقی داده بودم.» (مصاحبه با دایی آقای حیدری‌فرد)

در قبرستان خانم مادر آقای حیدری‌فرد ، سخنرانی کرد و گفت: «من هیچ گونه ترسی ندارم. من گریه نمی‌کنم که اینها خوشحال بشوند.» (مصاحبه با دایی آقای حیدری‌فرد)

تأثیرات بر خانواده

براساس اطلاعات موجود، خانواده ی آقای حیدری‌فرد از مرگ فرزندشان صدمه دیدند. به گفته مصاحبه‌شونده: «منظورم این است که طبیعتا افراد نزدیکتر به او، بیشتر از این قضیه صدمه دیده‌اند. مضافا اینکه او بی هیچ دلیل به قتل رسید.» و در ادامه می‌گوید: «در مورد مهرداد، نه، پدر و مادرش ناچار به ترک ایران نشدند. ولی خرم‌آباد را ترک کرده و راهی تهران شدند، احتمالا به دلیل فشار روحی که به آن‌ها وارد شده بود.» دایی وی آقای کسرائیان، از کار برکنار شد.

-----------------------

* حجت‌الاسلام سید فخرالدین رحیمی، یکی از عوامل جمهوری اسلامی در لرستان بود. او قبل از انقلاب با خمینی در تماس بود و در بحبوحه انقلاب در ۵ آبان ١٣۵٧ به همراه پنج روحانی دیگر، سید نورالدین رحیمی (برادر وی)، شیخ مهدی قاضی، شیخ عباسعلی صادقی، سید جعفر ورامینی و سید مجید سیف السادات وارد خرم‌آباد شد و هسته طرفداران خمینی را تشکیل دادند و سعی کردند که رهبری تظاهرات و اجتماعات مردم را به نفع انقلابیون مسلمان به ویژه خمینی  به عهده بگیرند. رحیمی پس از انقلاب نیز در سرکوب گروه‌های دیگر با سازماندهی گروه حزب الهی (معروف به باند سیاه) نقش بسزایی داشت.
**برای مطالعه متن کامل «پیشینه اعدام‌های فراقضایی توسط جمهوری اسلامی ایران» شامل اظهار نظر مقامات مختلف جمهوری اسلامی و سابقه تاریخی قتل‌ها، بر روی همین عنوان در نوار سمت راست کلیک کنید.
*** مهدی قاضی خرم‌آبادی، آخوندی که در اوایل انقلاب نماینده روح‌الله خمینی در استان لرستان بود. دادگاه انقلاب اسلامی خرم‌آباد در اوایل انقلاب زیر نفوذ او و خانواده‌ی او بود. 

تصحیح و یا تکمیل کنید