بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

بهرام دهقانی تفتی

درباره

سن: ۲۴
ملیت: ايران
مذهب: مسيحيت
وضعیت تأهل: نامعلوم

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۹
محل: ايران، تهران، استان تهران
نحوه کشته‌شدن: اعدام فراقضایی با سلاح گرم

ملاحظات

اطلاعات مربوط به اعدام فراقضایی آقای بهرام دهقانی‌تفتی، فرزند اسقف حسن (جعفر) دهقانی‌تفتی و مارگارت تامپسون، از طریق مصاحبه بنیاد برومند با خواهر ایشان، خانم شیرین وارد در تاریخ ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ به دست آمده است. همچنین برای تکمیل اطلاعات از کتاب بیداری دشوار (اثر کشیش حسن دهقانی‌تفتی، ۱۹۸۱)، روزنامه اطلاعات (۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۹)، روزنامه کیهان (۱۸ و ۲۱ اردیبهشت و ۳ شهریور ۱۳۵۹)، روزنامه جمهوری اسلامی (۲۷ اردیبهشت ۱۳۵۹)، مجله کلمه (شماره ۴۱)، و شبکه خبری ABC استرالیا (۲۶ بهمن ۱۳۹۳) استفاده شده است.

آقای بهرام دهقانی‌تفتی در ۳۰ شهریور ۱۳۳۴ در بیمارستان مسیحیان اصفهان در ایران متولد شد (مجله کلمه، شماره ۴۱). پدر او، اسقف حسن (جعفر) دهقانی‌تفتی، در سال ۱۳۴۰ به عنوان نخستین اسقف ایرانی‌تبار کلیسای انگلیکن در ایران منصوب شد و تا سال ۱۳۶۹ در کلیسای اسقفی ایران مشغول به خدمت بود. آقای دهقانی‌تفتی دوران کودکی خود را در کنار والدین و سه خواهرش در مجتمع کلیسای انگلیکن اصفهان گذراند. این مجتمع شامل منزل اسقف، مدرسه‌ای برای نابینایان، یک کلیسا و بیمارستانی تحت نظارت کلیسا بود. در سال ۱۳۴۷ و در سن ۱۲ سالگی، برای تحصیل در مدرسه شبانه‌روزی به بریتانیا رفت و سپس در دانشگاه آکسفورد انگلستان در رشته سیاست، فلسفه و اقتصاد تحصیل کرد. او در سال ۱۳۵۷ موفق به دریافت مدرک کارشناسی ارشد اقتصاد از دانشگاه جورج واشنگتن در ایالات متحده شد. (روزنامه اطلاعات، ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۹؛ کتاب بیداری دشوار)

 تابستان سال ۱۳۵۷ و در آستانه انقلاب اسلامی ایران، آقای بهرام دهقانی‌تفتی به ایران بازگشت و تدریس اقتصاد و ادبیات نمایشی را در کالج دماوند - یک مدرسه دخترانه در شمال تهران- آغاز کرد (مجله کلمه، شماره ۴۱). همچنین در اواخر دهه ۱۳۵۰، به‌عنوان گذراندن بخشی از خدمت سربازی اجباری، در دانشگاه تهران به تدریس زبان انگلیسی پرداخت (وبسایتWorld Watch Monitor، ۲۱ آبان ۱۳۹۵). {۱} در سال ۱۳۵۸، آقای دهقانی‌تفتی به‌عنوان مترجم خبرنگاران خارجی از جمله تیم خبری NBC که برای پوشش وقایع انقلاب ایران به تهران سفر کرده بودند، فعالیت داشت. (روزنامه اطلاعات، ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۹؛ مجله کلمه، شماره ۴۱).

۸ شهریور ۱۳۵۸، خانه خانواده دهقانی‌تفتی در اصفهان مورد هجوم گروهی از افراد ناشناس قرار گرفت. این افراد اسناد اداری، وسایل شخصی، و عکس‌های خانوادگی را به تاراج بردند؛ بخش‌هایی از آن را به آتش کشیدند و بقیه را تخریب کردند. اسقف دهقانی‌تفتی، پدر بهرام، رفتار این افراد را «کاملاً سازمان‌یافته» توصیف کرده است (کتاب بیداری دشوار، صفحات ۴۸ تا ۵۰) با این حال، شورای انقلاب محلی هیچ اقدامی برای محافظت از خانواده یا تحقیق درباره این حادثه انجام نداد.

حد فاصل بهمن ۱۳۵۷ تا مهر ۱۳۵۸، اعضای انجمن تبلیغات اسلامی با حمایت کمیته‌های انقلاب، به تدریج کنترل کلیساها، مؤسسات خیریه و بیمارستان‌ها را در دست گرفتند و وجوه موجود در حساب‌های بانکی کلیسای اسقفی را تصاحب کردند، در حالی که هیچ‌گونه مخالفتی از سوی مقامات صورت نگرفت . در اوایل صبح ۵ آبان ۱۳۵۸، مدت کوتاهی پس از اینکه اسقف دهقانی‌تفتی برای شرکت در جلسه شورای کلیسا به قبرس سفر کرده بود، سه فرد مسلح به اتاق خواب او حمله کردند. اگرچه او از این سوءقصد جان سالم به در برد، اما همسرش، مارگارت، از ناحیه دست هدف گلوله قرار گرفت. اسقف پس از این حادثه هرگز به ایران بازنگشت. (کتاب بیداری دشوار، صفحه ۵۷)

آقای بهرام دهقانی‌تفتی همچنان در تهران زندگی می‌کرد و در سفر یک تیم خبرنگاران غربی به کردستان ایران در فروردین ۱۳۵۹ به‌عنوان مترجم و سخنگو خدمت می‌کرد. گروه‌های مسلح سیاسی کرد از تابستان ۱۳۵۸ با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای دولتی درگیر بودند و خواهان خودمختاری بیشتر برای کردستان و حقوق برابر بودند. در این سفر، او و خبرنگاران با یکی از رهبران مذهبی به نام شیخ عزالدین حسینی و عبدالرحمان قاسملو {۲} ، یکی از رهبران برجسته کرد و دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران، دیدار کردند (شبکه خبری ABC استرالیا، ۲۶ بهمن ۱۳۹۳).

طبق گفته یکی از همکاران خبرنگار آقای دهقانی‌تفتی، فردی ناشناس پس از بازگشت او به تهران تلاش کرده بود تا در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۹ وارد آپارتمان آقای دهقانی‌تفتی شود. او از این حادثه به شدت نگران شد، اما پیشنهاد دوستانش برای ترک کشور را رد کرد و تصمیم گرفت در ایران بماند تا از خواهرانش محفاظت کند (وبلاگ مارک کالوین، ۱۸ تیر ۱۳۹۹). خانم شیرین وارد، خواهر آقای دهقانی‌تفتی، در مصاحبه‌ای با اشاره به روزهای منتهی به مرگ برادرش (۶ اردیبهشت ۱۳۵۹) اظهار داشته «[بهرام] ترسیده بود […] دوستانش به او گفته بودند که دنبال او هستند و او در مکانی دیگر اقامت داشت.» (مصاحبه با  ABC، شیرین وارد، ۱۸ بهمن ۱۴۰۱)

آقای بهرام دهقانی‌تفتی که به همراه خواهرانش، گلی و شیرین در ایران اقامت داشت، در بهار سال ۱۳۵۹ برای شرکت در مراسم ازدواج خواهرش سوزان در انگلستان درخواست ویزا کرده بود اما ویزای او رد شد و او از ترک غیرقانونی کشور نیز خودداری کرد (کتاب بیداری دشوار، صفحات ۶۲-۶۳، ۸۲). به او گفته شد که دلیل عدم صدور گذرنامه‌اش، عدم موافقت پدرش با واگذاری صندوق اعتماد اسقفی است، که شامل نذوراتی بود که برای حمایت از کلیسای اسقفی ایران و مقاصد مذهبی، آموزشی و خیریه جمع‌آوری شده بود. رئیس دادگاه انقلاب که آقای دهقانی‌تفتی را تحت فشار قرار می‌داد، همان فردی بود که قبلاً پدرش را تهدید کرده بود. رئیس دادگاه با گفتن این‌که «ما هیچ مشکلی با شما نداریم... این پدرتان است که باعث تمام دردسرها شده» به‌طور غیرمستقیم اشاره کرده بود که در صورت واگذاری این وجوه، وی قادر به دریافت گذرنامه خود خواهد بود. در مواجهه با تهدیدات مکرر، اسقف دهقانی‌تفتی در حفظ صندوق اصرار ورزید و گفت که واگذاری این وجوه برای کارکنانی که ده‌ها سال از عمرشان را در خدمت کلیسا گذاشته بودند به شدت ناعادلانه خواهد بود. (کتاب بیداری دشوار، صفحه ۶۵)

به گفته‌ی همکار روزنامه‌نگارش، مارک کالوین، «بهرام در ابتدا حامی انقلاب بود [...]. او شخصیتی سکولار، ادبی و تا حدی غرب‌گرا داشت.» آقای کالوین یادآور می‌شود که آقای دهقانی‌تفتی او را به یاد «جوانان جهان‌وطن و غرب‌گرای امروزی می‌اندازد که امروزه تعداد زیادی از ایران وبلاگ‌نویسی می‌کنند» (وبلاگ مارک کالوین، ۱۸ تیر ۱۳۹۹).

پیشینه‌ای درباره مسیحیان و کلیسای اسقفی

اگرچه مسیحیت در میان سه دین یکتاپرست ابراهیمی است که در ایران به رسمیت شناخته می‌شود، قانون اساسی و قانون مجازات اسلامی، مسیحیان را به شکل ملموسی در یک وضعیت شهروندی فرودست قرار می‌دهد. در عمل، مدارا و شکیباییِ دینی فقط به گروه‌های قومیتی که به لحاظ تاریخی مسیحی بوده‌اند، یعنی ارامنه و آشوری‌ها، تعمیم می‌یابد و شامل افرادی که از اسلام به مسیحیت گرویده‌اند، نمی‌شود. حکومت ایران سیاست‌هایی را به اجرا درآورده که حضور مدنی مسیحیان را محدود، کنترل، و به شدت سرکوب می‌کند.

قانون اساسی، مسیحیان را از ریاست جمهوری، عضویت در شورای نگهبان، فرماندهی ارتش، مدیریت مدارس، و سمت‌های بالای دولتی، منع می‌کند. مسیحیان از شرکت در انتخابات عمومی مجلس شورای اسلامی نیز منع شده‌اند و سه کرسی نمایندگی مجلس که برای  مسیحیان در نظر گرفته شده، منحصراً برای نمایندگان ارامنه، آشوری‌ها و کلدانیان است.

قوانین مدنی و کیفری صراحتاً مسیحیان را در موضع فرودست قرار می‌دهد. به عنوان مثال، مسیحیان در تصادفات اتومبیل، از غرامت (دیه) کمتری نسبت به مسلمانان بهره‌مند می‌شوند و نیز نمی‌توانند از مسلمانان ارث ببرند. در مورد تعدادی از جرائم که مجازات آن برای مسلمانان شلاق است، برای مسیحیان مجازات مرگ در نظر گرفته شده است.

اگرچه قانون اساسی، حقوق مسیحیان به داشتن اعتقادات و انجام فرائض دینی را مشخص [و به رسمیت شناخته]‌، اما فعالیت‌های کلیساهای مسیحی و نیز مسیحیان، همواره مشمول نظارت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده است. بر اساس قانونی که علی‌الظاهر هدف آن شناسایی فروشندگان غذاهای غیر حلال است، دکانداران مسیحی موظفند تابلویی در معرض دید همگان قرار دهند که بر روی آن عبارت «برای اقلیت‌های مذهبی» قید شده است. این تابلو که در عمل در مورد کلیه کسب و کارهای مسیحی اعمال می‌شود، عامل بازدارنده‌ای برای جلوگیری از مراجعه مشتریان مسلمان است. گزارش‌هایی واصل شده مبنی بر این که بنا به دلایل مذهبی، از تحصیل مسیحیان و همچنین صدور پروانه کسب برای آنان، جلوگیری شده است. تا اواسط دهه ۱۳۷۰، به غیر از دو کلیسای پروتستان، کلیه کلیساهای این شعبه مسیحیت به لحاظ فشارهای متفاوت حکومتی، از جمله درخواست‌هایی مبنی بر ارائه اسامی و اطلاعات شخصی دین باوران، تعطیل شده بودند.

پس از انقلاب اسلامی، صدها مسیحی به طور خودسرانه بازداشت شده‌اند. بسیاری از آنان به حبس‌هایی با مدت زمان‌های متفاوت محکوم می‌شوند و بسیاری دیگر پس از آزادی، کماکان با احتمال اتهامات و تحقیقات بی پایان مواجه‌اند. منابع متعددی که دستگیر و یا بازداشت شده‌اند گزارش کرده‌اند که از سوی مقامات قضایی یا امنیتی، تهدید به ایراد اتهام ارتداد، اعدام، یا ترور شده‌اند. از آنجا که قانون مجازات اسلامی درباره ارتداد ساکت است، قضات معمولاً به شرع اسلام رجوع می‌کنند، امری که نوکیشان مسیحی را با احتمال احکام اعدام مواجه می‌کنند. تشخیص این که آیا قتل یک مسیحی به دست یک مسلمان اساساً جرم محسوب می‌شود یا خیر نیز به صلاحدید فردیِ قضات واگذار شده است. جمهوری اسلامی در مورد مسیحیانی که در شرایط مشکوک جان خود را از دست داده‌اند، مجموعاً تلاش زیادی انجام نداده و این امر، وخامت وضعیت اجتماعی و حقوقی آنان را تشدید می‌کند.

اگرچه دولت ایران داده‌های رسمی در خصوص تعداد مسیحیان ایران را به اطلاع عموم نمی‌رساند، منابع موجود حاکی از اجماعی است مبنی بر این که پس از انقلاب، تعداد افرادی که از اسلام به مسیحیت گرویده‌اند به تدریج رو به افزایش گذاشته و تعداد ایرانیانی که گرایشات مسیحی دارند اکنون می‌تواند به یک و یا یک و نیم درصد جمعیت کشور برسد. بدین ترتیب، رژیم کماکان سرمایه‌گذاری قابل توجهی در امر پاییدن و نظارت بر فعالیت‌های مسیحیان انجام می‌دهد. مسیحیان بیشماری از ایران فرار کرده و به کشورهای دیگر پناهنده شده‌اند. 

دهه هفتاد، دهه‌ای بود که طی آن سرکوب‌های مبتنی بر مذهب و باورهای دینی، جمعیت‌های مختلف، از جمله جامعه مسیحیان را تکان داد. در میان افزایش موارد اعدام، تنبیه بدنی، حمله [به منازل و مکان های کسب و کار]، و محدودیت‌های رسانه‌ای، ده‌ها نوکیش مسیحی زندانی و شکنجه شدند. در تلاش به منظور جلوگیری از اقبال عمومی فزاینده نسبت به مسیحیت، ایران برای حضور در کلیسا‌ها محدودیت قائل شد، مهم‌ترین ناشر انجیل به زبان فارسی در ایران را تعطیل کرد، موعظه به زبان فارسی را ممنوع نمود، کلیه کتب مسیحی را ضبط کرد، کتابفروشی‌های مسیحی را تعطیل، و جمعیت ایرانی انجیل را منحل کرد.

عکس‌العمل‌های شدید و فزاینده رژیم باعث شد سران مسیحی نیز هدف «قتل‌های زنجیره‌ای» (سلسله قتل‌های دگراندیشانِ لاییکِ روشنفکر و سیاسی و نیز اقلیت‌های مذهبی و دیگر عناصر نامطلوب در دهه هفتاد) قرار گیرند. از میان مرگ مشکوک هفت تن از سران مسیحی پس از انقلاب، پنج تای آن بین سال‌های ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۵ اتفاق افتاد. در سال ۲۰۲۳ میلادی، از ۴۳ کلیسای ایران، تنها ۱۶ کلیسا (۱۰ کلیسا در تهران) فعالیت می کردند. تنها چهار کلیسا اجازه داشتند که مراسم خود را به زبان فارسی اجرا کنند.

کلیسای اپیسکوپال در ایران

کلیسای اپیسکوپال در ایران، یک اسقف نشین از اتحادیه انگلیکان، با حضور مبلغین بریتانیایی در ایران در قرن نوزدهم تاسیس شد و تحت تاثیر سنت‌ها، باورها و نحوه مدیریت کلیسای انگلیکان است. تا سال ۱۳۵۵ این کلیسا تحت نظر اسقف نشین لندن فعالیت می‌کرد. از آن سال، با تاسیس کلیسای اپیسکوپال اورشلیم و خاورمیانه، اسقف نشین ایران عضوی از کلیسای اورشلیم شد. در سال ۱۳۴۰ اولین اسقف بومی فارسی زبان منصوب شد و تدریجاً کلیسا به جامعه‌ای با اکثریت ایرانی تبدیل شد. کلیسای اپیسکوپال عمدتا از مسلمانانی که تغییر مذهب داده بودند، تشکیل شده بود و خطبه‌های خود را به زبان فارسی می‌خواند. «جامعه مبلغان مسیحی» با تمرکز بر آموزش، تاسیس و اداره بیمارستان‌ها و فعالیت‌های تبلیغی نقش کلیدی در بنیان‌گذاری رسمی کلیسای ایران ایفا کرد. فعالیت تبلیغی در قرن نوزدهم و بیستم، شامل کمک به قحطی‌زدگان و فعالیت‌های آموزشی‌ای بود که منجر به ایجاد مدارس، از جمله مدارس دخترانه، بیمارستان‌ها و کلیساها در شهرهای مختلف ایران در جنوب از جمله یزد، اصفهان، کرمان و شیراز شد. این فعالیت‌ها برغم تغییرات داخلی، جنگ و شرایط بحرانی که منجر به از دست دادن مؤسسات و خشونت مهلک و ستم به اعضای آن شد، تداوم پیدا کرد. کلیسا حضور خود را در ایران حفظ کرد و بنا به اطلاعات موجود تا پایان قرن بیستم، در داخل و خارج از ایران حدود ۴ هزار عضو داشت.

انقلاب اسلامی موج جدیدی از ستم و زورگویی را بر علیه اقلیت‌های دینی دامن زد.  کلیسای انگلیکان که تبلیغ مسیحیت می‌کرد و وابستگی بین‌المللی داشت هدف آسیب‌پذیرتری بود. در اوایل دهه ۷۰ میلادی، این کلیسا همچنان تحت حمایت مبلغان غربی بود و ارتباطات تاریخی کلیسا با انگلستان به گروه‌های انقلابی مذهبی اجازه داد که آنها را به جاسوسی برای دول غربی متهم کنند. اولین کشیش، رهبر کلیسای شیراز، یک هفته بعد از انقلاب به طرز فجیعی به قتل رسید. از ۲۱ خرداد ۱۳۵۸ تا ۲۹ مرداد ۱۳۵۹ دارایی‌ چندین کلیسای انگلیکان مصادره و کشیشان و اعضای کلیسا تهدید، بازداشت، بازجویی و زندانی شدند. تعدادی نیز به اجبار تن به تبعید دادند.

در همین حال، رسانه‌های رسمی ایران یک کارزار تبلیغاتی علیه کلیسای انگلیکن به راه انداختند و داستان‌هایی را منتشر کردند که آن را لانه‌ای از جاسوسان خارجی نشان می‌داد. اسناد شخصی، تجاری و حسابداری که از املاک کلیسای انگلیکن مصادره شده بود، بدون ارائه زمینه‌ی مناسب منتشر شد و به عنوان «شواهدی» بازنمایی گردید که نشان می‌داد نیروهای غربی به کلیسا برای اهداف ضدانقلابی پول می‌پردازند (بیداری سخت، صفحات ۶۵-۶۶). در تاریخ ۱۹ مرداد ۱۳۵۹، روزنامه جمهوری اسلامی گزارش داد که ژان وادل، دبیر سابق نخستین اسقف ایرانی‌تبار کلیسای انگلیکن ایران، کشیش حسن (جعفر) دهقانی‌تفتی، جاسوس موساد بوده و خود کشیش دهقانی‌تفتی نیز عامل بریتانیا است. (روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۹ مرداد ۱۳۵۹). {۳}

دادگاه انقلاب در اطلاعیه‌ای به مردم اعلام کرد که «بیمارستان مسیحی اصفهان قبل و بعد از انقلاب یکی از مراکز این خانه‌های جاسوسی بوده است» (روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۹ مرداد ۱۳۵۹). همچنین گزارش‌هایی از انتشار نامه‌های جعلی و ناشیانه‌ای وجود دارد که به‌ظاهر بین سفارت بریتانیا، سازمان سیا و رهبری کلیسا رد و بدل شده بودند (روزنامه کیهان، ۲ دی ۱۳۵۹). روزنامه کیهان در تاریخ ۱۹ آذر ۱۳۵۹، پل هانت، کشیش انگلیکن را متهم کرد که وی جاسوس سرویس اطلاعاتی بریتانیا است. همان مقاله همچنین مدعی شد که صدام حسین با همکاری سازمان سیا قصد داشته است «بذر جنگ داخلی» را در ایران بکارد (روزنامه کیهان، ۱۹ آذر ۱۳۵۹). این ادعای اخیر بازتاب‌دهنده پاسخ‌های معمول مقامات به حملات و یورش‌هایی بود که قربانیان انگلیکن در آن زمان گزارش می‌دادند؛ مسئولیت این حملات به عوامل به‌اصطلاح «ضدانقلاب» یا عناصر خودسر نسبت داده می‌شد که به دنبال بدنام کردن یا سرنگونی رژیم بودند. چند ماه پس از کودتای نوژه، {۴} روابط عمومی سپاه انقلاب اسلامی اصفهان اعلام کرد: «در یکی از صدها سند به‌دست‌آمده از محافل اسقفی و در ارتباط با طرح کودتای اخیر در ایران ذکر شده است که مبلغ ۵۰۰ میلیون دلار از یک منبع سیا برای محافل اسقفی دریافت شده که قرار بوده این پول بین کارکنان ارتش ایران، رهبران بهائی و ضدانقلاب‌ها توزیع شود» (روزنامه کیهان، ۳ شهریور ۱۳۵۹). 

اعدام فراقضایی آقای بهرام دهقانی‌تفتی

آقای بهرام دهقانی‌تفتی در روز سه‌شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۹ با شلیک گلوله کشته شد. او در حال رانندگی از کالج دماوند به سمت محل ملاقات با همکار خود از شبکه خبری  ABC، مارک کالوین، بود تا مصاحبه‌هایی را که در کردستان انجام داده بودند، ترجمه و رونویسی کند (ABC News، ۲۶ بهمن ۱۳۹۳) در طول مسیر، دو مرد سوار بر خودرویی جلوی وسیله نقلیه او پیچیده و راه را مسدود کردند. آن‌ها وارد خودرو شدند، او را به صندلی مسافر منتقل کردند و خودرو را به سمت جاده‌ای به سوی زندان اوین هدایت کردند. یک رهگذر ۱۴ ساله که در آنجا شاهد گفت‌وگوی آقای دهقانی‌تفتی با دو رباینده بود، پس از شنیدن صدای شلیک گلوله، حادثه را به ژاندارمری اوین گزارش داد. نیروهای ژاندارمری تلاش کردند آقای دهقانی‌تفتی را به بیمارستان سعادت‌آباد منتقل کنند، اما او پیش از آن‌که تحت درمان قرار گیرد، جان باخته بود. گزارش‌های پزشکی قانونی نشان می‌دهد که علت مرگ اصابت گلوله به سر بوده است. آقای دهقانی‌تفتی در زمان مرگ ۲۴ ساله بود. (بیداری سخت، صفحه ۷۷) (روزنامه کیهان، ۲۱ اردیبهشت ۱۳۵۹) (روزنامه اطلاعات، ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۹).

بر اساس اطلاعات موجود، ضاربان با آقای دهقانی‌تفتی آشنا بودند و پس از وقوع حادثه، با خودروی دیگری از محل متواری شدند. (روزنامه اطلاعات، ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۹). در خودرویی که آقای دهقانی‌تفتی در آن جان باخت، یک شناسنامه به نام بهرام دهقانی، به شماره ۴۵۴، صادره از اصفهان، یک گواهینامه تحصیلات تکمیلی از دانشگاه جورج واشنگتن، و دو نامه از دفتر ریاست جمهوری و دادستانی انقلاب که نشان‌دهنده ممنوعیت خروج وی از کشور بود، پیدا شد .(روزنامه اطلاعات، ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۹).

واکنش مقامات

در روزهای پس از این حادثه، روزنامه کیهان، یکی از روزنامه‌های نزدیک به دولت گزارش داد که ماموران کلانتری اوین، پس از اطلاع از قتل در نزدیکی محل، تحقیقات اولیه را انجام داده، پرونده مقدماتی تشکیل داده و پرونده آقای دهقانی‌تفتی را به دادسرای تحقیقات شمیران ارجاع داده‌اند (روزنامه کیهان، ۲۱ اردیبهشت ۱۳۵۹). به گزارش کیهان، ماموران تلاش خود را برای شناسایی قاتل یا قاتلان آغاز کرده‌اند و به دستور دادسرای شمیران، جسد به پزشکی قانونی تهران منتقل شده است. (روزنامه کیهان، ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۹). بازپرس دادسرای شمیران از شعبه یک بازپرسی جنایی تهران برای مشخص شدن نحوه قتل آقای دهقانی‌تفتی، خواستار بررسی «محل و زاویه ورود و خروج گلوله، گروه خونی، و اینکه آیا گلوله در داخل جمجمه باقی مانده یا نه» شد. (روزنامه کیهان، ۲۱ اردیبهشت ۱۳۵۹). بنابر اعلام دکتر حاذق از پزشکی قانونی تهران «هیچ نشانه‌ای از ضرب و جرح بر روی بدن دهقانی وجود نداشته و بهرام دهقانی‌تفتی به دلیل اصابت یک گلوله که زیر گوش چپ او برخورد کرده و از سمت راست سرش خارج شده، جان خود را از دست داده است.» وی افزود که برای تعیین اطلاعات مربوط به اسلحه، نوع گلوله و فاصله شلیک، نظر کارشناس ضروری است. (روزنامه کیهان، ۲۱ اردیبهشت ۱۳۵۹).

روزنامه اطلاعات، یکی دیگر از روزنامه‌های نزدیک به دولت، قتل آقای بهرام دهقانی‌تفتی را تروری سیاسی اعلام کرد و نوشت: «این ترور جنبه سیاسی دارد و به تلاش برای ترور اسقف جعفر دهقانی در قبرس و همچنین تلاش برای ترور خانم ژان وادل مربوط می‌شود» (روزنامه اطلاعات، ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۹).

اما در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۳۵۹، روزنامه جمهوری اسلامی گزارش داد که قتل آقای دهقانی‌تفتی «مبهم» بوده و ادعا کرد که این قتل «انتقامی از سوی سازمان‌های جاسوسی غربی و شرقی در ایران» بوده است. آن‌ها همچنین رسانه‌های انگلیسی را -که ادعا کرده بودند قتل آقای دهقانی‌تفتی توسط متعصبان مذهبی صورت گرفته است- متهم به اطلاع‌رسانی مغرضانه کردند. (روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۷ اردیبهشت ۱۳۵۹).

واکنش خانواده

مراسم یادبودی برای آقای بهرام دهقانی‌تفتی در اصفهان، واشنگتن دی‌سی و آکسفورد برگزار شد که در این مراسم نزدیک به ۴۰۰ نفر حضور داشتند (بیداری سخت، صفحات ۸۴-۸۵). همچنین جلسه‌ای در کالج دماوند ترتیب داده شد که در آن شاگردان و همکاران آقای دهقانی‌تفتی با گرامیداشت یاد او، وی را فردی «محبوب، اجتماعی و بااستعداد» توصیف کردند. (مصاحبه  بنیاد برومند با شیرین وارد، ۱۸ بهمن ۱۴۰۱)

بنابر اظهارات شیرین وارد، خواهر آقای بهرام دهقانی‌تفتی، خانواده ضمن مراجعه به پلیس شکایتی را تنظیم کردند، اما هیچ نتیجه‌ی قابل توجهی از آن به‌دست نیامد. (مصاحبه  بنیاد برومند با شیرین وارد، ۱۸ بهمن ۱۴۰۱)

پس از قتل بهرام، کشیش دهقانی‌تفتی نوشت: «امیدوارم خداوند قاتلان پسرمان را ببخشد، زیرا واضح است که آن‌ها نمی‌دانستند چه می‌کنند. او چه کرده بود؟ ما چه کرده‌ایم که چنین کردند؟ او پسری بسیار خوب بود. او به خاطر ما به کشور آمد. او به خاطر ما از رفتن بازماند. او به خاطر من کشته شد. اگر می‌دانستم که آن‌ها واقعا او را خواهند کشت، من می‌آمدم و خودم کشته می‌شدم؛ اما هیچ وقت به ذهنم نمی‌رسید که ممکن است واقعا او را بکشند [...]» (بیداری سخت، صفحه ۷۸).

خواهر بهرام دهقانی‌تفتی، کشیش گلی فرانسیس دهقانی، همچنان به عنوان اسقف انگلیکن در انگلستان خدمت می‌کند. او با ارائه موعظه‌هایی به زبان فارسی تلاش می‌کند تا دسترسی کلیسا را در میان ایرانیان گسترش دهد. {۶}

-----------------------------------

1)     https://www.worldwatchmonitor.org/2016/11/bishops-wife-saved-husband-from-iranian-extremists-but-lost-her-only-son/
https://www.bbc.co.uk/programmes/articles/2nBZ0Dcv9Cxj0Js7wYZH9Kf/invitation-to-trust
2) قاسملو در تاریخ ۲۲ تیر ۱۳۶۸ ترور شد.
3) علاوه بر این، روابط عمومی سپاه انقلاب اسلامی اصفهان اتهامات علیه خانم وادل را این‌گونه توصیف کرد: «فعالیت‌های جاسوسی به‌گونه‌ای بود که تمام اخبار و اطلاعاتی که شبکه‌های جاسوسی اسرائیل، انگلستان و احتمالاً ایالات متحده به آن‌ها نیاز داشتند، از طریق کانال‌های ویژه‌ای ارسال می‌شد یا خود او اطلاعات را منتقل می‌کرد. او به کشورهای مختلف سفر می‌کرد و بر اساس اطلاعات ما، ارتباطی با رادیو بی‌بی‌سی داشت و همان‌طور که می‌دانیم، کلیسای اسقفی در شهرها محلی برای تجمع جاسوسان انگلیسی بود که تحت عناوین مختلف مانند کمک به نابینایان یا ساخت بیمارستان، شبکه جاسوسی را تقویت می‌کردند.»
4)     https://web.archive.org/web/20160303202232/http://mycaldron.com/wp-content/uploads/2011/09/nojeh-plot.pdf  
5) https://youtu.be/unDx4tWvIrk https://livingchurch.org/2019/03/05/iranian-christianity-expands/
 

تصحیح و یا تکمیل کنید