بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

سید عبدالله محمودی

درباره

سن: ۶۱
ملیت: ايران
مذهب: احتمال قوی اسلام
وضعیت تأهل: متاهل

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴
محل: زندان مرکزی یاسوج، ياسوج، استان کهگيلويه و بويراحمد، ايران
نحوه کشته‌شدن: مرگ در دوران بازداشت/زندان
اتهامات: جرايم اقتصادی
سن در زمان ارتکاب جرم انتسابی: ۵۰

ملاحظات

آقای محمودی فردی خونسرد، متواضع و شوخ‌طبع بود. او در سخت‌ترین شرایط نیز با نزدیکانش شوخی می‌کرد. 

خبر و اطلاعات در خصوص مرگ در بازداشت آقای سید عبدالله محمودی فرزند سید منصور و گلابتون از مصاحبه بنیاد عبدالرحمن برومند با دختر آقای محمودی، (۳۱ اردیبهشت و ۱۴ خرداد ۱۳۹۸) و برادر همسر او در تاریخ‌ ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸ به دست آمده است. خبر مرگ آقای محمودی بدون شرح جزئیات در تاریخ ۱۳ تیر ۱۳۹۸ توسط خبرگزاری هرانا تایید شد. جزئیات مندرج در این یادبود منحصرا از اظهارات خانواده آقای محمودی برگرفته شده است.*

آقای محمودی در اول خرداد ۱۳۳۳ در روستای گرفهلیان از توابع شهرستان ممسنی در استان فارس متولد شد. او عضو خانواده‌ای ۹ نفره و شناخته شده بود. اطرافیان آقای محمودی او را فردی خونسرد، متواضع، بخشنده، شوخ‌طبع و با روحیه بالا معرفی می‌کنند. او اهل مطالعه و علاقه‌مند به ادبیات و شعر بود و خودش نیز اشعاری سروده بود. او ورزشکار بود و ورزش پینگ‌پنگ را در سطح قهرمانی دنبال می‌کرد. (مصاحبه‌های بنیاد ، ۲۵ و ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸)

آقای محمودی متاهل و دارای یک پسر و دو دختر بود. او دارای مدرک فوق‌دیپلم بود و تا سال ۱۳۶۲ در شهرستان ممسنی معلم بود. او پیش از انقلاب ۵۷ هوادار گروه‌های چپ غیرمذهبی بود و فعالیت سیاسی می‌کرد. او بنا به مدارک رسمی موجود بعد از بهمن ۱۳۵۷ هوادار گروه پیکار در راه آزادی طبقه کارگر** که از اولین گروه‌های سیاسی مخالف با حکومت اسلامی تازه تاسیس بود، شد. (گزارش هیات تجدید نظر) خانواده او معتقدند آقای محمودی هوادار سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)*** شده بود.

آقای محمودی بدلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش یک‌بار در اردیبهشت ۱۳۶۲ محکوم به زندان شده بود و پس از گذراندن دوران حبس محکوم به انفصال دائم از خدمات دولتی و موسسات وابسته به دولت شد. آقای محمودی پس از آن به شغل آزاد روی آورد. او در اواخر سال ۶۵ یا اوایل سال ۶۶ با اقامت در یاسوج، یک شرکت ساختمانی تاسیس کرد و به ساخت و ساز در شهر بندرعباس و یاسوج مشغول شد. او در کار خود موفق بود و وضع مالی خوبی داشت.

آقای محمودی برای بار دوم در سال ۱۳۸۳ و با اتهام جرائم مالی بازداشت و ۴۰ روز بعد در پی اعتصاب غذا و در حالی‌که در مرخصی استعلاجی به‌سر می‌برد از منزل فرار کرد و بمدت ۱۰ سال مخفیانه زندگی می‌کرد. او در این مدت در شهرهای مختلف و در محل ساختمان‌های نیمه‌کاره زندگی می‌کرد وتا حدود سال ۱۳۹۰ و قبل از درگذشت همسرش، بیشتر با واسطه با خانواده‌اش در تماس بود. بعد از آن به طور مرتب با دختر بزرگ‌اش تماس می‌گرفت. 

این پرونده به مرگ آقای محمودی در زندان مرکزی یاسوج در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ مرتبط است.

دستگیری و بازداشت

آقای محمودی در ۲۴ آبان ۱۳۹۳ در حالی‌که به صورت مخفیانه در دفتر کار یکی از دوستانش در یزد مشغول کار بود، دستگیر شد. خبر دستگیری او توسط دوست او به خانواده آقای محمودی داده شد. (مصاحبه بنیاد برومند با دختر آقای محمودی، ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸)

آقای محمودی حدود ۶ ماه در بازداشت بود و در این مدت دو بار با خانواده‌اش تماس گرفت و یک بار در حالی‌که به دلیل دوختن دهان و اعتصاب غذا در انفرادی به سر می‌برد با دخترش ملاقات حضوری داشت. به گفته اعضای خانواده آقای محمودی، در بازجویی‌های او به فعالیت‌های تبلیغی سیاسی او در گذشته اشاره شده بود. او همچنین در زندان از بیماری فتق رنج می‌برد. شدت بیماری او به حدی بود که به گفته همبندی‌هایش قادر به انجام فعالیت‌های شخصی‌اش نبود و گاهی از بلند شدن نیز عاجز بود. مقامات زندان بعد از مخالفت اولیه با اعزام او به بیمارستان برای معالجه، اعزام او را منوط به استفاده از دستبند کردند. آقای محمودی این پیشنهاد را رد کرد و از مراجعه به بیمارستان با دستبند خودداری کرد. (مصاحبه بنیاد برومند با دختر آقای محمودی، ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸)

صبح روز ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ مسئولان زندان مرکزی یاسوج به خانواده آقای محمودی اطلاع دادند که آقای محمودی در زندان فوت کرده است. به گفته خانواده او متخصص پزشکی قانونی ابتدا به صورت شفاهی به خانواده آقای محمودی گفت که او در اثر ورود سم به بدن‌اش فوت کرده است. اما در گزارش رسمی مرگ او طبیعی ذکر شد. مقامات زندان مرکزی یاسوج یک روز بعد جنازه آقای محمودی را به خانواده او تحویل دادند. (مصاحبه‌های بنیاد و مدارک موجود در بنیاد)

به گفته هرانا، آقای محمودی در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ به علت ایست قلبی در زندان یاسوج فوت کرد.

دادگاه

پرونده آقای محمودی در سال ۱۳۹۳ و ۱۳۹۴ در دادگاه عمومی یاسوج در حال رسیدگی بود. (مصاحبه بنیاد برومند با دختر آقای محمودی ۱۴ خرداد ۱۳۹۸ و موسسه حقوقی سروش) از جزییات جلسات تشکیل شده در این دادگاه اطلاعی در دست نیست.

اتهامات

اتهام آقای محمودی «جرائم اقتصادی » عنوان شد.

در شرایطی که حداقل تضمین‌های دادرسی رعایت نمی شود و متهمان از یک محاکمه منصفانه محرومند، صحت جرایمی که به آنها نسبت داده می شود مسلم و قطعی نیست. سازمان‌های بین المللی حقوق بشر به گزارش‌هایی اشاره می کنند مبنی بر اینکه مقامات جمهوری اسلامی ایران، در برخی موارد اتهامات کاذبی از قبیل قاچاق مواد مخدر یا ارتکاب جرائم عمومی و جنسی را به مخالفان خود (از جمله فعالان سیاسی، مدنی، صنفی و یا اقلیت‌های قومی و مذهبی) نسبت داده و آنان را همراه با محکومان عادی دیگر اعدام می کنند. هر سال صدها نفر در دادگاه‌های ایران به اعدام محکوم می‌شوند اما شمار افرادی که بر اساس اینگونه اتهامات کاذب به اعدام محکوم شده‌اند معلوم نیست.

مدارک و شواهد

بدهی بانکی آقای محمودی به عنوان مدرک علیه او استفاده شده است. (مصاحبه‌های بنیاد) 

دفاعیات

خانواده‌ آقای محمودی مدتی بعد از دستگیری آقای محمودی در سال ۱۳۹۳ برای پیگیری پرونده او وکیل گرفتند. به گفته آن‌ها، وکیل آقای محمودی هیچگاه موفق به ملاقات با او نشد. (مصاحبه بنیاد برومند با دختر آقای محمودی، ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸)

در دستگیری اول در سال ۱۳۸۳ آقای محمودی بدهی مالی خود را روند عادی فعالیت ساخت و ساز عنوان کرد و اعلام کرد با اتمام پروژه‌های ساختمانی در دست ساخت، بدهی خود را طبق معمول و سر وقت خواهد پرداخت. به گفته خانواده آقای محمودی او در زمان دستگیری و تشکیل دادگاه در سال ۱۳۸۳ وکیل نداشت. (مصاحبه‌های بنیاد)

دست‌نوشته‌ای که گفته می‌شود گزارش اولیه نیروی انتظامی در بازدید از جسد آقای محمودی است، مرگ او را «مشکوک» قلمداد کرده است. (مدارک ارائه شده توسط خانواده آقای محمودی) 

حکم

دادگاه در سال ۱۳۸۳ آقای سید‌عبدالله محمودی را به ۱۷ سال زندان محکوم کرد. همچنین مقامات قضایی تمام اموال‌ آقای محمودی از جمله ساختمان‌هایی که مراحل پایانی ساخت خود را طی می‌کردند و همچنین اموال برخی از اقوام او را که به عنوان وثیقه بانکی در اختیار آقای محمودی قرار داده شده بودند، مصادره کردند. (مصاحبه‌های بنیاد)

دادگاه عمومی یاسوج در سال ۱۳۹۳ یا ۱۳۹۴ آقای محمودی را به  شلاق محکوم کرد. (مصاحبه بنیاد برومند با دختر آقای محمودی، ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸)

اعتراض و اظهارات خانواده

خانواده آقای محمودی از پزشکی قانونی استان کهکیلویه و بویراحمد درخواست انجام کالبد شکافی داشتند که پذیرفته نشد. آن‌ها همچنین درخواست داشتند تا علت مرگ آقای محمودی با بررسی شواهدی از جمله بازبینی دوربین‌های موجود در زندان بررسی شود، که مقامات زندان مرکزی یاسوج  به این درخواست پاسخی ندادند. به گفته خانواده آقای محمودی تعدادی از مقامات امنیتی از جمله فرد نفوذی به شرکت ساختمانی آقای محمودی در مراسم ختم او حضور داشتند. آن‌ها همچنین خانواده آقای محمودی را از پیگیری علت مرگ او بازداشتند و حتی تهدید کردند «کشتن شما هم برای ما کاری ندارد.» وکیل آقای محمودی مدتی بعد از درگذشت او از خانواده‌اش خواست تا «برای او و خودشان دردسر درست نکنند» و پیگیری پرونده مرگ آقای محمودی را متوقف کنند. (مصاحبه بنیاد برومند با دختر آقای محمودی، ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸)

آقای محمودی یک روز قبل از فوتش در زندان مرکزی یاسوج با دخترش تماس گرفت و گفت: «شاید دیگر نتوانم تو را ببینم. اما تو قوی باش!»

خانواده آقای محمودی معتقدند مقامات امنیتی از جمله فرد نفوذی به شرکت ساختمانی آقای محمودی، مسئول کشته شدن او در زندان مرکزی یاسوج هستند. آن‌ها از همبندی‌های آقای محمودی شنیده‌اند که این فرد تا لحظه آخر حیات آقای محمودی به سلول او رفت‌وآمد داشته است. آقای محمودی در آخرین تماسش که یک روز قبل از فوتش انجام شد به دخترش گفت: «دخترم، این‌ها چیزهایی از من می‌خواهند که نمی‌توانم انجام دهم. شاید دیگر نتوانم تو را ببینم. اما تو قوی باش!» (مصاحبه بنیاد برومند با دختر آقای محمودی، ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸)

-----------------------------------------

* سایر منابع استفاده شده در این پرونده شامل وبسایت موسسه حقوقی آوای عدالت سروش (بدون تاریخ) و مدارک موجود در بنیاد عبدالرحمن برومند شامل کپی شناسنامه و کارت ملی آقای محمودی، صورتجلسه نیروی انتظامی و گزارش مرگ آقای محمودی مورخ ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ و جواز دفن مورخ ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ ارائه شده توسط خانواده ایشان

** سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر در سال ۱۳٥۷ از اعضای مارکسیست ـ لنینیست منشعب از سازمان مجاهدین خلق تشکیل شد. نفی مشی چریکی و نفی مشی حزب توده از اصول این تشکیلات بود. سازمان پیکار شوروی را «سوسیال امپریالیست» و چین را منحرف از اصول مارکسیسم - لنینیسم می‌دانست و با تمامی جناحهای رژیم جمهوری اسلامی مخالف بود. این سازمان با پیوستن بخش بزرگی از گروههای دیگر موسوم به «خط سه» به بزرگترین تشکیلات این جریان مبدل گشت. در سال ۱۳٦۰ سازمان پیکار دچار انشعابات درونی شد که همزمان بود با موج سرکوب گروههای مخالف رژیم. ضربات ناشی از این سرکوبها و انشعابات منجر به تلاشی تشکیلات و پراکندگی هواداران آن گردید به طوری که دیگر نتوانست به حیات سیاسی خود ادامه دهد.

*** «راه کارگر» یا «سازمان کارگران انقلابی ایران» در تیرماه ١٣٥٨ اعلام موجودیت کرد. این سازمان از افرادی از گروه‌های مختلف چپ گرا تشکیل شد که مشی چریکی را رد کرده و طرفدار مبارزه سیاسی بودند و خود را مارکسیست ـ لنینیست، طرفدار انقلاب سوسیالیستی و حاکمیت طبقه کارگر معرفی می‌کردند. تفاوت آنها با حزب توده (حزب کمونیست طرفدار شوروی) بر سر مخالفت با جمهوری اسلامی و رهبری خمینی بود.

تصحیح و یا تکمیل کنید