بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

نسرین محمدپور دهکردی

درباره

سن: ۲۲
ملیت: ايران
مذهب: بدون باور مذهبی
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۲۹ آذر ۱۳۶۰
محل: زندان اوين، تهران، استان تهران، ايران
نحوه کشته‌شدن: تيرباران
اتهامات: جرم ضد انقلاب نامشخص
سن در زمان ارتکاب جرم انتسابی: ۲۲

ملاحظات

در زندان اوبن تا جائی شکنجه شد که پاهایش مثل بالش ورم کرده بود، ولی همچنان لب به اعتراف باز نکرد - حتی به گفتن نام واقعیش 

خبر اعدام نسرین محمدپور دهکردی فرزند علیمراد، از طریق دو فرم ارسالی به سایت بنیاد برومند (٢٨ اردیبهشت ١٣٩٣ و ٢٠ اردیبهشت ١٣٩۶) و مصاحبه با یکی از نزدیکان او گردآوری شده است. (٢١ تیر ١٣٩٣) دوستان او نیز در نوشته‌هایی، خبر اعدام او را تائید کرده‌اند. (مینا زرین ٢۶ اسفند ١٣٩٢) در لیست جانباختگان فدائی نیز اسم او آورده شده است. (لیست جانباختگان فدائی از اسفند ١٣۴٩ تا ١٣٩٠) خانم محمدپور دهکردی در زندان با اسم ناهید محمدی خود را معرفی کرد و با همان نام نیز اعدام شد.

بر اساس اطلاعات موجود، خانم محمدپور دهکردی متولد ١٣٣٨ در شهر‌کرد استان چهارمحال بختیاری بود. او مجرد و دانشجوی اقتصاد دانشگاه ملی در تهران بود. از سال ١٣۵۶ به فعالیت سیاسی پرداخت و به سازمان چریک‌های فدائی خلق ایران (اقلیت) پیوست. پیش از دستگیری نیز در بخش کارگری این سازمان فعالیت داشت. به گفته هم‌بندی سابق وی، او دختری بذله گو، شوخ طبغ، شاد، زیبا با چشمانی درشت بود.

در سال ۱۳۴۹ سازمان چریکهای فدائی خلق، متأثر از انقلاب کوبا و جنبش چریکی آمریکای لاتین، با ایدئولوژی مارکسیسم - لنینیسم و با اعتقاد به مبارزه مسلحانه، از ادغام دو گروه چریکی مخالف رژیم شاه به وجود آمد. این سازمان که پس از پیروزی انقلاب اسلامی مشی سیاسی را در پیش گرفته بود، در سال ۱۳۶۰ بر سر نقد مشی چریکی و حمایت یا عدم حمایت از جمهوری اسلامی و شوروی، منشعب شد. سازمان فداییان خلق (اقلیت) مخالف با جمهوری اسلامی بود و اگرچه تئوری مبارزه مسلحانه را کنار نگذاشته بود، عمدتا در جنبش کارگری و سیاسی فعالیت می‌کرد. در پی اعلام مبارزه مسلحانه مجاهدین خلق در فردای ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، فداییان اقلیت موضوع ایجاد "هسته‌های رزمی" را مطرح کرد. هرچند که بنابر اطلاعات موجود این هسته‌ها هرگز عملیاتی نشدند. بسیاری از اعضا و هواداران این سازمان دستگیر و در سال‌های نخست دهه شصت اعدام شدند.

دستگیری و بازداشت

خانم محمدپور دهکردی در ٩ آذر ١٣۶٠ به همراه یکی از همرزمانش، هنگام خروج از تهران به سمت کرج دستگیر شد. خبر دستگیری آنها را یکی از دوستان وی به خانواده او اطلاع داد. (فرم الکترونیکی نزدیکان وی) او به مدت ٢٠ روز در زندان اوین زندانی بود و در شعبه ۶ دادستانی اوین بازجوئی و شکنجه شد. (نشریه سازمان فدائیان اقلیت) او ١ تا ٢ روز را به همراه دیگر زندانیان در بند گذراند. او به شدت با کابل شکنجه شده بود. آنقدر به پایش زده بودند که پاهایش مثل یک بالش باد کرده بود. (مینا زرین) با اینکه بشدت شکنجه شده بود، از روحیه خوبی برخوردار بود. او هیچ اطلاعاتی و حتی نام واقعی خود را نیز به بازجویان نداد. او در طول بازداشت از داشتن ملاقات با خانوده محروم بود. مادر او هر روز به زندان اوین می‌رفت اما موفق به دیدار فرزندش نشد. چند بار نیز در آنجا مورد ضرب و شتم ماموران زندان قرار گرفت.

دادگاه

از جلسه یا جلسات دادگاه خانم محمدپور دهکردی اطلاعی در دست نیست. به نقل از یکی از هم سلولی‌هایش، دادگاهی برای وی تشکیل نشده بود. او از داشتن وکیل محروم بود.

اتهامات

از اتهامات محمدپور دهکردی اطلاعی در دست نیست.

در شرایطی که حداقل تضمین‌های دادرسی رعایت نمی شود و متهمان از یک محاکمه منصفانه محرومند، صحت جرایمی که به آنها نسبت داده می شود مسلم و قطعی نیست.

مدارک و شواهد

در گزارش این اعدام نشانی از مدارک ارائه شده علیه خانم محمدپور دهکردی نیست.

سازمانهای بین المللی حقوق بشر بارها دولت جمهوری اسلامی ایران را به خاطر اعمال سیستماتیک شکنجه‌های شدید و استفاده از سلولهای انفرادی جهت گرفتن اعتراف از زندانیان محکوم کرده‌اند و صحت اعترافاتی که تحت فشار از متهمان گرفته شده است را مورد پرسش قرار داده‌اند.

دفاعیات

مراحل بازداشت و بازجوئیخانم محمدپور دهکردی تنها ٢٠ روز طول کشیدو در طول این مدت از مواضع سازمانی‌اش دفاع کرد. (نشریه سازمان فدائیان اقلیت) اما از دفاعیات وی اطلاعی در دست نیست.

حکم

خانم نسرین محمدپور دهکردی به همراه یک نفر دیگر، در روز ٢٩ آذر ١٣۶٠ در زندان اوین تیرباران شد.

به گفته یکی از همه سلولی‌هایش، «روحيه‌ای عالی داشت در حاليكه هر روز شكنجه می‌شد و پاهای زخمی خود را نمی‌توانست روی زمين بگذارد مدام می‌خنديد و به همه روحيه می‌داد. خنده‌اش آنقدر به ياد ماندنی است كه فراموش نمی‌كنم موقعی كه برای اعدام می‌بردندش، سرش را بالا گرفت، موهايش را مرتب كرد، كت و دامن آبي‌اش را پوشيد و به سختی سعی می‌كرد راست بايستد. در راهرو فرياد میزد: ما را اعدام كنيد اما تاريخ را نمی‌توانید تغيير دهيد.»

دهکردی در وصیتنامه کوتاه خود به والدینش نوشت:«ناراحت نباشید.... زیبایی‌های زندگی را حفظ کنید»

یکی دیگر از همبندی‌های سابق او می‌گوید: " در بعد از ظهر بارانی یک روز پائیزی نام ناهید محمدی (محمدپور دهکردی) را به همراه یک همبندی دیگر به نام سیما دریانی از بند بهداری سابق فراخواندند. هر دو می‌دانستند که اعدامی هستند. تا بردن آنها حدود یک ساعت طول کشید؛ امری که معمولا در مورد اعدامیها اتفاق نمی‌افتاد. هیچ تزلزلی در رفتارش دیده نمی‌شد. از آخرین همسفرش، سیما دریانی، سراغ موچین را گرفت. استدلالش این بود: می‌خواهم خوشگل برای اعدام بروم. خیلی از همبندیهای وی او را نمی‌شناختند چون مدت بسیار کوتاهی (شاید یک یا دو روز) در بند بود. اما موقع رفتنش همه فهمیدند که او را برای اعدام می‌بردند. با خنده با دیگران وداع کرد و با همان کت و دامن مرتب، از بند بیرون رفت.

وصیتنامه او نیز در روز ٢٩ آذر ماه به مادرش داده شد. خانم محمدپور دهکردی در وصیتنامه کوتاه خود که با نام مستعار «ناهید محمدی» امضا کرده است، با اشاره به باورهایش چنین نوشته : «به خانواده‌ام بگویم ناراحت نباشید. فرزند شما از تربیت شما سپاسگزار است. زندگی زیباست. شما زیبایی‌های زندگی را حفظ کنید. دیگران از قول ما خواهند دید. ٢٩ آذر ١٣۶٠ زندان اوین» 

تصحیح و یا تکمیل کنید