بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

عبدالرحمن برومند

درباره

سن: ۶۵
ملیت: ايران
مذهب: اسلام (شيعه)
وضعیت تأهل: متاهل

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۲۹ فروردین ۱۳۷۰
محل: میدان ووبان - شماره ۳، پاريس، فرانسه
نحوه کشته‌شدن: اعدام فراقضایی با سلاح سرد
اتهامات: مفسد فی‌الارض

ملاحظات

آقای عبدالرحمن برومند معتقد بود که «منظور از دموکراسی حکومت اکثریت است با رعایت کلیه حقوق سیاسی و اجتماعی اقلیت به نحوی که اقلیت مجال و امکان اکثریت شدن را داشته باشد.»

اطلاعات مربوط به زندگی و اعدام فراقضایی دکتر عبدالرحمن برومند از مصاحبه‌های بنیاد عبدالرحمن برومند برای حقوق بشر با دخترانش، لادن (۲ آذر ۱۳۸۴) و رویا (۱۱ فروردین ۱۴۰۳)، و همچنین مصاحبه پروژه تاریخ شفاهی هاروارد با عبدالرحمن برومند در فرانسه در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۶۲ گرفته شده است. همچنین مصاحبه لادن برومند با آسو در تاریخ ۸ آذر ۱۳۹۷، تحقیقات انجام‌شده درباره پرونده او در فرانسه، و بررسی‌های مربوط به قتل‌های زنجیره‌ای نیز به این اطلاعات افزوده شده است. برای اطلاعات بیشتر از منابعی شامل وبلاگ آزادی وطن (۲۰۰۹)، هفته‌نامه رسمی نهضت ملی مقاومت ایران در پاریس، قیام ایران (۲۰ خرداد ۱۳۷۰)، روزنامه کیهان (۳ اردیبهشت ۱۳۷۰)، روزنامه جمهوری اسلامی (۲۷ شهریور ۱۳۷۰)، روزنامه لوموند فرانسه (۱ تیر ۱۳۷۰) و خبرنامه بنیاد برومند در تاریخ ۳۰ فروردین ۱۳۹۵ با عنوان «بیست و پنج سال پیش مردی در پاریس ترور شد، اما هدفش همچنان زنده است»، نیز استفاده شده است. 

دکتر عبدالرحمن برومند، فرزند محمد خان، متأهل و دارای چهار فرزند بود. او در سال ۱۳۰۶ در خانواده‌ای کشاورز و ملاک اهل اصفهان به دنیا آمد. پس از اتمام تحصیلات متوسطه در اصفهان، در رشته حقوق در دانشگاه تهران تحصیل کرد و در سال ۱۳۲۷ فارغ‌التحصیل شد. او همان سال خدمت نظام وظیفه خود را آغاز کرد و در دانشکده افسری و قوه قضاییه اصفهان مشغول به خدمت شد. پس از پایان خدمتش در اسفند ۱۳۲۸، برای ادامه تحصیل به سوئیس رفت و در سال ۱۳۳۵ موفق به دریافت مدرک دکترای خود از دانشگاه ژنو شد. (مصاحبه هاروارد - مصاحبه بنیاد عبدارحمن برومند با لادن برومند)

او پس از بازگشت به ایران در زادگاهش، اصفهان، ساکن شد و تا انقلاب ۱۳۵۷ به وکالت پرداخت. در اوایل دهه ۱۳۵۰، او و برادرانش با یک انبوه‌ساز توافق کرده و پروژه بزرگ مسکن‌سازی را در بخشی از زمین‌های خود در نزدیکی اصفهان آغاز کردند. شرط دکتر برومند برای پذیرش این پروژه، اختصاص بخشی از واحدها به مسکن مقرون‌به‌صرفه برای خانواده‌های کم‌درآمد بود. از میان ۵۰۰۰ واحدی که پیش از انقلاب در این منطقه جدید (شهرک شاهین‌شهر) ساخته شد و پروژه را به پایان رساند، ۲۰۰۰ واحد برای نخستین بار امکان مالکیت مسکن را برای خانواده‌های کم‌درآمد فراهم می‌کرد. (مصاحبه هاروارد)

دوران فعالیت سیاسی

دکتر برومند فعالیت سیاسی خود را از زمان تحصیل در دانشگاه آغاز کرد. او سال‌ها بعد در مصاحبه‌ای توضیح داد که هرچند اشغال ایران توسط متفقین در طول جنگ جهانی دوم ضربه بزرگی به روحیه ایرانیان وارد کرد، اما در عین حال، فضایی سیاسی ایجاد شد که حتی پس از پایان اشغال نیز ادامه یافت و حس هیجان و امید را در میان مردم برانگیخت. در سوئیس، او و دیگر حامیان دکتر محمد مصدق (نخست‌وزیر ۱۳۳۰-۱۳۳۲)، بیشتر وقت خود را صرف مقابله با حملات تبلیغاتی مخرب هواداران حزب توده کردند. این هواداران، مصدق را متهم به «نوکری انگلیس» می‌کردند و او را به امپریالیسم مرتبط می‌دانستند. بیانیه‌ای که دکتر برومند به نمایندگی از دانشجویان همفکرش  در ژنو، در اعتراض به برکناری مصدق در سال ۱۳۳۲ نوشت، باعث شد سفارت ایران در سوئیس از او به مقامات این کشور شکایت کرده و او را متهم به «توهین به رئیس دولت» نماید. در پاسخ به این اتهام، دکتر برومند تأکید کرد: «توهین توسط افرادی انجام می شود که حرفی برای گفتن ندارند.» (مصاحبه پروژه تاریخ شفاهی هاروارد) 

دکتر برومند در تیرماه ۱۳۳۵ زمانی که بسیاری از حامیان مصدق یا در زندان بودند یا فعالیتی نداشتند به ایران بازگشت. نخستین ارتباط سیاسی او از طریق آشنایان خانوادگی با دکتر شاپور بختیار برقرار شد. هرچند او به هیچ حزب سیاسی نپیوست، اما عضو جبهه ملی، ائتلاف سیاسی طرفداران مصدق، بود. در سال ۱۳۳۹، نشانه‌هایی از باز شدن فضای سیاسی جبهه ملی را تشویق کرد تا نامزدهای خود را برای انتخابات مجلس معرفی کند. دکتر برومند در مرداد همان سال از اصفهان کاندید شد. با این حال ساواک در دومین روز انتخابات او را بازداشت و به زندان قزل‌قلعه در تهران منتقل کرد. او پس از چند روز آزاد شد. با این وجود، انتخابات جدیدی در دی‌ماه ۱۳۳۹ برگزار شد، چرا که تمامی نمایندگان منتخب پیشین استعفا داده بودند. به نظر می‌رسید در این انتخابات به ساواک دستور داده شده بود که دخالتی نداشته باشد. (گزارش کنسولگری آمریکا در اصفهان، ۱۹۶۱)

دکتر برومند با وجود محدودیت‌هایی که از سوی مقامات شهری اعمال شده بود، بار دیگر در انتخابات شرکت کرد. این محدودیت‌ها شامل جلوگیری از استفاده نامزدهای جبهه ملی از مکان مورد نظرشان برای ستاد انتخاباتی و متوقف کردن خودروهای صوتی تبلیغاتی آن‌ها پس از تنها یک روز فعالیت در اصفهان بود. کنسولگری آمریکا گزارش داد که مقامات درخواست نامزدها برای پلمب صندوق‌های رأی در حضور نمایندگان آن‌ها و شمارش آراء به صورت شفاف و با نظارت نمایندگان را رد کردند. با این حال، کارزار انتخاباتی این نامزدها به سرعت گسترش یافت و هر شب تا ۲۰۰۰ نفر از اقشار مختلف مردم را به خود جذب کرد. گروه‌هایی از دانشجویان، کشاورزان، کارگران کارخانه و روشنفکران بنا بر درخواست نامزدها در شب‌های مختلف در این تجمعات شرکت می‌کردند.

در اولین روز انتخابات یعنی ۶ بهمن ۱۳۳۹، گزارش شد که ساواک از خروج کارگران از کارخانه‌ها جلوگیری کرده است. اما روز دوم انتخابات، جمعه و تعطیل رسمی بود و جمعیت زیادی در حوزه‌های رأی‌گیری حضور یافته بودند. با این حال، اعتراض نامزدهای جبهه ملی به تقلب‌های آشکار انتخاباتی، از جمله افزودن صندوق رأی‌گیری پرشده و انتقال رأی‌دهندگانی از مناطق دیگر برای شرکت در حوزه‌های مختلف اصفهان، نادیده گرفته شد. همچنین، تلگراف‌های اعتراضی آن‌ها به شاه و وزیر کشور نیز بدون پاسخ ماند. در تجمعی که هزاران نفر برای اعتراض به تقلب‌های انتخاباتی گرد هم آمده بودند، نامزدهای جبهه ملی از مردم خواستند انتخابات را تحریم کنند. این درخواست برای تحریم باعث کاهش چشمگیر مشارکت مردم در روز ۸ بهمن شد. با این وجود، نتایج انتخابات، که در آن نامزدهای مورد حمایت دولت به طور قابل توجهی آرای بیشتری نسبت به نامزدهای جبهه ملی کسب کرده بودند، صبح روز ۹ بهمن توسط روزنامه اطلاعات اعلام شد؛ پیش از آنکه حتی شمارش آراء آغاز شود. (گزارش کنسولگری آمریکا در اصفهان، ۱۹۶۱)

آقای برومند پس از سخنرانی خود در تاریخ ۸ بهمن ۱۳۳۹ دستگیر و به مدت سه ماه در تهران زندانی شد. پس از آزادی، او از اقامت در اصفهان منع شد و به تهران نقل مکان کرد. در تهران، جبهه ملی او را مسئول امور استانی کرد. دکتر برومند به فعالیت در جبهۀ ملّی ایران ادامه داد و در سال ۱۳۴۲ به عضویت شورای جبهه ملی درآمد. با این حال، فضای بسته سیاسی دهه‌های ۴۰ و ۵۰ شمسی فرصت چندانی برای فعالیت‌های سیاسی مسالمت‌آمیز باقی نمی‌گذاشت. در این دوران، فعالیت‌های او محدود به ایجاد شبکه‌ای برای حمایت از دوستان سیاسی‌اش که در شرایط سختی قرار داشتند و پشتیبانی از فعالیت‌هایی نظیر انتشار آثار مصدق توسط حامیان وی در خارج از کشور بود. در سال ۱۳۵۵، با باز شدن نسبی فضای سیاسی، جبهۀ ملّی ايران بار دیگر برخی از فعالیت‌های خود را از سر گرفت. (مصاحبه پروژه تاریخ شفاهی هاروارد)

انقلاب ۱۳۵۷

انقلاب ۱۳۵۷ نقطه عطف مهمی در زندگی سیاسی دکتر برومند بود. او در پائیز سال ۱۳۵۷ به پاریس سفر کرد تا از طرف جبهۀ ملّی ایران در مورد برنامه سیاسی آیت‌الله خمینی کسب اطلاع کند. در این ملاقات دکتر برومند از مخالفت خمینی با دموکراسی و قانون اساسی انقلاب مشروطه مطلع شد. وی پس از بازگشت به ایران، تلاش کرد جبهه ملی را از پیروی از بازدارد، اما هشدارهای او نتیجه‌ای نداشت. دکتر برومند یکی از معدود اعضای ارشد جبهه ملی بود که از تصمیم دکتر شاپور بختیار برای پذیرش نخست‌وزیری در دی‌ماه ۱۳۵۷ حمایت کرد. بختیار، یک سوسیال‌دموکرات و یکی از سه رهبر جبهه ملی، مصمم بود تا از حاکمیت روحانیون در ایران جلوگیری کند و انتقال مسالمت‌آمیزی به سوی دموکراسی را تضمین نماید. هنگامی که شورای مرکزی جبهه ملی تصمیم به اخراج بختیار گرفت، دکتر برومند در اعتراض به این اقدام از جبهه ملی استعفا داد و به یکی از مشاوران نزدیک بختیار تبدیل شد.

دولت بختیار در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، پس از اعلام بی‌طرفی ارتش ایران، سقوط کرد. دکتر برومند که در آن روزها در فرانسه بود در آنجا اقامت گزید و پس از چندی در آن کشور  پناهندگی سیاسی دریافت کرد. در نهایت، مقامات انقلابی خانه و اموال او را در ایران به جرم ضدیت با انقلاب اسلامی مصادره کردند. (مصاحبه پروژه تاریخ شفاهی هاروارد - تحقیقات بنیاد برومند)

پس از ورود دکتر بختیار به پاریس در مرداد ۱۳۵۸، دکتر برومند در مرداد با او همراه شد. آن دو، در مرداد ماه ۱۳۵۹، با تنی چند از یارانشان نهضت مقاومت ملی ایران، نخستین جنبش دموکراسی‌خواهانه علیه حکومت دینی ایران را تاسیس کردند*. دکتر برومند نقش فعالی در فعالیت‌ها و رشد این جنبش داشت؛  وخود نیز یکی از حامیان مالی نهضت بود. دکتر برومند به عنوان یکی از مورداعتمادترین دوستان و هم‌پیمانان سیاسی دکتر بختیار، مدیریت مالی سازمان را بر عهده داشت و شبکه‌ای از حامیان را در میان گروه‌ها و طوایف مختلف در داخل و خارج از ایران ایجاد کرد.

توصیف آقای برومند از نظام سیاسی‌ای که برای آن مبارزه می‌کرد، این‌گونه بود: «هدف نهضت ملی مقاومت ایران بازگرداندن حاکمیت ملی به ایران است. حاکمیت ملی به این معناست که مردم در امور داخلی از دموکراسی و در امور بین‌المللی از استقلال برخوردار باشند. دموکراسی، به نظر من، یعنی حکومت اکثریت، در حالی که تمام حقوق سیاسی و اجتماعی اقلیت نیز محترم شمرده شود تا اقلیت فرصتی برای تبدیل‌شدن به اکثریت پیدا کند. این هدف جدیدی نیست. این همان آرمانی است که همه وطن‌پرستان و آزادی‌خواهان کشور ما از زمان انقلاب مشروطه در سال ۱۲۸۵ دنبال می‌کردند.»

در سال‌های ۱۳۶۹ و ۱۳۷۰، دولت‌های فرانسه و ایران در حال مذاکره برای حل اختلاف بر سر پرونده یورودیف بودند. پیش از انقلاب ۱۳۵۷، فرانسه یک میلیارد دلار وام برای ساخت یک کارخانه غنی‌سازی اورانیوم دریافت کرده بود، اما جمهوری اسلامی از این توافق خارج شد. دولت فرانسه در این دوره فشارها را بر نهضت مقاومت ملی ایران افزایش داد تا فعالیت‌های آن را محدود کند. این فشارها به حدی بود که شاپور بختیار به فکر ترک فرانسه افتاد. (لوموند، ۱۹ مرداد ۱۳۷۰؛ مصاحبه رادیو فردا با لادن برومند)

دکتر برومند انتظار حمایت قابل‌توجهی از سوی جامعه بین‌المللی برای اپوزیسیون ایرانی را نداشت. او معتقد بود تنها اتحاد میان نیروهای دموکراسی‌خواه، از جناح چپ تا راست طیف سیاسی ایران، می‌تواند شانس موفقیتی واقعی داشته باشد. در ماه‌های پایانی زندگی‌اش، به‌عنوان رئیس کمیته اجرایی نهضت ملی مقاومت ایران، به‌طور فعال برای گرد هم آوردن شخصیت‌هایی با گرایش‌های سیاسی متنوع تلاش می‌کرد تا یک ائتلاف سیاسی قدرتمند ایجاد کند. در آخرین مصاحبه‌اش (که پس از مرگش منتشر شد)، او تأکید کرده بود:

«در نهایت، اگر ما، ملی‌گرایان آزادی‌خواه که همگی عاشق آزادی هستیم، متحد شویم و دست در دست هم به مبارزه بی‌وقفه خود ادامه دهیم، طبیعی است که حمایت همه آزاداندیشان جهان را به دست خواهیم آورد و زودتر به نتایجی خواهیم رسید. در غیر این صورت، هیچ نیرویی در غرب یا شرق به نمایندگی از ما عمل نخواهد کرد. در این شرایط، هرچند از رژیم فعلی حمایت نخواهند کرد، اما روابط عادی خود را با آن ادامه خواهند داد تا زمانی که ماهیت این رژیم هم به سقوط آن منجر شود و هم متأسفانه کمر ملت ایران را بشکند.» (قیام ایران)

دکتر برومند عاشق تاریخ بود و با ادبیات و شعر کلاسیک فارسی آشنا بود. نزدیکان او از وی به‌عنوان سخنرانی کاریزماتیک و قدرتمند یاد می‌کنند. او برای خانواده و دوستی ارزش بسیاری قائل بود و به سخاوت و وفاداری شهرت داشت. با وجود جایگاه و دستاوردهایش، فردی فروتن بود و به‌ندرت درباره خود صحبت می‌کرد. آقای برومند عاشق ایران بود و باور داشت که هر شهروند وظیفه دارد در امور کشور خود سهیم باشد. (مصاحبه لادن برومند، آسو)

نهضت مقاومت ملی ایران

شاپور بختیار، به همراه چند تن از پیروانش در ۱۴ مرداد ۱۳۵۹، نهضت ملی مقاومت ایران را در پاریس تأسیس کرد. این جنبش از نهضت مقاومت ملی که پس از سقوط دولت محمد مصدق در سال ۱۳۳۲ در ایران شکل گرفت، الهام گرفته بود. بختیار از تمامی گروه‌ها و افراد ملی‌گرای آزادی‌خواه دعوت کرد تا نیروهای خود را حول یک پلتفرم سیاسی مشترک زیر چتر این نهضت متحد کنند. نهضت مقاومت ملی ایران با انتشار «اصول فکری و پلتفرم سیاسی» در ۲۵ دی‌ماه ۱۳۵۹، هدف خود را ایجاد دموکراسی و نظامی مبتنی بر اراده آزاد مردم اعلام کرد تا شهروندان بتوانند فرصت یک زندگی آزاد، پربار و ارزشمند را داشته باشند. بختیار بر ساختار سیاسی متکثر پافشاری می‌کرد و تعهد به ملی‌گرایی، دموکراسی و عدالت اجتماعی را شروط لازم برای عضویت در این نهضت می‌دانست.

نهضت مقاومت ملی متعهد بود «حاکمیت قانون را تحت یک نظام سیاسی که توسط اراده آزاد ملت ایران انتخاب شده، در چارچوب قوانین و رویه‌های بین‌المللی ایجاد کند». چنین نظامی «باید منشور سازمان ملل متحد و مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر را محترم شمرده» و در حالی که «خود را وقف صلح و امنیت بین‌المللی می‌کند، به آزادی‌های اساسی نیز توجه نماید».**

طیف وسیعی از ایرانیان چه در داخل و چه در خارج از ایران در سال‌های اولیه فعالیت، به عضویت نهضت مقاومت ملی ایران درآمده و یا از آن حمایت کردند. از فعالیت‌های اصلی این نهضت می‌توان به سازماندهی شاخه‌های سیاسی و نظامی در کشورهای مختلف و در ایران، برقراری ارتباط با مخالفان رژیم در داخل ایران و تلاش برای سازماندهی آن‌ها، جمع‌آوری اطلاعات سیاسی و نظامی، تشکیل اجتماعات و اعتراضات، انتشار اخبار مرتبط با ایران به ویژه اطلاعات مرتبط با نقض حقوق بشر و اعدام‌های خودسرانه در داخل و خارج از کشور از طریق انتشار گزارش، کتاب و مجله (هفته‌نامه نهضت و هفته‌نامه قیام ایران)، تولید برنامه‌های رادیویی در کشورهای مختلف از جمله عراق و مصر، انجام مصاحبه با رسانه‌های خارجی و فارسی‌زبان، مکاتبه با نهادهای حقوق بشری از جمله سازمان ملل (به منظور برگزاری همه‌پرسی در مورد جمهوری اسلامی تحت نظارت سازمان ملل متحد) و یا گزارش کشتار جمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ و ترویج حقوق بشر و دموکراسی اشاره کرد.

تعداد زیادی از اعضای نهضت مقاومت ملی در دهه اول تاسیس آن مورد تهدید قرار گرفتند و ترور شدند. در ۲۷ تیر ۱۳۵۹، شاپور بختیار هدف یک ترور نافرجام قرار گرفت که در جریان آن، دو شهروند فرانسوی کشته شدند. در دهه ۱۳۶۰، چندین افسر شاخه نظامی نهضت مقاومت ملی نیز قربانی اعدام‌های فراقضایی در خارج از ایران شدند. سرانجام، شاپور بختیار و عبدالرحمن برومند، رئیس کمیته اجرایی نهضت مقاومت ملی ایران، به ترتیب در تاریخ‌های ۲۹ فروردین و ۱۵ مرداد ۱۳۷۰ با ضربات چاقو در فرانسه به قتل رسیدند.

پیشینه اعدام‌های فراقضایی توسط جمهوری اسلامی ایران

جمهوری اسلامی ایران ید طولایی در اعمال خشونت با انگیزه‌های سیاسی در ایران و اقصی نقاط جهان دارد. از انقلاب ۱۳۵۷ به بعد، عوامل جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور دست به ربودن، ناپدید کردن و قتل تعداد زیادی از افرادی که فعالیتشان برایشان نامطلوب بود‍ه زده‌اند. تعداد قربانیان اعدام‌های فراقضایی در داخل کشور روشن نیست، اما این قتل‌ها از بهمن ۱۳۵۷ آغاز شده و در طول عمر جمهوری اسلامی در داخل و خارج از ایران تداوم داشته است. بنیاد عبدالرحمن برومند بیش از ۵۴۰ قتل را که به جمهوری اسلامی ایران نسبت داده می‌شود، در خارج از ایران شناسایی کرده است.

در خارج از ایران در کشورهایی چون فیلیپین، اندونزی، ژاپن، هند و پاکستان در آسیا، دوبی، عراق، و ترکیه در خاورمیانه، قبرس، فرانسه، ایتالیا، اتریش، سوئیس، آلمان، نروژ، سوئد و انگلستان در اروپا، و ایالات متحده آمریکا در آنسوی اقیانوس آتلانتیک، مخالفین به روش‌های مختلف توسط مامورین جمهوری اسلامی مورد سوقصد قرار گرفته و کشته شده‌اند. در بیشتر موارد اطلاعات زیادی در مورد این قتل‌ها منتشر نشده و مقامات محلی حکم بازداشتی صادر نکرده‌اند. اما شواهد، مدارک و ردپاهایی که از تحقیقات پلیس و مقامات قضایی محلی به دست آمده، فرضیه جنایت دولتی را تایید می‌کنند. در برخی موارد، این تحقیقات منجر به اخراج یا بازداشت دیپلمات‌های ایران شده است. در موارد محدودی در خارج از ایران، عاملان این قتل‌ها بازداشت و محاکمه شده‌اند و شواهد و مدارک ارائه شده، ارتباط متهمان با نهادهای حکومتی ایران را آشکار کرده‌ و حکم بازداشتی برای وزیر اطلاعات وقت ایران صادر شده است.

نوع تشکیلات و اجرای این قتل‌ها در داخل و خارج از ایران هم دال بر وجود الگوی واحدی است که بنا به گفته دادستان سوئیسی، رولان شاتلن، دارای پارامترهای مشترک و یک برنامه‌ریزی دقیق هستند. از تشابهات بین این قتل‌ها در کشورهای مختلف چنین استنباط می‌شود که دولت ایران آمر اصلی این جنایات است. 

مقامات ایران مسئولیت این قتل‌ها را رسما نپذیرفته‌اند و حتی این جنایات را به درگیری داخلی بین اعضای گروه‌های اپوزیسیون نسبت داده‌اند. معهذا این جنایات از نظر آرمانی و حقوقی از بدو تشکیل نظام توسط مقاماتش توجیه شده است. در بهار سال ۱۳۵۸، صادق خلخالی، اولین قاضی شرع دادگاه‌های انقلاب اسلامی تصمیم نظام را مبنی بر اجرای اعدام‌های فراقضایی رسما اعلام نمود و این تصمیم را چنین توجیه کرد: «...این‌ها محکوم به اعدام شدند، در نظر ملت ایران اگر کسی بخواهد در خارج، در هر کشوری، آنها را ترور کند، هیچ دولتی حق ندارد او را به عنوان تروریست محاکمه کند؛ زیرا او عامل اجرای حکم دادگاه انقلابی اسلامی است. لذا آنها مهدورالدم هستند و در هر جا باشند حکم درباره آن‌ها همین است.» بیش از ده سال پس از این اظهارات، علی فلاحیان، وزیر اطلاعات و امنیت نظام در حالیکه در مورد موفقیت نیروهای امنیتی سخن می‌راند، در مورد حذف مخالفین چنین گفت: «... ما موفق شدیم به بسیاری از این گروهک‌ها در خارج از کشور و در سر مرز ضرباتی وارد کنیم.» 

در عین حال مقامات مختلف سیاسی، قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران در مقاطع و مناسبت‌های مختلف وجود سیاست و برنامه بلندمدت و بودجه برای اجرای این قتل‌ها و در برخی موارد انجام موفقیت‌آمیز آن‌ها را تایید کرده‌اند.

برای مطالعه متن کامل «پیشینه اعدام‌های فراقضایی توسط جمهوری اسلامی ایران» شامل اظهار نظر مقامات مختلف جمهوری اسلامی و سابقه تاریخی قتل‌ها، بر روی همین عنوان در نوار سمت راست کلیک کنید.

تهدیدها و ترورهای ناموفق

دکتر برومند به خوبی آگاه بود که زندگی‌اش در خطر است. او به‌عنوان مشاور نزدیک شاپور بختیار، یکی از بنیان‌گذاران نهضت ملی مقاومت ایران و رئیس شورای آن، در فهرست ترور جمهوری اسلامی قرار داشت. در دهه ۱۳۶۰، چندین عضو این نهضت در ترکیه و پاکستان به قتل رسیده بودند. ابوالقاسم مصباحی، معروف به شاهد  C، که یکی از مقامات پیشین اطلاعاتی ایران است و در سال ۱۳۷۵ به اروپا پناهنده شد، در مصاحبه با پلیس اظهار داشت که روشنفکران و آزادی‌خواهان از جمله مخالفانی بودند که رهبران جمهوری اسلامی بیشترین نگرانی را از آن‌ها داشتند. (مصاحبه بنیاد برومند با رویا برومند) اعترافات مأموران اطلاعاتی که پس از ترورهای متعدد، از جمله قتل داریوش و پروانه فروهر، بازداشت شدند، نشان می‌دهد که لیبرال‌ها به‌عنوان «کفار» و هدف بلندمدت وزارت اطلاعات ایران تلقی می‌شدند. (یادداشت‌های پرونده فروهرها، وبلاگ آزادی وطن)

مقامات فرانسوی دکتر برومند را از خطراتی که او را تهدید می‌کرد، آگاه کرده و به او اجازه داده بودند با خود اسلحه حمل کند. او یک سلاح تهیه کرد، اما هرگز آن را همراه خود نمی‌برد. همچنین به او توصیه شده بود جلیقه ضدگلوله بپوشد. برای مدت کوتاهی نیز از خدمات یک محافظ شخصی استفاده کرد، اما در نهایت تصمیم گرفت از ادامه این خدمات صرف‌نظر کند. دکتر برومند بر این باور بود که «مگر اینکه هر شب در مکانی متفاوت بخوابیم، حکومت بالاخره موفق خواهد شد.» او همچنین معتقد بود که یک اقدام تروریستی علیه او ممکن است به طور غیرضروری جان محافظ شخصی‌اش را نیز به خطر بیندازد. (مصاحبه بنیاد برومند با لادن برومند)

در بهمن ۱۳۶۴، مقامات فرانسوی موفق شدند یک سوءقصد به جان آقای برومند را ناکام بگذارند. آن‌ها دو مرد مسلح را که در خودروی اوپل قرمز حدود ۲۰۰ متر دورتر از میدان ووُبان منتظر بودند، دستگیر کردند. با این حال، خانواده برومند از این حادثه مطلع نشده بودند. (مصاحبه رویا برومند) علیرغم ترور چندین چهره برجسته مخالف جمهوری اسلامی در اروپا، از جمله عبدالرحمان قاسملو (تیر ۱۳۶۸)، کاظم رجوی (فروردین ۱۳۶۹) و سیروس الهی (مهر ۱۳۶۹)، هیچ بازداشت مرتبطی صورت نگرفت. مقامات فرانسوی نیز هیچ اقدام جدی برای حفاظت از آقای برومند در پاریس یا هشدار جدی به او درباره عملیات قریب‌الوقوع انجام ندادند. 

اعدام فراقضایی آقای عبدالرحمن برومند

در تاریخ ۲۹ فروردین ۱۳۷۰، عبدالرحمن برومند در لابی ساختمان محل سکونتش در میدان ووُبان شماره ۳ در پاریس، در نزدیکی آسانسور، با ضربات چاقو به قتل رسید. (پرونده و خبرنامه بنیاد برومند ۳۰ فوردین ۱۳۹۵) صبح روز حادثه، دکتر برومند در جلسه‌ای با دکتر بختیار شرکت کرد. حوالی ظهر به ساختمان محل زندگی‌اش که با خانواده در آن اقامت داشت، بازگشت. پسرش که منتظر او بود تا با هم ناهار بخورند، او را دید که خودروی خود را در جای همیشگی‌اش پارک کرد. ساعت ۱۴:۰۴، کارمند یکی از ساکنین طبقه همکف ساختمان، او را در نزدیکی آسانسور با آثار ضربات چاقو پیدا کرد. بر اساس تحقیقات، این حمله بین ساعت ۱۳:۳۰ تا ۱۳:۵۰ انجام شده بود. آتش‌نشانان که ساعت ۱۴:۱۰ رسیدند و تیم فوریت‌های پزشکی که در ساعت ۱۴:۲۰ در محل حاضر شد، نتوانستند او را احیا کنند.

بر اساس گزارش پزشکی قانونی، آقای عبدالرحمن برومند با ۹ ضربه چاقو مورد حمله قرار گرفته بود: یک ضربه در بالای مچ دست راست، چهار ضربه به قفسه سینه و چهار ضربه به پشت. شدت ضربات به حدی بود که باعث آسیب جدی به اندام‌های حیاتی او و شکستن دو دنده شد. (مصاحبه بنیاد برومند با رویا برومند)

با گذشت بیش از سی سال از ترور دکتر عبدالرحمن برومند، پرونده قتل او همچنان باز است و هیچ اطلاعاتی درباره فرد یا افرادی که در این جنایت دست داشتند موجود نیست. در تاریخ ۱۸ فروردین ۱۳۷۲، قاضی ژان-لوئی بروگیه، قاضی مسئول تحقیقات در فرانسه، اعلام کرد که پرونده‌های ترور شاپور بختیار (۱۵ مرداد ۱۳۷۰) که توسط عوامل جمهوری اسلامی انجام شد، و دکتر برومند به‌طور جدایی‌ناپذیری به هم مرتبط هستند. در دادگاه عاملان قتل بختیار در آذر ۱۳۷۳، دادستان پرونده، موتون، ترور دکتر برومند را به تروریسم دولتی جمهوری اسلامی ایران نسبت داد. او تأکید کرد که این قتل، همراه با قتل بختیار، با هدف خنثی کردن نهضت ملی مقاومت ایران صورت گرفته است.

خانواده آقای برومند او را در گورستان مونپارناس پاریس به خاک سپردند، در حالی که منتظر فرصتی هستند تا مطابق با وصیت او، پیکرش را به ایران منتقل کنند. در مراسم خاکسپاری جمعیت زیادی شامل اعضای گروه‌های سیاسی و اقلیت‌های ایرانی حضور داشتند. بسیاری از آن‌ها گل‌هایی برای این مراسم ارسال کرده و طی انتشار بیانیه‌هایی، ترور دکتر برومند را به‌عنوان یک قتل دولتی دیگر محکوم کردند. (تحقیقات بنیاد برومند، مصاحبه با لادن برومند) خانواده آقای برومند توسط وکلای سازمان  SOS Attentat، که از قربانیان تروریسم در فرانسه حمایت می‌کند، نمایندگی شده‌اند.

واکنش مقامات فرانسه

بلافاصله پس از ترور، دولت فرانسه یک قاضی تحقیق از بخش مبارزه با تروریسم دادگاه عالی پاریس را مسئول بررسی پرونده کرد و در نهایت، اعضای خانواده دکتر برومند را به‌عنوان قربانیان تروریسم به رسمیت شناخت. با این حال، تحقیقات اولیه ماه‌ها بر فرضیه یک جنایت عادی متمرکز بود و پلیس دوستان و همکاران دکتر برومند را مورد بررسی قرار داد. حتی پس از ترور شاپور بختیار توسط عوامل ایرانی در ۱۵ مرداد ۱۳۷۰، پلیس همچنان به تحقیق درباره اطرافیان دکتر برومند ادامه داد و پیشرفت قابل توجهی در پرونده حاصل نشد. (مصاحبه با رویا برومند)

اطلاعات دقیقی در دست نیست که آیا مقامات اطلاعاتی فرانسه، از سال ۱۹۸۹ (۱۳۶۸-۱۳۶۷)، از وجود یک مأمور ایرانی به نام مشهدی که در فرانسه اقامت داشت و مأموریت سازمان‌دهی حذف مخالفان را برعهده داشت، آگاه بودند یا خیر. یکی از این مخالفان، سیروس الهی بود که در سال ۱۳۶۹ به ضرب گلوله کشته شد. مشهدی پس از قتل شاپور بختیار و منشی او، سروش کتیبه، بازداشت و مورد بازجویی قرار گرفت، همان‌طور که همدست او، محسن یزدان‌ستا، نیز بازداشت شد. در نهایت، هر دو نفر در سال ۱۳۷۲ به دلیل برنامه‌ریزی برای ترور یک افسر پلیس فرانسوی-ایرانی که مترجم تحقیقات پرونده بختیار نیز بود، دستگیر شدند. مشهدی به هفت سال زندان و یزدان‌ستا به سه سال زندان محکوم شدند. با این حال، هیچ نشانه‌ای در پرونده‌های تحقیقاتی از بررسی حرکات و تماس‌های مأموران شناخته‌شده جمهوری اسلامی مانند مشهدی و سایر افراد مظنون به فعالیت‌های خرابکارانه، قبل و بعد از ترور دکتر برومند، دیده نمی‌شود. اداره امنیت سرزمینی (DST)، مسئول امنیت داخلی فرانسه، چنین فعالیت‌هایی را بررسی نکرد. مشهدی و یزدان‌ستا پس از بازداشت در آذر ۱۳۷۲ و خرداد ۱۳۷۳ در ارتباط با ترور دکتر برومند مورد بازجویی قرار گرفتند. یزدان‌ستا که اعتراف کرده بود در رابطه با قتل سیروس الهی با مشهدی همکاری داشته است، پیش از محاکمه به دلایلی نامعلوم جان خود را از دست داد. در نبود این شاهد کلیدی، دادگاه تصمیم گرفت مشهدی را آزاد کند.

 واکنش مقامات جمهوری اسلامی ایران  

مقامات جمهوری اسلامی ایران قتل عبدالرحمن برومند را به اختلافات داخلی در نهضت ملی مقاومت ایران نسبت دادند. (مستند ایران‌وایر) 

چند روز پس از ترور، روزنامه‌های نیمه‌رسمی اطلاعات و کیهان، با استفاده از عباراتی مشابه این قتل را به تنش‌ها و کشمکش‌های داخلی در نهضت ملی مقاومت نسبت دادند. روزنامه اطلاعات در گزارشی کوتاه با عنوان «ائتلاف، اختلاف، انتقام» نوشت: «عبدالرحمن برومند، عنصر فاسد وابسته به رژیم منحط پهلوی و یکی از اعضای بلندپایه آنچه «نهضت به اصطلاح مقاومت ملی» نامیده می‌شود، روز ۲۹ فروردین ۱۳۷۰ در مقابل محل سکونت شخصی خود در پاریس، پایتخت فرانسه، مورد حمله فرد یا افرادی ناشناس قرار گرفت و بر اثر ضربات چاقو به هلاکت رسید.» (روزنامه کیهان، ۳ اردیبهشت ۱۳۷۰؛ روزنامه اطلاعات، ۴ اردیبهشت ۱۳۷۰)

روزنامه نیمه‌رسمی جمهوری اسلامی، که تا زمان انحلال خود ارگان حزب جمهوری اسلامی به شمار می‌رفت، ۲۷ شهریور ۱۳۷۰ در مقاله‌ای مفصل درباره ترور شاپور بختیار و دیگر اعضای نهضت مقاومت ملی ، نقش جمهوری اسلامی ایران در این ترورها را رد کرد. این مقاله به طور دقیق به شرح نهضت ملی مقاومت و فعالیت‌های تعدادی از اعضای ترورشده آن، از جمله دکتر برومند، پرداخت. در این مقاله اشاره شده بود که «حلقه حفاظتی دولت فرانسه پیرامون ضدانقلاب‌های ایرانی مقیم این کشور شکننده و قابل نفوذ است.» همچنین تأکید شده بود: «طبیعتاً این آسیب‌پذیری و ناتوانی پلیس فرانسه در حفاظت از جان پناهندگان، باعث کاهش اعتماد ضدانقلاب به توانایی‌های خود خواهد شد، به‌ویژه که زمان زیادی از ترور عبدالرحمن برومند، نفر دوم نهضت مقاومت ملی  (پس از بختیار)، و سیروس الهی، معاون منوچهر گنجی (رهبر سازمان درفش کاویانی)، در پاریس نمی‌گذرد.» این مقاله در پایان نتیجه‌گیری کرده بود که «این قتل‌ها، همراه با ترور موفقیت‌آمیز مترجمان کتاب آیات شیطانی در ژاپن و ایتالیا، ترس از مرگ را در میان ضدانقلاب‌ها چندین برابر افزایش داده و باعث تضعیف مخالفان جمهوری اسلامی شده است.»

مقاله روزنامه جمهوری اسلامی به طور دقیق فعالیت‌های سه شاخه نهضت مقاومت ملی را، شامل شاخه‌های سیاسی، عشایری و مخفی، شرح داده و اهداف آن را «برقراری نظام پادشاهی بر مبنای دموکراسی»، «ایجاد زمینه جدایی دین از سیاست» و «ترویج تعهدات اجتماعی شاپور بختیار به‌عنوان یک سوسیال دموکرات، شامل وطن‌پرستی، آزادی و سوسیالیسم» معرفی کرده است. شاخه سیاسی وظیفه «انتشار دیدگاه‌های رهبری نهضت درباره رویدادهای سیاسی، ارائه برنامه‌های مبارزاتی به هسته‌ها و گروه‌های مقاومت داخل کشور، تقویت غرور نسبت به فرهنگ ملی باستانی و احیای اندیشه‌های ملی‌گرایانه» را بر عهده داشت. درباره شاخه عشایری، مقاله اشاره کرد که این شاخه موفقیت چندانی نداشته است. شاخه مخفی نیز مأموریت داشت «هماهنگی میان واحدهای داخل کشور و انتقال سیاست‌ها و تاکتیک‌های مناسب به آن‌ها» را انجام دهد و توانسته بود از میان افرادی که کشور را ترک کرده یا فرار کرده بودند، نیرو جذب کرده و اقدامات ضدانقلابی علیه نظام جمهوری اسلامی را گسترش دهد.

روزنامه جمهوری اسلامی در ۲۷ شهریور ۱۳۷۰، آقای عبدالرحمن برومند را «فراری‌ای» توصیف کرد که موفق شده بود «تعداد زیادی از هسته‌های مخفی را در داخل کشور ایجاد و سازمان‌دهی کند» و هدایت این شبکه را بر عهده داشت.

در سال ۱۳۷۱، علی فلاحیان  در یک سخنرانی درباره موفقیت نیروهای امنیتی در حذف مخالفین اظهار داشت: «... ما موفق شدیم ضربات بزرگی را به بسیاری از این گروهک‌ها در خارج از کشور و در امتداد مرز وارد کنیم.» (سخنرانی پخش شده از صدا و سیما در ۹ شهریور ۱۳۷۱ نقل شده توسط روزنامه عصر ایران، ۲۶ مرداد ۱۳۸۵)

بلافاصله پس از ترور دکتر برومند، شاپور بختیار این جنایت را به جمهوری اسلامی ایران نسبت داد. نهضت مقاومت ملی ایران نیز اعلام کرد که دولت ایران این ترور را برای محروم کردن سازمان از توانایی‌های مدیریتی دکتر برومند و همچنین برای جبران ناکامی پیشین در ترور شاپور بختیار انجام داده است. (مستند ایران‌وایر)

واکنش نهضت مقاومت ملی ایران

بلافاصله پس از اعدام فراقضایی دکتر برومند، آقای بختیار این جنایت را به جمهوری اسلامی ایران نسبت داد. نهضت اعلام کرد که دولت ایران این ترور را با هدف محروم کردن این سازمان از مهارت‌های رهبری آقای برومند، و همچنین به‌عنوان جبرانی برای سوءقصد نافرجام قبلی علیه آقای بختیار انجام داده است (مستند ایران‌وایر).

واکنش خانواده

فرزندان دکتر عبدالرحمن برومند از زمان ترور او در پی دادخواهی و اجرای عدالت بوده‌اند و با پیگیری‌های مداوم، پلیس را برای مصاحبه با منابع مطلع و افراد احتمالی که اطلاعاتی در این زمینه دارند تحت فشار قرار داده‌اند تا از بسته شدن پرونده جلوگیری کنند. پس از قتل دکتر برومند، خانواده او مراسم یادبودی عمومی برگزار کردند و برای به مدت بیش از بیست سال، در سالروز ترور او، گردهمایی‌های عمومی در گورستان مونپارناس پاریس ترتیب دادند.

چند ماه پس از ترور دکتر عبدالرحمن برومند، دخترش لادن در مقاله‌ای که در روزنامه لوموند منتشر شد، نوشت: «برای او، این پایان خونین، اوج باشکوه یک عمر مبارزه برای آزادی است. اما ما هزینه سنگینی برای آرمان آزادی می‌پردازیم و این قربانی نباید در محراب پوسیده منافع دولت‌ها، ... نادیده گرفته شود. به همین دلیل است که من این درد جانکاه را که ده‌ها هزار ایرانی در تاریکی سکوت تحمل کرده‌اند، فریاد می‌زنم. آیا قتل پدرم یک یادداشت تشکر رسمی خطاب به دولت دموکراتیک فرانسه از سوی جمهوری اسلامی برای معافیت از مجازات امثال گرجی‌ و آزادی امثال انیس نقاش نیست؟»

در سال ۱۳۸۰ و در دهمین سالگرد ترور دکتر برومند، دخترانش لادن و رویا، سازمانی را به نام پدرشان برای مستندسازی موارد نقض حق حیات توسط جمهوری اسلامی، گرامیداشت یاد قربانیان، و ترویج فرهنگ حقوق بشر و دموکراسی تاسیس کردند.

تاثیر بر خانواده

قتل همسر و پدر خانواده برومند تأثیری ویرانگر بر آنان گذاشت. در نبود حقیقت و عدالت، اعضای خانواده او، مانند بسیاری دیگر از قربانیان سرکوب‌های برون‌مرزی، مجبور شده‌اند بدون دستیابی به آرامش یا پایان‌بخشی به این درد، به زندگی خود ادامه دهند.

------------------------------ 

*دکتر برومند آپارتمان خود در یکی از حومه‌های پاریس را در اختیار شاپور بختیار قرار داده بود. در تیرماه ۱۳۵۹، تیمی از فلسطینی‌ها به سرپرستی یک لبنانی شیعه که خود را به‌عنوان خبرنگار معرفی کرده بودند، در همین آپارتمان نخستین تلاش برای ترور بختیار را انجام دادند. این تیم موفق به آسیب رساندن به بختیار نشد، اما یک افسر پلیس فرانسوی و همسایه بختیار را به قتل رساندند. همچنین، یکی دیگر از افسران پلیس بر اثر شلیک آن‌ها برای همیشه فلج شد.
**نهضت مقاومت ملی متعهد بود «حاکمیت قانون را تحت یک نظام سیاسی که توسط اراده آزاد ملت ایران انتخاب شده، در چارچوب قوانین و رویه‌های بین‌المللی ایجاد کند». چنین نظامی «باید منشور سازمان ملل متحد و مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر را محترم شمرده» و در حالی که «خود را وقف صلح و امنیت بین‌المللی می‌کند، به آزادی‌های اساسی نیز توجه نماید». این نهضت خود را به سه هدف متعهد می‌دانست: «۱- استقرار عدالت اجتماعی با محتوای سکولار، غیر ایدئولوژیک و غیر فرقه‌ای»، «۲- اصل استقلال» که شامل ایجاد صلح در منطقه [یعنی جنگ ایران و عراق] از طریق همکاری‌های بین‌المللی است و «۳- اصل دموکراسی» (با تاکید بر حفظ تمام دستاوردهای ملت ایران در نتیجه انقلاب مشروطه در سال ۱۲۸۵.) نهضت با اصرار بر چشم‌انداز حاکمیت مردمی و لیبرال تاکید کرد که «نه می‌تواند ایدئولوژی معینی را تحت عنوان عدالت اجتماعی به کشور تحمیل کند» و «نه به جریان‌های سیاسی این اجازه را خواهد داد که چنین تحمیلی را عملی کنند». بر این اساس «انتخاب در همه امور باید از طریق ابراز عقیده آزادانه مردم صورت گیرد» (بروشور منتشر شده توسط نهضت مقاومت ملی ایران در انگلیس - ۱۳۶۴.)

تصحیح و یا تکمیل کنید