بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

فرشته فایقی

درباره

سن: ۲۷
ملیت: ايران
مذهب: بدون باور مذهبی
وضعیت تأهل: متاهل

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۹ اسفند ۱۳۶۱
محل: زندان مرکزی، سنندج، استان کردستان، ايران
نحوه کشته‌شدن: حلق آویز
سن در زمان ارتکاب جرم انتسابی: ۲۶

ملاحظات

 خانم فایقی با همراهی برخی از دوستانش از طریق راه‌اندازی یک کتابفروشی و حمایت مالی و معنوی از این کتابفروشی در شهر سقز نقش مهمی در دسترسی‌پذیری کتاب و به ویژه کتاب‌های سانسورنشده در این شهر داشت.

خبر و اطلاعات در خصوص اعدام خانم فرشته فایقی فرزند محمد فایقی و مینا فلاحی، از طریق مصاحبه‌‌های بنیاد برومند با یکی از نزدیکان به خانواده (۳ بهمن ۱۳۹۹، ۶ شهریور ۱۴۰۲ و ۲۱ اسفند ۱۴۰۲) و مصاحبه با یک همبندی سابق به دست آمده است. (۱۷ تیر ۱۴۰۱) برای تکمیل اطلاعات این پرونده، از تحقیقات سابق و مدارک بنیاد برومند و همچنین دو گزارش مرتبط در وبسایت بنیاد نمران (۲ و ۵ بهمن ۱۳۹۹) استفاده شده است. 

خانم فرشته فایقی روز ۲ آذر ۱۳۳۵ در شهرستان سقز استان کردستان به دنیا آمد. او دوران تحصیل خود را  تا دیپلم در همین شهر گذارند. خانم فایقی با اتمام تحصیلاتش در دانشسرای تربیت‌معلم در سال ۱۳۵۰ به استخدام آموزش و پرورش درآمد و به عنوان آموزگار در روستاهای شهرستان سقز مشغول به کار شد. او بعد از انقلاب نیز در مدرسه ابتدایی پسرانه ماجدی در همین شهر مشغول تدریس بود. خانم فایقی سال ۱۳۵۵ موفق به قبولی در رشته ادبیات در دانشسرای عالی سنندج در مقطع لیسانس شد و در کنار ادامه تحصیل در سنندج، در سقز به تدریس ادامه داد. (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان، ۳ بهمن ۱۳۹۹، بنیاد نمران، ۲ بهمن ۱۳۹۹)

در همین دوره، خانم فایقی با همراهی برخی از دوستانش از طریق راه‌اندازی یک کتابفروشی و حمایت مالی و معنوی از آن (شامل پرداخت اجاره ماهیانه، انتخاب کتاب، انتقال آنها از شهرهایی مانند تبریز و تهران به کردستان….) در شهر سقز نقش مهمی در قابل دسترس کردن کتاب، به ویژه کتاب‌های سانسورنشده در این شهر داشت. (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان، ۳ بهمن ۱۳۹۹)

خانم فایقی به کتابخوانی علاقه‌مند بود آثار برگزیده ادبی جهان و ایران را برای مادرش که قادر به خواندن فارسی نبود روخوانی می‌کرد. به گفته یک فرد نزدیک به خانواده، «بسیاری از مردم و اطرافیان تعجب می‌کردند که چگونه مادر خانم فایقی اسامی این همه نویسنده را می‌داند و از محتوی برخی آثارشان مطلع است.» (مصاحبه با یکی از نزدیکان، ۳ بهمن ۱۳۹۹) خانم فایقی در دوران زندان هم همواره دوستان و همبندی‌های خود را به مطالعه تشویق می‌کرد. (مصاحبه بنیاد برومند با یک همبندی سابق،  ۱۷ تیر ۱۴۰۱)

او در سال‌های ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶ در روستاهای اطراف سقز و به ویژه روستای «پارسانیان» که یک روستای دوردست و صعب‌العبور بود و هر معلمی حاضر نبود در مناطقی مانند آنجا کار کند، در مدرسه ابتدایی تدریس می‌کرد. خانم فایقی به دلیل رابطه خاصی که با ساکنان روستا داشت در میان دانش‌آموزان، اهالی و روحانیون آنجا محبوب بود. او با زنان رابطه ویژه‌ای داشت و تلاش می‌کرد آنها را در حفاظت بهتر بهداشت و سلامت خود همراهی و وسایل مورد نیاز آنها را تهیه کند. خانم فایقی همزمان با تدریس در مدارس، در مورد شیوه‌های آموزشی تحقیق می‌کرد. «او از شیوه ابتکاری آموزش میان عشایر متاثر بود و با الگوبرداری از روش آنها اعضای خانواده‌اش را تشویق به یادگیری خوشنویسی کرد. عشایر از امکانات محدودی برخوردار بودند و با وجود اینکه دفتر و قلم نداشتند به وسیله گچ و تخته‌سیاه خوشنویسی یاد می‌گرفتند.» (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان،‌ ۶ شهریور ۱۴۰۲)

خانم فایقی فعالیت‌های سیاسی را با کارهای داوطلبانه در روستاها و در ضمن کار گروهی در راستای توزیع کتاب شروع کرد و همزمان با انقلاب ۱۳۵۷ رسما وارد «سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر» شد. او در سال ۱۳۵۹ با صارم‌الدین افتخاری از رهبران این سازمان در کردستان - که او نیز در اسفند سال ۱۳۶۰ اعدام شد - ازدواج کرد. (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان، ۳ بهمن ۱۳۹۹) خانم فایقی اولین زنی بود که از شهر سقز به سازمان پیکار پیوست. (بنیاد نمران، ۵ بهمن ۱۳۹۹) او سال ۱۳۵۹ به علت فعالیت‌های سیاسی‌اش از آموزش و پرورش اخراج شد. (بنیاد نمران، ۲ بهمن ۱۳۹۹)

به گفته یک فرد نزدیک به خانواده «حس مسئولیت انسانی فرشته نسبت به هم نوعانش از همان عنفوان کودکی به بخشی از زندگی او تبدیل شده بود. فرشته به جای بازی‌های کودکانه نسبت به برآورده نمودن انتظارات و نیازهای دختران هم سن و سالش و زنان همسایه برای یادگیری خواندن و نوشتن تا آموزش هنرهای دستی احساس مسئولیت می‌کرد و در این راستا  بسیار تلاش می‌کرد.» (بنیاد نمران، ۲ بهمن ۱۳۹۹)

سازمان پیکار

سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر در سال ۱۳٥۷ از اعضای مارکسیست ـ لنینیست منشعب از سازمان مجاهدین خلق تشکیل شد. نفی مشی چریکی و نفی مشی حزب توده از اصول این تشکیلات بود. سازمان پیکار شوروی را «سوسیال امپریالیست» و چین را منحرف از اصول مارکسیسم - لنینیسم می‌دانست و با تمامی جناح‌های رژیم جمهوری اسلامی مخالف بود. این سازمان با پیوستن بخش بزرگی از گروه‌های دیگر موسوم به «خط سه» به بزرگترین تشکیلات این جریان مبدل گشت. در سال ۱۳٦۰ سازمان پیکار دچار انشعابات درونی شد که همزمان بود با موج سرکوب گروه‌های مخالف رژیم. ضربات ناشی از این سرکوب‌ها و انشعابات منجر به تلاشی تشکیلات و پراکندگی هواداران آن گردید به طوری که دیگر نتوانست به حیات سیاسی خود ادامه دهد. 

دستگیری و بازداشت

خانم فرشته فایقی به همراه همسرش صارم‌الدین افتخاری زمستان ۱۳۶۱ در پی حمله نیروهای امنیتی به خانه تیمی محل سکونت آنها در سنندج بازداشت شدند. خانواده خانم فایقی، تا مدتی از بازداشت او مطلع نبودند. بعد از چند ماه، یک پسر جوان به شکل محرمانه‌ نامه‌ای را به خانواده خانم فایقی در سقز تحویل داد. خانم فایقی این نامه را از طریق خاله این پسر جوان که در بیمارستان سنندج پرستار بود، به بیرون فرستاد. این پرستار همشهری خانم فایقی بود و هنگام انتقال او از زندان به بیمارستان خانم فایقی را شناخت و در ارسال این نامه به بیرون از زندان به او کمک کرد. خانم فایقی در این نامه، به خانواده‌ش اطلاع داد  که او بازداشت شده و هنگام دستگیری خود را با نام «فرشته احمدی» معرفی کرده است. خانم فایقی همچنین در این نامه نوشته بود که ماموران امنیتی و قضایی موفق به شناسایی همسرش صارم‌الدین افتخاری شده بودند اما اطلاعی از فعالیت‌های خود او نداشتند. او در نامه تاکید کرده بود که مدارک پنهان‌شده در یک پیت حلبی نفت در حیاط خانه محل سکونتش باید از بین بروند. خانواده فایقی موفق به ورود به آن خانه نشدند. به گفته همسایه‌ها این خانه از مدت‌ها پیش تحت نظر بود و ماموران همه وسایل‌ از جمله اشیای حیاط خانه را با خودشان برده بودند. (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان، ۶ شهریور ۱۴۰۲)

مشخص نیست چه نهادی و با چه حکمی خانم فایقی را بازداشت کرده بود. 

خانم فایقی در دورانی‌که با نام «فرشته احمدی» در بازداشت بود همزمان با نام واقعی «فرشته فایقی» نیز در سقز تحت تعقیب نیروهای امنیتی بود. (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان، ۶ شهریور ۱۴۰۲)

خانم مینا فلاحی، مادر خانم فایقی در پی یافتن محل نگهداری فرزندش به بیشتر اماکن امنیتی و قضایی سنندج مراجعه کرد تا اینکه بالاخره سپاه پاسداران مسئولیت بازداشت او را به عهده گرفت. (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان، ۶ شهریور ۱۴۰۲ و ۲۱ اسفند ۱۴۰۲)

خانم فلاحی و مادر آقای افتخاری به زندان سنندج مراجعه کردند و خواهان ملاقات با فرزندانشان شدند، اما مسئولان زندان درخواست‌ آنها را نپذیرفتند. مادر آقای افتخاری نا امید شد اما مادر خانم فایقی ساعت‌ها مقابل زندان منتظر ماند و تهدید کرد تا نامه‌ای از دخترش دریافت نکند محل را ترک نخواهد کرد. بعد از ساعت‌ها سرانجام به دستور یک پاسدار نامه‌ای از خانم فایقی به بیرون زندان منتقل شد. او در انتهای این نامه شکل یک گل رز را (که به علت علاقه خانم فایقی این طرح برای خانواده آشنا بود) برای مادرش کشیده بود تا غیر مستقیم او را از صحت نامه مطمئن کند. این نامه بعد از نامه‌ای که با واسطه به خانواده رسیده بود، نخستین اطلاع مستقیم خانواده، از خانم فایقی بود. (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان، ۶ شهریور ۱۴۰۲)

خانم فایقی در این دوره واقعیات زندان و وضعیت شخصی‌اش را از طرق مختلف از جمله پنهان کردن نامه در آستین لباس‌هایی که در زندان می‌بافت به بیرون گزارش می‌کرد. او در این ملاقات‌ها نسبت به احتمال بازداشت یکی از همرزمانش به نام «دنیا (نام مستعار)» هشدار داد و از خانواده‌اش خواست او را از خطر بازداشت مطلع کنند. خانواده فایقی با دشواری محل سکونت «دنیا» را پیدا و به او اطلاع دادند که ماموران امنیتی به دنبال او هستند. «دنیا» این بار موفق شد از بازداشت بگریزد اما مدتی بعد دستگیر شد.  (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان، ۶ شهریور ۱۴۰۲)

به گفته خانواده خانم فایقی، همزمان با دستگیری «دنیا» و اعترافات او هویت واقعی «فرشته فایقی» لو رفت. مسئولان زندان با خانم فایقی تا زمانی که تحت نام «فرشته احمدی» زندانی بود مانند یک زندانی عادی برخورد می‌کردند و به او حق ملاقات داده بودند. او هر دو هفته یک بار اعضای خانواده‌اش را ملاقات می‌کرد اما بعد از اینکه مشخص شد او «فرشته فایقی» است با او به عنوان یک زندانی سیاسی برخورد کردند و خانواده می‌توانستند به صورت نامنظم  و تنها به صورت کابینی او را ملاقات کنند در یکی از معدود نامه‌هایی که به خارج از زندان رسید،‌ خانم فایقی با اشاره به امکان ملاقات به خانواده‌اش نوشته است برای دیدن او زیاد به خود «زحمت ندهند» و «چند هفته یکبار به ملاقات او بروند.»  پدر خانم فایقی به دلیل رابطه عاطفی ویژه‌ای که با دخترش داشت مایل نبود او را در زندان ملاقات کند. (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان، ۶ شهریور ۱۴۰۲، کپی نامه خانم فایقی در آرشیو بنیاد)

خانم فایقی در ملاقات‌های بعدی به خانواده‌اش گفت که «دنیا» نه تنها علیه او اعتراف کرد بلکه بعد از مدتی به عنوان بازجو در جلسات بازجویی حضور پیدا کرد. او به خواهرانش گفت هرگاه «دنیا» را در تلویزیون دیدند نگران اعدام او باشند اما تا آن زمان خطری متوجه او نیست. «دنیا» سرانجام به تلویزیون رفت و علیه خود و همرزمان سابقش اعتراف کرد. (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان، ۳ بهمن ۱۳۹۹)

 در پی این اعتراف، مادر و برای نخستین‌بار پدر خانم فایقی به ملاقات او در سنندج رفتند. خانم فایقی در این ملاقات خوشحال و سرزنده به نظر می‌رسید. همبندی‌اش می‌گوید: «فرشته حتی در زندان هم به خودش می‌رسید و خیلی برایش مهم بود که رنگش پریده نباشد و همیشه حالت خوشحالی داشته باشد. گفته بود که من عاشق زندگی هستم و هرگز برای مرگ تلاش نخواهم کرد. دنیا دوست دارد به خاطر اعدام صارم من را شکسته ببیند اما من نگذاشتم او خمِ ابروهایم را ببیند.»  (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان، ۳ بهمن ۱۳۹۹)

خانم فایقی در همان ماه‌های اول بازداشت متوجه شده بود که همسرش صارم‌الدین افتخاری را اعدام کرده‌اند. به گفته مصاحبه‌شونده «خبر را به شکل وحشتناکی به او دادند. یک روز ازش پرسیده بودند چه خواسته‌ای داری؟ او گفته بود دوست دارم صارم را ببینم. چشمش را بسته بودند و روی صندلی نشانده بودند و فرشته فکر کرده بود وقتی چشمش باز شود واقعا صارم روبرویش نشسته اما وقتی چشمش را باز کردند یک حلقه را جلویش انداختند و گفتند در آن دنیا با هم ازدواج کنید.»  (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان، ۳ بهمن ۱۳۹۹)

دادگاه

 خانم فایقی «هیچ وقت وکیل نداشت و هرگز هم دادگاهی نشد.»  (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان،۳ بهمن ۱۳۹۹)

اتهامات

از اتهام یا اتهامات وارد شده به خانم فایقی اطلاعی در دست نیست.

همبندی‌اش می‌گوید فرشته حتی در زندان هم به خودش می‌رسید و خیلی برایش مهم بود که رنگش پریده نباشد و همیشه حالت خوشحالی داشته باشد. گفته بود که «من عاشق زندگی هستم و هرگز برای مرگ تلاش نخواهم کرد.»

مدارک و شواهد

در گزارش این اعدام نشانی از مدارک ارائه شده علیه خانم فایقی نیست. اما به عقیده یکی از نزدیکان به خانواده، «به نظر می‌رسد اعترافات خانم دنیا در مورد فعالیت‌های سیاسی خانم فرشته فایقی با سازمان پیکار مبنی صورت حکم شده است.» (مصاحبه بنیاد برومند ببا یکی از نزدیکان، ۶ شهریور ۱۴۰۲)

دفاعیات

از دفاعیات خانم فایقی اطلاعی در دست نیست.

حکم

از حکم صادر شده برای خانم فایقی اطلاعی در دست نیست.

روی سنگ قبر شماره ۱۱، ردیف دوم قبرستان باغ فردوس کرمانشاه، متعلق به خانم فایقی، «اسفند ۱۳۶۱» به عنوان تاریخ وفات حک شده است. با توجه به توضیحات مسئول خاکسپاری اعدامیان در قبرستان باغ فردوس کرمانشاه، گمان می‌رود که او در تاریخ ۹ اسفند سال ۱۳۶۲ دفن شده باشد. (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان، ۶ شهریور ۱۴۰۲)

خواهران و برادران خانم فایقی با توجه به اعترافات خانم دنیا انتظار اعدام او را داشتند اما پدر و مادر خانم فایقی نظر به وضعیت و روحیه فرزندشان در جریان آخرین دیدار (دو هفته قبل از اطلاع خانواده از اعدام) منتظر آزادی او بودند. مادر خانم فایقی  یک روز که طبق معمول برای ملاقات به زندان سنندج رفته بود به او گفتند که فرزندش دیگر در آنجا نگهداری نمی‌شود. بعد از جستجوهای فراوان یک مامور امنیتی به او گفت «دخترت را فرستادیم قم.» مادر خانم فایقی با چشمانی گریان  پرسید  چرا فرزندش را به شهری بسیار دورتر از زادگاهش فرستاده‌اند، مامور امنیتی در واکنش قطعه کاغذی به سوی مادر خانم فایقی پرت کرد و گفت «بیا این شماره قبر فرشته در کرمانشاه. هم نزدیک است و هم همزبان.» به گفته مصاحبه‌شونده، خانم فایقی فارسی بلد نبود و تصور کرد درست متوجه نشده. کاغذ را بلند کرد و در حالی که کاغذ همچنان در دستش بود شروع کرد به پاره کردن لباس‌هایش و فریادزنان به سمت خیابان رفت. (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان، ۳ بهمن ۱۳۹۹)

مادر خانم فایقی در فروردین‌ماه سال ۱۳۶۲ کمی بعد از اعدام خانم فایقی به قبرستان «باغ فردوس» کرمانشاه رفت و به کمک مسولان قبرستان، قطعه و قبر محل دفن فرزندش را پیدا کرد.(مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان، ۶ شهریور ۱۴۰۲)

تاثیر بر خانواده

اعدام خانم فایقی بر وضعیت روحی و شرایط تحصیلی اعضای خانواده تاثیر گذاشت. به گفته فرد نزدیک به خانواده فایقی «غیر از اینکه قبر خانم فایقی در کرمانشاه است و این برای خانواده که ساکن سقز هستند مصداق شکنجه بود، خواهران و برادران خانم فایقی نیز برای ادامه تحصیلات عالی، استخدامی با محدودیت‌ها و محرومیت‌هایی روبرو شدند.» (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان، ۳ بهمن ۱۳۹۹)

خانواده فایقی در سال‌های زندان و بعد از اعدام به دلایل امنیتی، عکس‌های دوران کودکی و جوانی و کپی نامه‌های خانم فایقی را در زمین حیاط بتونی خانه پنهان کرده بودند اما وقتی تفتیش خانه‌ها با دستگاه فلزیاب رایج شد آنها با نگرانی از احتمال پیدا شدن آلبوم‌های پنهان‌شده که بعضا دارای لولای فلزی بودند، آنها را خارج کرده و سوزاندند. به همین دلیل از خانم فایقی عکس‌ها و نامه‌های محدودی باقی ماند. یکی از عکس‌ها را معلم سابق او از پرونده تحصیلی‌اش خارج کرد و به خانواده داد. (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان، ۶ شهریور ۱۴۰۲)

تصحیح و یا تکمیل کنید