بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

فرهاد وکیلی

درباره

ملیت: ايران
مذهب: نامعلوم
وضعیت تأهل: متاهل

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹
محل: زندان اوين، تهران، استان تهران، ايران
نحوه کشته‌شدن: حلق آویز

ملاحظات

خبراعدام آقای فرهاد وکیلی فرزند محمدسعید، معاون سابق اداره جهاد کشاورزی شهرستان سنندج و ۴ نفر دیگر* به نقل از روابط عمومی دادسرای عمومی و انقلاب تهران، در سایت‌های اینترنتی رسانه‌های متعدد از جمله ایسنا (۱۹ اردیبهشت)، جنبش راه سبز (۲۰ اردیبهشت و ۱۶ خرداد)، کمیته گزارشگران حقوق بشر (۱۹ اردیبهشت و ۱۶ خرداد)، خبرگزاری فارس (۲۷ اردیبهشت)، کانون زندانیان سیاسی ایران در تبعید (۱۷ خرداد) ۱۳۸۹ ، عفو بین‌الملل (۲۲ دیماه)، وبلاگ راه کارگر برای همبستگی ملیت‌های ایران (۷ اسفند) ۱۳۸۸، خبرنامه امیر‌کبیر (۷ اسفند) و خبرگزاری دیده‌بان حقوق بشر کردستان (۲۸ مهر) ۱۳۸۶ منتشر شد. اطلاعات تکمیلی از رادیو صدای کردانه (۷خرداد۱۳۸۹) و روژ پرس (۲۷ مهر۱۳۹۰ ) و شهادتنامه صباح نصری، همبند دیگر فرهاد وکیلی در مصاحبه با مرکز اسناد حقوق بشرایران تهیه شده است. (۳ اسفند ۱۳۸۹ )

آقای وکیلی بین همبنان خود محبوبیت داشت. سعید رضوی فقیه که در اندرزگاه ۷ زندان اوین مدتی با آقای وکیلی هم بند بوده است درباره وی می‌گوید: «فرهاد یک شخص بسیار معتدل، منطقی و بدون احساسات کنترل نشده در عرصه سیاست بود. شخصی که آرمان‌هایش آرمان‌های انسانی بود. برخلاف آنچه که ممکنه بعضی بپندارند او بیش از آنچه دنبال اهداف فردگرایانه باشد بدنبال اهداف انسانی بود. چیزی که از فرهاد بیاد دارم لبخندش است. ما در تمام مسائلی که با هم صحبت می‌کردیم چه مسائل جامعه ایران، چه مسائل کردستان، چه مسائل سیاسی و چه اجتماعی، هیچ‌گاه ندیدم که خنده از لب‌های فرهاد دور بشود و هیچگاه ندیدم که او احساس سردی و یا نا‌امیدی یا احساس تلخی داشته باشد. برای او چشم‌انداز آینده جامعه ما چشم انداز روشنی بود و او فکر می‌کرد که در واقع بهرحال ما باید هزینه‌هائی بپردازیم که به آزادی، برابری و آگاهی و فردائی روشن برسیم. ضمنا مهمترین خصوصیت فرهاد امیدواری‌اش به آینده بود. فرهاد با لبخند همیشه به من می‌گفت که هیچوقت سعی نکردم که در برابر این شکنجه‌ها و فشارها رادیکال‌تر از آنکه می‌بایست باشم، بشوم و هیچوقت سعی نکردم حس انتقام‌جوئی را نسبت به شکنجه‌گران یا زندان‌بانان را در خودم پرورش بدهم.»

دستگیری و بازداشت

بر اساس خبر روابط عمومی دادسرای عمومی و انقلاب تهران «در تاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۸۵ عوامل تجسس كلانتری۱۱۶ مولوی حین گشت‌زنی به دو نفر كه در كنار یك دستگاه خودرو پیكان ایستاده‌ بوده‌اند، مظنون می‌شوند. آنان به محض رویت ماموران متواری می‌گردند كه نهایتا یك نفر به نام پیمان، كه بعدا مشخص می‌شود نام اصلی وی كاوه است، دستگیر و فرد دیگر به نام كمال متواری می‌گرددبا مراجعه ماموران به محل سكونت آنان، فرزاد كمانگر دستگیر می‌گردد.» بر مبنای گزارش همین منبع «فرهاد وکیلی در تاریخ ۲۲ شهریور ۱۳۸۵ از طریق اعطای نیابت قضایی به شهرستان سنندج دستگیر می‌شود.»

خبرگزاری دیده بان حقوق بشر کردستان در تاریخ ۲۸ مهر ۱۳۸۶ نوشت که سه زندانی کرد (فرزاد کمانگر،فرهاد وکیلی و علی حیدریان) که بیش از ۱۴ ماه از بازداشتشان می‌گذرد، قریب یک ماه است که ممنوع الملاقات می‌باشند.

آقای نصری همبند آقای وکیلی و همبند دیگرش سعید رضوی فقیه با استناد گفتگوهای خود با آقای وکیلی و آثار باقیمانده روی بدنش از شکنجه شدن وی صحبت کرده‌اند. به گفته آقای نصری، آقای وکیلی «به طور مادرزادی پای راستش مشکل داشت و شکنجه‌گران پای راستش را با طنابی به صندلی می‌بستند و پای چپش را به دستگیره در. سپس در را مرتب باز و بسته می‌کردند و این کار برای او به حدی عذاب‌آور بود که تا حد بیهوشی درد می‌کشید.» آقای رضوی فقیه همبند دیگر آقای وکیلی در این‌باره می‌گوید: «فرهاد برای من گفت که در زندان رجائی شهر کرج چطور تحت فشار قرار می‌گرفته و چه جور بازجوها او را وادار می‌کردند تا اعتراف بکند که عملیات مسلحانه انجام داده است. در حالی‌که او هیچ حرکت مسلحانه‌ای را انجام نداده بود.»

آقای وکیلی در نامه‌ای که از زندان اوین فرستاده نوشته است «پس از گذشت حدود دو سال از دوران حبس مجددأ توفیق یافتم به بند پر رمز و راز وزارت اطلاعات (۲۰۹) بازگردم. یاد اولین روزهای انتقالم به ۲۰۹ را زنده می‌کرد. زمانی که پس از تحمل سخت‌ترین اعمال غیرانسانی اداره اطلاعات در سنندج برای تشدید فشار به این جا منتقل شدم. با افرادی به عنوان کارشناس روبه رو شده وآنان پرونده پر افتخار خود را که حکایت از سالها بازجویی‌هایشان بود را برای ایجاد رعب و وحشت بیشتر برای من تعریف کرده تا من باور کنم در این مکان هیچ کس نمی‌تواند چیزی را برای خود نگه دارد.»

«روزها وهفته‌ها وماه‌ها تحمل سلول انفرادی، فشار همیشگی بازجویی و بی‌خبری از خانواده..... بازگشت مجدد به ۲۰۹ و برخورد با تاکتیک جدید بازجوها‌ی پرونده‌ام این شائبه را در من ایجاد کرد که بسیاری چیزها تغییر کرده. این‌بار من و بازجو رو در روی هم بودیم، این‌بارچشم بند وجود نداشت و بازجو از آینکه من او را ببینم و بر اساس یک شرایط نسبتأ عادلانه‌تر با او وارد بحث شوم نمی‌ترسید. حتی وضعیت ظاهری و شخصیتی کارشناس (همان بازجو) تغییر کرده بود. این‌بار طرف مقابل من فردی بود اهل مطالعه وباسواد.» به گفته آقای وکیلی تاکتیک دیگر بازجوی او برخورد احترام‌آمیز بود تا به این ترتیب بتوانند او را به درخواست عفو مجبور سازند. «او اصرار داشت برای من که باید به جرم داشتن اعتقادات و باورهای خاص اعدام شوم، تنها یک راه نجات وجود دارد و آن هم درخواست عفو ازسوی من خطاب به مسئولین حکومت ایران..... توقع این بود که من با امضای برگه عفو به هرآنچه داشتم پشت پا بزنم. به من می‌گفتند هیچ چیز به خودی خود حقیقت ندارد و فقط با فرمان آنان هر چیزی را می‌توان به حقیقت تبدیل کرد. از من می‌خواستند انسانی باشم عاری ازهرگونه اراده ومقاومت اخلاقی وهویت اجتماعی و تاریخی» (وبلاگ راه کارگر برای همبستگی ملیت‌های ایران)

سعید پور حیدر یکی از همبندان فرهاد وکیلی در باره او می گوید: در وکیل بند رابط زندانیان با مسئولان بند است. بخاطر همین هر روز چند بار از بلندگوی بند اسمش را می‌خواندند، هربار که زندانی جدیدی وارد بند شود وکیل بند باید او را به اتاقش ببرد، افسر نگهبان هرکاری داشته باشد وکیل بند را صدا می‌کند. حالا تصور کنید کسی که حکم اعدام دارد روزی چند بار اسمش را بخوانند از بلندگو. خودش و هم بندیانش با شنیدن نامش دلهره می‌گیرند و اضطراب که نکند می‌خواهند ببرند برای اعدام. چهارسال در زندان بود چهار سال دوری از خانه و خانواده. خودش هم خسته شده بود از بلاتکلیفی و انتظار، یکبار که چند بازرس رفته بودند بند ۳۵۰ از آنها پرسیده بود چرا در اجرای حکم اعدامش تعلل می‌کنند.»

دادگاه

اطلاعی درباره جلسه یا جلسات دادگاه در دست نیست. پرونده فرهاد وکیلی و۲ متهم دیگر در تاریخ ۱۰ بهمن ۱۳۸۶ در شعبه ۳۰ دادگاه انقلاب اسلامی تهران مورد رسیدگی قرار گرفت. به گزارش مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، فرهاد وکیلی و ۲ متهم دیگر در دادگاهی به مدت هفت دقیقه محاکمه و محکوم شدند. گفته‌های آقای خلیل بهرامیان وکیل عده‌ای از متهمین پرونده که در دادگاه حضور داشته، این خبر را تایید می‌کند. بر طبق اظهارات آقای بهرامیان، در طول چند دقیقه پرسش و پاسخ صرفا اسم و مشخصات فردی و سوالاتی مانند اینها از متهمین پرسیده شده و به وکیل آنها اجازه صحبت داده نشده است. آقای بهرامیان در این باره گفته است: «وقتی که من (به قاضی) گفتم (به عنوان وکیل) حرف برای گفتن دارم به من جواب داد که مطالب خود را بنویسید؛ من دارم می‌روم برای نماز. (بنابر این) حتی در نهایت قاضی حرف مرا نشنید.»

اتهامات

اتهامات عنوان شده علیه آقای فرهاد وکیلی و ۲ نفر از کسانی که همزمان با او اعدام شدند «محاربه از طریق فعالیت موثر برای گروهک‌های ضد نظام و همچنین نگهداری و قاچاق اسلحه و مهمات» بوده است. طبق گزارش نهادهای حقوق بشری و هم چنین اظهارات افرادی که با آقای وکیلی دستگیر شده‌اند، اتهام همه آن‌ها همکاری با حزب کارگر کردستان (پ. ک. ک.)** بود.

اعلامیه روابط عمومی دادسرای عمومی و انقلاب تهران بر خلاف گفته‌های دیگران، آقای وکیلی را عضو پژاک*** معرفی کرده و یکی از اتهامات وی را « ارتباط با عوامل گروهك پژاك و جذب كمك‌های مالی به عنوان واسطه برای این گروهك» عنوان می‌کند.

مدارک و شواهد

روابط عمومی دادسرای عمومی و انقلاب تهران مدارک ارائه شده علیه فرهاد وکیلی و دو متهم دیگررا چنین اعلام کرده است «مواد منفجره مكشوفه از متهمان شامل ده كیلوگرم حین دستگیری و دوازده كیلوگرم به همراه پانزده عدد چاشنی انفجاری و دو قبضه نارنجك جنگی از منزل فرهاد وكیلی بوده است. همچنین از منزل متهمان ۵۷ گلوله آرپی‌جی و ۶۰۰ فشنگ سلاح سبك، ۷۰۰ جلد ترجمه فارسی كتاب عبدالله اوجالان رهبر پ.ک.ک، ۳۰۰ نسخه پوستر رهبران گروهک و ۳۰۰ جلد نشریه و كتب تبلیغاتی آن‌ها كشف شده است. » در این اعلامیه هم چنین آمده است که در زیر صندلی راننده ی خودروی متهمین ۵ کیلوگرم ماده ی منفجره به دست آمده است. این اعلامیه در مورد آقای وکیلی می‌افزاید: «فرهاد وكیلی ارتباط با فرزاد كمانگر را می‌پذیرد و اقرار می‌نماید كه جدول رمز كشف شده از منزل خود را به همراه یك جلد كتاب، از طریق فردی به نام كمال و از طرف گروهك پژاك دریافت كرده است و به ارتباط با عوامل گروهك پژاك و جذب كمك‌های مالی به عنوان واسطه برای این گروهك اقرار می‌كند.»

دفاعیات

از دفاعیات متهم در دادگاه اطلاعی در دست نیست. آقای فرهاد وکیلی در قسمتی از نامه اش از زندان نوشته است «......تیم جدید بازجویی اذعان داشت که دستگاه امنیتی بر خلاف واقعیت و طی یک پروسه کاملا سیاسی با تحت فشار قرار دادن سیستم قضایی ایران اقدام به صدورحکم اعدام نموده واکنون تنها راه نجات و در جهت جبران خطای آنان تقاضای عفومن است.» در قسمت دیگری از این نامه آمده است:« درخواست عفو وبخشش در مقابل جرم نکرده ... سیستم مرا یک عنصر ضد آسایش ومخل امنیت خود می‌دانست که در هیچ شرایطی حاضر به تمکین در مقابل او نمی‌باشم...»

طبق اطلاعاتی که از دادگاه موجود است به نظر می‌رسد موضوع اکراه و شکنجه آقای وکیلی رسیدگی نشده است. اطلاعاتی در زمینه اقدام دادگاه در این رابطه در دست نیست.

بنا به شهادت صباح نصری اتهامات زیادی در پرونده او و ۳ نفری که با وی اعدام کردند وارد شده بود، اما وزارت اطلاعات مدرکی دال بر اثبات اتهامات نداشت و متهمان هم اعتراف نکرده بودند. نهایتا اداره اطلاعات حرف خود را با استناد به گزارش‌های دفاتر اطلاعاتی خود از شهرستان‌های محل سکونت این متهمان به کرسی نشاند.

خلاصه‌ای از ایرادات حقوقی دادرسی آقای فرهاد وکیلی

گرچه مقامات قضایی ایران از پرونده هایی که جنبه سیاسی و امنیتی دارند اطلاعات و اسنادی منتشر نکرده و صرفا اظهارات یک طرفه و کلی منتشر می‌کنند، لکن اطلاعات موجود در مورد پرونده آقای فرهاد وکیلی از جمله اظهارات خود ایشان و خانواده‌اش و هم بندی‌های ایشان نشان از رعایت نشدن موازین قانونی در این پرونده دارد.

زندانیان هم بند آقای فرهاد وکیلی تایید می‌کنند که آثار شکنجه در بدن آقای فرهاد وکیلی را مشاهده کرده‌اند. بر اساس اخبار منتشر شده مسئولان امنیتی ایران با اعمال فشار و شکنجه قصد اخذ اعتراف اجباری از وی را داشته‌اند. این در‌حالی است که بر اساس قوانین ایران شکنجه و اعمال فشار به متهم غیر قانونی بوده و جرم تلقی می‌شود. همچنین اقرار و اعتراف ناشی از آن هم فاقد ارزش قانونی است. اصل ۳۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی‌ایران در این رابطه مقرر کرده است: «هر گونه‏ شكنجه‏ برای‏ گرفتن‏ اقرار و یا كسب‏ اطلاع‏ ممنوع‏ است‏. اجبار شخص‏ به‏ شهادت‏، اقرار یا سوگند، مجاز نیست‏ و چنین‏ شهادت‏ و اقرار و سوگندی‏ فاقد ارزش‏ و اعتبار است‏. متخلف‏ از این‏ اصل‏ طبق‏ قانون‏ مجازات‏ می‏‌شود.» بند ۹ قانون احترام به آزادیهای مشروع و حفظ حقوق شهروندی مصوب ۸۳ نیز همانند قانون اساسی اشعار می‌دارد: « هرگونه شکنجه متهم به منظور اخذ اقرار و یا اجبار او به امور دیگر ممنوع بوده و اقرارهای اخذ شده بدینوسیله حجیت شرعی و قانونی نخواهد داشت.» بنابراین لازم بود دادگاه در مورد اینکه متهم شکنجه شده است یا نه تحقیقات لازم را انجام می‌داده است در صورتی که مطلقا توجهی به آن نکرده است.

دادگاه انقلاب آقای فرهاد وکیلی را به اتهام محاربه و افساد فی‌الارض محاکمه کرده است. آقای فرهاد وکیلی در دادگاه انقلاب اعترافی نداشته است. بر اساس اظهارات وکیل ایشان، در دادگاه اجازه صحبت داده نشده و صرفا مشخصات فردی پرسیده شده است. بنابراین مشخص است قاضی دادگاه انقلاب صرفا با توجه به گزارش مراجع امنیتی اقدام به صدور رای کرده است و خود اظهارات متهم را اخذ نکرده است این در حالی است که در جرایم حدی راههای اثبات محدود و مشخص است. یا باید متهم اقراری نزد قاضی داشته باشد که این امر در این پرونده محقق نشده است و یا جرم بر اساس شهادت با شرایط قانونی ثابت شود که در این پرونده شهودی وجود نداشته‌اند. از طرف دیگر مدارک متقنی هم که منجر به علم قاضی شده باشد مشاهده نمی‌شود. لذا با عنایت به اظهارات وکیل پرونده و هم پرونده‌ایهای آقای وکیلی مبنی بر اینکه دادگاه صرفا ۷ دقیقه به طول کشیده و اجازه دفاع و صحبت داده نشده، به نظر می‌رسد قاضی دادگاه صرفا به گزارشات مقامات امنیتی اکتفا کرده و خارج از چهارچوب مقررات مربوط به ادله اثبات دعوی اقدام به صدور رای کرده است.

مساله قابل تامل دیگر مدت زمان جلسه محاکمه در دادگاه انقلاب است. آقای فرهاد وکیلی به همراه دو متهم دیگر صرفا در عرض ۷ دقیقه محاکمه می‌شوند و قاضی صرفا مشخصات آنها را می‌پرسد. چگونه می‌توان به پرونده ای که موضوع آن فعالیت مسلحانه است با چنین سرعتی رسیدگی کرد. مشخصا این پرونده چندین هزار صفحه بوده است. چگونه قاضی در مدت ۷ دقیقه تمام جوانب پرونده را رسیدگی کرده است. این خود به بهترین وجه نشان می‌دهد که هیچ یک از اصول دادرسی عادلانه در پرونده آقای وکیلی رعایت نشده و حق دفاع ایشان به صورت جدی مخدوش شده است.

اعدام آقای فرهاد وکیلی بدون اطلاع به خانواده مرحوم و وکیلش صورت گرفته است در حالی که بر اساس مقررات مربوطه لازم می‌بود به خانواده و وکیل اطلاع داده می‌شد در ثانی مسئولان قضایی خود اقدام به دفن وکیلی نموده و محل دفن را به خانواده اطلاع نداده‌اند. این اقدام غیر انسانی و خلاف موازین حقوقی نیز جای شک و تامل دارد. 

حکم

دادگاه انقلاب تهران آقای فرهاد وکیلی را به اعدام و۱۰ سال زندان محکوم کرد و حکم به تایید دیوان‌عالی کشور رسید. وی در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ در زندان اوین بدون اطلاع وکیل و خانواده و قبل از به سر رسیدن محکومیت حبسش، به دارآویخته شد.

به گفته همبند وی سعید پور حیدر، فرهاد وکیلی اواسط اردیبهشت سال ۱۳۸۹ با هم بندانش مشغول بازی والیبال بود که اسمش را از بلندگو صدا کردند «آقای وکیلی، آقای وکیلی لطفا به افسر نگهبانی. با بدنی عرق کرده از بازی والیبال گفت که به بازی ادامه دهید تا برم برگردم، بدون خداحافظی رفت اما دیگر برنگشت.» به گفته آقای پورحیدر تلفن‌های بند ۳۵۰ اوین که آقای وکیلی در آن زندانی بوده در روز اعدام وی و ۳ تن دیگر قطع شده و تا ۲ روز بعد وصل نگشته است.

خانواده‌های زندانیانی که همزمان با فرهاد وکیلی اعدام شدند از کردستان راهی تهران شده وهمگی نسبت به این که بدون هیچ اطلاعی به وکیل پرونده و خانواده، زندانیان را اعدام کرده‌اند اعتراض کرده و آن را خلاف قانون و خلاف احترام به حقوق ساده انسانی عنوان کردند. خواهر فرهاد وکیلی پس از شنیدن خبر اعدام گفت «ما را غافلگیر کرده‌اند، همه ما را غافلگیر کرده‌اند.» پدرش نیز به دنبال اعدام فرزندش دچار شوک شد و درگذشت.

پیکر آقای وکیلی و سایر اعدام‌شدگان هیچ‌گاه به خانواده‌هایشان تحویل داده نشد و مخفیانه دفن گردید. بنا بر گفته آقای بهرامیان، این خانواده‌ها از مقامات متفاوت مانند دادستان تهران، استاندار کردستان، رییس قوه قضاییه و ... درخواست کرده‌اند که اجساد عزیزانشان را بازگردانند. آقای بهرامیان در خرداد سال ۱۳۸۹ ضمن ابراز تاسف از عدم پاسخگویی مسئولان دستگاه قضایی به خانواده‌ها و وکیل اعدام‌شدگان گفت: «نزدیک به یک ماه است که خانواده‌های داغ دیده در به در دنبال پیکرهای عزیزان‌شان می‌گردند و هیچ پاسخی که مبتنی بر احساس مسوولیت آقایان باشد نشنیده‌اند.»

به عنوان نمونه خانواده آقای وکیلی به همراه خانواده یکی دیگر از اعدام‌شدگان در ملاقات با استاندار کردستان درخواست خود را مبنی بر بازگرداندن اجساد تکرار کرده‌اند اما استاندار کردستان به آن‌ها گفته است: «اعدام شدگان در محلی که هم اکنون به دلیل شرایط امنیتی قادر به افشای آن نیستیم دفن شده‌اند و پس از گذشت زمان و مساعد بودن اوضاع مسئولین مربوطه محل دفن ایشان را به شما اطلاع خواهند داد.» او برای اعدام‌شدگان در آخرت طلب مغفرت کرده که این موضوع احساسات خانواده‌ها را جریحه دار ساخته است. هم چنین پس از این ملاقات، افراد ناشناس با خانواده بقیه اعدام‌شدگان از جمله خانواده آقای وکیلی تماس گرفته و آنها را تهدید کرده‌اند که در صورت تکرار چنین ملاقات‌هایی دستگیر خواهند شد.

----------------------

* شیرین علم‌هولی آتشگاه، فرزاد کمانگر، مهدی اسلامیان و علی حیدریان
**حزب کارگر کردستان در سال ۱۹۷۴ توسط عبدالله اوچالان پایه‌گذاری شد و از سال ۱۹۷۸ رسما حزب کارگر کردستان (P.K.K) خوانده شد. این حزب از سال ۱۹۸۴ در نبرد مسلحانه با ترکیه است. ایدئولوژی این حزب آمیزه‌ای از سوسیالیسم و ملی گرایی کرد است. این گروه توسط بسیاری از کشور‌ها به عنوان گروهک تروریستی شناخته می‌شود. هدف این گروه تشکیل یک کردستان مستقل در جنوب ترکیه، شمال عراق و قسمتی از ایران است. در سال ۱۹۹۹ عبدالله اوچالان، رهبر این حزب در کنیا دستگیر و به حبس ابد محکوم شد.در سال ۲۰۰۰ این گروه اعلام کرد که از این پس صرفا به مکانیسم‌های سیاسی برای رسیدن به اهداف خود بسنده خواهد کرد. حزب در هشتمین کنگره ی خود در سال ۲۰۰۲ رسما مشی مسلحانه را رها کرده و نام خود را به کنگره آزادی و دموکراسی کردستان (KADEK) تغییر داد. در سال ۲۰۰۳‌باز هم نام گروه به Kongra-Gel (KGK) تغییر یافت. حزب ضمن تاکید بر مشی صلح‌آمیز، به عملیات مسلحانه در چهارچوب دفاع مشروع ادامه می‌دهد. در ژوئن سال ۲۰۰۴ نیروهای دفاعی خلق (HPG) که کنترل حزب را از فوریه همان سال بر عهده گرفته بود، آتش بس ۵ ساله ی خود را با حکومت ترکیه ملغی اعلام کرد.
***پژاک نیز هویتی مشابه با پ.ک.ک. دارد. حزب حیات آزاد کردستان (پژاک) یک سازمان چپ گراست که در دی ماه ۱۳۸۲ با هدف « جامعه ای دموکراتیک-اکولوژیک و آزادیخواه جنسیتی» در چارچوب ایرانی دموکراتیک و فدرال با خودمختاری اقلیتهای قومی تاسیس گردید و در ۶ اردیبهشت ۱۳۸۳ اولین کنگره خود را برگزار کرد. این حزب به رهبری عبدالرحمن حاجی احمدی روابط تنگاتنگی با حزب پ کا کا در ترکیه دارد و آپو« عبدالله اوجالان» رهبر آن حزب را رهبر معنوی خود می‌داند. پژاک بیشتر در مناطق شمالی کردستان ایران نفوذ دارد و مسلحانه علیه جمهوری اسلامی مبارزه می‌کند. پژاک از کردستان ایران به عنوان شرق کردستان یاد می‌کند.

تصحیح و یا تکمیل کنید