بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

آگاه‌الله تیزفهم

درباره

سن: ۴۳
ملیت: ايران
مذهب: بهائی
وضعیت تأهل: متاهل

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۶۱
محل دفن مشخص است: بله
محل: اروميه، استان آذربايجان غربی، ايران
نحوه کشته‌شدن: تيرباران
اتهامات: جاسوسی يا فعاليت به نفع يک دولت بيگانه; جاسوسی; جرايم مذهبی; محاربه با خدا
سن در زمان ارتکاب جرم انتسابی: ۴۳

ملاحظات

آگاه‌الله تیزفهم از یک روستای محروم به ارومیه آمد تا تحصیلاتش را ادامه دهد و برای تأمین هزینه‌های زندگی‌اش در کنار دریاچه ارومیه به دستفروشی پرداخت. او به مدت ۱۴ سال معلم بود و به علت بهایی‌ بودن از کار اخراج شد. یکی از شاگردانش که در زمان تیرباران او حاضر بود به دلیل امتناع از شلیک به معلمش از کار اخراج شد.

اطلاعات مربوط به اعدام آقای آگاه‌الله تیزفهم، فرزند خیرالله، از منابع مختلف جمع‌آوری شده است. این اطلاعات شامل گزارش‌هایی از روزنامه‌های اطلاعات و کیهان به تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۳۶۱، مصاحبه مرکز حقوق بشر عبدالرحمن برومند با یکی از بستگان آقای تیزفهم در تاریخ ۲۶ اوت ۲۰۲۳ و همچنین مقاله منتشر نشده ای از یک منبع آگاه  در سال ۱۳۸۲ می‌باشد.[۱]

آقای تیزفهم یکی از ٢٠۶ نفری است که نامش در گزارش سال ١٩٩٩ جامعه جهانی بهائی منتشر شده است. عنوان این گزارش «طرح مخفیانه ایران برای نابودی یک جامعه مذهبی» است که در آن به آزار اعضای جامعه بهائیان ایران توسط جمهوری اسلامی اشاره شده و فهرستی از بهائیانی که از سال ١٣۵٧ در ایران کشته شده‌اند را شامل می‌شود. اطلاعات تکمیلی از شماره های مختلف  نشریه عالم بهائی (به عنوان مثال، رجوع شود به شماره ۱۹ ، ۱۹۸۶-۱۹۸۲ ، ۱۹۹۴ ، حیفا). 

آقای تیزفهم، در تاریخ ۱۲ تیر ۱۳۱۸ در روستای نوروزلو مراغه، استان آذربایجان، در خانواده‌ای بهایی به دنیا آمد. علیرغم تمایل پدرش به کار در مزرعه، او مصمم به ادامه تحصیل بود. به علت نبود مدرسه در روستایشان، پدرش ترتیبی داد تا او به مدت ۸ تا ۹ سال با یکی از دوستانش در میاندوآب زندگی کند و تحصیلاتش را ادامه دهد. (مقاله منتشر نشده  از یک منبع آگاه، ۱۳۸۲)

آقای تیزفهم به همراه خانواده‌اش در سال‌های ۳۹-۱۳۳۸ به روستای کهچه‌باش در ارومیه، استان آذربایجان غربی نقل مکان کرد. اما به دلیل کمبود امکانات تحصیلی در روستایشان اتاقی در ارومیه اجاره کرد و آن جا به تحصیل ادامه داد. تابستان‌ها در کنار دریاچه ارومیه دستفروشی کرده و نوشابه‌ می‌فروخت تا هزینه‌ی تحصیلش را تامین کند. پس از پایان خدمت سربازی، در سال ۱۳۴۳ به اداره آموزش و پرورش رضائیه پیوست. (مقاله منتشر نشده از یک منبع آگاه، ۱۳۸۲)

در سال ۱۳۴۴، آقای تیزفهم در سن ۲۶ سالگی با خانم محبوبه (شهین) علیزاده ازدواج کرد. در سال ۱۳۴۹، آن‌ها به تبریز نقل‌مکان کردند تا او دوره آموزشی دو ساله تدریس را آغاز و در کنار دو فرزندش زندگی کند. پس از فوت پدرش، مادر و سه خواهرش به آن ها پیوستند. آقای تیزفهم تحصیلاتش را در سال ۱۳۵۱ به پایان رساند و به ارومیه بازگشت. در سال ۱۳۵۳ به محفل روحانی ارومیه پیوست و تا زمان دستگیری‌اش در آنجا فعالیت کرد. در سال ۱۳۵۴، به عضویت لجنة ملی تبلیغ و مهاجرت ناحیه‌ای آذربایجان منصوب شد و در کنفرانس بین‌المللی صدور اعلامیه در تهران شرکت کرد. (مقاله منتشر نشده  از یک منبع آگاه، ۱۳۸۲)

در سال‌های ۵۸-۱۳۵۷، آقای تیزفهم تدریس در دانشگاه آزاد ارومیه را آغاز کرد. اما در سال ۱۳۶۰، به علت بهایی بودن، از اداره آموزش و پرورش ارومیه اخراج شد. او که مسئولیت مراقبت از ۹ عضو خانواده را بر عهده داشت، پس از اخراج به همراه همسرش کسب‌وکاری را با تولید عرق نعناع آغاز و سپس فروشگاهی برای فروش این محصولات راه‌اندازی کرد و تا زمان دستگیری در مهرماه ۱۳۶۰ به این کار اشتغال داشت (مقاله منتشر نشده  از یک منبع آگاه، ۱۳۸۲)

وضعیت بهائیان در جمهوری اسلامی 

جمهوری اسلامی جامعه بهائیان ایران را (که با حدود سیصد هزار عضو در سال ۱٣۵٧، [۲] (مجله تایم، فوریه ۱٩٨۴) یکی از پر‌شمارترین اقلیت‌های مذهبی کشور است) به صورت مداوم و سیستماتیک تحت آزار و سرکوب قرار داده و بهائیان را از اساسی‌ترین حقوق بشر محرومشان کرده است. قانون اساسی دین بهائی را به رسمیت نمی‌شناسد و مقامات کشور، این دین را الحادی تلقی می‌کنند. در نتیجه بهائیان از حقوق رسمی یک اقلیت مذهبی برخوردار نیستند. آنها نمی‌توانند مذهب‌شان را آشکار کنند و یا مراسم مذهبی خود را به جا آورند. آنان از هرگونه فعالیت در عرصه عمومی منع شده‌ و حقوق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی‌شان به طور مدام نقض می‌شود بهائیان از حق تحصیل و به ویژه تحصیلات عالی و حق اشتغال در ادارات دولتی یا وابسته به دولت محرومند. آنها حتی برای تصاحب و مدیریت مشاغل آزاد هم امنیت ندارند و در موارد بسیاری محل کسب و کار آنها یا مورد هجوم افراد و گروه‌های وابسته به دولت قرارمی‌گیرند یا اینکه به خاطر امتناع از کار در روزهای مقدس دینی از سوی دولت پلمپ می‌شوند. حکومت ایران بهائیان را به طور مداوم و به بهانه‌های واهی بازداشت می‌کنند.[۳]

 بهائی‌ستیزی در ایران محدود به دوران حکومت جمهوری اسلامی نیست اما در دوران این حکومت شدت گرفت و نهادینه شد. در آستانه انقلاب نیز طرفداران آیت‌الله خمینی به منازل و محل‌های کسب و کار حمله می‌کردند و در برخی موارد به قتل  بهائیان دست زدند.

آیت‌اللّه خمینی  در آستانه بازگشت از فرانسه به ایران  در پاسخ به پرسشی درباره‌ی آزادی سیاسی یا دینی بهائیان تحت حاکمیت دولت اسلامی چنین گفت: «آنها یک حزب سیاسی هستند؛ مضرّند. مقبول نخواهند بود». مصاحبه‌کننده سوال دیگری کرد: «آیا برای انجام شعائر دینی خود آزادی خواهند داشت؟» آیت‌اللّه جواب داد: «نه». خمینی پیشتر هم در سخنرانی‌های جداگانه‌ای از «خطر بهائیان برای رژیم شاه، اسلام، وحدت ملی، و امنیت ملی سخن می‌گفت.» (وبسایت آسو، ۱۴ مهر ۱۳۹۴)

محفل ملی بهائیان بعد از انقلاب اسلامی

 در ساختار جامعه بهائی، نهاد «محفل روحانی ملی» هیئتی متشکل از نه نفر است که سالانه با رأی بهائیان بزرگسال در هر کشور انتخاب می‌شود. این نهاد به امورات و مشکلات جامعۀ بهائی در سطح ملی رسیدگی می‌کند. «محفل روحانی ملی» مسئولیت هدایت، هماهنگی و تحرک بخشیدن به فعالیت‌های محفل‌های روحانی محلی هر کشور و ارتباط با بیت‌العدل اعظم (شورای بین‌المللی آیین بهائی)، عالی‌ترین مقام تصمیم‌گیری جامعه بهاییان جهان، را بر عهده دارد.

 در سال‌های ۵۹ و ۶۰ محافل اول، دوم و سوم ملی و محافل محلی بهائی از جمله در شهرهای تهران، یزد، همدان و تبریز، به شدت سرکوب و اکثریت اعضای آن‌ها اعدام شدند. محفل ملی سوم بهائیان در «آخرین پیام محفل روحانی ملی ایران به یاران آن سامان» به پیروی از اصل اطاعت از حکومت، تشکیلات بهائی را تعطیل اعلام کرد و همزمان با ارسال نامه‌ای سرگشاده که برای دو هزار نفر از افراد سرشناس و عالی رتبه‌ حکومت فرستاده شده بود درخواست کرد تا به دستگیری، زندان، شکنجه، اعدام و ظلم به بهائیان پایان دهند. (بی‌بی‌سی فارسی، ۱۹ مهر ۱۳۹۴) 

مقامات قضایی جمهوری اسلامی، اعدام‌ها و سرکوب اعضای محفل ملی را توجیه کرده‌اند. آیت‌الله خمینی طی یک سخنرانی در ٧ خرداد ١٣٦١ گفته است: «بهائی‌ها یک مذهب نیستند، یک حزب هستند، یک حزب که در سابق انگلستان پشتیبانی آنها را می‌کرد و حالا هم آمریکا دارد پشتیبانی می‌کند. اینها هم جاسوس هستند.» (صحیفه نور، جلد ۱۷، ۷ خرداد ۱۳۶۱)

بهائیان در برابر اتهام رابطه با کشورهایی مانند اسرائیل با تکیه بر «اصل مذهبی «ضرورت دوری از سیاست»، چنین اتهاماتی را رد می‌کنند. آنها می‌گویند روابط مذهبی حد و مرزی ندارد و «به هیچ وجه محفل بهائیان ایران علیه جمهوری اسلامی کاری و اقدامی نکرده است.» ( وبسایت آسو، ۱۸ مرداد ۱۳۹۴)

باید یادآوری کرد که بیت‌العدل اعظم زمانی در حیفا تاسیس شده که هنوز کشوری به نام اسرائیل تشکیل نشده است. پایه‌گذاران دیانت بهائی و به ویژه بهاءالله در اواخر قرن ۱۹ تحت فشار و سرکوب ناچار به ترک ایران و روی آوردن به ترکیه و عراق شدند.

بهاءالله در دوران اقامت در امپراتوری عثمانی هم از سرکوب در امان نماند. او مدتی در ترکیه کنونی زندانی بود و در سال ۱۹۰۸ میلادی از زندان آزاد شد. بهاءالله  در سال ۱۹۰۹ میلادی جسد سید علی محمد باب را که در سال ۱۸۵۰ میلادی در ایران اعدام شده بود، به بیت‌العدل منتقل کرد. بهاءالله به عنوان رهبر وقت بهائیان کمی قبل از جنگ جهانی اول در حیفا، شهری که بیت‌العدل در آن واقع شده، مستقر شد و به رسیدگی به مشکلات و امورات جامعه بهائی پرداخت. جامعه بهائی بعد از جنگ جهانی اول، زمانی که فلسطین تحت قیمومیت انگلستان بود،  در حیفا از سرکوب محفوظ ماند. (تحقیقات بنیاد برومند) 

دستگیری و بازداشت

آقای تیزفهم در تاریخ ۲۹ مهر ۱۳۶۰ ساعت ۵:۳۰ صبح توسط فردی که خود را نماینده دادستانی معرفی کرده بود، به همراه دو پاسدار به خانه‌اش یورش برده و دستگیر شد. آن‌ها مدارک بهایی، کتاب‌ها، آلبوم‌های خانوادگی و حتی دو تلفن متعلق به صاحبخانه‌اش را ضبط کردند. دو ماه پس از بازداشت، او از زندان شهربانی در ارومیه نامه‌ای به چندین مقام عالی‌رتبه، از جمله رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر جمهوری اسلامی نوشت و جزئیات مربوط به بازداشت و ۱۵ روز بازجویی‌اش را بیان کرد. او به فرمانی از روح‌الله خمینی در تاریخ ۲۵ شهریور۱۳۶۰ اشاره کرد و با اشاره به نه عضو خانواده‌اش که تحت سرپرستی او بودند، درخواست آزادی کرد. (مقاله منتشر نشده  از یک منبع آگاه، ۱۳۸۲)

پس از دستگیری همسرش، خانم محبوبه علیزاده از خانم ایمانی، یکی دیگر از اعضای محفل روحانی، اطلاعاتی خواست. 

 از آن جایی که خانه خانم ایمانی تحت نظر بود، هنگام ورود، یکی از مقامات به طعنه او را "منشی محفل روحانی" خطاب و سپس دستگیرش کرد. حدود ۳۰ نفر در آنجا دستگیر و بازجویی شدند. ماموران خانم علیزاده را به همکاری در جرایم منتسب به همسرش متهم کردند و مدعی شدند که او بسیاری را به آیین بهایی دعوت کرده و به تازه‌واردان با چای پذیرایی کرده است. خانم علیزاده به مدت حدود ۱۷ روز در خانه خانم ایمانی نگهداری شد و تحت بازجویی‌های شبانه قرار گرفت. در این مدت خانواده آقای تیزفهم هیچ اطلاعی از محل نگهداری او نداشتند. چهار فرزندش، که سنین ۳، ۸، ۱۳ و ۱۴ سال داشتند، به همراه یک خواهر ۱۷ ساله و مادر پیرشان، تحت مراقبت خواهر ۱۹ ساله‌اش، اکرم، بودند. (مقاله منتشر نشده  از یک منبع آگاه، ۱۳۸۲)

به گفته یکی از بستگانش، آقای تیزفهم به مدت حدود ۱۷ روز در یک زیرزمین نگهداری می‌شد و علی‌رغم اینکه مجبور به پرداخت هزینه غذا بود، تنها نان خشک دریافت می‌کرد. در این مدت، او ۶۰ ضربه شلاق متحمل شد. سپس به مدت ۴ یا ۵ ماه به یک زندان جداگانه سپاه پاسداران منتقل شد و در زمستان سخت، تنها با دو پتو بر روی زمین می‌خوابید. (مقاله منتشر نشده  از یک منبع آگاه، ۱۳۸۲)

پس از بیش از شش ماه بازداشت، آقای تیزفهم تنها یک ملاقات کوتاه با خانواده‌اش داشت. یکی از بستگان وی گفت که آقای تیزفهم و دو پسرش حدود ۱۵ تا ۲۰ دقیقه با پدرشان در زندان ملاقات کردند، در حالی که مادرشان از ملاقات محروم بود. بستگانش در ملاقات با آقای تیزفهم متوجه جراحات وی و دیگر زندانیان بهایی شدند و معتقد بودند این جراحات ناشی از شکنجه بوده است. در همین زمان، مأموران بدون حکم به خانه آقای تیزفهم یورش آورده و همه وسایل آن‌ها از جمله یک سشوار را ثبت کرده و پیش از رفتن به آن‌ها توهین کردند. (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از بستگان آقای تیزفهم،۲۶ اوت، ۲۰۲۳)

دادگاه

آقای تیزفهم در نامه‌ای از زندان شهربانی بیان کرد که در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۶۱ در دادگاه انقلاب اسلامی به دلیل باورهای مذهبی‌اش محاکمه شده و افزود که "هیچ وکیلی حاضر به پذیرش پرونده‌اش نبود." (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از بستگان آقای تیزفهم،۲۶ اوت، ۲۰۲۳) ، (اطلاعات و کیهان، ۲۲ اردیبهشت ۱۳۶۱)  

اتهامات

در نامه‌ای از زندان شهربانی، بخش ۷، به تاریخ ۲۴ فروردین ۱۳۶۱ او اتهامات خود را این‌گونه توضیح داد: "جنگ علیه خدا، شورش علیه اسلام و مسلمانان و عضویت در سازمان بهایی، به اتهام داشتن ارتباط با صهیونیسم و جاسوسی برای اسرائیل." (مقاله منتشر نشده  از یک منبع آگاه، ۱۳۸۲)

مدارک و شواهد

اطلاعاتی در مورد شواهد ارائه شده علیه آقای تیزفهم به خانواده‌اش داده نشده است.

دفاعیات

در نامه‌اش، آقای تیزفهم اتهاماتش را رد و اعتقاد خود به "یگانگی خدا و اصالت پیامبران بهایی" را تایید کرد. او توضیح داد که جامعه بهایی در جاسوسی دخالتی ندارد. معاون دادستان به او پیشنهاد کرد که به اسلام برگردد، اما او به‌طور قاطع به ایمان خود تاکید کرد. قاضی شرع، آقای حاج محمد ایمانی، جلسه را با اعلام محکومیت او به پایان رساند، اما در آن زمان رأی اعلام نشد. (مقاله منتشر نشده  از یک منبع آگاه، ۱۳۸۲)

حکم

دادگاه انقلاب اسلامی ارومیه، آقای تیزفهم را به اتهام "جاسوسی و اقدام علیه جمهوری اسلامی [ایران] به نفع رژیم غاصب اسرائیل، ارسال کمک‌های مالی به آن کشور [اسرائیل]، تشکیل محافل بهایی، انحراف ذهن جوانان، تحریف آیات الهی [قرآن]، ملاقات با جاسوسان صهیونیست و شرکت در گردهمایی‌ها و جلسات بین‌المللی بهایی" به اعدام و مصادره اموال اموال محکوم کرد. دیوان عالی کشور نیز این حکم را تأیید کرد. (مقاله منتشر نشده  از یک منبع آگاه، ۱۳۸۲)

آقای تیزفهم در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ اعدام شد. به گفته یکی از بستگانش، در تاریخ اردیبهشت ۱۳۶۱، آقای تیزفهم به دفتر زندان احضار شده و به مدت ۲۴ ساعت در آنجا نگه‌داری شد. آیت‌الله قریشی از او خواست که به خاطر فرزندان کوچک خود از باورهایش دست بردارد، اما او این درخواست را رد کرد. (مقاله منتشر نشده  از یک منبع آگاه، ۱۳۸۲)

یکی از بستگان وی گزارش داد که بعد از اعدام آقای تیزفهم، "یک جوان، که یکی از دانش‌آموزان سابقش بود، به ملاقاتشان آمد. او عضو تیم اعدام بود، اما نتوانست معلمش را بکشد و اخراج شد. او گفت که سه گلوله به آقای تیزفهم شلیک شد، یکی به دست چپش در حالی عکس پسر سه ساله‌اش را در مشتش نگه‌ داشته بود." (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از بستگان آقای تیزفهم،۲۶ اوت، ۲۰۲۳)

زمانی که خواهر و برادران آقای تیزفهم به ملاقات آمدند، به آن‌ها گفته شد که وی به پزشکی قانونی منتقل شده است. یکی از بستگان آقای تیزفهم اظهار داشت که آن‌ها مجبور شدند برای یافتن جسد به یک مأمور ۲۰۰ یا ۳۰۰ تومان رشوه بدهند، چرا که جسد او به مدت دو یا سه روز آنجا بود. (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از بستگان آقای تیزفهم،۲۶ اوت، ۲۰۲۳)

آقای تیزفهم در قبرستان بهایی ارومیه، گلستان جاوید، دفن شد و صدها دوست و آشنا، از جمله دوستان و دانش‌آموزان مسلمان، در مراسم تدفین او شرکت کردند.(مصاحبه بنیاد برومند با یکی از بستگان آقای تیزفهم،۲۶ اوت، ۲۰۲۳)

در سال ۱۳۶۱ گلستان جاوید توسط بنیاد مستضعفان مصادره شد. اگرچه سنگ‌های قبر بعدها برداشته شدند، اما محل دفن‌ها شناخته شده بود. در سال ۲۰۰۰، این ملک به شخصی فروخته شد که قصد داشت قبرها را برای ساخت باغ تخریب کند. در آوریل ۲۰۰۱، پس از ۱۹ سال، خانواده آقای تیزفهم جسد او را از قبر خارج کرده و به قبرستان دیگری منتقل کردند. یکی از بستگان وی به یاد می‌آورد که هنگام باز کردن قبر، تابوت پودر شده و آن‌ها مجبور شدند استخوان‌های وی را جمع‌آوری کرده و دوباره در قبرستان جدید دفن کنند. (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از بستگان آقای تیزفهم،۲۶ اوت، ۲۰۲۳)

—-----------------------------------------------------------------------------------------------------------

۱. سایر منابع شامل مقاله منتشر شده در وب‌سایت خانه اسناد بهایی‌ستیزی در ایران "آگاه‌الله تیزفهم در تاریخ ٢٠ اردیبهشت ۱۳۶۱ در ارومیه تیرباران شد،" "مرگ تدریجی برای بهائیان ایران" (مجله تایم، ۲۰ فوریه ۱۹۸۴) نوشته ریچارد اوستلینگ، "تضییقات بهائیان ایران ۱۹٨۴־۱٨۴۴" نوشته‌ی داگلاس مارتین، پژوهش بهائی جلد ١٣/١۲ چاپ سال ۱۹٨۴، ص ۳ و گزارش جامعه بهائی بین‌المللی با عنوان " طرح مخفی ایران برای نابودی یک جامعه مذهبی" (۱۹۷۹-۱۹۹۳) است
۲.  تعداد جمعیت فعلی بهائیان در ایران مشخص نیست.
۳. در قوانین کیفری ایران برای بهائیان هیچ حقی پیش‌بینی نشده است و آنان همواره در معرض سوءاستفاده و اعمال خشونت قرار دارند. چنانچه قربانی آزار و حمله شوند و مورد سرکوب قرار‌گیرند یا به قتل برسند، دادگاهی برای آنها حق تظلم و دادخواهی قائل نیست. مقامات قضایی ایران با استناد به فتوا‌ی بعضی مراجع تقلید که به موازات مجلس از منابع قانون گذاری محسوب می‌شوند، بهائیان را در زمره‌ مرتدین که تحت حمایت قانون نیستند قرار می‌دهند. یکی از این مراجع، آیت‌الله روح‌‌‌‌الله خمینی است که برای جرم ارتداد حکم اعدام تعیین کرده است و اعلام کرده که یک مسلمان نباید به جرم کشتن مرتد اعدام شود. 

تصحیح و یا تکمیل کنید