بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

شهره مدیر شانه چی

درباره

سن: ۲۵
ملیت: ايران
مذهب: بدون باور مذهبی
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۱۶ دی ۱۳۶۰
محل: زندان اوين، تهران، استان تهران، ايران
نحوه کشته‌شدن: تيرباران
اتهامات: چاپ/پخش اعلامیه; مخالفت فعال با جمهوری اسلامی

ملاحظات

در خانواده‌ای ضد شاه به دنیا آمده بود، اما خودش کلا ضد خشونت بود. روحیة شاد او، حتی در زندان، مایه محبوبیتش بود.

جزئیات اعدام خانم شهره مدیر شانه چی، یکی از هواداران سازمان راه کارگر، از طریق فرم الکترونیکی توسط منیره برادران، همبند وی، به بنیاد برومند فرستاده شده است. خبر این اعدام همچنین در ضمیمه شماره ۲٦۱ نشریه مجاهد، سازمان مجاهدین خلق ایران، به تاریخ ۱۵ شهریور ۱۳٦۴ به چاپ رسید. این ضمیمه شامل فهرست ۱۲٠۲۸ نفر است که اکثراً وابسته به گروههای سیاسی مخالف رژیم بوده اند. این اشخاص از تاریخ ۳٠ خرداد ۱۳٦٠ تا زمان چاپ نشریه مجاهد اعدام شده و یا در درگیری با قوای انتظامی جمهوری اسلامی کشته شده اند. نام خانم مدیر شانه چی نیز در فهرست "اسامی برخی از زنان که در جمهوری اسلامی اعدام شده اند" درج شده است. این فهرست توسط انجمن زنان ایرانی کلن (آلمان) به تاریخ ۱۰ سپتامبر ۱۹۹۷ تنظیم گردیده و به کمک زندانیان سیاسی سابق در کشورهای دیگر کامل شده است. فهرست دوم، که منبع این خبر است، شامل ۱۵۳۳ نام است.

خانم مدیرشانه چی در یک خانواده سیاسی پرورش یافت. پدرش حاج مدیر شانه چی از بازاریان سرشناس طرفدار نهضت ملی و در زمان انقلاب رئیس دفتر آیت الله طالقانی بود. خواهرش زهره، از اعضاء سازمان چریکهای فدائی خلق، در زملن شاه در درگیری مسلحانه کشته شده بود. بعدا از ۳٠ خرداد همه اعضای خانواده تحت تعقیب و فراری شدند. برادرش محسن در درگیری کشته شد. برادر دیگرش حسین در سال ١٣٦٠ در تهران اعدام شد. به گفته همبندش، وی بسیار محبوب بود و حتی در زندان نیز روحیه خوبی داشت به طوری که بعد از بازجویی تمرین رقص می کرد.

"راه کارگر" یا "سازمان کارگران انقلابی ایران" در تیرماه ١٣٥٨ اعلام موجودیت کرد. این سازمان از افرادی از گروه های مختلف چپ گرا تشکیل شد که مشی چریکی را رد کرده و طرفدار مبارزه سیاسی بودند و خود را مارکسیست ـ لنینیست، طرفدار انقلاب سوسیالیستی و حاکمیت طبقه کارگر معرفی می‌کردند. تفاوت آنها با حزب توده (حزب کمونیست طرفدارشوروی) بر سر مخالفت با جمهوری اسلامی و رهبری خمینی بود.

تظاهرات سی خرداد ماه ۱۳٦٠ در اعتراض به تهیه مقدمات عزل بنی صدر (رئیس جمهوری وقت) از طرف مجلس، رد صلاحیت کاندیداهای عضو سازمان مجاهدین خلق ایران و منع آنها از شرکت در امور سیاسی مملکت، و همچنین مخالفت آیت الله خمینی با هرگونه مذاکره و اصرار وی بر خلع سلاح شدن این سازمان صورت گرفت. سازمان مجاهدین خلق که تا آن زمان از رهبری آیت الله خمینی حمایت نموده و کوشش می کرد که در چارچوب نظام جدید فعالیت داشته باشد، موضع خود را تغییر داد و کوشید با براه انداختن تظاهرات وسیع که در آن برخی از هوادارنش مسلح بودند رژیم را سرنگون و قدرت سیاسی را به دست بگیرد. سرکوب شدید تظاهرات ۳٠ خرداد، که منجر به کشته شدن دهها نفر شد و موج دستگیری های پس از آن، در واقع به تهاجمات نیروهای شبه نظامی و پاسداران به گروه ها و احزاب مستقل از حاکمیت که در ماههای قبل صورت گرفته بود، مشروعیت بخشید و با تشدید سرکوب به صورتی بی سابقه در تاریخ جمهوری اسلامی آن را به سیاست رسمی دولت تبدیل کرد.

دستگیری و بازداشت

بر اساس اطلاعات موجود در فرم، خانم مدیر شانه چی در روز ۲ مرداد ١٣٦٠ توسط پاسداران کمیته بهارستان در تهران دستگیر شد. وی در کمیته بهارستان (کمتر از یک ماه) و پس از آن در زندان اوین بازداشت بود. خانم مدیر شانه چی ازدسترسی به وکیل و اجازه برای ملاقات با خانواده اش محروم بود. وی در شعبه ٦ دادستانی اوین بازجویی شد. در بازجوئی مقامات زندان از وی در مورد محل اختفای پدرش و برادرانش وهمچنین فعالیتهای سیاسی او می پرسیدند.

بنا به شهادت همبند و هم اطاقش: "از او هیچ مدرک خاصی نداشتند و نمی دانستند که چه فعا لیتی داشته است. گفتند او گروگان پدرش است. شهره نمونه بارز کسانی بود که بی دلیل و اتهام مشخصی زندانی و اعدام شدند... او را در اوین شکنجه می کردند. در بازجویی با کابل به پایش زدند. وی بعد از هر بازجویی که به اطاق بازمی گشت، پایش ورم کرده بود و می لنگید. حتی دمپایی گشاد اندازه پایش نبود. بار دیگر که از بازجویی بازگشت، تعریف کرد که از دست او را آویزان کرده بودند. شاید سه یا چهار بار وی را برای بازجویی بردند. اصولا تمام روز رفته بود. در آن سال افراد را صبح می بردند و عصر باز می گرداندند. مدتی اشخاص برای بازجویی در راهروهای مشرف به اطاق بازجویی با چشمبند منتظر می ماندند. و در این مدت مجبور بودند صدای شکنجه دیگران را بشنوند." .

دادگاه

بر طبق شهادت همبندش، دادگاه خانم مدیر شانه چی در زندان اوین در دی ماه ١٣٦٠ انجام گرفت. بنا بر این گزارش دادگاه وی کمتر از نیم ساعت طول کشید و وی دسترسی به وکیل نداشت.

اتهامات

به گفته خود خانم مدیر شانه چی اتهامش عضویت در راه کارگر، "عضویت در سازمان فدائیان اقلیت، مسئولیت پخش و توزیع نشریات این گروه ها" بود. به گفته همبندش، در آن شرایط مبارزه مخفی هرگز موردی نبود که به دو گروه وابسته باشد و در هر دو گروه مسئولیت سنگینی داشته باشد.

مدارک و شواهد

در دادگاه متهم شاهدی وجود نداشت. ولی به گفته خود وی، بازجوی وی در دادگاه حضور کوتاهی پیدا کرده و به قاضی شرع آهسته گقته بود که "متهم اعدامی است".

دفاعیات

از دفاعیات متهم اطلاعی در دست نیست.

حکم

دادگاه انقلاب اسلامی اوین وی را محکوم کرد و وی روز ۱٦ دی در زندان اوین تیرباران شد. همبندش در مورد روز اعدام وی چنین می گوید: "در آن دوره، ما در بند ۲۴٠ (که بعدها بند ۴ نام گرفت) بودیم که نزدیک به محل تیرباران بود و ما صدای رگبار گلوله ها و تک تیرها را می شنیدیم. روزی که وی را برای اعدام صدا کردند، همه سر ناهار بودیم. رنگش کمی پرید. تجربه نشان داده بود که وقتی آن ساعت کسی را صدا می کردند برای اعدام بود. وی خیلی زود از اطاق بیرون رفت و با تک تک ما خداحافظی نکرد. چادرش را سرش کرد و چشمبندش را برداشت. گویی برای رفتن عجله داشت. ما به دنبالش رفتیم تا دم در بند و آنجا با تکان دادن دست، بطور جمعی از ما خداحافظی کرد. ساعت ۸ یا ۹ شب بود که صدای رگبار گلوله را شنیدیم." از محل دفن وی اطلاعی در دست نیست.

 

تصحیح و یا تکمیل کنید