بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

سعید امیر‌شکاری

درباره

سن: ۲۲
ملیت: ايران
مذهب: بدون باور مذهبی
وضعیت تأهل: نامعلوم

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۲۸ مرداد ۱۳۵۸
محل: جاده کرمان - باقرآباد، کرمان، استان کرمان، ايران
نحوه کشته‌شدن: اعدام فراقضایی با سلاح گرم

ملاحظات

آقای امیرشکاری اهل مطالعه و فعال سیاسی بود که به آموزش و فرهنگسازی باور داشت. او بعد از کارش برای کارگران کتاب می‌خواند. آقای امیرشکاری در کرمان یک کتابفروشی داشت که در مرداد ۱۳۵۸ توسط انقلابیون آتش زده شد.

اطلاعات در خصوص قتل فراقضایی آقای سعید امیرشکاری، فرزند گل‌بس سلاجقه از طریق فرم الکترونیکی (۵ مهر ۱۳۸۹) از طرف یکی از آشنایان او در اختیار بنیاد عبدالرحمن برومند قرار گرفته است. خبر این قتل در روزنامه انقلاب اسلامی (۵ مهر ۱۳۵۸) نیز منتشر شده است. اطلاعات تکمیلی این پرونده از روزنامه جمهوری اسلامی (۱۸، ۲۷، ۳۰ و ۳۱ مرداد ۱۳۵۸)، نشریه کار (۲۶ شهریور ۱۳۵۸)، صحیفه امام، جلد ۹ (۲۶ مرداد ۱۳۵۸)، روزنامه اطلاعات (۲۷ مرداد ۱۳۵۸)، روزنامه کیهان (۷ شهریور ۱۳۵۸)، سایت اخبار روز (۳۰ مرداد ۱۳۸۹)، روزنامه دنیای اقتصاد (۱۲ مهر ۱۳۹۶)، سایت پژواک ایران (۳۰ دی ۱۳۹۷)، سایت ایران تریبونال (تاریخ تحقیق: ۳ شهریور ۱۴۰۰)، و تحقیقات بنیاد برومند به دست آمده است.

آقای امیرشکاری متولد اول اسفند ۱۳۳۵ در یک خانواده عشایری در استان کرمان، بود و ۲ برادر و یک خواهر داشت. او زمانی که حدودا ۱۰ ساله بود، پدرش را از دست داد واز همان سنین کودکی همراه برادرش برای تامین معاش خانواده کار کرد و به کار چوپانی پرداخت. آقای امیرشکاری از اواسط نوجوانی وارد فعالیت‌های سیاسی شد و در مدارسی که درس می‌خواند، «هسته‌های مطالعاتی» تشکیل داد. او همچنین برای چوپانان و کشاورزان کتاب می‌خواند. آقای امیرشکاری در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران درس می‌خواند و به عنوان یک فعال دانشجویی شناخته می‌شد، اما در اوایل سال ۱۳۵۶ تحصیل را نیمه تمام رها کرد و به کار در کارخانه الکترود پرداخت. (نشریه کار،  ۲۶ شهریور ۱۳۵۸؛ اخبار روز، ۳۰ مرداد ۱۳۸۹؛ ایران تریبونال، ۳ شهریور ۱۴۰۰)

آقای امیرشکاری و دو برادرش عضو سازمان چریک‌های فدایی خلق بودند. به گفته نشریه کار، ارگان سازمان چریک‌های فدایی خلق، او در فعالیت‌های چریکی قبل از انقلاب ۵۷ از جمله در حمله به پادگان‌های تهران مانند پادگان عشرت آباد شرکت فعال داشت. (نشریه کار، ۲۶ شهریور ۱۳۵۸)‌

آقای امیرشکاری در شهر پابدانا در کرمان، کتابفروشی داشت. بر اساس اطلاعات موجود او در کتابفروشی‌اش کتاب‌هایی «مورد علاقه باورهای مختلف» و همچنین کتاب‌هایی متعلق به جریان‌های مختلف چپ داشت/ میفروخت. (روزنامه انقلاب اسلامی، ۲۸ مرداد ۱۳۵۸؛ اخبار روز، ۳۰ مرداد ۱۳۸۹؛ ایران تریبونال، ۳ شهریور ۱۴۰۰)

به گزارش نشریه کار، آقای امیرشکاری ۱۸ مرداد ۱۳۵۸ در جریان پخش اعلامیه توسط افرادی مسلح از کمیته امام کرمان دستگیر شد. (نشریه کار، پژواک ایران، ایران تریبونال) رییس دادگاه انقلاب اسلامی کرمان درباره او گفت: «نامبرده در دادگاه تصریح کرد که من با فلسفه اسلام مخالفم و با نظام کمونیستی موافقم، بلاجرم ما از لحاظ ایدئولوژیکی ایشان را محکوم نکردیم و مورد عفو قرار گرفت.» (روزنامه انقلاب اسلامی، ۵ مهر ۱۳۵۸) بنا به اطلاعات موجود آقای امیرشکاری روز ۲۳ مرداد ۱۳۵۸ آزاد شد. (پژواک ایران، ۳۰ دی ۱۳۹۷؛ ایران تریبونال، ۳ شهریور ۱۴۰۰)

روزنامه انقلاب اسلامی در روز ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ گزارش داد که دو کتابفروشی در کرمان که «مرکز فروش نشریات حزب توده و سازمان چریک‌های فدایی خلق و دانشجویان پیشگام بود» در تاریخ ۲۶ مرداد ۱۳۵۸ توسط افراد ناشناس به آتش کشیده شد و «کتابفروشی‌ها به کلی سوخت و خساراتی سنگین به آن‌ها وارد شد.» (روزنامه انقلاب اسلامی، ۲۸ مرداد ۱۳۵۸) بنا به اطلاعات موجود یکی از این کتابفروشی‌ها، کتابفروشی آقای امیرشکاری بود. (پژواک ایران، ۳۰ دی ۱۳۹۷)

سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران

در سال ۱۳۴۹ «سازمان چریکهای فدائی خلق ایران»، متأثر از انقلاب کوبا و جنبش چریکی آمریکای لاتین، با ایدئولوژی مارکسیسم - لنینیسم و با اعتقاد به مبارزه مسلحانه شهری، از ادغام دو گروه چریکی مخالف رژیم شاه به وجود آمد. این سازمان بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی به نفی مشی چریکی پرداخت و بر سر حمایت یا عدم حمایت از جمهوری اسلامی و شوروی، در خرداد ۱۳۵۹ منشعب شد. سازمان فدائیان خلق (اکثریت) جمهوری اسلامی را انقلابی و ضد امپریالیست دانسته و تا اوایل سال ۱۳۶۲ از آن حمایت می‌کرد، از این تاریخ به بعد اعضای این حزب صرفاً به دلیل اعتقادات سیاسیشان هدف حملات و سرکوب جمهوری اسلامی قرار گرفتند.

آتش‌زدن کتابفروشی‌ها

از ماه‌ها پیش از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ برخی گروه‌ها و افراد مسلمان، به خصوص طرفداران آیت‌الله خمینی، رهبر انقلاب، اقدام به حمله به اماکن تفریحی و کتابفروشی‌ها کردند. این اقدامات بعد از انقلاب گسترده‌تر شد. با توجه به تحقیقات بنیاد عبدالرحمن برومند تعداد زیادی کتابخانه‌، کتابفروشی‌، دکه‌ی فروش مطبوعات و چاپخانه‌ به تشویق، تحریک یا پشتیبانی مقامات مذهبی و انقلابی تخریب شد، آتش گرفت یا کتاب‌ها و نشریات‌شان پاره شد. اغلب این حملات علیه نشریات چپ، به خصوص متعلق به سازمان چریک‌های فدایی خلق و همچنین سازمان مجاهدین خلق بود. (تحقیقات بنیاد برومند)

این حملات به خصوص بعد از سخنرانی رهبر انقلاب، که سخنانش به عنوان فرمانی برای طرفدارانش تلقی می‌شد، شدت بیشتری گرفت. (تحقیقات بنیاد برومند)

آیت‌الله خمینی در این سخنرانی که در ۲۶ مرداد ۱۳۵۸ انجام شد، بر اهمیت از بین بردن افرادی که تفکرشان غیرمذهبی است تاکید کرد و آن‌ها را کافر دانست و گفت: «اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این ‏سد بسیار فاسد را خراب کردیم، به طور انقلابی عمل کرده بودیم، قلم تمام مطبوعات را‏‎ ‎‏شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم و روسای‏‎ ‎‏آن‌ها را به محاکمه کشیده بودیم و حزب‌های فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم و روسای‏‎ ‎‏آن‌ها را به سزای خودشان رسانده بودیم و چوبه‌های دار را در میدان‌های بزرگ برپا کرده‏‎ ‎‏بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمتها پیش نمی‌آمد.‏ … این توطئه گرها در صف کفار واقع هستند. این توطئه گرها  در‏‎ ‎‏کردستان و غیر آن در صف کفار هستند، با آن‌ها باید با شدت رفتار کرد. … دادستان‏‎ ‎‏انقلاب موظف است مجلاتی که بر ضد مسیر ملت است و توطئه گر است تمام را توقیف‏‎ ‎‏کند، و نویسندگان آنها را دعوت کند به دادگاه و محاکمه کند.» (۲۶ مرداد ۱۳۵۸، صحیفه نور، جلد ۹؛ روزنامه اطلاعات، ۲۷ مرداد ۱۳۵۸)

در زمان این سخنرانی علاوه بر احزاب و سازمان‌های مخالف کرد که برخی از آنها مانند کومله چپ هم بودند، برخی دیگر از سازمان‌های چپ سراسری مانند سازمان چریک‌های فدایی، اتحادیه کمونیست‌های ایران، سازمان‌های  سهند، پیکار، راه کارگر و اتحادیه کمونیست‌های ایران در نخستین ماه‌های بعد از انقلاب فعالانه در کردستان حضور داشتند. (تحقیقات بنیاد برومند)

پس از این سخنرانی ده‌ها نشریه ممنوع‌الانتشار شد و کتاب‌های زیادی اجازه نشر پیدا نکردند و برخی نویسندگان برای مدتی یا همیشه ممنوع‌القلم شدند. (تحقیقات بنیاد برومند)

آقای امیرشکاری در ۱۸ مرداد ۱۳۵۸ در حال توزیع اعلامیه دستگیر شد، اما ۵ روز بعد آزاد شد. او یک روز بعد از به آتش کشیده شدن کتابفروشی‌اش، در حالی که از نزد کارگران بازمی‌گشت، توسط اعضای کمیته انقلاب اسلامی کرمان با رگبار مسلسل یوزی به قتل رسید.

نه تنها رهبر انقلاب مطبوعات و احزاب سیاسی را تهدید به برخورد شدید کرد و عملا فرمان حمله به آن‌ها را صادر کرد، بلکه بنا بر تحقیقات بنیاد عبدالرحمن برومند هیچکدام از عاملان و آمران این حمله‌ها و آتش سوزی‌ها محاکمه و مجازات نشدند. (روزنامه انقلاب اسلامی، ۳۱ مرداد ۱۳۵۸؛ تحقیقات بنیاد برومند)

تهدید و مرگ آقای سعید امیرشکاری

آقای سعید امیرشکاری در روز ۲۷ مرداد ۱۳۵۸ در جاده باقرآباد کرمان با شلیک گلوله به قتل رسید. (روزنامه انقلاب اسلامی، ۵ مهر ١٣۵٨؛ اخبار روز، ۳۰ مرداد ۱۳۸۹؛ ایران تریبونال، ۳ شهریور ۱۴۰۰)

به گزارش نشریه کار، آقای امیرشکاری در حالی که با ماشین وانت باری خود از نزد کارگران باز‌می‌گشت، در جاده کرمان - باقرآباد، توسط ماشین جیپ استیشن کمیته امام متوقف شد. به گزارش این نشریه افراد کمیته او را با مسلسل یوزی به رگبار بستند و یکی از آن‌ها با شلیک کلت به مغز او، تیر خلاص زد. (نشریه کار، ۲۶ شهریور ۱۳۵۸؛ روزنامه دنیای اقتصاد، ۱۲ مهر ۱۳۹۶)

واکنش مسئولان

رئیس دادگاه انقلاب اسلامی کرمان در خبری که به اعدام برادر آقای امیرشکاری مربوط بود، درباره قتل آقای امیرشکاری گفت: «وی توسط افراد ناشناس در خارج شهر ترور گردید.» (روزنامه انقلاب اسلامی، ۵ مهر ١٣۵٨)

ماموران انتظامی و قضایی شهر کرمان نه تنها قتل آقای امیرشکاری را پیگیری نکردند، بلکه در ساعات پایانی شب ۲۷ مرداد ۱۳۵۸، اعضای سپاه پاسداران کرمان آقای علی امیرشکاری، برادر آقای امیرشکاری و عضو سازمان چریک‌های فدایی خلق را نیز دستگیر کردند. (روزنامه انقلاب اسلامی، ۳۰ مرداد ۱۳۵۸)

بنا به گزارش سایت اخبار روز، بازجویان به آقای علی امیرشکاری در بازجویی‌ها گفته بودند که یا در یک برنامه تلویزیونی، علیه برادر خود، آقای سعید امیرشکاری، موضع‌گیری کند، یا اینکه اعدام خواهد شد. (اخبار روز، ۳۰ مرداد ۱۳۸۹) آقای علی امیرشکاری در ۷ شهریور ۱۳۵۸ در کرمان اعدام شد. برادر دیگر آقای امیرشکاری، آقای حمید امیرشکاری نیز در خرداد ۱۳۶۲ در جریان درگیری با نیروهای جمهوری اسلامی در نزدیکی بوکان کشته شد.

رسانه‌های رسمی در آن زمان آقای امیرشکاری را به داشتن «مواد محترقه و منفجره» متهم کردند. (روزنامه انقلاب اسلامی،‌۳۰ مرداد ۱۳۵۸؛ روزنامه کیهان، ٧ شهریور ۱۳۵۸) در زمان قتل آقای امیرشکاری و دستگیری برادرش، سازمان چریک‌های فدایی خلق به مشی مسلحانه اعتقاد نداشت و آن را نقد می‌کرد. بنیاد عبدالرحمن برومند نیز در تحقیقات خود هیچ گزارشی از منابع رسمی داخل ایران و منابع متعلق به جریان‌های سیاسی مخالف جمهوری اسلامی، مبنی بر انجام بمب‌گذاری، قتل یا ترور توسط اعضای این سازمان نیافته است. (تحقیقات بنیاد برومند)

واکنش خانواده

از واکنش خانواده‌ی آقای امیرشکاری اطلاعی در دست نیست.

--------------------------------------------------------

* درپی مذاکرات حزب دمکرات کردستان ايران و مهدی بازرگان نخست وزير دولت موقت، درگیری‌های شدید و گاه مسلحانه بین سپاه پاسداران و پیشمرگان (قوای مسلح حزب دمکرات کردستان) به خصوص در شهرهای سنندج و پاوه (استان کرمانشاه) رخ داد که به اختلافات بالاگیرنده بین دولت جمهوری اسلامی شیعه و تشکیلات مناطق کردنشین غرب ایران در مورد حقوق و نقش اقلیتها در تدوین قانون اساسی، سکولار یا مذهبی بودن حکومت، و مخصوصا مساله خودمختاری کردستان مربوط می‌شد.
به دنبال این درگیری‌ها که به تلفاتی چند منجر شدند، آیت‌الله خمینی در فرمان ٢٧ مرداد ١٣۵٨ به نیروهای نظامی و انتظامی دستور داد «به سوی پاوه رفته و غائله را ختم کنند...» در همان فرمان وی برای تشویق به شدت عمل، قوای انتظامی را نیز تهدید کرد: "اگر با توپها و تانکها و قوای مجهز با ٢٤ ساعت دیگر حرکت به سوی پاوه نشود، من همه را مسئول می‌دانم... و در صورتی که تخلف از این دستور نمایند، با آنان عمل انقلابی می‌کنم" (کتاب "صحیفه امام" جلد ٩، صفحه ٢٨٥). روز ٢٨ مرداد، آیت الله خمینی حزب دمکرات کردستان را "غیر رسمی و غیر قانونی" اعلام کرد و آن را "حزب شیطان" خواند. وی اشاره کرد که برخی از این "مخالفان اسلام" با جمهوری اسلامی مخالفت کرده و رفراندم [١٢ فروردین] را تحریم کردند" (همان، صفحه ٣١١).
به دستورخمینی، آیت الله صادق خلخالی عازم غرب ایران شد و در مصاحبه‌ای با خبرنگار روزنامه اطلاعات اظهار داشت: "من به تمام مناطق کردستان سر خواهم زد و... تمام کسانی که در این توطئه خونین دست داشته‌اند را دستگیر و به سزای اعمالشان خواهم رساند" (کتاب "ایام انزوا" صفحه ٩٦). بر اساس گزارش منصور بلوری، حداقل ٥٨ شهروند کرد ظرف ١٠ روز توسط حجت الاسلام صادق خلخالی اعدام شدند. اعدامهای دسته جمعی و نبرد سخت مسلحانه تا ماه‌ها در منطقه ادامه داشت.

تصحیح و یا تکمیل کنید