بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

ژیلا فتحی

درباره

سن: ۱۹
ملیت: ايران
مذهب: بدون باور مذهبی
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۱۳۵۹ — ۱۳۶۰
محل: زندان اوين، تهران، استان تهران، ايران
نحوه کشته‌شدن: نحوه اعدام نا‌مشخص

ملاحظات

اطلاعات در باره خانم ژیلا فتحی از طریق مصاحبه با کتابدار سابق کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کوچ اصفهان که با ژیلا دوست بوده، گردآوری شده است. خانم فتحی از نوجوانی از طریق کتابدار کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کوچ اصفهان از راه کتاب خوانی و بحثهای جمعی با مسائل اجتماعی آشنا شد. در هنگام انقلاب در تظاهرات علیه شاه شرکت می‌کرد.

بعد از انقلاب هوادار پیکار شد. اما هیچ پیوند تشکیلاتی با آنها نداشت. کوچ اصفهان شهر کوچکی بود و گروه پیکار درآنجا حضور سازمانی نداشت. او دانش آموز بود و در دبیرستان عقاید خود را بر علیه حکومت اسلامی آزادانه بیان می‌کرد و به نفع پیکار تبلیغ می‌کرد.

خانواده ژیلا بسیار فقیر بودند. دوست او به یاد می‌آورد که ژیلا حتی از داشتن لباس گرم در زمستان محروم بود. و به نقل از مادر ژیلا تعریف کرد که در زندگی بسیار ساده‌شان ژیلا خود را از استفاده از امکانات ساده زندگی هم محروم می‌کرد، و بالش زیر سر نمی‌گذاشت و می‌گفت با این کار می‌خواهد شرایط زندانیان را بفهمد. ژیلا استعداد شعری داشت و شعر می‌سرود. از همبندیهایش شنیده‌اند که او در بند همیشه شعر یک ترانه گیلکی می‌خوانده است.

سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر در سال ۱۳۵۷ از اعضای مارکسیست ـ لنینیست منشعب از سازمان مجاهدین خلق تشکیل شد. نفی مشی چریکی و نفی مشی حزب توده از اصول این تشکیلات بود. سازمان پیکار شوروی را "سوسیال امپریالیست" و چین را منحرف از اصول مارکسیسم - لنینیسم می‌دانست و با تمامی جناحهای رژیم جمهوری اسلامی مخالف بود. این سازمان با پیوستن بخش بزرگی از گروه‌های دیگر موسوم به "خط سه" به بزرگترین تشکیلات این جریان مبدل گشت. در سال ۱۳٦۰ سازمان پیکار دچار انشعابات درونی شد که همزمان با موج سرکوب گروههای مخالف رژیم بود. ضربات ناشی از این سرکوبها و انشعابات منجر به تلاشی تشکیلات و پراکندگی هواداران آن گردید. به طوری که دیگر نتوانست به حیات سیاسی خود ادامه دهد.

دستگیری و بازداشت

ژیلا در اوائل تابستان ٦٠ و با شروع بگیر و بندها از شهر کوچ اصفهان فرار کرد (چون در این شهر کوچک همه او را می‌شناختند) و به تهران رفت ولی جای مشخص و امنی نداشت. روزها در خیابانها می‌گردید و شبها به منزل قوم و خویش و یا آشنائی می‌رفت. تا اینکه در خیابانی در تهران در همان تابستان به عنوان مشکوک دستگیر شد.

در اوین بازداشت بود. از او چیزی نمی‌دانستند. از شهر کوچ اصفهان گزارش خواستند. خانم فتحی در آن شهر به عنوان یک چپی و هوادار پیکار شناخته شده بود. این اطلاعات را همبندیهای ژیلا به مادرش داده‌اند. او در طی دوره بازداشت هیچگاه ملاقات نداشت.

دادگاه

اطلاعی درباره جلسه یا جلسات دادگاه در دست نیست.

اتهامات

از اتهامات عنوان شده علیه خانم فتحی طلاعی در دست نیست.

مدارک و شواهد

در گزارش این اعدام نشانی از مدارک ارائه شده علیه ژیلا فتحی نیست.

دفاعیات

از دفاعیات خانم فتحی اطلاعی در دست نیست.

حکم

خانم ژیلا فتحی درسال ۱۳٦٠ در اوین اعدام شد. از جزئیات حکم و تاریخ دقیق اعدام اطلاعی در دست نیست. دوست ژیلا بعد از اعدام او در نوروز ۱۳٦۱ به دیدن مادرش رفت و وصیتنامه او را دید. این دوست به یاد می‌آورد که ژیلا تنها یک جمله نوشته بود با این مضمون: من ژیلا فتحی هستم، ۱۹ ساله. دیگر حرفی ندارم.

تصحیح و یا تکمیل کنید