بیش از پانزده سال است که بنیاد عبدالرحمن برومند (بنیاد) اعدامها و قتلهای فراقضاییِ جمهوری اسلامی ایران را مستند میکند. نام و مشخصات ۱۸،۸۰۰ قربانی که تا به امروز گرد آورده ایم، بیانگر واقعیتی تلخ و دلخراش است. و اگرچه هنوز برای مستند سازی همۀ موارد نقض حقوق راه درازی در پیش است، اما در همین نیمهراه، تاثیری که یادبود امید بر جای گذاشته انکارناپذیر است. در تاریخ جمهوری اسلامی ایران، میزان اعدامها و درجۀ خشونت دولتی متغیر بوده، اما آنچه که همچنان ثابت مانده، ناچیز انگاشتن حیات انسان، عدم رعایت موازین دادرسی عادلانه، و خودسری نظام قضایی ایران است که حاصل آن، ناگزیر، ستاندن جان افراد بیگناه نیز بوده است. کم نیستند کودکانی چون محمدرضا حدادی که به مرگ محکوم میشوند؛ او در پانزده سالگی به جرم قتل ناکرده به اعدام محکوم شد. اگر جامعه بین المللی و هموطنان ایرانی، قاطعانه از این بی عدالتی ابراز انزجار کرده و به طور علنی از او حمایت کنند، هنوز میتوان جان محمدرضا را نجات داد. اما برای بسیاری از نوجوانان همچون او دیر شده است.
|
خلال دهههای گذشته، هزاران نفر در ایران، خواه به علت جرایمی که مرتکب نشده بودند، خواه به علت انجام عملی که اصولا در جهان جرم محسوب نمیشود، کشته شده اند. این افراد صرفا به دلیل اعمال حقوق خود مبنی بر آزادی وجدان، آزادی مذهب، آزادی اجتماعات، و آزادی بیان مجازات شده اند، یا به این علت که حکومت، حق آنان مبنی بر برخورداری از حریم خصوصی را زیر پا گذاشته، و یا اینکه قربانی خطای قاضی یا وجود فساد در دستگاه قضایی شده اند. این قربانیان، نامدار یا گمنام، از صحنۀ جامعه حذف میشوند، اما هیچ گونه رد و نشانی از کشته شدن آنان، که به صورت روشمندی تنظیم شده باشد، بر جای نمیماند، مگر در یادبود امید، که یاد و خاطرۀ آنها را زنده نگه میدارد، افکار عمومی را آگاه میکند و مقامات ایرانی را با حقیقتی که درصدد پنهان کردن آن اند، به چالش میکشد. این افراد، اعم از اینکه افسری محبوب و ورزشکار چون منوچهر خسروداد باشد یا میرعلی اکبر میرکریمی، فردی که در اردبیل علیرغم زبان تندش، مورد احترام مردم بود، یا سرگرد محمد باقر لطیفی مقدم که برای سربازان پادگان میساخت و سیستمهای آبیاری طراحی میکرد، یا مهدی علوی شوشتری، فعال چپگرای دانشگاه جندی شاپور، یا رویا اشراقی که به کودکان بهایی در شیراز آموزش میداد، یا جانت لی استیونز روزنامه نگار که بر حسب اتفاق در سفارت آمریکا در بیروت بود، یا هائیک هوسپیان مهر، کشیش مسیحی و منتقد دولت، یا علی اکبر سعیدی سیرجانی، نویسنده ای عاشق آزادی، یا عزت الله ابراهیم نژاد، فارغ التحصیل حقوق و فعال مدنی ، که در تظاهرات کشتند و سپس، محاکمه و محکومش کردند، یا عاطفه رجبی، دختر جوان بی پناه، یا یعقوب مهرنهاد، فعال مدنی که با مسالمت از مقامات پاسخ میطلبید و هزینه قاطعیت خود را با جانش پرداخت، یا عباس دیسناد، مغازه داری که در حال گذر از خیابان، توسط لباس شخصیها مضروب و کشته شد، یا محسن امیر اصلانی، که شیوه خاص خود را در به جا آوردن فرایض دینی داشت، یا علیرضا مددپور، جوانی که تنها گناهش تهیدستی و اعتیاد بود، و بسیاری دیگر، در شهر امید مسکن گزیده اند و همگان را به شنیدن فریاد دادخواهیشان فرامیخوانند.
پژوهشگران بنیاد، همواره با رویدادهای مرگباری آشنا میشوند که هرگز رسماً جایی گزارش نشده. وقتی ناقضان حقوق بشر سالها بدون هراس از مجازات به اعمال خود ادامه میدهند، گردآوری، تنظیم و انتشار موارد نقض حقوق، اهمیتی اساسی می یابد. انجام کاری که پیش روی ما است، اگرچه دشوار، اما ناممکن نیست. استقبال شهروندان از یادبود امید، عزم ما را برای ادامه کار راسخ تر کرده است. اگر اراده و لوازم کار موجود باشد، قدرت ما در اعمال فشار بر رهبران جمهوری اسلامی و روبرو کردن آنان با واقعیت، از جمله واقعیت قتل افراد بیگناه – که در هیچ فرهنگ و مذهبی پذیرفته نیست – بیشتر خواهد بود. تنها در صورت رویارویی با حقایق است که می توانیم نسبت به تغییر جدی و پایدار در قوانین و بهبود رویۀ دادرسی امیدوار شویم.