علی* آخرین کسی بود که پدرش را قبل از اعدام دیده بود و بازگو کردن سرگذشت پدرش برای او به نوعی رهایی از سنگینی درد ناگفتههای ۳۷ ساله است و گامی برای دادخواهی و گرامیداشت یاد پدر.
از دست دادن عزیزان هرگز آسان نیست، اما عذاب این فقدان، وقتی نتیجه تصمیم و عمل حکومت است و دادخواهی نیز ممکن نیست، توصیفناپذیر میشود؛ گویی قربانی از حافظه جمعی حذف شده است. این خلاء که برای بازماندگان دردناک است، به ناقضان حقوق بشر امکان میدهد به ارعاب مردم و پنهان کردن حقیقت ادامه دهند. علاوه بر این، امید دستیابی به عدالت و دادخواهی را نیز کاهش میدهد.
ما در بنیاد عبدالرحمن برومند یادبود امید را ایجاد کردهایم تا کسانی که عزیزانشان اعدام شدهاند، جایی برای بازگو کردن روایتهای خود داشته باشند و بتوانیم موارد نقض حقوق بشر را بهطور دقیق ثبت کنیم. زمانی که روندی با هدف مشخص کردن موارد نقض حقوق بشر، پاسخگو ساختن ناقضان حقوق بشر، و جلوگیری از تکرار فجایع در آینده به وجود بیاید، یادبود امید تضمینی خواهد بود برای روشن شدن حقیقت و امکان عدالتخواهی.
روایت علی بیانگر فاجعهای است که در لابهلای حدود ۲۰ هزار پروندهای که بنیاد عبدالرحمن برومند تاکنون مستند کرده، دیده میشود.
برای خانواده علی، شوک ناشی از مشاهده صحنه انداختن پیکر بیجان پدرش توسط پاسداران در میدان شهر کوچک محل زندگیشان، همچنان تازه است. پدر علی کشاورز بود. او تحصیلکرده نبود، اما میوهها و آفات گیاهی را خوب میشناخت و در کار خود خبره بود. او از معتمدان شهر بود، در رفع اختلاف بین مردم میانجیگری میکرد، برای تأمین رفاه همشهریان میکوشید و فعالانه مسائلی مثل اختلاف با شهر همجوار بر سر حق آب را پیگیری می کرد. او هرگز مخالفتش با انقلاب را مخفی نمیکرد.
بعد از انقلاب ۱۳۵۷، پدر علی - بر مبنای شایعات - به اتهام رهبری اعتراضاتی که منجر به شکسته شدن شیشههای مغازهها در شهر مجاور شده بود، به دو سال حبس محکوم شد. اما این حکم برای مخالفانش در شهر همسایه، که پس از انقلاب قدرت زیادی پیدا کرده بودند، کافی نبود.
شنیدن خبر اعدام پدر از رادیو برای علی و خانوادهاش که هنوزحکم بیاساس دو سال حبس او را نیز باور نکرده بودند، بسیار دردناک بود. برای اعدام پدر علی نه محاکمه مجددی برگزار شد و و نه برای توجیهش مدرک و سند رسمی ارائه شد.
پژوهشگران بنیاد برای تنظیم کردن و ثبت اینگونه موارد، با فرزندان، والدین، بستگان، دوستان، همکلاسیها، همسایگان و همبندیان کسانی که اعدام یا ترور شدهاند، گفتوگو میکنند. ما برپایه تجربیاتمان، میتوانیم بگوییم که صرفنظر از اینکه این افراد چگونه با مرگ عزیزانشان و فراموشی جامعه کنار آمدهاند و یا اینکه چه مدت از این واقعه گذشته است، تعداد بسیار کمی از آنان واقعاً چنین تجربههایی را پشت سر گذاشته اند. ما با تشویق آنها به حقیقتگویی تلاش میکنیم به آنها کمک کنیم با این فقدان کنار بیایند و در عین حال امید به اجرای عدالت را در آنها زنده نگه داریم.
بیشتر کسانی که با آنها مصاحبه میکنیم درگیر احساساتی همچون غم و افسردگی، گناه، سرخوردگی، خشم، تمایل به انتقام و ترس هستند. غلبه بر این إحساسها بسیار دشوار است. بعضی از این بازماندگان در گذشته زندگی میکنند تا اطمینان یابند که عزیزانشان را فراموش نمیکنند؛ عکسها، مراسم سالگرد، انتخاب دوستان و مکالمات، ایمیلها، رمز عبورها و نامهای مستعاری که آنها انتخاب میکنند، یادآوری هر روزه کسانی است که از دست دادهاند؛ کسانی که قادر به نجاتشان نبودهاند. برای برخی دیگر اما، درد و اندوه واقعه چنان است که از بردن نام عزیز ازدسترفتهشان نیز میپرهیزند. در بعضی موارد، اعضای خانواده چنان مرعوب شدهاند که برای محافظت از دیگر عزیزانشان درد و ناراحتی خود را پنهان میکنند.
ما نمیتوانیم واقعیت را برای والدینی که فرصت دیدن رشد، پیشرفت و تشکیل خانواده فرزندانشان از آنها گرفته شده تغییر دهیم. ما نمیتوانیم عشق دریغشده از بچههایی را که بدون پدر و مادرشان بزرگ شدهاند، با هیچ چیز جایگزین کنیم. اما با شناسایی و ایجاد ارتباط با خانوادهها و دوستان قربانیان، و فراهم کردن امکان روایت داستانشان، چه بسا بتوانیم دردشان را کاهش دهیم و آنها را به اجرای عدالت در آینده امیدوار کنیم.
با کمک شما، ما تا امروز در زندگی هزاران نفر مانند علی تاثیر گذاشتهایم و برایشان امید را زنده نگه داشتهایم. کمک امروز شما به ما امکان تاثیر گذاشتن بر زندگی هزاران نفر دیگر را میدهد. با پیوستن به ما در مبارزه برای گسترش حقیقتگویی و عدالتخواهی برای علی و خانوادهاش، شما همچنین سنگ بنای نظام دادگستری آینده ایران را خواهید گذاشت که در آن حقوق اساسی شهروندان تضمین و رعایت میشود.
* نام و مکان این حادثه برای محافظت از منبع تغییر یافته است.