بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

بیژن هدایی

درباره

سن: ۲۳
ملیت: ايران
مذهب: بدون باور مذهبی
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۸ آذر ۱۳۶۰
محل: زندان اوين، تهران، استان تهران، ايران
نحوه کشته‌شدن: تيرباران
اتهامات: شرکت در تظاهرات مسلحانه; پندار و/يا گفتار ضدانقلابی

ملاحظات

بیژن کودکی باهوش بود و پیش از آنکه به مدرسه برود خواندن آموخت. در جوانی او گرچه با شور و شوق وارد سیاست ‌شد، اما آرامش خود را همواره حفظ کرد. 

اطلاعات در مورد زندگی و پیشینه آقای بیژن هدایی، فرزند حسن، از طریق گفتگو با برادر وی به دست آمده است. نام بیژن در ضمیمه شماره ۲٦۱ نشریه مجاهد، چاپ سازمان مجاهدین خلق ایران، به تاریخ ۱٥ شهریور ۱۳٦٤ به چاپ رسیده است. این ضمیمه شامل فهرست ۱۲٠۲۸ نفری است که اعدام شده و یا در درگیری با قوای انتظامی جمهوری اسلامی کشته شده‌اند. آنها وابسته به گروه‌های سیاسی مخالف رژیم بوده‌اند. همچنین در لیست اعدام شدگان سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر، که در سایت اندیشه و پیکار آمده، نام و مشخصات آقای هدایی موجود است. خبر اعدام او و ۲۹ نفر دیگر در اطلاعیه روابط عمومی دادستانی انقلاب اسلامی مرکز اعلام و در روزنامه کیهان مورخ ۱۰ آذر ماه ١٣٦٠ به چاپ رسید.

آقای هدایی در یک خانواده سیاسی پرورش یافت. پدر و مادرش تا قبل از کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ در ارتباط با حزب توده فعالیت می‌کردند. مادرش حتی فعالیتش را تا سالها بعد از کودتا هم ادامه داده بود. بیژن هدایی دوره کودکی و نوجوانی را در آبادان گذراند. از کودکان تیزهوش محسوب می‌شد و از ٥ سالگی خواندن را یاد گرفته بود. او را زودتر به مدرسه فرستادند ولی چون طبق بخشنامه‌های آموزش و پرورش سن شروع تحصیلی از ٧ سالگی بود، بیژن به شکل مستمع آزاد در کلاسها شرکت می‌کرد. او از شاگردان ممتاز بود. (در عکسی او و خواهرش را جزو شاگردان نمونه می‌بینیم.) بخش آخر دوره دبیرستان او در تهران گذشت. سالهای اول را در یک دبیرستان دولتی و سالهای آخر را در دبیرستان خوارزمی گذراند.

علاقه و توجه بیژن هدایی به مسائل سیاسی از دوران دبیرستان شروع شد. وی با دوستانش گروه‌های مطالعاتی داشت و با هم کتاب می‌خواندند و بحث می‌کردند. عصرها در مدرسه دیگری در غرب تهران به دانش آموزان درس تقویتی می‌داد و در ضمن با آنها هم ارتباط مطالعاتی داشت. در سال ١٣٥٦ در کنکور با بهترین نمره‌ها در رشته برق دانشکده فنی قبول شد. با ورود به دانشگاه وارد فعالیتهای دانشجویی و سیاسی شد و در همان ترم اول تحصیلی به خاطر این فعالیتها اخراج گردید. ولی سال بعد، دوباره در کنکور ورود به دانشگاه شرکت کرد و دوباره در همان رشته برق دانشگاه تهران قبول شد.

بعد از انقلاب از سازمان دهندگان تشکل دانشجویان مبارز بود. این تشکل ترکیبی بود از دانشجویان هوادار گروه‌های خط سه. آقای هدایی از هواداران فعال سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر و از مسئولان بخش دانش آموزی و دانشجویی بود. به رغم روحیه آرام، بیژن در مبارزه آدمی بسیار پرشور بود.

خواهر بیژن، خانم منیژه هدایی و همسر او آقای مسعود جیگاره‌ای نیز اعدام شده‌اند.

سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر در سال ۱۳٥۷ از اعضای مارکسیست ـ لنینیست منشعب از سازمان مجاهدین خلق تشکیل شد. نفی مشی چریکی و نفی مشی حزب توده از اصول این تشکیلات بود. سازمان پیکار شوروی را «سوسیال امپریالیست» و چین را منحرف از اصول مارکسیسم - لنینیسم می‌دانست و با تمامی جناحهای رژیم جمهوری اسلامی مخالف بود. این سازمان با پیوستن بخش بزرگی از گروههای دیگر موسوم به «خط سه» به بزرگترین تشکیلات این جریان مبدل گشت. در سال ۱۳٦۰ سازمان پیکار دچار انشعابات درونی شد که همزمان بود با موج سرکوب گروه‌های مخالف رژیم. ضربات ناشی از این سرکوبها و انشعابات منجر به تلاشی تشکیلات و پراکندگی هواداران آن گردید به طوری که دیگر نتوانست به حیات سیاسی خود ادامه دهد.

دستگیری و بازداشت

تاریخ دستگیری بیژن هدایی روشن نیست. او به دلیل اینکه در دانشگاه به عنوان چهره‌ای مخالف چپ شناخته شده بود، با تشدید سرکوب سازمانها از تابستان ١٣٦٠ ناچار به زندگی مخفی شده بود. اما به طور مرتب به مادرش زنگ می‌زد و به این ترتیب خانواده را از وضع سلامتی‌اش مطلع می‌ساخت. از اوائل پاییز ٦٠ او به خانه زنگ نزده بود. خانواده نگران او بودند ولی از دستگیری او اطلاعی نداشتند. در آن سال ٦٠ خانواده‌ها را از دستگیری فرزندانشان باخبر نمی‌کردند و اجازه ملاقات هم نمی‌دادند. به گمان خانواده بیژن، او در اوائل پاییز ٦٠ دستگیر شد و به گفته کسانی که بیژن را می‌شناختند بازداشت وی در تهران و سر یک قرار تشکیلاتی بوده است.

دادگاه

جز اینکه آقای هدایی در یکی از دادگاه‌های انقلاب اسلامی مرکز محاکمه شد، اطلاعات دیگری دربارۀ جلسه یا جلسات دادگاه در دست نیست.

اتهامات

در اطلاعیه روابط عمومی دادستانی انقلاب اسلامی مرکز، اتهام آقای هدایی چنین اعلام شد: «هوادار تشکیلاتی سازمان امریکایی پیکار، شرکت در تظاهرات مسلحانه علیه رژیم جمهوری اسلامی.»

در شرایطی که حداقل تضمینهای دادرسی رعایت نمی‌شود و متهمین از یک محاکمه منصفانه محرومند، صحت جرایمی که به آنها نسبت داده می‌شود مسلم و قطعی نیست.

مدارک و شواهد

در گزارش این اعدام نشانی از مدارک ارائه شده علیه متهم نیست.

دفاعیات

از دفاعیات متهم اطلاعی در دست نیست.

حکم

دادگاه انقلاب اسلامی مرکز «طبق حکم شرعی» آقای بیژن هدایی را به اعدام محکوم کرد. چند روز قبل از اعدام، بیژن از زندان به مادرش تلفن زده و گفته بود که به دادگاه رفته و به زودی حکمش معلوم خواهد شد. به گفته برادرش، در این مکالمه «با آنکه قطعاً می‌دانست که اعدامی است، لحنی آرام داشت و لرزشی در صدایش نبود. از مادرم خداحافظی کرده و به او گفته بود: تو همیشه مادر خوبی برای ما بوده‌ای.» بنا به خبر روزنامه کیهان، او در روز ٨ آذر ١٣٦٠ در زندان اوین تهران تیرباران شده است. آن روز سالگرد تولد ٢٣ سالگی او بود.

برادر بیژن در مورد نحوه اطلاع از اعدام او می‌نویسد: «دو- سه روز بعد از تلفن بیژن، شبی از اتاقی که مادرم در آنجا بود، صدای جیغ هولناکی شنیدم. به اتاق دویدم و دیدم که مادرم موهایش را می‌کند و زار می‌زند. یکی از خانمهای فامیل که از مدتی پیش به نزد مادرم آمده بود تا او تنها نماند، سعی می‌کرد او را آرام کند. آنها از اخبار شب تلویزیون خبر اعدام بیژن را شنیده بودند. فردای آن روز خبر را در روزنامه‌ها هم اعلام کردند. با مادرم و یکی از مردهای مسن فامیل رفتیم بهشت زهرا. مسئول ثبت آنجا گفت که برویم به گلستان هندیها. آنجا را نمی‌شناختیم. گفت بروید جاده خراسان در آنجا از هرکسی بپرسید، خواهد گفت. بیژن در قبرستانی که به خاوران معروف است در قطعه ٧ یا ٨ دفن است.»

تصحیح و یا تکمیل کنید