بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

محمد رضا طبابتی طبری

درباره

سن: ۲۸
ملیت: ايران
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۹ شهریور ۱۳۶۷
محل: زندان گوهردشت، کرج، استان تهران، ايران
نحوه کشته‌شدن: حلق آویز
اتهامات: پندار و/يا گفتار ضدانقلابی; ارتداد

ملاحظات

اطلاعات درباره آقای محمد رضا طبابتی طبری از طریق مصاحبه با یکی از آشنایان وی به دست آمده است. اطلاعات تکمیلی از وبسایت سازمان اتحاد فداییان خلق ایران، و مقاله "لحظه دیدار" به قلم آقای مهدی اصلانی منتشر در مجله آرش، شماره ١٠٠ گرفته شده است. وی یکی از قربانیان کشتار جمعی زندانیان سیاسی ۱۳۶۷ است. اکثر زندانیان اعدام شده از اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران بودند. علاوه بر آن، گروه های مارکسیست لنینیستی مخالف جمهوری اسلامی مثل سازمان فدائیان خلق (اقلیت) و حزب پیکار، فعالان احزابی چون حزب توده و فدائیان خلق (اکثریت) که فعالیتی در مخالفت با جمهوری اسلامی نداشتند نیزازقربانیان این کشتار بودند. اطلاعات تکمیلی در مورد این کشتار به وسیله بنیاد برومند از خاطرات آیت الله منتظری، گزارشات سازمانهای حقوق بشر، و مصاحبه با خانواده ها و خاطرات شهود جمع آوری شده است.

آقای محمدرضا طبابتی طبری، متولد بابل (استان مازندران)، بچه کوچک خانواده بود و عزیز دردانه آنها. از دانش آموزان زرنگ به حساب می‌آمد و به خاطر یکی کردن دو سال تحصیلی، در کلاس از بقیه همسنهای خود جلوتر بود. در بابل مدرسه می‌رفت. اما سالهای آخر دوره دبیرستان را به تهران رفت تا در دبیرستان خوارزمی درس بخواند. سپس در رشته پزشکی دانشگاه مشهد به تحصیل عالیه ادامه داد. دوستدار سینما بود و بعد از دیدن هر فیلمی ادای هنرپیشه‌ها را تقلید می‌کرد و دیگران را به خنده وا می‌داشت.

در دانشگاه به صف مخالفین حکومت سلطنتی پیوست و هوادار چریکهای فدائی خلق شد. پیش از انقلاب ١٣٥٧ دستگیر و به مدت شش ماه در زندان ماند. چند ماه پیش از انقلاب، با آزادی دسته جمعی زندانیان سیاسی، او هم آزاد شد. بعد از انقلاب به فعالیت سیاسی در سازمان چریکهای فدائی خلق پرداخت. با شروع انقلاب فرهنگی در بهار ١٣٥٩ و بسته شدن دانشگاه‌ها، محمدرضا مجبور به ترک تحصیل شد. بعد از ترک مشهد، شهری که در آنجا درس می‌خواند، به بابل بازگشت. در آنجا به کمک پدرش مغازه کوچکی دست و پا کرد و مشغول کار شد. بعدها در تهران اقامت گزید.

آقای طبابتی طبری موقع انشعاب سازمان فدائیان خلق در سال ١٣٥٩، جناح اکثریت را برگزید. در سال ١٣٦٠ با انشعاب گروه فدائیان خلق موسوم به بیانیه ١٦ آذر یا معروف به جناح علی کشتگر، او هم از اکثریت جدا و به منشعبین پیوست. وی مدتی از دوره فعالیت سیاسی خود را در گیلان گذراند و بر اساس وبسایت سازمان اتحاد فداییان، در گیلان عضو کميته ايالتی گيلان بود. در آنجا یک بار دستگیر و چند ماه در زندان ماند.

انقلاب فرهنگی در فروردین ١٣٥٩ با فرمان آیت الله خمینی برای تصفیه دانشگاه‌ها از نیروهای مخالف وتبدیل دانشگاه به محیط علم برای تدریس علوم عالی اسلامی آغاز شد. نخستین موج خشونتها در ۲۶ فروردین هنگام سخنرانی اکبر هاشمی رفسنجانی در دانشگاه تبریز رخ داد. دانشجویان طرفدار رژیم ساختمان مرکزی دانشگاه را به تصرف در آوردند و خواستار "پاکسازی دانشگاه" از کسانی شدند که "عناصر وابسته به رژیم شاه و دیگر خودفروختگان" می‌خواندند.

در ۲۹ فروردین شورای انقلاب در بیانیه‌ای گروه‌های سیاسی را متهم به تبدیل مراکز آموزش عالی به "ستاد عملیات سیاسی تفرقه‌آور" و مانعی در مقابل دگرگونی بنیادی دانشگاه‌ها کرد. این بیانیه به این گروه‌ها سه روز (از شنبه ۳۰/۱/۵۹ تا دوشنبه ۱/۲/۵۹) مهلت داد که دفتر فعالیت خود در دانشگاه‌ها را تعطیل کنند. شورای انقلاب همچنین تـأکید کرد که این تصمیم شامل کتابخانه‌ها، دفترهای هنری و ورزشی نیز هست. گروه‌های سیاسی مخالف حاضر به بستن دفاتر خود نشدند ودر طول این سه روز درگیری میان دانشجویان چپگرا و انجمنهای اسلامی که با حمایت نیروهای دولتی و شبه نظامیان طرفدار حکومت دانشگاهها را تحت کنترل خود در آوردند ادامه داشت.

در پایان ضرب الاجل شورای انقلاب خشونتها به اوج رسید و دردانشگاه‌های سراسر کشور صدها تن زخمی و تعدادی کشته شدند. روز اول اردیبهشت پیروزی انقلاب فرهنگی اعلام و دانشگاه‌ها برای دو سال تعطیل شد. در نتیجه انقلاب فرهنگی عده زیادی از اساتید دانشگاه پاکسازی شده و تعداد کثیری از دانشجویان به دلیل اعتقادات سیاسیشان از ادامه تحصیل محروم شدند.

در سال ۱۳۴۹ "سازمان چریکهای فدائی خلق ایران"، متأثر از انقلاب کوبا و جنبش چریکی آمریکای لاتین، با ایدئولوژی مارکسیسم - لنینیسم و با اعتقاد به مبارزه مسلحانه شهری، از ادغام دو گروه چریکی مخالف رژیم شاه به وجود آمد. این سازمان بلافاصله پس ازپیروزی انقلاب اسلامی به نفی مشی چریکی پرداخت و بر سر حمایت یا عدم حمایت از جمهوری اسلامی و شوروی، منشعب شد. سازمان فداییان خلق (اکثریت) جمهوری اسلامی را انقلابی و ضد امپریالیست دانسته و تا اوایل سال ۱۳٦۲ از آن حمایت می‌کرد، از این تاریخ به بعداعضای این حزب صرفاً به دلیل اعتقادات سیاسیشان هدف حملات و سرکوب جمهوری اسلامی قرار گرفتند. جناح موسوم به بیانیه ١٦ آذر (یا جناح کشتگر) جناحی از سازمان فدائیان خلق اکثریت بود که مخالف پیوستن این سازمان به حزب توده بود و به همین دلیل در ١٦ آذر ١٣٦٠ با دادن بیانیه‌ای جدائی خود را از سازمان اکثریت اعلام کرد.

دستگیری و بازداشت

آقای محمدرضا طبابتی در آبان ١٣٦٣ در سر یک قرار تشکیلاتی در خیابانی در تهران دستگیر شد. از مدتها پیش وزارت اطلاعات تازه تاسیس شده سازمان آنها را زیر نظر داشت تا اینکه در پاییز ١٣٦٣ دست به دستگیری گستره آنها زد. آقای طبابتی و دیگر اعضای گروه را به زندان توحیدی یا بند ٣٠٠٠ که اختصاص به بازجوئی داشت، بردند. مامورین وزارت اطلاعات آقای طبابتی را در بازجوئی را برای گرفتن اطلاعات شکنجه کردند. در تکمیل بازجوئی وی را به گیلان بردند، جایی که مدتی محل فعالیت او بود.

او دوران حبسش را مدتی در اوین و سپس در زندان گوهردشت گذراند. در تمام طول زندان، طبابتی از داشتن وکیل محروم بود. در بعضی دوره‌های زندان، طبابتی می‌توانست از زندان برای خانواده‌اش نامه بنویسد. او نامه‌های خیلی زیبایی می‌نوشت.

در شش ماه اول بازجوئی هم از ملاقات با خانواده محروم بود. زمانی که در بند توحیدی بود، یک بار (در بهار ١٣٦٤) او و تعداد دیگری از زندانیان بند توحید را برای ساعتی به اوین فرستاده و در آنجا به آنها ملاقات دادند. بر اساس مقاله آقای اصلانی، زندانیان که چشمبند و دستبند داشتند سوار مینی بوسی شدند که از پنجره‌های ماتش بیرون آن دیده نمی‌شد. آنها اجازه صحبت با یکدیگر را نداشتند. اکثر آنان که در زندان توحیدی حتی اجازه هواخوری هم نداشتند حالشان در این سفر بد شده بود. پس از انتقال به زندان اوین به آنها گفته شد که برای ملاقات به آنجا برده شده‌اند. به آنان تذکر داده شد که هیچ کس حق ندارد درباره پرونده یا محل نگهداریش با ملاقات کنندگان حرفی بزند و این که به "مکالمات گوش داده می‌شود و حرف ‏ممنوعه علاوه بر قطع ملاقات، تنبیهات دیگری را نیز در پی خواهد داشت." آنها را به سالنی بردند که در آنجا از پشت تلفن و از طریق تلفن با افراد خانواده درجه یک ملاقات کنند. پس از ده دقیقه تلفنها قطع شدند؛ وقت ملاقات تمام شده بود (مقاله آقای اصلانی).

دادگاه

پیشتر محمدرضا طبابتی طبری محاکمه شده و به ١٢ یا ١٥ سال حبس محکوم شده بود. در مورد شرایط و چگونگی این اعدامهای سال ١٣٦٧ اطلاع دقیقی در دست نیست. طبق اطلاعات موجود در مورد این قربانیان دادگاهی رسمی با حضور وکیل و دادستان برای آنها تشکیل نشد. زندانیانی که در سال ٦۷ اعدام شدند برای پاسخ به چند سوال در مقابل یک هیئت ویژه ۳ نفری، که متشکل از یک قاضی شرع، نماینده‌ای از وزارت اطلاعات و دادستان تهران، برده شدند. این هیئت از زندانیان چپگرا سوالاتی در ارتباط با عقاید آنها و اعتقادشان به خدا و مذهب می‌کرد.

خانواده‌های قربانیان کشتار سال ۱۳٦۷ به محاکمات غیرعادلانه و غیر قانونی که به اعدام هزارها زندانی در ظرف چند ماه منجر شد، به شدت اعتراض کرده‌اند. در نامه‌ای که در سال ۱۳٦۷ به وزیر دادگستری وقت، حسن حبیبی نوشتند، سیاست رسمی پنهان کاری در رابطه با این اعدامها را به پرسش کشیده‌‌ و آن را دال بر غیر قانونی بودن اعدامها شمرده‌اند. آنها یاد‌آور شده‌اند که اکثریت قریب به اتفاق قربانیان زندانیانی بودند که قبلاً در محاکم شرع به حبس محکوم شده بودند و در حال گذراندن دوران محکومیت خود و یا به پایان رساندن آن بودند. این زندانیان دوباره دادگاهی شده و به سرعت به مرگ محکوم شدند.

اتهامات

مقامات قضایی جمهوری اسلامی علناً اتهامی به قربانیان اعدامهای جمعی سال ١٣٦۷ وارد نکرده‌اند. بستگان قربانیان در نامه خود به وزیر دادگستری و در نامه دیگری که در سال ١٣٨١ به گزارشگر مخصوص سازمان ملل متحد، که به ایران سفر کرده بود، نوشته‌اند، به اتهاماتی نظیر "ضد انقلاب، ضد دین، و ضد اسلام" و یا انتساب قربانیان "به عملیات نظامی... در مرزهای کشور"، که گویا اساس محکومیت عزیزانشان بوده اشاره نموده‌اند.

حکمی ازآیت الله روح الله خمینی که در خاطرات حسینعلی منتظری، قائم مقام رهبری در آن زمان، به چاپ رسیده است اظهارات خانواده‌های قربانیان را در رابطه با اتهامات وارده تأئید می‌کند. در این حکم آیت الله خمینی از اعضای سازمان مجاهدین خلق به عنوان "منافقانی" یاد نموده که به اسلام اعتقاد ندارند و نوشته است: "کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند محارب و محکوم به اعدام می‌باشند."

احتمال می‌رود که زندانیان وابسته به سازمانهایی غیر از مجاهدین خلق ایران، به اتهام "ضد مذهبی" بودن، تأکید بر عقایدشان و توبه نکردن، محکوم شده باشند.

مدارک و شواهد

در گزارش این اعدام نشانی از مدارک ارائه شده علیه متهم نیست.

دفاعیات

از دفاعیات متهم اطلاعی در دست نیست. خویشان قربانیان درنامه خود یادآورمی‌شوند که به عزیزان‌شان در دادگاه فرصت دفاع داده نشده بود. در همین نامه، در پاسخ این اتهام که زندانیان (از داخل زندان) با اعضا مسلح سازمان مجاهدین خلق در حمله به نیروهای مسلح جمهوری اسلامی همکاری داشته‌اند چنین آمده که این ادعا‌ها: "با توجه به اوضاعی که در زندانها حاکم بوده، به طور کلی باطل است، چرا که فرزندان ما در سخت‌ترین شرایط به سر می‌بردند، ملاقاتهای پانزده روز یک بار آن هم به مدت ده دقیقه از پشت شیشه و به وسیله تلفن و محرومیت اینان از داشتن هرگونه وسیله ارتباط با خارج زندان، که ما آن را در هفت سال اخیر تجربه کرده‌ایم، حقانیت ادعای ما را به اثبات می‌رساند".

حکم

از جزئیات این حکم اعدام اطلاعی در دست نیست ولی بنا به اطلاعات موجود زندانیان چپ که در سال ١٣٦٧ اعدام شدند، مرتد شناخته شده بودند. مسئولان زندان خبر اعدام این زندانیان را به همراه وسائلشان بعد از ماهها به خانواده آنها دادند ولی اجسادشان را به آنها ندادند. زندانیان در گورهای جمعی به خاک سپرده شده اند. مقامات به خانواده زندانیان هشدار دادند که برای عزیزانشان مراسم سوگواری برگزار نکنند.

آقای محمدرضا طبابتی طبری را از بند ٦ زندان گوهردشت برای اعدام بردند. وی را در روز ٨ یا ٩ شهریور ١٣٦٧ در سالن آمفی تئاتر زندان گوهردشت به دار آویختند. وسایل وی را روز ١٦ آذر ٦٧ به خانواده‌اش تحویل دادند و همان وقت بود که خبر اعدام او را به خانواده‌اش اطلاع داده شد. ساعتش در تاریخ ٨ شهریور متوقف مانده بود.

تصحیح و یا تکمیل کنید