بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

شیدرخ امیر‌کیا بقا

درباره

سن: ۴۷
ملیت: ايران
مذهب: بهائی
وضعیت تأهل: متاهل

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۱۴ دی ۱۳۶۰
محل: زندان اوين، تهران، استان تهران، ايران
نحوه کشته‌شدن: تيرباران
اتهامات: جرايم مذهبی

ملاحظات

خبر و اطلاعات درباره اعدام خانم شیدرخ امیر‌کیا بقا از مصاحبه دختر ایشان با بنیاد عبدالرحمن برومند بدست آمده، و مدارکی از جمله نامه سرگشاده‌ای که ایشان در بهمن ۱۳۸۷ منتشر کرده (منوشید بقا، ۴ شهریور ۱۴۰۰). اطلاعات تکمیلی درباره اعدام او از دنیای بهایی، جلد ۱۸، ایران وایر، و وبسایت خانه اسناد بهایی ستیزی در ایران بدست آمده. زمانی‌که بیت‌العدل اعظم در۱۷ دی ۱۳۶۰(ماهنامه آمریکن بهایی، بهمن ۱۳۶۰) اعلام کردند که خانم شیدرخ امیر کیا بقا اعدام شده، دولت ایران در ابتدا این خبر را نفی کرد. سپس در۳۰ دی ۱۳۶۰، در یک مصاحبه مطبوعاتی با شرکت آیت‌الله محمدی گیلانی (رئیس دادگاه انقلاب اسلامی مرکزی) و اسدالله لاجوردی (دادستان انقلابی) این خبر تایید شد (کیهان ۳۰ دی ۱۳۶۰).

خانم امیرکیا بقا یکی از ۲۰۶ تن بهایی ایرانی است که نامشان در گزارش ۱۳۷۸ جامعه بین المللی بهایی ذکر شده. این گزارش شرح آزار و اذیت اعضای جامعه بهایی در جمهوری اسلامی ایران است و نام بهاییانی که از سال ۱۳۵۷ به بعد کشته شده اند در آنجا برده شده. اطلاعات تکمیلی از جلدهای مختلف "دنیای بهایی" جمع آوری شده. برای مثال، به جلد ۱۹، ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۵، حیفا ۱۳۷۳، مراجعه کنید.

خانم امیر کیا بقا، فرزند روح‌الله میثاقیان و روحیه اقراری، ازدواج کرده و دارای سه  فرزند بود (دنیای بهایی، جلد ۱۸). او تحصیل کرده بود، هنرمند بود و بهایی معتقدی بود. او اولین کسی بود که مناجات بهایی را با صوت خوانده و ضبط کرده بود. از این اجرا در بسیاری از کنفرانس‌ها جلسات بهایی استفاده می‌شد. او مدتی در تلویزیون برنامه آموزش آشپزی و خانه داری اجرا می‌کرد. در زمان انقلاب ۱۳۵۸، خانم امیرکیا بقا برای مراسم ازدواج دخترش به آمریکا رفته بود. در آن زمان خانواده می‌خواستند به ایران باز نگردد. از آنجایی که عضو فعال جامعه بهایی تهران بود، نگران ایمنی او بودند. ولی او خواهش آنان را نادیده گرفت و گفت «احساس می‌کنم در ایران به من احتیاج هست. باید برگردم و هر کاری از دستم بر میآید بکنم. نگران عواقبش نیستم.» (دنیای بهایی، جلد ۱۸).

دخترش می‌گوید خانم امیرکیا بقا همیشه به فرزندانش می‌گفت که مهربان باشند و به انسانیت خدمت کنند. او معتقد به عدالت و حقیقت بود و حاضر نشده بود عقایدش را تغییر دهد یا کتمان کند (نامه سرگشاده، بهمن ۱۳۸۷).  خانم امیرکیا بقا تا زمان اعدام بر عقاید مذهبیش ثابت ماند و تاثیر بزرگی بر هم بندانش و بر کسانی که بیرون زندان بودند گذاشت.

وضعیت بهائیان در جمهوری اسلامی 

جمهوری اسلامی جامعه بهائیان ایران را (که با حدود سیصد هزار عضو در سال ۱٣۵٧، [۱] یکی از پر‌شمارترین اقلیت‌های مذهبی کشور است) به صورت مداوم و سیستماتیک تحت آزار و سرکوب قرار داده و بهائیان را از اساسی‌ترین حقوق بشر محرومشان کرده است. قانون اساسی دین بهائی را به رسمیت نمی‌شناسد و مقامات کشور، این دین را الحادی تلقی می‌کنند. در نتیجه بهائیان از حقوق رسمی یک اقلیت مذهبی برخوردار نیستند. آنها نمی‌توانند مذهب‌شان را آشکار کنند و یا مراسم مذهبی خود را به جا آورند. آنان از هرگونه فعالیت در عرصه عمومی منع شده‌ و حقوق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی‌شان به طور مدام نقض می‌شود بهائیان از حق تحصیل و به ویژه تحصیلات عالی و حق اشتغال در ادارات دولتی یا وابسته به دولت محرومند. آنها حتی برای تصاحب و مدیریت مشاغل آزاد هم امنیت ندارند و در موارد بسیاری محل کسب و کار آنها یا مورد هجوم افراد و گروه‌های وابسته به دولت قرارمی‌گیرند یا اینکه به خاطر امتناع از کار در روزهای مقدس دینی از سوی دولت پلمپ می‌شوند. حکومت ایران بهائیان را به طور مداوم و به بهانه‌های واهی بازداشت می‌کنند. [۲] 

 بهائی‌ستیزی در ایران محدود به دوران حکومت جمهوری اسلامی نیست اما در دوران این حکومت شدت گرفت و نهادینه شد. در آستانه انقلاب نیز طرفداران آیت‌الله خمینی به منازل و محل‌های کسب و کار حمله می‌کردند و در برخی موارد به قتل  بهائیان دست زدند.

آیت‌اللّه خمینی در آستانه بازگشت از فرانسه به ایران  در پاسخ به پرسشی درباره‌ی آزادی سیاسی یا دینی بهائیان تحت حاکمیت دولت اسلامی چنین گفت: «آنها یک حزب سیاسی هستند؛ مضرّند. مقبول نخواهند بود». مصاحبه‌کننده سوال دیگری کرد: «آیا برای انجام شعائر دینی خود آزادی خواهند داشت؟» آیت‌اللّه جواب داد: «نه». خمینی پیشتر هم در سخنرانی‌های جداگانه‌ای از «خطر بهائیان برای رژیم شاه، اسلام، وحدت ملی، و امنیت ملی سخن می‌گفت.» (وبسایت آسو، ۱۴ مهر ۱۳۹۴) 

محفل ملی بهائیان بعد از انقلاب اسلامی

 در ساختار جامعه بهائی، نهاد «محفل روحانی ملی» هیئتی متشکل از نه نفر است که سالانه با رأی بهائیان بزرگسال در هر کشور انتخاب می‌شود. این نهاد به امورات و مشکلات جامعۀ بهائی در سطح ملی رسیدگی می‌کند. «محفل روحانی ملی» مسئولیت هدایت، هماهنگی و تحرک بخشیدن به فعالیت‌های محفل‌های روحانی محلی هر کشور و ارتباط با بیت‌العدل اعظم (شورای بین‌المللی آیین بهائی)، عالی‌ترین مقام تصمیم‌گیری جامعه بهاییان جهان، را بر عهده دارد.

در سال‌های ۵۹ و ۶۰ محافل اول، دوم و سوم ملی و محافل محلی بهائی از جمله در شهرهای تهران، یزد، همدان و تبریز، به شدت سرکوب و اکثریت اعضای آن‌ها اعدام شدند. محفل ملی سوم بهائیان در «آخرین پیام محفل روحانی ملی ایران به یاران آن سامان» به پیروی از اصل اطاعت از حکومت، تشکیلات بهائی را تعطیل اعلام کرد و همزمان با ارسال نامه‌ای سرگشاده که برای دو هزار نفر از افراد سرشناس و عالی رتبه‌ حکومت فرستاده شده بود درخواست کرد تا به دستگیری، زندان، شکنجه، اعدام و ظلم به بهائیان پایان دهند. (بی‌بی‌سی فارسی، ۱۹ مهر ۱۳۹۴) 

مقامات قضایی جمهوری اسلامی، اعدام‌ها و سرکوب اعضای محافل ملی را توجیه کرده‌اند. آیت‌الله خمینی طی یک سخنرانی در ٧ خرداد ١٣٦١ گفته است: «بهائی‌ها یک مذهب نیستند، یک حزب هستند، یک حزب که در سابق انگلستان پشتیبانی آنها را می‌کرد و حالا هم آمریکا دارد پشتیبانی می‌کند. اینها هم جاسوس هستند.» (صحیفه نور، جلد ۱۷، ۷ خرداد ۱۳۶۱)

بهائیان در برابر اتهام رابطه با کشورهایی مانند اسرائیل با تکیه بر «اصل مذهبی «ضرورت دوری از سیاست»، چنین اتهاماتی را رد می‌کنند. آنها می‌گویند روابط مذهبی حد و مرزی ندارد و «به هیچ وجه محفل بهائیان ایران علیه جمهوری اسلامی کاری و اقدامی نکرده است.» ( وبسایت آسو، ۱۸ مرداد ۱۳۹۴)

باید یادآوری کرد که بیت‌العدل اعظم زمانی در حیفا تاسیس شده که هنوز کشوری به نام اسرائیل تشکیل نشده است. پایه‌گذاران دیانت بهائی و به ویژه بهاءالله در اواخر قرن ۱۹ تحت فشار و سرکوب ناچار به ترک ایران و روی آوردن به ترکیه و عراق شدند.

بهاءالله در دوران اقامت در امپراتوری عثمانی هم از سرکوب در امان نماند. او مدتی در ترکیه کنونی زندانی بود و در سال ۱۹۰۸ میلادی از زندان آزاد شد. بهاءالله  در سال ۱۹۰۹ میلادی جسد سید علی محمد باب را که در سال ۱۸۵۰ میلادی در ایران اعدام شده بود، به بیت‌العدل منتقل کرد. بهاءالله به عنوان رهبر وقت بهائیان کمی قبل از جنگ جهانی اول در حیفا، شهری که بیت‌العدل در آن واقع شده، مستقر شد و به رسیدگی به مشکلات و امورات جامعه بهائی پرداخت. جامعه بهائی بعد از جنگ جهانی اول، زمانی که فلسطین تحت قیمومیت انگلستان بود،  در حیفا از سرکوب محفوظ ماند. (تحقیقات بنیاد برومند)

دستگیری و بازداشت

در روز ۱۱ آبان ۱۳۶۰، ماموران کمیته مبارزه با مواد مخدر تهران، در پی شکایتی در خصوص فعالیت‌های یکی از ساکنین، وارد ساختمانی شدند که همسر خانم امیرکیا آنرا مدیریت می‌کرد (دنیای بهایی، جلد ۱۸). یک خانم بهایی بنام خانم جمشیدی، که در آن ساختمان زندگی می‌کرد، به همسر خانم امیر کیا بقا تلفن زد و به او اطلاع داد که مأموران آمده‌اند. خطوط تلفنی این ساختمان تحت شنود مأموران بود، و وقتی این صحبت را شنیدند، به خانم جمشیدی گفتند آنها را به منزل خانم امیرکیا و همسرش ببرد (ایران وایر). در همان موقع، شش نفر از اعضای محفل روحانی بهائیان تهران در منزل خانم امیرکیا جلسه داشتند. وقتی مأموران به آنجا رسیدند و به ایشان اجازه ورود داده نشد، چند بار به در منزل تیراندازی کردند (ایران وایر). سپس بدون مجوز قانونی وارد منزل شدند و همه جا را گشتند. در این مدت، افرادی که آنجا بودند را وادار کردند روی زمین دراز بکشند. خانم امیر کیا بقا، همسرش، خانم جمشیدی (بهمراه همسر و پسرشان)، و شش نفر اعضای محفل محلی بازداشت شدند، و به کلانتری محل منتقل شدند. خانم امیرکیا بقا و اعضای محفل ابتدا به بازداشتگاه دادگاه مواد مخدر در خیابان پل رومی و سپس به زندان اوین منتقل شدند و ۵۲ روز در آنجا محبوس بودند.

در زمان حبس، به خانم امیر کیا بقا توهین کردند، او را کتک زده و شکنجه کردند، و تمام مدت به او فشار می آوردند که از دینش برگردد تا آزادش کنند (ایران وایر، نقل قول از هم بندان). یک هم بند اوبا نام قید نشده، که در بند ۴ زندان اوین با هم بودند، گزارش داده که خانم امیر کیا بقا را چند روز در زندان انفرادی نگاه داشتند و هر روز در زمان بازجویی او را کتک می‌زدنند (مصاحبه بنیاد، ۴ شهریور ۱۴۰۰).  یک بار، او را به پشت بام زندان اوین بردند، آب سرد رویش ریختند، وساعت‌ها در سرمای یخبندان نگاهش داشتند که باعث بیماری ذات‌الریه و دردهای شدید بدنی شد (ایران وایر، از قول دختر هم بند)

یک بار توانست برای مدت کوتاهی با خواهرش تلفنی صحبت کند و در این مکالمه تأکید کرد که هیچ کوششی برای آزادی او نکنند (مصاحبه بنیاد، ۴ شهریور ۱۴۰۰). 

دادگاه

تاریخ دادگاه اول خانم امیر کیا بقا همراه با اعضای محفل روحانی تهران در روز۵ دی ۱۳۶۰ مقرر شده بود. او را چشم بسته از بخش زنان به دادستانی بردند. ولی چون دو نفر از اعضای محفل حاضر نبودند، دادگاه به تعویق افتاد (ایران وایر، نقل قول از هم بندشان). در روز ۱۲ دی، خانم امیرکیا بقا و شش نفر اعضای محفل را دوباره به دادستانی بردند تا توسط حاکم شرع حجت‌الاسلام فهیم کرمانی محاکمه شوند. محاکمه پشت درهای بسته انجام گرفت و متهمین اجازه نداشتند وکیل مدافع داشته باشند.  

اتهامات

اتهامات علیه خانم امیرکیا بقا و سایر متهمین «جاسوسی برای اسراییل و متحدانش» بود (نقل از مصاحبه مطبوعاتی دادستان کل آیت‌الله محمدی گیلانی، کیهان ۳۰ دی ۱۳۶۰).

اطلاع دیگری درباره اتهامات علیه خانم امیرکیا بقا در دست نیست. از آنجا که جامعه بین‌المللی همواره آزار و سرکوب پیروان بهائیت، این اقلیت مذهبی غیر سیاسی (آرام) را بالاجماع محکوم‌‌ می‌نماید، مقامات ایران کمتر اذعان‌‌ می‌کنند به این که بهائیان  را به لحاظ اعتقاداتشان مجازات‌‌ می‌نمایند. مقامات قضایی عمدتاً اتهاماتی نظیر «فعالیت‌های ضدانقلابی»، «پشتیبانی از رژیم سابق»، «جاسوسی برای صهیونیسم» و یا «فعالیت در ارتباط با فحشا، زنا، و فساد اخلاقی» به بهائیان وارد‌‌ می‌کنند.

 مدارک و شواهد

در گزارش این اعدام نشانی از مدارک ارائه شده توسط دادستان نیست. 

دفاعیات

خانم امیر کیا بقا هیچکدام از اتهامات وارده را نپذیرفت (ایران وایر، نقل از هم بندش، عنایت خدا سفیدوش). از جزئیات دفاعیات او اطلاعی در دست نیست. 

 نمایندگان جامعه بهائی تاکید می‌کنند اعضای آن تنها به خاطر اعتقاداتشان مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند. این نمایندگان، اتهاماتی از قبیل فعالیت سیاسی ضد انقلابی یا جاسوسی که همواره در دادگاه‌های ایران به بهائیان وارد می‌‌شود را تکذیب کرده و یادآوری می‌‌کنند که اصول اساسی دینشان، وفاداری به حکومت و فرمانبرداری از آن را تکلیف شمرده و آ‌‌نها را از هرگونه دخالت در امور سیاسی منع می‌‌نماید. این منابع اضافه می‌کنند که جاسوسی برای اسرائیل نیز اتهامی بی‌اساس است  که مبنای آن صرفاً استقرار مرکز جهانی بهائیان در اسرائیل است و خاطرنشان می‌سازند که این مرکز در اواخر قرن نوزدهم میلادی، یعنی سال‌ها قبل از تأسیس کشور اسرائیل در کوه کرمل دایر شده است.

 حکم

در روز ۱۲ دی، خانم امیر کیا بقا به اعدام و مصادره املاک محکوم شد (ایران وایر). به نقل از یک هم بند، در روز ۱۳ دی ۱۳۶۰، هنگام نهار، توسط بلندگوی زندان، به خانم امیر کیا بقا گفتند که وسایلش را جمع کند و به اداره زندان برود (مصاحبه بنیاد برومند، ۴ شهریور ۱۴۰۰).  در سحرگاه ۱۴ دی ۱۳۶۰، او را بهمراه خانم دیگری در زیرزمین زندان اوین بضرب گلوله کشتند.

نماینده دادگاه عالی انقلاب پیش از اعدام نزد خانم امیر کیا بقا  و اعضای محفل روحانی رفته و حکم دادگاه را به آنها ابلاغ کرد. به نقل از یک هم بند، این نماینده مجددا به آنها گفته بود اگر از دینشان برگردند آزاد خواهند شد. پس از اینکه این پیشنهاد پذیرفته نشد از آنها خواست تا هر هفت نفر بطور علنی اعمال محفل روحانی ملی ایران را محکوم کنند تا حکمشان تخفیف پیدا کند. اما این پیشنهاد هم از طرف آنها پذیرفته نشد.(ایران وایر، نقل از خاطرات یک هم بند، عنایت خدا سفیدوش)

همسر خانم امیر کیا بقا را با پیغام تلفنی از اعدام او مطلع کردند (نامه سرگشاده، بهمن ۱۳۸۷). قبل از اعدام ،در تاریخ ۲۴ آذر ۱۳۶۱، دادستان کل انقلاب به بانک ملت دستور داده بود حساب بانکیش را مسدود کنند و موجودی این حساب را به دادستان کل انقلاب اسلامی گزارش دهند (معاون امور اقتصادی) (خانه اسناد بهایی ستیزی در ایران، نامه به بانک). مأمورین اموال او، اموال خواهر، فرزندان و والدین مرحومش را نیز مصادره کردند (دنیای بهایی، جلد ۱۸). وصیتنامه‌اش را به خانواده اش ندادند، ولی اطلاع دادند که در صورت تمایل، خانواده می‌توانند این وصیتنامه را به قیمت ۵۰۰،۰۰۰ تومان (۵۰،۰۰۰ دلار آمریکایی) بخرند (دنیای بهایی، جلد ۱۸).

مأمورین مسؤل خانم امیر کیا بقا را بطور مخفیانه در آرامگاه خاوران («آرامگاه کافران») بخاک سپردند. جسد او را نشستند، لباس کهنه تنش بود، و مراسم تدفین بهایی برایش اجرا نکردند. در سال ۱۳۸۸، دولت ایران این آرامگاه را از بین برد. در آن زمان دخترش نامه سرگشاده‌ای به «هموطنانش» نوشت و در آن افسوس خورد که آخرین آرزویش برای دیدار مزار مادر و فرصت گفتگو با او درباره «تمام روزهای از دست رفته» را از دست داده (نامه سرگشاده، ۱۳۸۷).

---------------------------

۱) «مرگ تدریجی بهائیان ایران» نوشته‌ی ریچارد ن. اوستلینگ، مجله تایم به تاریخ ٢۰ فوریه ۱٩٨۴؛ و «تضییقات بهائیان ایران ۱۹٨۴־۱٨۴۴» نوشته‌ی داگلاس مارتین، پژوهش بهائی جلد ١٣/١۲ چاپ سال ۱۹٨۴، ص ۳. تعداد جمعیت فعلی بهائیان در ایران مشخص نیست.
۲) در قوانین کیفری ایران برای بهائیان هیچ حقی پیش‌بینی نشده است و آنان همواره در معرض سوءاستفاده و اعمال خشونت قرار دارند. چنانچه قربانی آزار و حمله شوند و مورد سرکوب قرار‌گیرند یا به قتل برسند، دادگاهی برای آنها حق تظلم و دادخواهی قائل نیست. مقامات قضایی ایران با استناد به فتوا‌ی بعضی مراجع تقلید که به موازات مجلس از منابع قانون گذاری محسوب می‌شوند، بهائیان را در زمره‌ مرتدین که تحت حمایت قانون نیستند قرار می‌دهند. یکی از این مراجع، آیت‌الله روح‌‌‌‌الله خمینی است که برای جرم ارتداد حکم اعدام تعیین کرده است و اعلام کرده که یک مسلمان نباید به جرم کشتن مرتد اعدام شود.

تصحیح و یا تکمیل کنید