بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

داریوش رضایی

درباره

سن: ۲۲
ملیت: ايران
مذهب: اسلام (شيعه)
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۱۳۶۶ — ۱۳۶۷
محل: استان تهران، ايران
نحوه کشته‌شدن: نحوه اعدام نا‌مشخص
اتهامات: محاربه با خدا، رسول خدا و نايب امام زمان; پندار و/يا گفتار ضدانقلابی

ملاحظات

در مقابل دوربین جدی بود، اما به‌خاطر بذله‌گویی‌هایش مشهور بود. در زمان جنگ ایرن و عراق یکی از همسایه‌ها او را به خاطر "گوش دادن به رادیو" لو داد.

آقای داریوش رضایی، فرزند منصور، یکی از قربانیان کشتار جمعی زندانیان سیاسی ۱۳٦۷ است. اکثر زندانیان اعدام شده از اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران بودند. علاوه بر آن، گروه های مارکسیست لنینیستی مخالف جمهوری اسلامی مثل سازمان فدائیان خلق (اقلیت) و حزب پیکار، فعالان احزابی چون حزب توده و فدائیان خلق (اکثریت) که فعالیتی در مخالفت با جمهوری اسلامی نداشتند نیزازقربانیان این کشتار بودند. اطلاعات تکمیلی در مورد این کشتار به وسیله بنیاد برومند از خاطرات آیت الله منتظری، گزارشات سازمانهای حقوق بشر، و مصاحبه با خانواده ها و خاطرات شهود جمع آوری شده است.

اطلاعات راجع به آقای رضائی، هوادار سازمان مجاهدین خلق، از طریق فرم الکترونیکی و مصاحبه با یکی از نزدیکان او دریافت شده است. اسم او در کتاب "کشتار ٦٧" نوشته آقای مسعود انصاری، و کتاب "جنایت علیه بشریت" از انتشارات سازمان مجاهدین خلق نیز ذکر شده است. آقای رضائی در سال ١٣٤٥در کرمانشاه متولد شد. مصاحبه شونده از آقای رضایی به عنوان فردی باهوش، خوش روحیه و شوخ طبع یاد می کند.

آقای رضائی اولین بار در زمستان سال ١٣٦٠ در سن ١٥ سالگی توسط مردان مسلح، که وی را با خشونت در منزل خود بازداشت کردند، به وزارت اطلاعات منتقل شد. خانواده اش تا چند ماه از او بی خبر بودند و تنها پس از محاکمه و محکوم شدن به دو سال حبس به خانواده اش اجازه ملاقات دادند. او لاغر شده بود و به سختی راه می رفت. در طی این چند ماه، وی زیر شکنجه شدید بود و تا مدتها پس از آزادی از زندان در سال ١٣٦٢، به خاطر پشت درد تحت نظر پزشک بود برای معالجه به تهران می رفت. طبق گفته های مصاحبه شونده وی در دوران زندان به صورت جدی به سیاست و هواداری از سازمان مجاهدین گروید. وی در سال ١٣٦٣ برای سربازی ثبت نام کرد ولی پس از مدتی فرار کرد. پس از این که در سال ٦٤ دوباره مامورین قصد بازداشتش را داشتند، برای یک سال متواری شد.

دستگیری و بازداشت

در سال ١٣٦٥ خانه آقای رضائی در حومه کرمانشاه توسط مردان مسلح مورد یورش قرار گرفت و او برای بار دوم دستگیر و حدود یک ماه شکنجه می شد.

اواخر سال ٦٦ یا اوایل ٦٧ همراه چند نفر دیگر از زندان فرار کرد ولی در مرز کردستان ایران و عراق برای بار سوم دستگیر شد. در سال ٦٧ وی به زندان اوین یا گوهردشت منتقل شد.

دادگاه

در مورد جلسات دادگاه اطلاعات دقیقی در دست نیست. پس از فرار ناکام از زندان در سال ٦٦یا ٦٧ وی به حبس (احتمالا حبس ابد) محکوم شد.

طبق اطلاعات موجود در مورد قربانیان سال ١٣٦٧ دادگاهی رسمی با حضور وکیل و دادستان برای آنها تشکیل نشد. زندانیانی که در سال ٦۷ اعدام شدند برای پاسخ به چند سوال در مقابل یک هیئت ویژه ۳ نفری، که متشکل از یک قاضی شرع، نماینده ای از وزارت اطلاعات و دادستان تهران، برده شدند. این هیئت از زندانیان چپ گرا سوالاتی در ارتباط با عقاید آنها و اعتقادشان به خدا و مذهب می کرد.

خانواده‌های قربانیان کشتار سال ۱۳٦۷ به محاکمات غیرعادلانه و غیر قانونی که به اعدام هزارها زندانی در ظرف چند ماه منجر شد، به شدت اعتراض کرده اند. در نامه‌ای که در سال ۱۳٦۷ به وزیر دادگستری وقت، حسن حبیبی نوشتند، سیاست رسمی پنهان کاری در رابطه با این اعدام ها را به پرسش کشیده‌‌ و آن را دال بر غیر قانونی بودن اعدام ها شمرده‌اند. آن ها یاد آور شده اند که اکثریت قریب به اتفاق قربانیان زندانیانی بودند که قبلاً در محاکم شرع به حبس محکوم شده بودند و در حال گذراندن دوران محکومیت خود و یا به پایان رساندن آن بودند. این زندانیان دوباره دادگاهی شده و به سرعت به مرگ محکوم شدند.

اتهامات

بار اول در سال ١٣٦٠ او به جرم داشتن یا خواندن نشریه مجاهد باز داشت شد. طبق گزارشی بار دوم در سال ٦٥ کسی او را در حال گوش دادن به رادیو دیده بود و به مسئولین اعلام کرده بود که آقای رضائی جاسوسی می کرد و به دشمنان عراقی اطلاع می داد کجا را بمب باران کنند. در سال ٦٦ یا ٦٧ وی بعد از فرار ناکامش از زندان دستگیر شده بود. از اتهامی که منجر به اعدام او شد اطلاع دقیقی در دست نیست.

مقامات قضایی جمهوری اسلامی علناً اتهامی به قربانیان اعدام‌های جمعی سال ٦۷ وارد نکرده‌اند. بستگان قربانیان در نامه خود به وزیر دادگستری و در نامه دیگری که در سال هزار و سیصد و هشتاد و یک به گزارشگر مخصوص سازمان ملل متحد، که به ایران سفر کرده بود، نوشته‌اند، به اتهاماتی نظیر "ضد انقلاب، ضد دین، و ضد اسلام" و یا انتساب قربانیان "... به عملیات نظامی... در مرزهای کشور"، که گویا اساس محکومیت عزیزان‌شان بوده اشاره نموده‌اند.

حکمی ازآیت الله روح الله خمینی که در خاطرات حسینعلی منتظری، قائم مقام رهبری در آن زمان، به چاپ رسیده است اظهارات خانواده‌های قربانیان را در رابطه با اتهامات وارده تأئید می‌کند. در این حکم آیت الله خمینی از اعضای سازمان مجاهدین خلق به عنوان "منافقانی" یاد نموده که به اسلام اعتقاد ندارند و نوشته است: "کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می کنند محارب و محکوم به اعدام می باشند."

مدارک و شواهد

آخرین بار وی بعد از فرار ناکامش از زندان در مرز ایران ـ عراق دستگیر شده بود.

دفاعیات

از دفاعیات متهم اطلاعی در دست نیست. خویشان قربانیان سال ٦٧ درنامه خود یادآورمی شوند که به عزیزان‌شان در دادگاه فرصت دفاع داده نشده. در همین نامه، در پاسخ این اتهام که زندانیان (از داخل زندان) با اعضاء مسلح سازمان مجاهدین خلق در حمله به نیروهای مسلح جمهوری اسلامی همکاری داشته اند چنین آمده که این ادعا‌ها: "با توجه به اوضاعی که در زندان ها حاکم بوده، به طور کلی باطل است، چرا که فرزندان ما در سخت ترین شرایط بسر می بردند، ملاقاتهای پانزده روز یک بار آن هم به مدت ده دقیقه از پشت شیشه و به وسیله تلفن و محرومیت اینان از داشتن هرگونه وسیله ارتباط با خارج زندان، که ما آن را در هفت سال اخیر تجربه کرده‌ایم، حقانیت ادعای ما را به اثبات می رساند".

حکم

از جزئیات این حکم اعدام اطلاعی در دست نیست. مسئولان زندان خبر اعدام آقای داریوش رضایی را به همراه وسائلشان بعد از ماهها به خانواده اش دادند ولی زمان و مکان و حتی محل به خاکسپاری او را به خانواده اش اعلام نکردند. طبق اطلاعات موجود قربانیان سال ٦٧ در گورهای جمعی به خاک سپرده شده اند.

تصحیح و یا تکمیل کنید