بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

علی‌باز (حاجی‌خان) جانبازلو (رضایی)

درباره

سن: ۲۵
ملیت: ايران
مذهب: بدون باور مذهبی
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۲ شهریور ۱۳۵۹
محل: روستای دیزجان، سميرم، استان اصفهان، ايران، دهستان وردشت
نحوه کشته‌شدن: اعدام فراقضایی با سلاح گرم

ملاحظات

علی‌بازجانبازلو هوادار «راه کارگر» یا «سازمان کارگران انقلابی ایران» بود، سازمانی که در سال ١٣۵٨ توسط گروهی از فعالان چپگرا که مشی چریکی را رد می‌کردند، اعلام موجودیت کرد. این گروه، خود را مارکسیست – لنینیست معرفی می‌کرد و طرفدار انقلاب سوسیالیستی و حاکمیت طبقه کارگر بود. بر خلاف حزب کمونیستیِ طرفدار شورویِ توده، راه کارگر با جمهوری اسلامی و رهبری خمینی مخالف بود.

آقای علی‌بازجانبازلو در سوم شهریور ١٣۵٩ به قتل رسید.

اطلاعات در خصوص اعدام فراقضایی آقای علی‌باز جانبازلو (حاجی خان رضایی)*، فرزند بلقیس و آقای خلیفه رضایی، از ارسال یک فرم الکترونیکی به بنیاد عبدالرحمن برومند توسط یکی از نزدیکان وی (۲۰ مرداد ۱۴۰۱) و متن نامه آقای الله‌قلی خان جهانگیری به آیت‌الله خمینی در وبسایت گزارشگران (۶ شهریور ۱۳۵۹) بدست آمده است.

براساس اطلاعات موجود، آقای جانبازلو (رضایی)، ۲۵ ساله، متولد ماهور در استان فارس و مجرد بود. او در یک خانواده عشایر کوچ نشین به دنیا آمد. خانواده او از طریق دامداری امرار معاش می‌کردند. او ۷ خواهر و برادر داشت و در روستای خومه‌زار نزدیک نورآباد ممسنی در استان فارس به دبستان رفت. از سال ۱۳۵۰ برای ادامه تحصیلات به شهرضا رفت،. دیپلم فنی گرفت و در یک شرکت ساختمانی شروع به کار کرد. به گفته‌ی یکی از بستگان وی «علی‌باز انسانی با احساس مسئولیت در قبال جامعه و نزدیکان، علاقمند به کوهنوردی، اسب‌سواری، طبیعت گردی، موسیقی، شعر و تکنیک بود.» 

آقای جانبازلو (رضایی) در سن نوجوانی در سال ۱۳۵۲ به مسائل سیاسی روی آورد. او «چپ و سوسیالیست» بود و به جنبش چریکی آن دوران گرایش پیدا کرد و بازداشت شد و در دادگاه نظامی زمان شاه به ۳ سال زندان محکوم شد. «او در کنار درس و تحصیل به کار مطالعاتی و نیز سازماندهی مباحث سیاسی و کوهنوردی با نوجوانان می‌پرداخت.» (فرم الکترونیکی) بعد از انقلاب ۱۳۵۷ «به دلیل خط مستقل این جنبش در تاکید بر مشارکت مردم بر سرنوشت خود در شکل شوراها رژیم به آن نام گروه الله‌قلی جهانگیری** را داده بود که در احکام صادره نیز با عنوان گروهک الله‌قلی جهانگیری قید می‌شد.» (فرم الکترونیکی)

آقای جانبازلو (رضایی) در اعتراضات علیه شاه شرکت داشت. «شهرضا اولین شهر ایران بود که در اواسط بهمن پنجاه هفت بدون خونریزی توسط زنده یاد علی‌باز و هم‌رزمانش آزاد و مراکز نظامی آن بدست مردم افتاد. او پس از باز شدن زندان‌ها و آزادی هم‌رزمانش در سازماندهی مستقل کارگران و عشایر حول خواسته‌های صنفی و سیاسی در استان‌های مرکزی به فعالیت پرداخت.» (فرم الکترونیکی)  شهرضا محلی برای ارائه نشریات و بحث و گفتگو بود و مبارزان در این شهر دست به تشکیل شورا زدند. این شورا برای «اصلاحات اراضی منطقه و لغو بهره‌های مالکانه» فعالیت می‌کرد. شوراهای شهر در اواخر سال ۱۳۵۷ مورد حمله ماموران قرار گرفت. «در اواسط اسفند ۱۳۵۷ مورد حمله ماموران قرار گرفت و آقای جانبازلو و هم‌رزمانش مجبور به عقب‌نشینی به میان مردم در روستاها و در میان عشایر شدند.» (فرم الکترونیکی)

حملات ماموران به مبارزان در این منطقه ادامه داشت و سعی می‌کردند که رهبران این جریان را به عنوان یاغی معرفی کرده و از میان بردارند. «حمله‌ها بطور متناوب به شکل گسترده از همان اسفند پنجاه و هفت جریان داشت و در شهریور پنجاه و هشت در پی یکی از این حمله‌های ناموفق با هلیکوپتر اسامی ۲۰ تن از کادرهای این جنبش را به عنوان یاغی و ملحد در منطقه پخش کردند که نام زنده یاد علی‌باز نیز یکی از آنان بود.» (فرم الکترونیکی)

آقای جانبازلو (رضایی) در سازماندهی تظاهراتی علیه خوانین قشقائی را در ۶ مرداد ۱۳۵۹ ‌شرکت داشت. (نامه الله‌قلی خان جهانگیری به خمینی)

پیشینه قتل‌های فراقضایی توسط جمهوری اسلامی ایران

جمهوری اسلامی ایران ید طولایی در اعمال خشونت با انگیزه‌های سیاسی در ایران و اقصی نقاط جهان دارد. از انقلاب ۱۳۵۷ به بعد، عوامل جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور دست به ربودن، ناپدید کردن و قتل تعداد زیادی از افرادی که فعالیتشان برایشان نامطلوب بوده زده‌اند. تعداد قربانیان اعدام‌های فراقضایی در داخل کشور روشن نیست، اما این قتل‌ها از بهمن ۱۳۵۷ آغاز شده و در طول عمر جمهوری اسلامی در داخل و خارج از ایران تداوم داشته است. بنیاد عبدالرحمن برومند بیش از ۵۴۰ قتل را که به جمهوری اسلامی ایران نسبت داده می‌شود، در خارج از ایران شناسایی کرده است.

در خارج از ایران در کشورهایی چون فیلیپین، اندونزی، ژاپن، هند و پاکستان در آسیا، دوبی، عراق، و ترکیه در خاورمیانه، قبرس، فرانسه، ایتالیا، اتریش، سوئیس، آلمان، نروژ، سوئد و انگلستان در اروپا، و ایالات متحده آمریکا در آنسوی اقیانوس آتلانتیک، مخالفین به روش‌های مختلف توسط مامورین جمهوری اسلامی مورد سوقصد قرار گرفته و کشته شده‌اند. در بیشتر موارد اطلاعات زیادی در مورد این قتل‌ها منتشر نشده و مقامات محلی حکم بازداشتی صادر نکرده‌اند. اما شواهد، مدارک و ردپاهایی که از تحقیقات پلیس و مقامات قضایی محلی به دست آمده، فرضیه جنایت دولتی را تایید می‌کنند. در برخی موارد، این تحقیقات منجر به اخراج یا بازداشت دیپلمات‌های ایران شده است. در موارد محدودی در خارج از ایران، عاملان این قتل‌ها بازداشت و محاکمه شده‌اند و شواهد و مدارک ارائه شده، ارتباط متهمان با نهادهای حکومتی ایران را آشکار کرده‌ و حکم بازداشتی برای وزیر اطلاعات وقت ایران صادر شده است.

نوع تشکیلات و اجرای این قتل‌ها در داخل و خارج از ایران هم دال بر وجود الگوی واحدی است که بنا به گفته دادستان سوئیسی، رولان شاتلن، دارای پارامترهای مشترک و یک برنامه‌ریزی دقیق هستند. از تشابهات بین این قتل‌ها در کشورهای مختلف چنین استنباط می‌شود که دولت ایران آمر اصلی این جنایات است. 

مقامات ایران مسئولیت این قتل‌ها را رسما نپذیرفته‌اند و حتی این جنایات را به درگیری داخلی بین اعضای گروه‌های اپوزیسیون نسبت داده‌اند. معهذا این جنایات از نظر آرمانی و حقوقی از بدو تشکیل نظام توسط مقاماتش توجیه شده است. در بهار سال ۱۳۵۸، صادق خلخالی، اولین قاضی شرع دادگاه‌های انقلاب اسلامی تصمیم نظام را مبنی بر اجرای اعدام‌های فراقضایی رسما اعلام نمود و این تصمیم را چنین توجیه کرد: «...این‌ها محکوم به اعدام شدند، در نظر ملت ایران اگر کسی بخواهد در خارج، در هر کشوری، آنها را ترور کند، هیچ دولتی حق ندارد او را به عنوان تروریست محاکمه کند؛ زیرا او عامل اجرای حکم دادگاه انقلابی اسلامی است. لذا آنها مهدورالدم هستند و در هر جا باشند حکم درباره آن‌ها همین است.» بیش از ده سال پس از این اظهارات، علی فلاحیان، وزیر اطلاعات و امنیت نظام در حالیکه در مورد موفقیت نیروهای امنیتی سخن می‌راند، در مورد حذف مخالفین چنین گفت: «... ما موفق شدیم به بسیاری از این گروهک‌ها در خارج از کشور و در سر مرز ضرباتی وارد کنیم.» 

در عین حال مقامات مختلف سیاسی، قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران در مقاطع و مناسبت‌های مختلف وجود سیاست و برنامه بلندمدت و بودجه برای اجرای این قتل‌ها و در برخی موارد انجام موفقیت‌آمیز آن‌ها را تایید کرده‌اند.***

مرگ آقای علی‌باز جانبازلو (رضایی)

بنا بر اطلاعات موجود، آقای جانبازلو (رضایی) در روز ۲ شهریور ۱۳۵۹‌ در حمله سپاه پاسداران شهرضا و سمیرم به روستای دیزجان یکی از روستاهای منطقه وردشت حوالی ساعت ۵ صبح در حالی که مریض و در بستر بیماری بود و هنگامی که تلاش می‌کرد از محاصره پاسداران فرار کند، هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد. گلوله به قلب او اصابت کرد.

فردی که به او شلیک کرد یکی از پاسداران وقت شهرضا بود که به همراهی سه پاسدار دیگر آقای جانبازلو (رضایی) را که مسلح نبود، محاصره کردند. «پاسداران از همان فروردین پنجاه و هشت روستاهای منطقه را متناوبن مورد حمله قرار می‌دادند که اغلب با هوشیاری زنده یاد علی‌باز و هم‌رزمانش، آنان بموقع منطقه را ترک می‌کردند. در اینگونه حملات پاسداران از چند سو با ده‌ها خودرو پر از نیرو منطقه وردشت را مورد حمله قرار داده، روستا به روستا پیشروی و بقول خودشان پاکسازی می‌کردند. علی‌باز جانبازلو در جریان این حملات به مریضی شبهه مالاریا مبتلا شد و در خانه‌ای که در آنجا مقداری دارو نیز نگهداری می‌شد در حال استراحت بود که با هیاهوی پاسداران از جا برخاسته و قصد خروج از محاصره را داشته که مورد شلیک گلوله جنگی قرار گرفته و در همان محل جان باخت می‌بازد اما جنازه را پاسداران با خود به شهرضا بردند.» (فرم الکترونیکی)

پیکر آقای جانبازلو (رضایی) پس از یک روز به خانواده او تحویل داده شد. مراسم خاکسپاری او از طرف خانواده وی برگزار شد و مردم و اعضا گروه و سازمان‌های سیاسی در آن شرکت داشتند.

واکنش مسئولان

از واکنش مسئولان اطلاعی در دست نیست.

واکنش خانواده

خانواده ی آقای جانبازلو (رضایی) بعد از کشته شدن او، فعالیتی نکردند. «چون حمله دوم شهریور به دستور مستقیم ابوالحسن بنی‌صدر رئیس جمهور وقت، با فرماندهی و حضور گسترده سپاه پاسداران شهرضا و نیز عوامل محلی که در ارتباط مستقیم با اردوی برادران قشقایی بودند صورت گرفت. پس جایی برای شکایت نبود. آنان حتی می‌دانستند چه کسی شلیک کرده‌ بودند». (فرم الکترونیکی)

تأثیرات بر خانواده

تاثیرات قتل آقای جانبازلو (رضایی) برای خانواده بسیار سنگین بود. به گفته یکی از نزدیکان وی: «پس از سال شصت که رژیم در تمام مناطق سرکوب سراسری را آغاز کرد، مردمان این مناطق را مجبور و با تهدید به اعدام مجبور به همکاری می‌کرد می‌داشت به همین خاطر دو تن از اعضای خانواده (بگراس رضایی و ایاز رضایی) برای اینکه نمی‌خواستند در کنار قاتلین برادرشان قرار گیرند مجبور به فرار شدند که هر دو جان باختند.»

___________________________________

* اسم آقای حاجی‌خان رضایی در مدارک رسمی علی باز جانبازلو است. علت این امر شیوه زندگی عشایری در دهه سی و عدم دسترسی مناطق دور افتاده به ثبت و اسناد رسمی برای گرفتن شناسنامه بود. آقای رضایی به دلیل علاقه شدید به سوادآموزی و مدرسه، با تغییر شناسنامه یکی از بستگان خود در روستای خومه‌زار در نزدیکی نورآباد ممسنی در استان فارس برای تحصیل ثبت نام می‌کند و به همین دلیل اسم او در اسناد رسمی علی باز جانبازلو بود.
** الله‌قلی خان جهانگیری، اوایل سال‌های دهه‌ی ۱۳۵۰، بنیان‌گذاری و رهبری هسته‌های مسلح علیه رژیم شاه در بین ایلات قشقایی را به عهده داشت. او بعد از مدتی دستگیر و به زندان افتاد. بعد از انقلاب ۱۳۵۷ به همراه هم‌رزمانش «به سازماندهی مستقل کارگران، دهقانان و عشایر حول خواسته‌های صنفی و سیاسی به فعالیت گسترده‌ای در استانهای مرکزی همت گماشتند.» این گروه از همان ابتدا مورد خشم جمهوری اسلامی بودند. در روز ۲۴ بهمن ۱۳۶۲ رژیم با بسیج نیروها و با استفاده با همکاری چند نفر به محل استقرار آقای جهانگیری و دیگر رهبران این جنبش پی برده و آنها را محاصره کردند و با سلاح‌های جنگی از هوا و زمین به آنها حمله کردند. یک روز این درگیری ادامه داشت. آقای جهانگیری و همراهانش تا آخرین گلوله جنگیدند. او با خوردن سیانور به زندگی‌اش پایان داد. عوامل رژیم پیکر او را در روزها در شهرها گرداندند.
***برای مطالعه متن کامل «پیشینه اعدام‌های فراقضایی توسط جمهوری اسلامی ایران» شامل اظهار نظر مقامات مختلف جمهوری اسلامی و سابقه تاریخی قتل‌ها، بر روی همین عنوان در نوار سمت راست کلیک کنید.

تصحیح و یا تکمیل کنید