بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

اکبر صمیمی

درباره

سن: ۲۸
ملیت: ايران
مذهب: بدون باور مذهبی
وضعیت تأهل: متاهل

مورد

تاریخ کشته‌شدن: مرداد ۱۳۶۲ — شهریور ۱۳۶۲
محل: زندان اوين، تهران، استان تهران، ايران
نحوه کشته‌شدن: تيرباران

ملاحظات

اطلاعات در باره آقای اکبر صمیمی بر مبنای مصاحبه با یکی از بستگان (برادر) ایشان تهیه شده است. وی متولد ۱۳۳۴ در شوشتر، آموزگار مدرسه راهنمایی، و از هواداران سازمان چریکهای فدائی خلق (اقلیت) بود. پیش از انقلاب یک بار در سال ۱۳۵۲ به مدت یک سال در دزفول به حبس محکوم شد و بار دیگر در سال ۱۳۵۵ به خاطر شرکت در تظاهرات اعتراضی به قتل ۹ زندانی سیاسی، دستگیر و به ۴ سال زندان محکوم شد. پس از آزادی در دوران انقلاب به چریکهای فدایی خلق پیوست و به عنوان یکی از مسئولان این سازمان در مسجد سلیمان به فعالیت پرداخت. اما طولی نکشید که با سیاست سازمان نسبت به رژیم، به مخالفت پرداخت و از این سازمان جدا شد. پس از بروز انشعاب در این سازمان و اعلام موجودیت اقلیت، به عنوان مخالف رژیم، به این بخش از سازمان ملحق شد و مسئولیت خوزستان را به عهده گرفت.

در سال ۱۳۴۹ سازمان چریکهای فدائی خلق، متأثر از انقلاب کوبا و جنبش چریکی آمریکای لاتین، با ایدئولوژی مارکسیسم - لنینیسم و با اعتقاد به مبارزه مسلحانه، از ادغام دو گروه چریکی مخالف رژیم شاه به وجود آمد. این سازمان پس ازپیروزی انقلاب اسلامی به نفی مشی چریکی پرداخت و بر سر حمایت یا عدم حمایت از جمهوری اسلامی و شوروی، منشعب شد. سازمان فداییان خلق (اقلیت) مخالف با جمهوری اسلامی بود و عمدتاً در جنبش کارگری و سیاسی فعالیت می‌کرد.

دستگیری و بازداشت

آقای اکبر صمیمی در تابستان ۱۳۶۱ در تهران به هنگام رانندگی در نزدیکی پل سیدخندان دستگیر شد. پاسداران به بهانه اینکه ماشینش دزدی است او را بازداشت کردند و ابتدا به کمیته مشترک و بعد به بند ۲۰۹ زندان اوین ‌بردند. وی تنها دوبار با مادرش ملاقات داشت که نخستین آن ۶ ماه پس از دستگیری و آخرینش قبل از اعدام بود. وی به مدت یک سال بازداشت بود.

به گفته مصاحبه شونده، آقای صمیمی در دوران بازجویی شدیداً شکنجه شده بود. به نقل از يكى از همبندان آقای صمیمی، "بازجویش شخص بسیار خشن و تندی بود. یکی از بیشترین شکنجه‌هایی که کشیده بود ۱۱ روز پشت سر هم شکنجه و تعزیر شده بود و آثار شکنجه به طور بدی روی بازوها و پاهایش دیده می‌شد. این شکنجه را در رابطه با این داده بودند که آیا در مصاحبه تلویزیونی شرکت می‌کنی یا نه."

مصاحبه شونده و به نقل از يكى دیگر از همبندان اکبر می‌نویسد: در کمیته مشترک "اکبر را ابتدا به ساکن [فورا] شروع به شکنجه می‌کنند تا چندین بار بیهوش می‌شود. آنان می‌خواستند هرچه سریع‌تر اطلاعات نسوخته را به دست بیآورند... روزهای اول و دوم چهار تا پنج بازجو از او بازجویی می‌کردند. بعد از مدتی بازجویی‌های اولیه تمام می‌شود و او را به بند ۲۰۹ زندان اوین انتقال می‌دهند و دوباره بازجویی‌ها آغاز می‌شود... یک روزی خودم در بازجویی بودم که اکبر را نیز به بازجویی آوردند. [بازجو] به اکبر گفت: پدر سوخته چرا حرف نمی زنی، من از تو بزرگترها را به حرف آورده‌ام، همه چیز لو رفته است باز می‌خواهی سکوت کنی؟ اکبر گفت: من حرفی برای زدن ندارم، همان چیزهایی که گفتم است. در این لحظه [بازجو] یک صندلی را بلند کرد و بر سر اکبر کوبید که باعث اعتراض بازجوهای دیگر از جمله بازجوی خود من شد."

دادگاه

اطلاعی درباره جزئیات جلسه یا جلسات دادگاه در دست نیست. دادگاه وی در زندان اوین و در شهریور ۱۳۶۲ برگزار ‌شد.

اتهامات

از اتهامات عنوان شده علیه آقای اکبر صمیمی اطلاعی در دست نیست.

مدارک و شواهد

در گزارش این اعدام نشانی از مدارک ارائه شده علیه متهم نیست. به گفته مصاحبه شونده، مدارک ارائه شده علیه او اظهارات رفقایش بود که زیر شکنجه گرفته شده بود.

دفاعیات

از دفاعیات متهم اطلاعی در دست نیست. وی از داشتن وکیل مدافع محروم بوده است.

حکم

از جزئیات این حکم اعدام اطلاعی در دست نیست. به گفته مصاحبه شونده، آقای اکبر صمیمی در شهریور سال ١٣۶۲ در زندان اوین تیرباران شد. پیش از اعدام، در ملاقاتی با مادرش به وی ‌گفت: "حکم اعدام گرفته‌ام. شما ناراحت نباشید اعدام مثل چای خوردن است!" مسؤلان زندان جسد و وصیتنامه‌اش را تحویل خانواده ندادند. بعد از مدتی پیگیری خانواده، گفتند که محل دفنش گورستان خاوران بوده است.

تصحیح و یا تکمیل کنید