بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

مجید صفاپور

درباره

سن: ۱۶
ملیت: ايران
مذهب: اسلام (شيعه)
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۵ مهر ۱۳۶۰
محل: استان اصفهان، ايران
نحوه کشته‌شدن: تيرباران
اتهامات: قتل; قیام مسلحانه علیه جمهوری اسلامی

ملاحظات

همه می‌گفتند "فوق‌العاده باهوش" است، اما خانواده‌اش نگران تعهدات سیاسی او بودند. یکی از دوستانش صدای او را در زندان به‌هنگام تلاوت قرآن شناخته بود.

اطلاعات درباره آقای مجید صفاپور، فرزند ایرج، از راه مصاحبه با برادر او به دست آمده است. خبر اعدام وی همراه با برادرش فرهاد، و ٥١ نفر دیگر در اطلاعیه دفتر روابط عمومی دادستانی کل انقلاب درج و در روزنامه جمهوری اسلامی مورخ ۸ مهر ماه ۱۳٦۰ به چاپ رسید. در ضمیمۀ شمارۀ ۲٦۱ نشریۀ مجاهد، چاپ سازمان مجاهدین خلق ایران، به تاریخ ۱٥ شهریور ۱۳٦٤، به او اشاره شده است. این ضمیمه شامل فهرست ۱۲٠۲۸ نفر است که اکثراً وابسته به گروه‌های سیاسی مخالف رژیم بوده‌اند. این اشخاص از تاریخ ۳٠ خرداد ۱۳٦٠ تا زمان چاپ نشریه مجاهد اعدام شده و یا در درگیری با قوای انتظامی جمهوری اسلامی کشته شده‌اند. همچنین جزییاتی درباره آقای صفاپور از طریق فرم الکترونیکی از طرف فردی آشنا با این مورد به بنیاد برومند فرستاده شده است.

آقای صفاپور سال ١٣٤٤ در اصفهان متولد شد. او دانش آموز سال سوم رشته ریاضی فیزیک دبیرستان دانشگاه اصفهان بود. برادش درباره او می‌گوید: «همه دوستش داشتند. انسان بسیاد باهوش و حساسی بود... دانش آموز ممتازی بود. در مدرسه راهنمایی که بودم، یکی از معلمها آمد و در گوش من گفت ‹من معلم برادرت هستم و یکی از بهترین دانش آموزهایی که توی زندگیم داشتم بود›.» او اهل مطالعه و فردی مذهبی بود. نماز می‌خواند ولی به اسلامی عقیده داشت که کاملا با آن اسلامی که در اطرافش دیده می‌شد متفاوت بود (مصاحبه).

آقای صفاپور هوادار سازمان مجاهدین خلق بود و در واحد تبلیغات این سازمکان فعالیت می‌کرد. پدر و مادر نگران فعالیت سیاسی او و عواقب آن بودند. چند ماه پیش از دستگیری، والدین آوردن اعلامیه و نشریه‌های سیاسی را به خانه قدغن کردند. پس از آن او و برادرش فرهاد اتاقی اجاره کردند و از خانه نقل مکان کردند. برادر وی به یاد می‌آورد «خیلی محکم پای باورهایش می‌ایستاد و طوری حرف می‌زد که پدر و مادرم... دو آدم تحصیل کرده، می‌گفتند که از پس زبان این بچه ١٦ ساله بر نمی‌آمدند.» پس از رفتن آنها از خانه نیز، تلاش پدر و مادر باری منع آنها از ادامه فعالیت سیاسی بی‌نتیجه ماند.

دستگیری و بازداشت

آقای صفاپور در تظاهرات ٣٠ خرداد سال ٦٠ در اصفهان دستگیر شد. مامورین خبر دستگیری او را به خانواده اعلام نکردند. دوستان او که در آن تظاهرات شرکت داشتند خانواده‌اش را از بازداشتش مطلع کردند. پدر و مادر برای یافتن او به پاسگاه‌های پلیس و پایگاه‌های سپاه پاسداران مراجعه می‌کردند و هر بار جواب می‌شنیدند که مقامات خبری درباره او ندارند. برادر او به یاد می‌آورد که مادرش با ساکی که حامل غذا و لباس بود هر روز از خانه خارج می‌شد و به مراجع مختلف سرمی‌زد ولی اثری از مجید پیدا نمی‌کرد و با همان ساک بازمی‌گشت.

حدود یک ماه قبل از اعدام، احتمالاً در شهریور ماه ٦٠، پاسداران سپاه منطقه ٣ اصفهان تکه کاغذی از او به مادرش تحویل دادند که مجید در آن نوشته بود که «ان شاء الله، به زودی آزاد می‌شویم.» آنها به والدین او گفتند که تعداد بسیاری دستگیر شده‌اند ولی آزاد خواهند شد. ولی محل نگهداری آقای صفاپور را به خانواده اعلام نکردند.

آقای صفاپور صدای قشنگی داشت و هنگامی که در زندان سرود و یا قرآن می‌خواند، یکی از دوستانش که پس از چندی دستگیر شده بود، صدای آقای صفاپور را در زندان شنیده بود. او در طول بیش از سه ماه حبس، هیچ ملاقاتی نداشت.

تظاهرات سی خرداد ماه ۱۳٦٠ در اعتراض به تهیه مقدمات عزل بنی‌صدر (رئیس جمهوری وقت) از طرف مجلس، رد صلاحیت کاندیداهای عضو سازمان مجاهدین خلق ایران و منع آنها از شرکت در امور سیاسی مملکت، و همچنین مخالفت آیت الله خمینی با هرگونه مذاکره و اصرار وی بر خلع سلاح شدن این سازمان صورت گرفت. سازمان مجاهدین خلق که تا آن زمان از رهبری آیت الله خمینی حمایت نموده و کوشش می‌کرد که در چارچوب نظام جدید فعالیت داشته باشد، موضع خود را تغییر داد و کوشید با به راه انداختن تظاهرات وسیع که در آن برخی از هوادارنش مسلح بودند رژیم را سرنگون و قدرت سیاسی را به دست بگیرد. سرکوب شدید تظاهرات ۳٠ خرداد، که منجر به کشته شدن ده‌ها نفر شد و موج دستگیریهای پس از آن، در واقع به تهاجمات نیروهای شبه نظامی و پاسداران به گروه‌ها و احزاب مستقل از حاکمیت که در ماه‌های قبل صورت گرفته بود، مشروعیت بخشید و با تشدید سرکوب به صورتی بی‌سابقه در تاریخ جمهوری اسلامی آن را به سیاست رسمی دولت تبدیل کرد.

دادگاه

بر اساس اطلاعیه روابط عمومی دادستانی کل انقلاب، آقای صفاپور در دادگاه انقلاب اسلامی اصفهان محاکمه شد. خانوادۀ او از این محاکمه که تاریخش مشخص نیست بی‌خبر بودند.

اتهامات

روابط عمومی دادستانی کل انقلاب اتهامات جمعی آقای صفاپور و ٥٢ نفر دیگر از جمله برادرش فرهاد را چنین اعلام کرد: «اقدام مسلحانه علیه جمهوری اسلامی ایران، ترور قتل حمله به برادران سپاه و بسیج، حمله به خوابگاه بسیج، پرتاب کوکتل و سه راهی به اماکن عمومی، اتومبیل و مغازه افراد سپاه و بسیج و مردم حزب الهی». توضیح دیگری درباره اتهام خاص آقای صفاپور موجود نیست.

در شرایطی که حداقل تضمین‌های دادرسی رعایت نمی‌شود و متهمین از یک محاکمه منصفانه محرومند، صحت جرایمی که به آنها نسبت داده می‌شود مسلم و قطعی نیست.

مدارک و شواهد

در گزارش این اعدام نشانی از مدارک ارائه شده علیه متهم نیست.

دفاعیات

از دفاعیات آقای صفاپور در دادگاه اطلاعی در دست نیست. او از داشتن وکیل محروم بود. به گفته برادرش، او «هیچ وقت مسلح نبود و انسان صلح دوستی بود.» صلح جویی یکی از اعتقادات و ارزشهای خانواده صفاپور و از اصولی بود که در تربیت والدین به آنها منتقل شده بود. آقای صفاپور و برادرش فعالیت مسالمت آمیز خود را وظیفه خود و خدمت به خلق می‌دانستند.

حکم

دادگاه انقلاب اسلامی اصفهان آقای مجید صفاپور را به مرگ محکوم کرد. او به همراه برادرش فرهاد و ٥١ نفر دیگر روز ٥ مهر ١٣٦٠ در اصفهان تیرباران شد. نیمه شب روز بعد، دکتری که در پزشکی قانونی کار می‌کرد و اتفاقاً دوست پدر آقای صفاپور بود با یکی از خویشان آنها تماس گرفت و خبر اعدام مجید و فرهاد را به آنها داد. وی برگه فوت آنها را صادر کرد. روی بدن او آثار ضرب و شتم دیده می‌شد. خانواده پیکر او و برادرش را در گورستان شهر به خاک سپردند. اجازه برگزاری مراسم عزاداری به آنها داده نشد.

تصحیح و یا تکمیل کنید