بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

گلدانه یوسفی (علی‌پور)

درباره

سن: ۶۴
ملیت: ايران
مذهب: بهائی
وضعیت تأهل: متاهل

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۲ دی ۱۳۶۱
محل: روشنکوه، ساری، استان مازندران، ايران
نحوه کشته‌شدن: اعدام فراقضایی
اتهامات: جرايم مذهبی
سن در زمان ارتکاب جرم انتسابی: ۶۴

ملاحظات

خانم یوسفی مسلمان‌زاده بود اما پیش از انقلاب اسلامی بهمن ۱۳۵۷ بهایی شده بود. با وقوع انقلاب آزار و اذیت او و خانواده‌اش آغاز شد.

اطلاعات در خصوص کشته شدن خانم گل‌دانه یوسفی (علی‌پور) در وبسایت خانه اسناد بهائی ستیزی در ایران (٢٩ خرداد ١٣٩٩) و روایت آقای عادل شفیع‌پور در مجله عندلیت (شماره ٣٣- زمستان ١٣۶٨) منتشر شده است. هم چنین برای تکمیل اطلاعات از وبسایت رادیو زمانه، مصاحبه با خانم بدیعی، یکی از بهاییان مازندران که پایان‌نامه‌ی دانشگاهی‌اش را در مورد تاریخ بهاییت در روستای روشن کوه مازندران نوشته است، استفاده شده است. (١٣ مهر ١٣٨٧)

خانم یوسفی در سال ١٢٩٧ در روستای سادات محله از توابع شهرستان ساری در استان مازندران در یک خانواده‌ی مسلمان به دنیا آمد. او با یک مرد بهائی ازدواج کرد و دارای سه فرزند بود. آنها به کار دامداری مشغول بودند.

خانم یوسفی تا سن ۴۵ سالگی مسلمان بود. او گرچه به آیین بهائی مومن نبود، اما فرزندانش را با اصول بهائی تربیت کرد. خانم یوسفی اواخر سال ١٣۵۶ به دین بهائی گروید.

از زمان وقوع انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، خانم یوسفی، همسر و خانواده‌ی وی بارها مورد آزار، تبعیض و حتی ضرب و شتم شدید مسلمانان گرفتند. به گفته یک شاهد، محل زندگی خانواده‌ی خانم یوسفی بارها مورد هجوم اهالی روستاهای اطراف قرار گرفت: «این عبد که خود تا حدودی ناظر این اعمال وحشیانه و ناهنجار و غیرانسانی بود به چشم خود دیدم فی‌المثل چگونه شرذمه از اعقاب کاسره بر آن مظلومان الهی هجوم نموده وهر صبح و شام آن عزیزان مظلوم را مورد ضرب و شتم قرار می‌دادند و حتّی با سیگار قسمتی از بدن نوه‌ی آن بانوی عزیز را که طفلی یازده ساله بود سوزاندند. حتّی یکبار شوهر عزیزشان را تحت آزار و اذیت قرار دادند که نسبت به آئین الهی سب و لعن کند، اما آن ضیغم آجام رحمانی چون از این عمل شنیع سرباز زد، در حالی که فحاشی می‌نمودند، ادرار به سر آن پیرمرد نورانی ریخته و بار دیگر ایشان را کتک مفصلی زده و بیجان رها نمودند.» (مجله عندلیب) 

در اوایل تابستان ۱۳۶۱ عده ای از اهالی روستای مجاور به روستای محل زندگی خانم یوسفی حمله کردند، پس از ضرب و شتم او و خانواده‌اش و شکستن در و پنجره، آنها را مجبور به ترک آن روستا کردند. پس از این حمله خانواده‌ی خانم یوسفی به روستای روشنکوه پناه آوردند و در آنجا سکنا گزیدند. 

خانم یوسفی همچنین یکی از ۲۰۶ نفری است که نامش در گزارش سال ١٩٩٩ جامعه جهانی بهائی منتشر شده. این گزارش تحت عنوان طرح مخفیانه ایران برای نابودی یک جامعه مذهبی که در مورد آزار اعضای جامعه بهائیان ایران در جمهوری اسلامی است لیستی از بهائیانی که از سال ۱۳۵۷ کشته شده‌اند در بر دارد.

وضعیت بهائیان در جمهوری اسلامی

جمهوری اسلامی جامعه بهائیان ایران را (که با بیش از حدود سیصد هزار عضو در سال ۱٣۵٧*، یکی از پر‌شمارترین اقلیت‌های مذهبی کشور است) مدام تحت آزار و سرکوب قرار داده و از اساسی‌ترین حقوق بشر محرومشان کرده است. قانون اساسی دین بهائی را به رسمیت نمی‌شناسد ومقامات کشور این دین را الحادی تلقی می‌کنند. در نتیجه بهائیان از حقوق رسمی یک اقلیت مذهبی برخوردار نیستند. آنها نمی‌توانند مذهب‌شان را آشکار کنند، یا مراسم خود را به جا آورند. آنان ازهرگونه فعالیت در عرصه عمومی منع شده‌اند و از حق اشتغال در ادارات دولتی یا وابسته به دولت محرومند.**

مرگ خانم یوسفی 

بنا بر اطلاعات موجود، خانم گل‌دانه یوسفی (علی‌پور) در ساعت ۳ بعد از ظهر روز ٣ دی ماه ١٣۶١ زمانی که در محل زندگی خود تنها بود، مورد حمله‌ی سه نفر از افراد محلی قرار گرفت. مهاجمان خانم یوسفی را خفه کردند و بعد پیکر و محل زندگی‌اش را آتش زدند. 

به گفته نوه خانم یوسفی در زمان حادثه «سه نفر از سادات محله به نام های سیدمحمد اندر اجنی، خواهرزاده گلدانه، دوستعلی یوسفی، برادرزاده گلدانه و حسین فضلی نژاد، برادر خانم دوستعلی یوسفی، گلدانه را با چوب زدند. بعد طنابی آوردند و خفه‌اش کردند و او را با لحاف پیچیدند و در همان چادر نایلونی که در آن زندگی می‌کردند، جسدش را با بنزین سوزاندند و بعد هم چادر را با همه وسایل زندگی داخل آن به آتش کشیدند.» (رادیو زمانه)

واکنش مسئولان

به دنبال شکایت پسر خانم یوسفی، چند نفر از ماموران نیروی انتظامی پاسگاه شهر کیاسر  و پزشکی قانونی به محل واقعه آمدند و جسد و محل را بازرسی کردند و پزشک قانونی جواز دفن را صادر کرد .اما دادگاه انقلاب اسلامی به دلیل اینکه شاهدی در زمان کشته شدن خانم یوسفی حضور نداشته است، به این قتل ترتیب اثر نداد. (مجله عندلیب) 

قاتلین خانم یوسفی ٢۵ ‌روز در زندان ماندند و با حمایت فردی روحانی که برادر یکی از قاتلین بود، با قید ضمانت آزاد شدند. آنها قتل را انکار کردند و گفتند هدف آنها «تبلیغ و ارشاد» بود. (رادیو زمانه)

خانواده خانم یوسفی قاتلان او را شناسایی و از آن‌ها شکایت کردند. دادگاه به دلیل نبود «شاهد» پرونده را مختومه اعلام کرد. قاتلان هم قتل را انکار کردند و گفتند هدف‌شان «تبلیغ و ارشاد» بود. 

واکنش خانواده

پس از وقوع قتل، پسر خانم یوسفی در پاسگاه شهر کیاسر شکایتی ثبت کرد و این پرونده این قتل در دادگاه انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار گرفت. خانواده خانم یوسفی پس از آزادی قاتلین، شکایت خود را پیگیری نکردند. (رادیو زمانه)

-----------------------

* "مرگ تدریجی بهائیان ایران" نوشته ریچارد ن. اوستلینگ، مجله تایم به تاریخ ٢۰ فوریه ۱٩٨٤؛ و "تضییقات بهائیان ایران ۱۹٨٤־۱٨٤٤" نوشته داگلاس مارتین، پژوهش بهائی جلد ١٣/١۲ چاپ سال ۱۹٨٤، ص ۳. تعداد جمعیت فعلی بهائیان در ایران مشخص نیست.
** در قوانین کیفری مملکت برای بهائیان هیچ حقی پیشبینی نشده است و آنان همواره در معرض سوء استفاده و اعمال خشونت قرار دارند.  چنانچه قربانی آزار و حمله شوند و مورد سرکوب قرار‌گیرند یا به قتل برسند، دادگاهی برای آنها حق تظلم و دادخواهی قائل نیست. مقامات قضایی ایران با استناد به فتوا‌ی بعضی مراجع تقلید که به موازات مجلس از منابع قانون گذاری محسوب می‌شوند، بهائیان را در زمره‌ مرتدین که تحت حمایت قانون نیستند قرار می‌دهند.  یکی از این مراجع، آیت الله روح الله خمینی است که برای جرم ارتداد حکم اعدام تعیین کرده است و اعلام کرده که یک مسلمان نباید به جرم کشتن مرتد اعدام شود.
قوانینی که بهائیان را از شرکت در هرگونه فعالیت در عرصه عمومی منع می‌کند به زندگی حرفه‌ای، اجتماعی و اقتصادی آن‌ها صدمات سنگینی زده است.  بلا فاصله پس از پیروزی انقلاب، وزارت کار جمهوری اسلامی دستور داد که افراد وابسته به "فرق منحرف" و یا اعضاء سازمانهایی که به زعم مسلمین پیرو «مکاتب الحادی» اند و یا در اساسنامه خود وحی و ادیان توحیدی را نفی می‌کنند باید از همه مشاغل دولتی برکنار شوند. از طرف دیگر ضرورت اعلام مذهب، در درخواستنامه‌ها، فرمها و مدارک رسمی (که اخیراً در بعضی موارد، تحت فشار بین المللی، حذف شده است)، آزادی بهائیان را جداً محدود کرده وآنها را از فرصتهای موجود درهمه ابعاد زندگی خصوصی از جمله ازدواج، طلاق، ارث، راه‌یابی به دانشگاه وانجام سفر محروم می‌نماید.
در عمل از سال ١٣۵٨ تا کنون هزاران بهائی شغل، مقرری و حقوق بازنشستگی، اموال، کسب و کار و بالاخره امکان تحصیل را از دست داده‌اند. مقامات جمهوری اسلامی با انحلال تشکیلات بهائیان، آنها را از حق گردهم‌آیی، انتخاب و اداره مؤسسات دینی خود در سطح منطقه‌ای و ملی محروم کرده‌اند.  پس از وقوع انقلاب اسلامی حد اقل دویست بهائی اعدام شده و تعداد زیادی از آنها زندانی و تحت شکنجه و فشار قرار گرفته اند تا شاید از دین خود بازگشته به اجبار به اسلام بگروند.
به سبب اعتراض‌های شدید بین‌المللی به آزار و سرکوب این اقلیت مذهبی غیر سیاسی و آرام، مقامات دولت ایران در بیشتر اوقات علت اصلی فشار و اعدام بهائیان را پنهان کرده و ادعا می‌کنند که اینان به اتهاماتی نظیر «فعالیتهای ضد انقلابی»، «حمایت از رژیم سابق»، «جاسوسی برای صهیونیسم» و «فحشا، زنا و فساد اخلاقی» محکوم و مجازات می‌شوند.

تصحیح و یا تکمیل کنید