بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

مجتبی قدیانی

درباره

سن: ۲۵
ملیت: ايران
مذهب: بدون باور مذهبی
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: مرداد ۱۳۶۷ — شهریور ۱۳۶۷
محل: زندان اوين، تهران، استان تهران، ايران
نحوه کشته‌شدن: حلق آویز
اتهامات: پندار و/يا گفتار ضدانقلابی; ارتداد

ملاحظات

اطلاعات در مورد آقای مجتبی قدیانی از طریق مصاحبه با برادر وی به دست آمده است. نام او همچنین در فهرست گزارش ۲٦ ژانویه ۱۹۸۹ نماینده ویژه سازمان ملل، تحت عنوان "نام و مشخصات افرادی که گفته می‌شود توسط جمهوری اسلامی ایران از ژوئیه تا دسامبر ۱۹۸۸ اعدام شده‌اند،" موجود است.

وی هوادار سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر و یکی از قربانیان کشتار جمعی زندانیان سیاسی ۱۳٦۷ است. اکثر زندانیان اعدام شده از اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران بودند. علاوه بر آن، گروه های مارکسیست لنینیستی مخالف جمهوری اسلامی مثل سازمان فدائیان خلق (اقلیت) و حزب پیکار، فعالان احزابی چون حزب توده و فدائیان خلق (اکثریت) که فعالیتی در مخالفت با جمهوری اسلامی نداشتند نیزازقربانیان این کشتار بودند. اطلاعات تکمیلی در مورد این کشتار به وسیله بنیاد برومند از خاطرات آیت الله منتظری، گزارشات سازمانهای حقوق بشر، و مصاحبه با خانواده ها و خاطرات شهود جمع‌آوری شده است.

آقای مجتبی قدیانی متولد ۱۳۴۲ در تهران و محصل بود. او در جمع دانش‌آموزان و دانشجویان هوادار سازمان پیكار كه به د.د. معروف بود در زمینه پخش اعلامیه و روزنامه فعالیت می‌كرد. چندی قبل از دستگیری، به عنوان پوشش در كارگاه جوراب‌بافی داییش كار می‌كرد و شبها نیز همان جا می‌خوابید.

سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر در سال ۱۳۵۷ از اعضای مارکسیست لنینیست منشعب از سازمان مجاهدین خلق تشکیل شد. این سازمان با پیوستن بخش بزرگی از گروههای دیگر موسوم به "خط سه" به بزرگترین تشکیلات این جریان مبدل گشت. نفی مشی چریکی و نفی مشی حزب توده از اصول این تشکیلات بود. سازمان پیکار شوروی را "سوسیال امپریالیست" و چین را منحرف از اصول مارکسیسم-لنینیسم می‌دانست و با تمامی جناحهای رژیم جمهوری اسلامی مخالف بود. سرکوب خشن رژیم جمهوری اسلامی و انشعابات درونی سازمان پیکار در سالهای ۱۳٦۰ و ۱۳٦۱ منجر به تلاشی تشکیلات و پراکندگی هواداران آن گردید. بطوریکه دیگر نتوانست به حیات سیاسی خود ادامه دهد.

دستگیری و بازداشت

آقای مجتبی قدیانی در تابستان ۱۳٦۱ توسط ماموران لباس شخصی در کارگاه جوراب‌بافی داییش دستگیر شد. آنها حکم بازداشت به دایی وی نشان ندادند و به بهانه این كه مسئله مهمی نیست و فقط می‌خواهند چند سئوال از او بپرسند، وارد محل شده و او را با خود بردند.

محل بازداشت وی زندانهای قزل حصار، گوهردشت و اوین بوده است. به گفته برادرش، آقای قدیانی از حق داشتن وکیل محروم بوده و هیچگونه دسترسی به پرونده خویش نداشته است. در زندان قزل حصار چند بار با مادرش ملاقات داشته ولی در زندان گوهر دشت بدون ملاقات بوده و در زندان اوین هر سه ماه یک بار ملاقات داشته است. برادرش می‌افزاید: "من كه بچه بودم چند بار با مادرم در اوین با او ملاقات كردم. ملاقاتها ۱۵ دقیقه‌ای بود." برادر آقای قدیانی با اشاره به نحوه بازجویی می‌افزاید: "دو بار دست راستش را شكسته بودند. چندین بار روی قفسه سینه‌اش پانسمان شده بود. در اوین به شهادت مادرم و چند باری كه خودم دیدم همیشه دستش آویزان گردن بود و قفسه سینه‌اش باندپیچی شده بود."

دادگاه

طبق گفته برادر ایشان، آقای قدیانی در دادگاه اول به ۱۰ سال زندان محکوم گردید. آیا دادگاه دیگری وی را به مرگ محکوم کرده بود یا نه دانسته نیست. طبق اطلاعات موجود در مورد قربانیان کشتار سال ۱۳٦۷ دادگاهی رسمی با حضور وکیل و دادستان برای آنها تشکیل نشد. زندانیانی که در سال ٦۷ اعدام شدند برای پاسخ به چند سوال در مقابل یک هیئت ویژه ۳ نفری، که متشکل از یک قاضی شرع، نماینده ای از وزارت اطلاعات و دادستان تهران، برده شدند. این هیئت از زندانیان چپ گرا سوالاتی در ارتباط با عقاید آنها و اعتقادشان به خدا و مذهب می‌کرد.

خانواده‌های قربانیان کشتار سال ۱۳٦۷ به محاکمات غیرعادلانه و غیر قانونی که به اعدام هزارها زندانی در ظرف چند ماه منجر شد، به شدت اعتراض کرده‌اند. در نامه‌ای که در سال ۱۳٦۷ به وزیر دادگستری وقت، حسن حبیبی نوشتند، سیاست رسمی پنهان کاری در رابطه با این اعدامها را به پرسش کشیده‌‌ و آن را دال بر غیر قانونی بودن اعدام ها شمرده‌اند. آنها یاد آور شده‌اند که اکثریت قریب به اتفاق قربانیان زندانیانی بودند که قبلاً در محاکم شرع به حبس محکوم شده بودند و در حال گذراندن دوران محکومیت خود و یا به پایان رساندن آن بودند. این زندانیان دوباره دادگاهی شده و به سرعت به مرگ محکوم شدند.

اتهامات

مقامات قضایی جمهوری اسلامی علناً اتهامی به قربانیان اعدامهای جمعی سال ١٣٦۷ وارد نکرده‌اند. بستگان قربانیان در نامه خود به وزیر دادگستری و در نامه دیگری که در سال ١٣٨١ به گزارشگر مخصوص سازمان ملل متحد، که به ایران سفر کرده بود، نوشته‌اند، به اتهاماتی نظیر "ضد انقلاب، ضد دین، و ضد اسلام" و یا انتساب قربانیان "به عملیات نظامی... در مرزهای کشور"، که گویا اساس محکومیت عزیزانشان بوده اشاره نموده‌اند.

حکمی ازآیت الله روح الله خمینی که در خاطرات حسینعلی منتظری، قائم مقام رهبری در آن زمان، به چاپ رسیده است اظهارات خانواده‌های قربانیان را در رابطه با اتهامات وارده تأئید می‌کند. در این حکم آیت الله خمینی از اعضای سازمان مجاهدین خلق به عنوان "منافقانی" یاد نموده که به اسلام اعتقاد ندارند و نوشته است: "کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند محارب و محکوم به اعدام می‌باشند."

احتمال می رود که زندانیان وابسته به سازمانهایی غیر از مجاهدین خلق ایران، به اتهام "ضد مذهبی" بودن، تأکید بر عقایدشان و توبه نکردن، محکوم شده باشند.

مدارک و شواهد

در گزارش این اعدام نشانی از مدارک ارائه شده علیه متهم نیست.

دفاعیات

از دفاعیات متهم اطلاعی در دست نیست. خویشان قربانیان درنامه خود یادآورمی‌شوند که به عزیزانشان در دادگاه فرصت دفاع داده نشده بود. در همین نامه، در پاسخ این اتهام که زندانیان (از داخل زندان) با اعضای مسلح سازمان مجاهدین خلق در حمله به نیروهای مسلح جمهوری اسلامی همکاری داشته‌اند چنین آمده که این ادعا‌ها: "با توجه به اوضاعی که در زندان ها حاکم بوده، به طور کلی باطل است، چرا که فرزندان ما در سخت‌ترین شرایط به سر می‌بردند، ملاقاتهای پانزده روز یک بار آن هم به مدت ده دقیقه از پشت شیشه و به وسیله تلفن و محرومیت اینان از داشتن هرگونه وسیله ارتباط با خارج زندان، که ما آن را در هفت سال اخیر تجربه کرده‌ایم، حقانیت ادعای ما را به اثبات می‌رساند".

حکم

از جزئیات این حکم اعدام اطلاعی در دست نیست ولی بنا به اطلاعات موجود زندانیان چپ که در سال ۱۳٦۷ اعدام شدند، مرتد شناخته شده بودند. مسئولان زندان خبر اعدام این زندانیان را به همراه وسائلشان بعد از ماه‌ها به خانواده آنها دادند ولی اجسادشان را به آنها ندادند. زندانیان در گورهای جمعی به خاک سپرده شده‌اند. مقامات به خانواده زندانیان هشدار دادند که برای عزیزانشان مراسم سوگواری برگزار نکنند.

بنابر گفته برادر آقای مجتبی قدیانی، "روز ۱٦ آذر سال ۱۳٦۷ به خانه ما زنگ زدند و با برادر بزرگ من كه دبیر است در پارک‌وی قرار گذاشتند تا با ما صحبت كنند. بیش از ۵ ماه بود كه هیچ ملاقاتی نداده بودند و خانواده ما بسیار نگران بود. از محل قرار، من و برادرم را با چشمان بسته به اوین بردند. در آن جا بازجویش كه ریش انبوهی داشت گفت: 'ما با یک مشت دیوانه طرفیم! اینها طاقت ما را بریده بودند و كار دیگر جز اعدام نمی‌توانستیم بكنیم. نگهداشتنشان بیهوده بود!' او اصرار داشت برادرم را قانع كند تا مبادا در كلاس درسش چیزی از اعدام‌ها بگوید. وسائل مجتبی را به ما داد و گفت كه حق ندارید مجلس ترحیم بگیرید. حتا محل دفن او را هم به ما نگفتند."

تصحیح و یا تکمیل کنید