بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

محمود (عماد - جلال) هنری

درباره

سن: ۳۳
ملیت: ايران
مذهب: بدون باور مذهبی
وضعیت تأهل: متاهل

مورد

تاریخ کشته‌شدن: شهریور ۱۳۶۷ — مهر ۱۳۶۷
محل: زندان اوين، تهران، استان تهران، ايران
نحوه کشته‌شدن: حلق آویز
اتهامات: پندار و/يا گفتار ضدانقلابی; ارتداد

ملاحظات

اطلاعات درباره آقای محمود (عماد-جمال) هنری از طریق یک فرم الکترونیکی توسط یکی از همرزمانشان برای بنیاد برومند ارسال شده است. آقای هنری یکی از قربانیان کشتار جمعی زندانیان سیاسی ۱۳٦۷ است. اطلاعات تکمیلی در مورد کشتار به وسیله بنیاد برومند از خاطرات آیت‌الله منتظری، گزارشات سازمان‌های حقوق بشر، و مصاحبه با زندانیان سیاسی، خانواده‌ها و خاطرات شهود جمع آوری شده است.

آقای هنری متولد بیرجند و دارای لیسانس جغرافی از دانشگاه تربیت معلم (تهران) بود. در زمان انقلاب به سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر* پیوست و در جنبش دانشجویی و، پس از بسته شدن دانشگاهها، در کردستان فعالیت می‌کرد. در سال ۱۳۶۰ ابتدا به اتحاد مبارزان کمونیست (سهند) و سرانجام به حزب کمونیست ایران، که خود از مؤسسانش بود، ملحق شد. وی متاهل و دارای یک فرزند بود. دوستان آقای هنری از وی سیمائی مصمم و مهربان و متین به یاد می آورند.

سازمان سهند یا "اتحاد مبارزان کمونیست" پس از انقلاب اسلامی بهمن ١٣٥٧ تاسیس گردید و ابتدا بیشتر به فعالیت تئوریک می‌پرداخت. پس از طرح برنامه "حزب کمونیست ایران" توسط سهند در سال ۱٣٦۱، این سازمان در تابستان ١٣٦٢ با سازمان کومله و با باقیماندگان دیگر سازمانهای کمونیستی، از جمله پیکار، رزمندگان، و تعدادی فدائیان خلق، حزب کمونیست ایران تاسیس کرد. این حزب بعدها دچار انشعابات گوناگون شد.

اکثر زندانیان اعدام شده در کشتار ۱۳۶۷ از اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران بودند. علاوه بر آن، گروه‌های مارکسیست لنینیستی مخالف جمهوری اسلامی مثل سازمان فدائیان خلق (اقلیت) و سازمان پیکار و فعالان احزابی چون حزب توده و فدائیان خلق (اکثریت) که فعالیتی در مخالفت با جمهوری اسلامی نداشتند نیزازقربانیان این کشتار بودند.

دستگیری و بازداشت

بنابر اطلاعات ارسالی برای بنیاد برومند، آقای هنری در پاییز ۱۳۶۵، پس از قطع شدن ارتباطات تشکیلاتیش، به قصد خروج از کشور به زادگاهش بیرجند رفت. وی به همراه همسر و فرزندش دستگیر شد و بلافاصله به تهران منتقل شدند. آقای هنری در تهران بازجویی و شکنجه شده و تا زمان اعدام زندانی بود. همسر وی پس از دو سال و نیم زندان آزاد شد.

دادگاه

از دادگاه آقای هنری پس از بازداشتش در سال ۱۳۶۵ اطلاعی در دست نیست. طبق اطلاعات موجود در مورد قربانیان سال ۱۳٦۷ دادگاهی رسمی با حضور وکیل و دادستان برای آنها تشکیل نشد. زندانیانی که در سال ٦۷ اعدام شدند برای پاسخ به چند سوال در مقابل یک هیئت ویژه ۳ نفری، که متشکل از یک قاضی شرع، نماینده ای از وزارت اطلاعات و دادستان تهران، برده شدند. این هیئت از زندانیان چپ گرا سوالاتی در ارتباط با عقاید آنها و اعتقادشان به خدا و مذهب می کرد.

خانواده‌های قربانیان کشتار سال ۱۳٦۷ به محاکمات غیرعادلانه و غیر قانونی که به اعدام هزارها زندانی در ظرف چند ماه منجر شد، به شدت اعتراض کرده‌اند. در نامه‌ای که در سال ۱۳٦۷ به وزیر دادگستری وقت، حسن حبیبی نوشتند، سیاست رسمی پنهان کاری در رابطه با این اعدام‌ها را به پرسش کشیده‌‌ و آن را دال بر غیر قانونی بودن اعدام‌ها شمرده‌اند. آن‌ها یاد آور شده‌اند که اکثریت قریب به اتفاق قربانیان زندانیانی بودند که قبلاً در محاکم شرع به حبس محکوم شده بودند و در حال گذراندن دوران محکومیت خود و یا به پایان رساندن آن بودند. این زندانیان دوباره دادگاهی شده و به سرعت به مرگ محکوم شدند.

اتهامات

مقامات قضایی جمهوری اسلامی علناً اتهامی به قربانیان اعدام‌های جمعی سال ١٣٦۷ وارد نکرده‌اند. بنا به شهادت شهود، هیئت از زندانیان چپ گرا از اعتقادشان به خدا، خواندن نماز و متدین بودن پدر و مادر سوال می کرد. بستگان قربانیان در نامه خود به وزیر دادگستری و در نامه دیگری که در سال هزار و سیصد و هشتاد و یک به گزارشگر مخصوص سازمان ملل متحد، که به ایران سفر کرده بود، نوشته‌اند، به اتهاماتی نظیر "ضد انقلاب، ضد دین، و ضد اسلام" و یا انتساب قربانیان "... به عملیات نظامی... در مرزهای کشور"، که گویا اساس محکومیت عزیزان‌شان بوده اشاره نموده‌اند.

حکمی ازآیت الله روح الله خمینی که در خاطرات حسینعلی منتظری، قائم مقام رهبری در آن زمان، به چاپ رسیده است اظهارات خانواده‌های قربانیان را در رابطه با اتهامات وارده تأئید می‌کند. در این حکم آیت الله خمینی از اعضای سازمان مجاهدین خلق به عنوان "منافقانی" یاد نموده که به اسلام اعتقاد ندارند و نوشته است: "کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می کنند محارب و محکوم به اعدام می‌باشند."

بنا به شهادت افرادی که در زمان کشتار ۱۳۶۷ در زندانها بودند زندانیان وابسته به سازمان‌هایی غیر از مجاهدین خلق ایران، به اتهام تأکید بر عقایدشان، توبه نکردن، و نماز نخواند محکوم شدند.

مدارک و شواهد

اطلاع دقیقی از مدارک ارائه شده علیه متهم نیست اما به نظر می رسد که هیئت تصمیم خود را در مورد اعدام افراد بر مبنای جواب آنان به سوالاتش در دادگاه و در فرمهایی که پیش از شروع کشتار بین زندانیان پخش شد گرفته است.

دفاعیات

از دفاعیات متهم اطلاعی در دست نیست. خویشان قربانیان درنامه خود یادآورمی شوند که به عزیزان‌شان در دادگاه فرصت دفاع داده نشده. در همین نامه، در پاسخ این اتهام که زندانیان (از داخل زندان) با اعضاء مسلح سازمان مجاهدین خلق در حمله به نیروهای مسلح جمهوری اسلامی همکاری داشته‌اند چنین آمده که این ادعا‌ها: "با توجه به اوضاعی که در زندان‌ها حاکم بوده، به طور کلی باطل است، چرا که فرزندان ما در سخت ترین شرایط بسر می بردند، ملاقاتهای پانزده روز یک بار آن هم به مدت ده دقیقه از پشت شیشه و به وسیله تلفن و محرومیت اینان از داشتن هرگونه وسیله ارتباط با خارج زندان، که ما آن را در هفت سال اخیر تجربه کرده‌ایم، حقانیت ادعای ما را به اثبات می‌رساند".

حکم

حکم اعدام رسمی وعلنی صادر نشده است. بنا به اطلاعات موجود، زندانیان چپ که در سال ۱۳٦۷ اعدام شدند، مرتد شناخته شده بودند. مسئولان زندان خبر اعدام این زندانیان را به همراه وسائلشان بعد از ماه‌ها به خانواده آنها دادند ولی اجسادشان را به آنها ندادند. مقامات به خانواده زندانیان هشدار دادند که برای عزیزانشان مراسم سوگواری برگزار نکنند. آقای محمود هنری احتمالاً در شهریور سال ۱۳۶۷ در زندان اوین اعدام شده است و مکان دفن وی در گورستان خاوران می‌باشد.

_______________________________

*سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر در سال ۱۳٥۷ از اعضای مارکسیست ـ لنینیست منشعب از سازمان مجاهدین خلق تشکیل شد. نفی مشی چریکی و نفی مشی حزب توده از اصول این تشکیلات بود. سازمان پیکار شوروی را "سوسیال امپریالیست" و چین را منحرف از اصول مارکسیسم - لنینیسم می‌دانست و با تمامی جناحهای رژیم جمهوری اسلامی مخالف بود. این سازمان با پیوستن بخش بزرگی از گروههای دیگر موسوم به "خط سه" به بزرگترین تشکیلات این جریان مبدل گشت. در سال ۱۳٦۰ سازمان پیکار دچار انشعابات درونی شد که همزمان بود با موج سرکوب گروههای مخالف رژیم. ضربات ناشی از این سرکوبها و انشعابات منجر به تلاشی تشکیلات و پراکندگی هواداران آن گردید به طوری که دیگر نتوانست به حیات سیاسی خود ادامه دهد.

تصحیح و یا تکمیل کنید