بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

محمد ابراهیم هراتی

درباره

سن: ۲۷
ملیت: ايران
مذهب: اسلام
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۷ مهر ۱۳۶۰
محل: قوچان، استان خراسان/ خراسان رضوی، ايران
نحوه کشته‌شدن: تيرباران
اتهامات: ترور یا سوء قصد به جان مقامات جمهوری اسلامی; عضویت در گروه چریکی مخالف نظام; شرکت در تظاهرات ضد رژيم; شرکت در درگیری با برادران پاسدار و بسیجی; جرم ضد انقلاب نامشخص

ملاحظات

اطلاعات در مورد آقای محمد ابراهیم هراتی، فرزند محمد از راه مصاحبه با یکی از خویشاوندان وی به دست آمده است. همچنین روابط عمومی دادستانی کل انقلاب اسلامی دربارۀ اعدام وی همراه با چهار تن دیگر اطلاعیه‌ای صادر کرد که در روزنامه کیهان به تاریخ ٩ مهر ١٣٦٠ منتشر شد.

آقای هراتی در سال ١٣٣٣ در شهر قوچان (استان خراسان) متولد شد. او در رشته مکانیک از هنرستان آریامهر مشهد فارغ التحصیل شد. در زمان خدمت سربازی، آقای هراتی گروهبان یک بود و در مخابرات لشگر همدان خدمت می‌کرد. او در تظاهرات بر علیه حکومت سلطنتی شرکت می‌کرد. پس از انقلاب سال ٥٧، او هوادار سازمان مجاهدین خلق شد. فعالیت او بیشتر در تبلیغات برای سازمان مجاهدین بود. او پوستر و پلاکارد طراحی و پخش می‌کرد. طراحی‌هایش در نشریات این سازمان منتشر می‌شدند.

در سال ١٣٥٨، آقای هراتی وارد دانشگاه تهران شد و در رشته طراحی نقش پارچه در دانشکده هنرهای زیبا به تحصیل پرداخت. در فروردین ١٣٥٩ که دانشگاه‌ها در هنگام «انقلاب فرهنگی»* بسته شدند، آقای هراتی به قوچان بازگشت و به عنوان مسئول تأسیسات بهداری قوچان مشغول کار شد.

سازمان مجاهدین در قوچان دفتری به نام جنبش ملی مجاهدین داشت که اکثر فعالان آن، از جمله آقای هراتی اعدام شدند. بنا به گفته‌های فرد مصاحبه شونده، خویشاوندان آقای هراتی به او هشدار دادند که وی به عنوان هوادار سازمان مجاهدین در شهر شناخته شده است و به او توصیه کردند که مدتی مخفی شود ولی او این توصیه را نپذیرفت.

مصاحبه شونده از آقای هراتی به عنوان شخصی «بسیارصمیمی و مهربان» یاد می‌کند. وی کارهای فنی را دوست می‌داشت و در کمک به دیگران از هیچ کاری دریغ نمی‌کرد. او فردی اجتماعی، محبوب و بسیار مثبت بود. همچنین او نقاش چیره دستی بود.

در اطلاعیه دادستانی کل در مورد اعدام آقای هراتی آمده است: «٥ نفر از اعضای فعال شاخه نظامی و سازمان منافقین که با اسلام مخالفت میکنند و به گمان خود با ترورها میخواهند از دین الهی و پیامبران انتقام بگیرند ولی پر واضح است این تفاله‌های شیطان بزرگ مانند همه جانیان و وابستگان به شیطان نه تنها به زباله دان تاریخ بلکه به وعده خداوند در قعر جهنم تا ابد خواهند بود... به اعدام محکوم گردیدند.»

دستگیری و بازداشت

آقای هراتی در اواسط شهریور ماه ١٣٦٠، در حالی که سعی می‌کرد یکی از اقوامش را از خطر بازداشت نجات دهد، دستگیر شد. پاسداران قوچان با ماشین آقای هراتی را که سوار دوچرخه بود، زیر گرفتند و سپس او را بازداشت کردند. مقامات دولتی، خانواده هراتی را از بازداشت وی مطلع نکردند و در ابتدا حتی در مورد محل حبسش به خانواده پاسخ نمی‌دادند. حدود یک هفته پس از بازداشت، خانواده باخبر شدند که او در زندان قوچان به سر می‌برد، جایی که زندانیان معمولی و سیاسی با هم در حبس بودند. پس از مدتی، آقای هراتی به مکان دیگری برده شد که منزل مصادره شدۀ یکی از مقامات دولتی رژیم پیشین بود که از آن به عنوان زندان استفاده می‌کردند.

در طول مدت بازداشت، آقای هراتی ممنوع الملاقات بود. طبق گفتۀ همبندی‌هایش که بعداً آزاد شدند، آقای هراتی در زندان به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت. خانوادۀ او هر هفته لباس‌هایش را از مسئولان زندان می‌گرفتند و لباس‌های تمیز به آنها تحویل می‌دادند. آقای هراتی یادداشت‌هایی در لباس‌هایش پنهان می‌کرد و ضمن خبر دادن از حالش، از آن‌ها می‌خواست که وسایل مورد نیازش را به زندان بیاورند.

مدتی پس از بازداشت آقای هراتی، یک روحانی با خانوادۀ او تماس گرفت و به آنها نصیحت کرد که وی را قانع کردند که «مصلحتی» توبه کند. خانواده پاسخ دادند که هیچ ملاقاتی با او نداشته‌اند که بتوانند او را قانع کنند. پس از این اتفاق آقای هراتی یک تماس کوتاه تلفنی با خانواده داشت.

دادگاه

طبق اطلاعیۀ دادستانی کل انقلاب، آقای هراتی در دادگاه انقلاب اسلامی قوچان محاکمه شد. خانوادۀ هراتی از برگزاری دادگاه و روند محاکمه مطلع نبودند.

اتهامات

اطلاعیۀ روابط عمومی دادستانی کل انقلاب، اتهامات جمعی آقای هراتی و ٤ نفر دیگر را «عضویت در شاخه نظامی منافقین، شرکت در آتش زدن کمیته امداد امام خمینی و مغازه‌های مردم بی گناه و ترور یکی از کسبه حزب اللهی، شرکت در تظاهرات و حمله با کوکتل مولوتف، سازماندهی تظاهرات غیر قانونی و ایجاد درگیری با مردم» اعلام کرد.

در شرایطی که حداقل تضمینهای دادرسی رعایت نمی‌شود و متهمین از یک محاکمه منصفانه محرومند، صحت جرایمی که به آنها نسبت داده می‌شود مسلم و قطعی نیست.

مدارک و شواهد

در گزارش این اعدام نشانی از مدارک ارائه شده علیه متهم نیست.

دفاعیات

از دفاعیات آقای هراتی اطلاعی در دست نیست. به گفته مصاحبه شونده، «به جز شرکت در تظاهرات سراسری ٣٠ خرداد [١٣٦٠]، اتهامات دیگر سراسر کذب محض است.» وی تأکید می‌کند هنگامی که اعضای خانواده به او توصیه کردند که مدتی مخفی شود وی این نصیحت را قبول نکرد و تأکید کرد که کارمند رسمی است و کار خلافی نکرده است. آخرین بار که خانواده لباس‌های او را از مقامات زندان تحویل گرفتند، هیچ چیز غیرعادی مشاهده نکردند. آقای هراتی همچون پیش، از آ‌ن‌ها وسایلی مورد نیاز را خواسته بود. خانوادۀ او بر این باورند که او تا چند روز پیش از اعدام محاکمه نشده بود و اینکه آقای هراتی به انتقام کسی که در مشهد توسط یکی از هواداران مجاهدین ترور شد، اعدام گردید.

حکم

دادگاه انقلاب اسلامی قوچان، آقای هراتی را «محارب با خدا و رسول او و باغی بر حکومت اسلامی» تشخیص داد و او را محکوم به مرگ کرد. وی همراه ٤ نفر دیگر روز ٧ مهر ماه ١٣٦٠ در قوچان تیرباران شدند. او در هنگام اعدام ٢٧ ساله بود. روز بعد، مقامات پیکرش را به خانواده تحویل دادند و بابت گلوله‌ها از خانواده پول گرفتند و به آنها هشدار دادند که در طی یک ساعت باید پیکر او را دفن کنند. پیکر وی در اولین ساعتهای روز ٩ مهر به خاک سپرده شد.

در هنگام برگزاری مراسم ختم، مأموری از سپاه پاسداران خانواده را زیر نظر داشت و اگر کسی با صدای بلند سوگواری می‌کرد، به ایشان هشدار می‌داد که باید ساکت باشند. پیکر آقای هراتی در گورستان باغ بهشت قوچان به خاک سپرده شد. خانوادۀ هراتی چند بار بر بروی مزار وی سنگ گذاشتند ولی هر بار مسئولان سنگ‌ها را شکستند. افراد دولتی در قبرستان به خانواده که به سر مزار آقای هراتی می‌آمدند، توهین می‌کردند.


* انقلاب فرهنگی در فروردین ١٣٥٩ با فرمان آیت‌الله خمینی برای تصفیه دانشگاه‌ها از نیروهای مخالف وتبدیل دانشگاه به محیط علم برای تدریس علوم عالی اسلامی آغاز شد. نخستین موج خشونتها در ۲٦ فروردین هنگام سخنرانی اکبر هاشمی رفسنجانی در دانشگاه تبریز رخ داد. دانشجویان طرفدار رژیم ساختمان مرکزی دانشگاه را به تصرف در آوردند و خواستار «پاکسازی دانشگاه» از کسانی شدند که «عناصر وابسته به رژیم شاه و دیگر خودفروختگان» می‌خواندند.

در ۲۹ فروردین شورای انقلاب در بیانیه‌ای گروه‌های سیاسی را متهم به تبدیل مراکز آموزش عالی به «ستاد عملیات سیاسی تفرقه آور» و مانعی در مقابل دگرگونی بنیادی دانشگاه‌ها کرد. این بیانیه به این گروه‌ها سه روز (از شنبه ٣٠ فروردین تا دوشنبه اول اردیبهشت ٥٩) مهلت داد که دفتر فعالیت خود در دانشگاه‌ها را تعطیل کنند. شورای انقلاب همچنین تأکید کرد که این تصمیم شامل کتابخانه‌ها، دفترهای هنری و ورزشی نیز هست. گروه‌های سیاسی مخالف حاضر به بستن دفاتر خود نشدند و در طول این سه روز درگیری میان دانشجویان چپگرا و انجمنهای اسلامی که با حمایت نیروهای دولتی و شبه نظامیان طرفدار حکومت، دانشگاه‌ها را تحت کنترل خود در آوردند ادامه داشت.

در پایان ضرب الاجل شورای انقلاب خشونتها به اوج رسید و دردانشگاه‌های سراسر کشور صدها تن زخمی و تعدادی کشته شدند. روز اول اردیبهشت پیروزی انقلاب فرهنگی اعلام و دانشگاه‌ها برای دو سال تعطیل شد. در نتیجه انقلاب فرهنگی عده زیادی از اساتید دانشگاه پاکسازی شده و تعداد کثیری از دانشجویان به دلیل اعتقادات سیاسی‌شان از ادامه تحصیل محروم شدند.

تصحیح و یا تکمیل کنید