بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

حسین مجیدی

درباره

سن: ۱۵
ملیت: ايران
مذهب: اسلام (شيعه)
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: مهر ۱۳۶۰ — آبان ۱۳۶۰
محل: زندان اوين، تهران، استان تهران، ايران
نحوه کشته‌شدن: مرگ در دوران بازداشت/زندان
اتهامات: اتهام نامعلوم
سن در زمان ارتکاب جرم انتسابی: ۱۵

ملاحظات

از دوران کودکی، استعداد زیادی در سرهم بندی وسایل الکترونیکی داشت. کلیه اعضای خانواده بزرگش هوادار سازمان مجاهدین خلق بودند. حتی پدربزرگش نیز دستگیر شد. 

اطلاعات مربوط به زندگی و کشته شدن آقای حسین مجیدی، دانش آموز و هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران،* از مصاحبۀ بنیاد عبدالرحمن برومند با یکی از خویشان نزدیک ایشان به دست آمده است. این مصاحبه در تاریخ ١٨ بهمن ماه ١٣٨٩ ، در شهر لندن (انگلستان) انجام شد.

آقای حسین مجیدی، که در زمان دستگیری پانزده ساله و دانش آموز بود، در خانواده ای با فرهنگ سیاسی رشد کرد. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دبیرستان به سازمان مجاهدین خلق ایران گرایش یافت و به فعالیت سیاسی پرداخت. از جمله فعالیت های او شرکت در تظاهرات "موضعی" بود. این گونه تظاهرات توسط گروهی کوچک از هواداران سازمان در مناطق مختلف شهر شکل می گرفت و هدف آن پخش اعلامیه های سازمانی بود. با محدود شدن آزادی های سیاسی در ایران، این تظاهرات‌ها با واکنش خشونت بار حامیان نظام جمهوری اسلامی (حزب اللهی ها) روبرو می‌شد و گهگاه به درگیری‌های فیزیکی بین طرفین می‌انجامید. بنا بر اظهارات مصاحبه شونده، آقای مجیدی توسط نیرو های وابسته به جمهوری اسلامی در محلّه خود (خزانه)، شناسایی شده بود. وی یک بار قبل از ٣٠ خرداد ١٣٦٠ برای چند ساعت، به اتهام تظاهرات موضعی و پخش نشریه در بازداشت به سر برده بود و با ضمانت خانواده آزاد شده بود.

پس از تظاهرات سی خرداد ١٣٦٠ که سرکوب سیاسی در ایران شدت یافت، اعضای خانوادۀ آقای مجیدی از جمله خاله های او، مهرانگیز و سهیلا محمد رحیمی، و نیز چهار دایی او ابراهیم، هوشنگ، عزیز و منوچهر محمد رحیمی و پدر و مادرشان آقا و خانم محمد رحیمی نیز بازداشت شدند. سهیلا، مهرانگیز، عزیز و هوشنگ درطی یازده سالی که از پیروزی انقلاب اسلامی گذشت در زندان به سر برده و اعدام شدند. سرگذشت این چهار عضو دیگر خانوادۀ محمد رحیمی در امید مستند شده است.

خویشان حسین مجیدی از او به عنوان نوجوان آرام و بسیار مهربانی یاد می کنند. حسین به رشتۀ برق و الکترونیک علاقۀ زیاد داشت و یکی از سرگرمی های او ساختن وسائل الکترونیکی بود. او برای خود یک بی سیم ساخته بود. حسین آرزو داشت که پس از اتمام دورۀ دبیرستان در رشتۀ مهندسی برق تحصیل کند.

دستگیری و بازداشت

حسین مجیدی در اواخر شهریور ماه ١٣٦٠ در منزل خود در خزانۀ فرح آباد، کوچۀ کفش بلا، بازداشت شد. مأمورین کمیتۀ انقلاب اسلامی منطقۀ خزانه، که دستور بازداشت حسین را از کمیتۀ انقلاب اسلامی منطقۀ نازی آباد دریافت کرده بودند، به پدر و مادر حسین حکم کتبی بازداشتی نشان ندادند. آنها در منزل کتاب های حسین را بازرسی کردند، و از پدر و مادرش در مورد اینکه او به کجا می رود و در چه مدرسه ای درس می خواند پرسیدند. مأموران هنگام بازداشت حسین به پدر و مادر او گفتند که او را برای پاسخ به چند سؤال به کمیتۀ انقلاب اسلامی نازی آباد می برند و پس از چند ساعت او را به منزل باز می گردانند.

بر اساس اطلاعاتی که اعضای بازداشت شدۀ خانواده در زندان اوین دریافت کردند، حسین مجیدی پس از بازداشت به زندان اوین منتقل شد. چند تن از هواداران سازمان مجاهدین خلق که در بخش بازجویی زندان اوین، که تحت نظر دادستانی انقلاب اسلامی اداره می شد، تحت بازجویی بودند، حسین را دیده بودند و به گواهی آنان او در چارچوب بازجویی اش تحت شکنجۀ شدید قرار گرفته و در شرایط بسیار بدی دیده شده است. حسین در مجموع یک ماه در زندان اوین تحت بازجویی بود.

دادگاه

به گواهی نزدیکان حسین، او هنگامی که هنوز تحت بازجویی بوده است در اثر شکنجه جان خود را از دست داده است و دادگاهی برای او تشکیل نشده است. مقامات قضایی جمهوری اسلامی و مسئولین زندان اوین نیز اشاره ای به حکم یا برگزاری دادگاه نکرد ه اند.

اتهامات

از اتهامات آقای حسین مجیدی اطلاعی در دست نیست. به احتمال قوی او در رابطه با فعالیتش به نفع سازمان مجاهدین خلق ایران بازداشت شده است.

مدارک و شواهد

در گزارش مرگ حسین مجیدی در بازداشت، نشانی از مدارک ارائه شده علیه متهم نیست.

دفاعیات

از دفاعیات متهم اطلاعی در دست نیست. امّا لازم به تذکر است که به رغم اعلام مبارزۀ مسلحانه از سوی سازمان مجاهدین خلق در فردای ٣٠ خرداد ١٣٦٠، بسیاری از هواداران این سازمان، تعلیمات نظامی ندیده بودند، مسلح نبودند و در عملیات نظامی شرکت نداشته‌اند.

حکم

معلوم نیست که دادگاهی تشکیل یا حکمی در مورد آقای حسین مجیدی صادر شده باشد. به گواه نزدیکان آقای مجیدی، پدر و مادر او هر چه به زندان اوین مراجعه می کردند تا خبری از فرزندشان دریافت کنند از مسئولان زندان پاسخ می شنیدند که چنین فردی در زندان نیست. در یک ماه دوران بازداشت حسین هیچ اطلاعی به پدر و مادر او داده نشد و از حق ملاقات فرزندشان نیز محروم بودند. تا چندین سال پدر و مادر حسین از سرنوشت او بی خبر بودند. روزی بر حسب تصادف، پدر حسین در حین کار با یک فرد متنفذی آشنا می شود و از او خواهش می کند که در مورد حسین تحقیق کند. چندی بعد این فرد به آقای مجیدی اطلاع می دهد که فرزندش در گورستان بهشت زهرای تهران دفن شده است و نشانی محل دفن را به او می دهد. پدر و مادر حسین مجیدی اطلاع می یابند که فرزندشان حدود یک ماه پس از بازداشت مخفیانه در بهشت زهرا دفن شده است.

* سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ١٣٤٤ پایه گذاری شد که از نظر ایده‌ئولوژی، تشکیلاتی مذهبی و معتقد به اصول و مبانی اسلام بود. این سازمان، با تفسیری انقلابی از اسلام به مبارزه مسلحانه علیه رژیم محمد رضا شاه پهلوی (١٢٩٨- ١٣٥٩) اعتقاد داشت و مارکسیسم را به عنوان روشی علمی برای تحلیل اقتصادی و اجتماعی از جامعۀ ایران می‌پذیرفت و در عین حال، اسلام را سرچشمه الهام فرهنگ و ایده‌ئولوژی خود می‌دانست. در دهه ١٣٥٠، زندانی شدن و اعدام بسیاری از کادرها باعث تضعیف سازمان مجاهدین شد. در سال ١٣٥٤ این سازمان با یک بحران ایده‌ئولوژیک عمیق مواجه شد که در طی آن تعداد زیادی از کادرهای سازمان به نقد و نفی اسلام پرداختند و، پس از حذف فیزیکی چند تن از کادرها و تصفیه اعضای مسلمان، مارکسیسم را به عنوان ایده‌ئولوژی خود برگزیدند. این اقدام در سال ١٣٥٦ منجر به انشعاب و ایجاد بخش مارکسیست لنینیست سازمان مجاهدین خلق شد. در بهمن ماه سال ١٣٥٧، رهبران زندانی سازمان مجاهدین که هنوز معتقد به ایده‌ئولوژی اسلامی بودند، همراه با دیگر زندانیان سیاسی، آزاد شدند و به بازسازی سازمان و عضوگیری پرداختند. پس از استقرار جمهوری اسلامی، مجاهدین که رهبری آیت الله خمینی را پذیرفته، و به دفاع از انقلاب اسلامی برخاسته بودند، حضور در ارگانهای حکومتی و شرکت فعال در حیات سیاسی جامعه را در دستور کار خود قرار دادند. در دو سال اول انقلاب، آن‌ها هواداران بسیاری، به ویژه در مدارس و دانشگاه‌ها، یافتند ولی تلاششان برای کسب قدرت سیاسی، چه از طریق انتصاب توسط مقامات و چه از طریق انتخاب توسط مردم با مخالفت شدید رهبران جمهوری اسلامی روبه رو شد.

كنار گذاشتن كامل مجاهدین از نهادهای دولتی و بستن نشریات و دفاترشان از طرفی، و تناقض بین تفسیر مجاهدین و تفسیر حكومت از اسلام از طرف دیگر، اختلافات بین آن دو را تشدید كرد به طوری که رهبران جمهوری اسلامی مجاهدین را «منافق» می‌نامیدند و طرفداران حزب اللهی رژیم، هواداران این سازمان را در هنگام تظاهرات و پخش نشریاتشان آماج حمله خویش قرار دادند و حتی باعث کشته شدن تنی چند از آنها شدند. روز ٣٠ خرداد ١٣٦٠ مجاهدین برای اعتراض به برخورد رژیم با آنها و عزل بنی صدر، رئیس جمهور وقت، تظاهراتی را سازمان دادند که ده‌ها هزاران تن به خیابانها آمدند و برخی از آنان به مقابله با تهاجم پاسداران و افراد حزب اللهی پرداختند. تعداد تلفات آن روز روشن نیست اما تعداد زیادی از تظاهركنندگان دستگیر و در روزها و هفته‌های بعد اعدام شدند. جمهوری اسلامی پس از آن روز، سركوب و كشتاری را آغاز کرد كه در تاریخ معاصر ایران بی‌نظیر بوده است و در طی آن هزاران نفر از طرفداران مجاهدین و دیگر نیروهای سیاسی زندانی یا اعدام شدند. سازمان مجاهدین از ٣١ خرداد قیام مسلحانه علیه رژیم را اعلام كرد و پس از آن تعدادی از مسئولان بلندپایه و طرفداران جمهوری اسلامی را ترور کرد.

در تابستان ٦٠، رهبر سازمان مجاهدین و رئیس جمهور مخلوع (ابوالحسن بنی صدر) از کشور گریختند و در فرانسه مستقر شدند و «شورای ملی مقاومت» را تشکیل دادند. این سازمان پس از اخراج رهبران و تعداد زیادی از هوادارانش از فرانسه، در خرداد سال ١٣٦٦ ارتش رهایی بخش ایران را در عراق پایه گذاری کرد که چندین بار وارد خاک ایران شد. آخرین حمله آن تحت عنوان «عملیات فروغ جاویدان» در مرداد ١٣٦٧ شکست خورد. چند روز پس از شکست این عملیات هزاران نفر از هواداران سازمان که در زندانهای جمهوری اسلامی به سر می‌بردند در کشتار دسته جمعی سال ٦٧ اعدام شدند. از تابستان ١٣٦٠ به بعد فعالیت های علنی سازمان مجاهدین خلق ایران در خارج از کشور ادامه یافته است. از دامنۀ فعالیت ها و تعداد اعضا و هواداران کنونی سازمان در داخل کشور اطلاع دقیقی در دست نیست.

تصحیح و یا تکمیل کنید