بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

سپهر اعظمی

درباره

سن: ۲۴
ملیت: ايران
مذهب: غيره
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۱۵ آذر ۱۴۰۱
محل دفن مشخص است: بله
محل: بیمارستان مدنی، کرج، استان البرز، ايران
نحوه کشته‌شدن: شلیک خودسرانه

ملاحظات

آقای اعظمی از وضعیت جامعه، از نا‌امیدی و اینکه دستش به جایی بند نمی‌شود شاکی بود.

اطلاعات در خصوص اعدام خودسرانه آقای سپهر اعظمی، فرزند محمدرضا اعظمی و فریده عالمی، از طریق مصاحبه بنیاد عبدالرحمن برومند با یکی از نزدیکان در دو زمان متفاوت او به دست آمده است. (۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ۲۹ شهریور ۱۴۰۳) خبر مربوط به اعدام خودسرانه  آقای اعظمی همچنین در گزارش نهادهای حقوق‌بشری و رسانه‌ها از جمله هرانا، مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران (۱۸ آذر ۱۴۰۱)، شبکه حقوق بشرکردستان، (۱۵ آذر و ۲۵ بهمن ۱۴۰۱) و سازمان حقوق بشری هنگاو، (۱۵ آذر ۱۴۰۱) منتشر شده است. برای تکمیل اطلاعات پرونده آقای اعظمی همچنین از خبرگزاری مهر (۲۲ شهریور ۱۳۹۷) و  وبسایت‌های سپیدار آنلاین (۲۱ بهمن ۱۴۰۰)، شبکه حقوق بشرکردستان (۲۵ بهمن ۱۴۰۱) و بخش فارسی رادیو بین‌المللی فرانسه (۱۵ آذر ۱۴۰۱)  استفاده شده است. 

آقای اعظمی روز ۲۵ اسفند ۱۳۷۷ در یک خانواده کُرد یارسان در تهران متولد شد. خانواده آقای اعظمی یک سال قبل از تولد او از شهرستان صحنه در استان کرمانشاه به تهران مهاجرت کرده بودند. او دوران تحصیلات ابتدایی تا دیپلم را در کرج تمام کرد. آقای اعظمی در ۷ سالگی در جریان سفری از تهران به مشهد دچار سانحه رانندگی شد و حدود ۱۰ در روز در کما بود و چندین‌ماه نیز در بیمارستان بستری شد. بعد از بهبودی به پیشنهاد معلمان مدرسه را از کلاس دوم شروع کرد که به گفته خانواده همین باعث شد پیشرفت تحصیلی او از پایه «ضعیف» باشد. آقای اعظمی از نوجوانی و همزمان با تحصیل در دبیرستان به شغل آرایشگری روی آورد و بعد از فارغ‌التحصیلی موفق به دریافت مدارک مربوطه در این حوزه شد و در سال ۱۴۰۱ موفق به گشایش یک مغازه آرایشگری در شهرستان «کمالشهر» کرج شد. مغازه آقای اعظمی در انتهای کوچه محل سکونت منزل مادرش واقع بود، جایی که به گفته نزدیکان چندان مشتری‌پذیر نبود و او به همین دلیل مجبور شد به شغل دیگری بیاندیشد و همزمان با آرایشگاه، عصرها در «یک شرکت نساجی» واقع در «شهرک بهارستان» نزدیکی قبرستان «بهشت سکینه» کرج نیز کار می‌کرد. (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان،‌ ۱۰ بهمن ۱۴۰۱)

آقای اعظمی به گفته یکی از نزدیکان «از وضعیت جامعه، از نا‌امیدی و اینکه دستش به جایی بند نمی‌شود شاکی بود.» او نیز مانند هر نوجوان دیگری در آن سن و سال از محدودیت‌هایی که در خانه و خانواده وجود دارد ناراضی بود. آقای اعظمی مسافرت را دوست داشت و به گفته نزدیکان، او بعد از مرگ ژینا(مهسا)امینی می‌خواست مدتی به مسافرت برود، اما «به علت شرایط حاکم بر جامعه» نهایتا از این تصمیم صرف نظر کرد. (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان،‌ ۱۰ بهمن ۱۴۰۱)

آقای اعظمی فرزند آخر یک خانواده ۵ نفره بود. او یک خواهر و یک برادر بزرگتر داشت. او در میان دوستانش به «بخشندگی» شهرت داشت و مرگش تاثیر عمیقی بر افرادی گذاشت که او به آنها در حد توان کمک مالی می‌کرد. آقای اعظمی دوستدار حیوانات و حامی آنها بود و پیش از مرگ از سگی به اسم «تدی» نگهداری می‌کرد و به طور معمول هم «هوای سگ‌های محله را داشت.»  (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان،‌ ۱۰ بهمن ۱۴۰۱)

آیین یاری و مردم یارسان

آیین یاری دین مردم یارسان و از آیین‌های رایج میان بخشی از مردم خاورمیانه است که اکثریت آنها ساکن ایران هستند. در ادبیات جمهوری اسلامی از این آیین با عناوینی مانند «علی‌اللهی»، «فرقه اهل حق» و در مواردی «شیطان‌پرست» یاد شده است. آیین یاری در قانون اساسی ایران رسمیتی ندارد و مردم یارسان در طول چهار دهه حاکمیت جمهوری اسلامی محتمل سرکوب‌های شدیدی شده‌اند. هرچند اکثریت پیروان آیین یاری در ایران همزمان عضوی از جامعه کُرد و عمدتا ساکن مناطقی در کرمانشاه هستند، اما آنها در برخی نقاط ترک‌نشین ایران هم زندگی می‌کنند. پاکی، راستی، نیستی و ردآ چهارپایه مسلک اهل حق است. «کلام سرانجام» از کتب مقدس آنان است و «جمخانه» محل عبادت و ذکر جمعی آنان است که در بیشتر مناطق با همراهی ساز تنبور انجام می‌شود. علاوه بر داشتن مناسک دینی متفاوت، از میان باورهای بنیادی مردم یارسان که آنها را از جوامع دینی پیرامونی خود متمایز می‌کند، می‌توان به اعتقاد به «حلول روح خداوند در جسم آدمی در دوره‌های مختلف و تحت شرایطی خاص و همچنین اعتقاد به تناسخ و گردش روح آدمی در کالبدهای متفاوت اشاره کرد.» (مصاحبه با بنیاد برومند، ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۰) پیروان آیین یاری در بخش‌هایی از استان‌های کردستان، ‌کرمانشاه، آذربایجان، زنجان، همدان و لرستان زندگی می‌کنند. پیروان آیین یاری در جمهوری اسلامی همواره متحمل شکلی از سرکوب، محدودیت، هتک حرمت و توهین عقیدتی شده‌اند. به روایت اسنادی که سازمان عفو بین‌الملل منتشر کرده، پیروان آیین یاری به بهانه مغایرت با «شرع و قانون» از احداث «جمخانه»های جدید منع شده‌اند. (عفو بین‌الملل) در سال‌های حاکمیت جمهوری اسلامی در شهری مانند صحنه که یکی از مراکز یارسان است، هیچ «جمخانه» جدیدی احداث نشده است. (مصاحبه بنیاد برومند، ۱۵ شهریور ۱۴۰۰) در تابستان سال ۱۳۹۲ چند عضو جامعه یارسان در اعتراض به این وضعیت اقدام به خودسوزی کردند. مردم یارسان چند بار از جمله مقابل مجلس ایران در اعتراض به این سیاست‌ها دست به تجمع‌های مسالمت‌آمیز زده‌اند (بی‌بی‌سی فارسی، ۵ مرداد و ۲۸ مهر ۱۳۹۲) 

مقامات ارشد حکومت ایران طی ۴۰ سال گذشته در کرمانشاه، از جمله مناطق محل سکونت یارسان تاکید کرده‌اند که معیار تعیین سیاست‌های آنها نسبت به یارسان، تفکرات آیت‌الله خمینی و آیت‌الله خامنه‌ای است. (خبرگزاری مهر،  ۲۷ بهمن ۱۳۹۳) نظر بنیانگذار و رهبر جمهوری اسلامی در مورد یارسان یا آنطور که فتوای مراجع تقلید شیعه گفته می‌شود «اهل حق» تفاوت بنیادینی با نظر آنها در مورد ادیان غیرابراهیمی ندارد. آیت‌الله خامنه‌ای در پاسخ به سوالی پیرامون «غذا خوردن» با پیروان آیین یاری و «حکم کفر» علیه آنها را به عدم انکار «توحيد و نبوت» و دیگر «ضروريات دين اسلام» از سوی پیروان این آیین مشروط کرده است. (وبسایت تابناک، ۲۷ مهر ۱۳۹۹) آیت‌الله مکارم شیرازی در مورد ازدواج با «اهل حق» گفته است: «آنها منکر ضروریات اسلامند، نماز و روزه هیچ کدام را قبول ندارند که ازدواج با آنها مطلقاً جایز نیست.» (وبسایت تابناک، ۲۷ مهر ۱۳۹۹)

سید نصرالدین حیدری، از رهبران یارسان در ملاقات با آیت‌الله خمینی و بعدها در نامه‌ای که تاریخ ۵ فروردین سال ۱۳۵۸ را بر پیشانی دارد از آیت‌الله خمینی خواست که «مذهب اهل حق» در قانون اساسی به عنوان یکی از اقلیت‌های مذهبی به رسمیت شناخته شود. او بر داشتن حق انتخاب نماینده در مجلس شورای ملی و شوراهای محلی «داشتن رای موثر در انتخاب مسئولین محلی تاکید کرد.

پیش‌زمینه اعتراضات سال ۱۴۰۱ژینا(مهسا) امینی

اعتراضات سراسری سال ۱۴۰۱ ایران از روز ۲۵ شهریور ماه، به دنبال انتشار خبر مرگ ژینا(مهسا) امینی، دختر ۲۲ ساله اهل کردستان آغاز شد. ژینا(مهسا) امینی امینی که در ۲۲ شهریور ماه توسط پلیس امنیت اخلاقی موسوم به گشت ارشاد در تهران بازداشت شده بود، چند ساعت بعد از بازداشت توسط ماموران پلیس در حالی که به مرگ مغزی دچار شده بود به بیمارستان منتقل شد. انتشار خبر مرگ این دختر جوان، و خشم مردم از گشت ارشاد و حجاب اجباری و همچنین اظهارات گمراه کننده مسئولان در مورد علت مرگ ژینا(مهسا)‌ امینی و   مصونیت ماموران از مجازات به اعتراضات سراسری منجر شد. این اعتراضات که ابتدا در فضای مجازی آغاز شد، با تجمع اعتراضی در مقابل بیمارستان کسری و سپس در شهر سقز(استان کردستان)، محل دفن خانم امینی، ادامه یافت.  شعار «زن، زندگی، آزادی» که اولین بار در مراسم تدفین خانم امینی سرداده شد، ضمن استقبال گسترده‌ از سوی جوانان، فورا به محوری ترین شعار این اعتراضات تبدیل گشت. اعتراضات با به آتش کشیدن روسری‌ها و فریاد شعار «زن، زندگی، آزادی» توسط زنان و دختران آغاز شد، اما خیلی زود به مطالبه سرنگونی جمهوری اسلامی تغییر یافت.  

گستردگی و تداوم از ویژگی ها بارز این اعتراضات بود، به طوری حتی اقدامات اولیه حاکمیت مانند جمع آوری خودروهای گشت ارشاد و دستگیری پیشگیرانه بسیاری از روزنامه نگاران و فعالان مدنی نیز نتوانست مانع از تداوم آن شوند. دامنه اعتراضات تا اواسط آذر ماه آن سال به ۱۶۴ شهر و شهرستان(حتی شهرهایی که پیش‌تر سابقه‌ی اعتراضی نداشتند) و ۱۵۰ دانشگاه و دبیرستان تسری یافت و اقشار مختلف از جمله دانشگاهیان، دانش آموزان دبیرستانی و همچنین گروه‌های صنفی مانند کارکنان صنعت نفت، تجار بازار تهران و برخی دیگر از شهرها، آموزگاران، وکلای دادگستری(که تا تاریخ ۱۲ بهمن ماه ۱۴۰۱ ، دست کم ۴۹ تن از آنان بازداشت شدند)، هنرمندان، ورزشکاران و پزشکان به این اعتراضات پیوستند که به بازداشت شماری از آنها منجر شد.

سرانجام حکومت با اعمال خشونت شدید و اقدامات سرکوبگرانه از جمله بازداشت‌های گسترده، قطع شبکه تلفن همراه و اینترنت و با توسل به نیروهای سرکوب مجهز به انواع سلاح از جمله گاز اشک آور، تفنگ ساچمه‌ای، تپانچه و سلاح‌های جنگی توانست این اعتراضات را که کمابیش تا پایان دی ماه نیز در جریان بود، سرکوب کند. 

هرچند اقدامات سرکوبگرانه حاکمیت مانند سانسور، ارعاب و تهدید بازماندگان قربانیان این اعتراضات چالش های جدی در امر ثبت و جمع‌آوری اسناد و مدارک پیرامون قربانیان و ابعاد جنایات صورت گرفته ایجاد کرد، اما گزارشات بسیاری حاکی از آن است که نیروهای سرکوب سر و سینه معترضان را هدف قرار داده و از فاصله نزدیک و یا از پشت سر به معترضان شلیک کردند. همچنین شلیک گلوله‌های ساچمه‌ای و پینت بال باعث آسیب های چشمی و نابینایی صدها تن از معترضان شد و حتی بنا به برخی گزارش‌ها در مواردی اندام تناسلی زنان هدف قرار داده شد.

یکی از خونین‌ترین سرکوب های صورت گرفته در تاریخ  ۸ مهر ماه ۱۴۰۱ در شهر زاهدان واقع در استان سیستان و بلوچستان و پس از پایان نماز جمعه به وقوع پیوست. نیروهای امنیتی در آن روز به نمازگزاران داخل مصلی محل نماز شهروندان اهل سنت و معترضان در خارج از مسجد تیراندازی کردند. آمار تلفات آن روز که به «جمعه خونین» شهرت یافت به بیش از ۹۰ نفر رسید. همچنین گزارش شده است بسیاری از معترضان زخمی از بیم بازداشت به بیمارستان مراجعه نکردند زیرا نیروهای امنیتی بسیاری از معترضان زخمی را  پس از مراجعه به بیمارستان دستگیر می کردند.

هرانا، خبرگزاری فعالان حقوق بشر تا روز ۱۲ بهمن ماه ۱۴۰۱، در سراسر کشور ۱۲۶۲ مورد تجمع اعتراضی در سراسر کشور را ثبت و ۵۲۷ مورد تلفات مرگ شامل معترضان و رهگذران را گزارش داد که ۷۱ تن از آنان را کودکان تشکیل می‌دادند. همچنین از میان آمار لااقل ۲۲۰۰۰ تن بازداشتی (که شماری از  آنها در هنگام بازداشت زخمی بودند)، تعداد ۷۶۶  به جرایم مختلف محکوم شده و  بیش از ۱۰۰ نفر از آنها در معرض خطر اعدام قرار داشتند. چهار نفر از معترضان نیز در آذر و دی ماه ۱۴۰۱، بدون رعایت معیارهای حداقلی دادرسی عادلانه، اعدام شدند. 

به ادعای مقامات حکومتی ۷۰ نفر از نیروهای حکومتی نیز در جریان این اعتراضات جان باختند. اگرچه بنا به گزارشات موثق رسیده از برخی از خانواده‌های معترضان کشته شده، مقامات حکومتی با فشار یا تطمیع از آنها خواسته‌اند که هویت عزیزان خود را به دروغ در زمره نیروهای حکومتی به ثبت برسانند. 

منابع مختلف شامل گروه‌های حقوق بشری و رسانه‌ها، موارد متعددی از ضرب و شتم، شکنجه (جهت اجبار افراد به اعتراف) و تجاوز جنسی به بازداشت‌شدگان را گزارش کرده‌اند. بنا به این گزارشات افراد بازداشت شده در خلال بازجویی و محاکمه از دسترسی به وکیل محروم بوده و از اعترافات تحت فشار و شکنجه آنها در دادگاه به عنوان ادله اثبات جرم، استفاده شده بود.

در اعتراض مذکور، حمایت عمومی و همبستگی جامعه جهانی نیز بی‌سابقه بوده است. ( به طوری هشتگ #مهساامینی به زبان‌های فارسی و انگلیسی رکورد‌های جهانی را شکست).در تاریخ ۳ آذر ماه ۱۴۰۱، شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد قطعنامه‌ای تصویب کرد و طی آن خواستار تشکیل یک کمیسیون حقیقت یاب برای رسیدگی جامع و مستقل در خصوص نقض حقوق بشر صورت گرفته از سوی جمهوری اسلامی از زمان آغاز این اعتراضات بالاخص پیرامون نقض حقوق زنان و کودکان شد.

اعدام خودسرانه سپهر اعظمی

 آقای اعظمی روز ۱۲ آبان ۱۴۰۱ پس از برگزاری مراسم چهلم «حدیث نجفی»، از جانباختگان اعتراضات مرتبط به مهسا-ژینا امینی، در گورستان «بهشت سکینه»، در «خیابان ظفر ۱۴» کمالشهر از فاصله نزدیک هدف تیراندازی نیروهای نظامی-امنیتی قرار گرفت و مجروح شد. (شبکه حقوق بشرکردستان،‌ ۱۵ آذر ۱۴۰۱)  ماموران به او با شاتگان و از فاصله‌ای بسیار نزدیک، از روبرو و از ناحیه صورت و سمت چپِ سینه نزدیک به قلب مورد تیراندازی کردند. (مصاحبه با یکی از نزدیکان،‌ ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، هنگاو، ۱۵ آذر ۱۴۰۱) آقای اعظمی ابتدا از سوی یک شاهد عینی با خودروی پژو ۲۰۶ به «بیمارستان کوثر» منتقل شد اما این بیمارستان از پذیرش او خودداری کرد. او سرانجام در «بیمارستان مدنی کرج»، جایی که در آن برخی محبوسان زندان‌های استان البرز و تعدادی از زخمی‌شدگان اعتراضات وقت هم نگهداری می‌شدند، پذیرش شد و به مدت حدود ۳۳ روز در بخش مراقبت‌های ویژه این بیمارستان تحت مداوا قرار گرفت. (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان،‌ ۱۰ بهمن ۱۴۰۱) 

به گفته یکی از نزدیکان آقای اعظمی، او همان روز حوالی ساعت یک بعدازظهر از طریق تلفن همراه و طی پیغامی به یکی از اعضای خانواده، آنها را از شلوغی و درگیری‌های جاری میان ماموران و معترضان در شهر مطلع کرده بود.  آقای اعظمی آن روز قصدی برای شرکت در اعتراضات مربوط به مراسم چهل حدیث نجفی نداشت، مثل هر روز دیگری از خانه بیرون رفت و قصد داشت برای ثبت نام جهت دریافت خودروی دولتی، به کارخانه ایران خودرو برود، اما در راه با خیل معترضان پریشانی مواجه شد که از یک منطقه بیابانی در حال فرار به سوی خیابانی بودند که آقای اعظمی در آن حضور داشت. شاهدان عینی به خانواده گفتند که هنگام فرار معترضان آقای اعظمی از سرعت حرکت خود نکاسته و در لحظه‌ای که برگشته اوضاع را از پشت سرش بسنجد مورد اصابت گلوله قرار گرفت. (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان،‌ ۱۰ بهمن ۱۴۰۱) اسکن‌های جمجمه و مدارک پزشکی نشان می‌دهد که چندین گلوله ساچمه‌ای به سر و صورت آقای اعظمی اصابت کرده است. (آرشیو اسناد بنیاد برومند) 

آقای اعظمی روز سەشنبه ١۵ آذر ۱۴۰۱ بعد از حدود یک ماه نگهداری و مداوا، بر اثر شدت جراحات در بیمارستان مدنی کرج درگذشت. به گفته یکی از نزدیکان، خبر جان‌باختن او از سوی مسئولان بیمارستان به صورت تلفنی به خانواده اعلام شد. نهادهای حکومتی خانواده او را تهدید کردند «که اگر خبر جان‌باختن فرزندشان را رسانه‌ای کنند، از برگزاری مراسم خاکسپاری و ختم جلوگیری به عمل خواهند آورد.» آنها همچنین در هشدار دیگری به خانواده برای جلوگیری از برگزاری مراسم چهلم گفتند: «سپهر در چهلم حدیث نجفی کشته شد. آیا شما هم دوست دارید در این قضیه دو سه نفر دیگر مثل سپهر کشته شوند؟» (هنگاو، ۱۵ آذر ۱۴۰۱، مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان،‌ ۱۰ بهمن ۱۴۰۱) 

در جواز دفن آقای اعظمی که روز ۱۵ شهریور ۱۴۰۱ منتشر شده، دلیل مرگ او «اصابت اجسام پرتابه‌ای (ساچمه‌ای) به سر و گردن» عنوان شد. در گواهی فوت نیز که روز ۱۷ شهریور ۱۴۰۱ صادر شد، از «برخورد اجسام تیز یا سخت و اصابت گلوله» به عنوان دلیل مرگ یاد شد. (آرشیو اسناد بنیاد برومند)

آقای اعظمی در زمان قتل، ۲۴ ساله بود. 

پیکر آقای اعظمی سرانجام  روز ۱۶ آذر ۱۴۰۱ در شرایطی غیرعادی و از قبل اعلام نشده از سوی نیروهای حکومتی، و برخلاف نظر خانواده در قبرستان «بهشت رقیه» کمال‌شهر به خاک سپرده شد. (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان،‌ ۱۰ بهمن ۱۴۰۱) 

طبق ویدیوهای منتشر شده از مراسم چهلم آقای اعظمی، شماری از اعضای خانواده و فامیل بر مزار او طبق سنت‌های دین یارسان تنبورنوازی و کلام‌خانی می‌کنند.  

واکنش مسئولان

مسئولان حکومت ایران به صورت رسمی و به طور مشخص به قتل آقای سپهر اعظمی واکنشی نشان نداده‌اند اما به گفته یکی از نزدیکان، ایجاد محدودیت برای خانواده از همان نخستین روزهای بستری‌شدن فرزندشان در «بیمارستان مدنی» آغاز شد. این بیمارستان در روزهای بستری‌شدن آقای اعظمی حال و حوای امنیتی داشت و ماموران حراست به پرستاران گفته بودند که هر زمان به هوش آمد بلافاصله باید موضوع را به آنها اطلاع دهند. (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان،‌ ۱۰ بهمن ۱۴۰۱) 

اما محدودیت‌های اصلی از زمان درگذشت آقای اعظمی شروع شدند. ماموران امنیتی در «شهرداری چهارباغ شهرستان ساوجبلاغ» همان ابتدا دفن جسد آقای اعظمی در قبرستان‌های «بهشت سکینه» و «چهارباغ» ممنوع کرد و به خانواده گفت یا باید به شهرستان صحنه،‌ زادگاه خانوادگی برده شود یا در قبرستان شهرستان اشتهارد در نزدیکی کرج دفن شود. خانواده نهایتا تصمیم گرفتند که او را به شهرستان ببرند اما روز بعد که برای تحویل جسد مراجعه کردند مسئولان امنیتی شهرداری اجازه انتقال جسد به شهرستان را هم سلب و «قبرستان بهشت رقیه» را در نزدیکی کرج به عنوان تنها گزینه برای دفن جسد مقابل خانواده گذاشتند. (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان،‌ ۱۰ بهمن ۱۴۰۱) 

پیکر آقای اعظمی نهایتا روز ۱۶ آذر ۱۴۰۱ با حضور محدود حدود ۱۰ عضو خانواده و تحت تدابیر شدید امنیتی در قبرستان بهشت رقیه شهرستان ساوجبلاغ به خاک سپرده شد. نهادهای امنیتی پیش از خاکسپاری، از برخی اعضای خانواده و بستگان آقای اعظمی به صورت مکتوب تعهد گرفته و آنها را از هرگونه سخنرانی و تصویربرداری منع کردند. مراسم خاکسپاری آقای اعظمی با حضور دست کم چهار مامور لباس شخصی مسلح برگزار و پیکر او در چنین شرایطی طبق مناسک دین یارسان به خاک سپرده شد. خانواده به روحانی حکومتی اجازه اقامه «نماز میت» را ندادند. (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان،‌ ۱۰ بهمن ۱۴۰۱)

در روزهای منتهی به مراسم چهلم آقای اعظمی، ماموران امنیتی بار دیگر اعضای خانواده را احضار و از آنها تعهد گرفتند این مراسم در روز جمعه برگزار نشود. با توجه به موافقت اولیه ماموران با این مراسم، خانواده از اعضای فامیل دعوت کردند و پذیرفتند که مراسم را همزمان با چهلم واقعی آقای اعظمی یعنی در روز یکشنبه برگزار کنند. با وجود همزمانی با روزهای کاری هفته و بارش سنگین برف، حدود ۸۰ نفر از اعضای فامیل در این مراسم شرکت کردند. (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان،‌ ۱۰ بهمن ۱۴۰۱) 

مراسم خاکسپاری آقای اعظمی با حضور دست کم چهار مامور لباس شخصی مسلح برگزار و پیکر او در چنین شرایطی طبق مناسک دین یارسان به خاک سپرده شد. خانواده به روحانی حکومتی اجازه اقامه «نماز میت» را ندادند.

واکنش خانواده

پدر آقای اعظمی هنگام مراجعه به اداره آگاهی برای پیگیری مراسم خاکسپاری، به پیشنهاد یکی از ماموران که معتقد بود «قتلی صورت گرفته» همانجا کتبا شکایت کرده بود. این شکایت بعدا در دادگاه انقلاب کرج ثبت شد. (مصاحبه با یکی از نزدیکان، ۲۹ شهریور ۱۴۰۳) به گفته آن مامور اداره آگاهی با توجه به اینکه آقای اعظمی نه در قبرستان «بهشت سکینه» بلکه در خیابان ظفر ۱۴ مورد هدف قرار گرفته پرونده او مشمول «قتل» و قابل پیگیری است. اما هنگام نوشتن و ثبت شکایت،‌ مامور دیگری او را منصرف کرده و گفته بود «فعلا پیگیری نکنید و بگذارید نهادهای مربوطه تحقیقات خودشان را انجام بدهند. نتیجه را به شما اطلاع می‌دهند.» (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان،‌ ۱۰ بهمن ۱۴۰۱)

خانم فریده عالمی، مادر آقای اعظمی هم در حاشیه مراسم چهلم به ماموران حاضر در محل گفته بود: «از شما چیزی نمی‌خواهم جز معرفی آقایی که فرزند من را - که قصد هیچ کاری نداشته - مورد هدف قرار داد و کشت. او نه ارتباطی به آن مراسم داشت و نه شعاری سر داده بود.» ماموران گفته بودند: «اینطوری نیست که هر بی‌گناهی را در خیابان بزنند. اگر فرزند شما بی‌گناه بوده که باید جواب پس بدهند.» خانم عالمی گفته بود  شما می‌دانید چه کسی است،‌ تنها خواسته من این است که این آدم را بهم معرفی کنید.» ماموران گفته بودند: «تحقیق می‌کنیم و باهاتون تماس می‌گیرم.» (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان،‌ ۱۰ بهمن ۱۴۰۱) 

به گفته یکی از نزدیکان، در خلال پیگیری‌های خانواده، یکی از قضات به آنها گفته بود: «من کاری به بقیه ندارم قاتل پسر شما رو پیدا می‌کنم.» با این حال در یکی از جلسات دادگاه همین قاضی گفته بود: «شرمنده‌ام تموم تلاشم‌و کردم نتونستم پیداش کنم.» در نهایت نیز دادگاه بدوی دادسرای انقلاب کرج،  با شرح وقایع آن روز، قتل آقای اعظمی را «غیر عمد» اعلام کرد. به گفته یکی از نزدیکان خانواده به این رای اعتراض کرد اما تا کنون به این اعتراض رسیدگی نشده و پرونده همچنان در دادگاه انقلاب کرج باز است  (مصاحبه با یکی از نزدیکان، ۲۹ شهریور ۱۴۰۳)

تاثیر بر خانواده 

قتل آقای سپهر اعظمی بر زندگی بستگان او تاثیر گذاشت. انتقال ناگهانی خانواده به قبرستان و فشار ماموران امنیتی برای برگزاری سریع مراسم خاکسپاری و محدودیت حضور افراد، تجربه خاکسپاری را به یک خاطره بسیار بد برای خانواده تبدیل کرد. به گفته نزدیکان «همه در شرایط سوگواری و شوک به سر و صورت خودشان چنگ می زدند اما کسی نبود که دست کسی را بگیرد. همه عزادار بودند. وقتی شاهدان خاکسپاری به خانه برگشتند همکی تا مرز دیوانگی پیش رفته بودند.» محرومیت خانواده از حق انتخاب محل دفن فرزندشان به ویژه بر خانم فریده عالمی، مادر آقای اعظمی تاثیرات منفی برجای گذاشت. آقای اعظمی بر خلاف خواست خانواده در قبرستانی نسبتا دور از محل زندگی خانواده دفن شده است. به گفته نزدیکان‌» «قبرستانی شبیه به یک بیابان برهوت. چهار نفر دیگر را در همان قسمتی که سپهر اعظمی دفن کرده اند تا کمی آباد شود. در این قبرستان روی هم‌رفته حدود ۲۰۰ نفر دفن شده اند.» (مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان،‌ ۱۰ بهمن ۱۴۰۱) 

تصحیح و یا تکمیل کنید