خبر اعدام آقای جواد شجاعی در وبسایت روزنامه اعتماد ملی (٧ اسفند ١٣٨٦)، روزنامه ایران (٨ اسفند) منتشر شد. اطلاعات تکمیلی از مصاحبه خواهر او با نیوشا بقراطی از رادیو فردا (٧‌ اسفند) گرفته شده است.

بر اساس اطلاعات موجود، آقای شجاعی در سال ١٣٧٩ در سن ١۶ سالگی در واقعه‌ای شرکت داشت که منجر به کشته شدن یکی از دوستانش شد. جزئیات این واقعه دانسته نیست.

دستگیری و بازداشت

اطلاعی در مورد جزئیات دستگیری و بازداشت این متهم در دست نیست. آقای شجاعی در سال ١٣٧٩ بازداشت شد و ٨ سال در زندان بود.

دادگاه

اطلاعی درباره جلسه یا جلسات دادگاه در دست نیست جز این که آقای شجاعی در شعبه ٩ دادگاه عمومی و جزایی اصفهان محاکمه شده بود.

اتهامات

آقای شجاعی متهم به "قتل" بود.

در شرایطی که حداقل تضمینهای دادرسی رعایت نمی‌شود و متهمین از یک محاکمه منصفانه محرومند، صحت جرایمی که به آنها نسبت داده می‌شود مسلم و قطعی نیست.

مدارک و شواهد

در گزارش این اعدام نشانی از مدارک ارائه شده علیه متهم نیست.

دفاعیات

از دفاعیات متهم اطلاعی در دست نیست. این که آیا آقای شجاعی از داشتن وکیل برخوردار بود یا نه دانسته نیست. خواهرش درباره این حادثه منجر به مرگ گفت: "دعوايشان شده بود. سه چهار نفر بودند که رفته بودند جلوی خانه مقتول. طی درگيری معلوم نشد که چه شد؛ چطور اين اتفاق افتاد. ديروز [یک روز پیش از اعدام] که برادرم را ديديم می‌گفت هنوز بعد از ۸ سال نمی‌دانم که چه اتفاقی افتاد که کشته شد. شريک جرم ها هم همه فرار کردند. فقط برادرم مانده بود..."

حکم

شعبه ٩ دادگاه عمومی و جزایی اصفهان آقای جواد شجاعی را به مرگ محکوم کرد. شعبه ٢٧ دیوان‌ عالی كشور این حکم را تائید نمود. طبق گفته‌های خواهر وی، یک روز قبل از اعدام خانواده او با او ملاقات داشت: "صحنه‌های خيلی بدی بود. حلاليت طلبيدنها و خداحافظیها... [ولی] می‌گفت اگر من را تا پای چوبه‌ دار هم ببرند، اعدامم نمی‌کنند. رضايت می‌دهند".

روز ٧‌ اسفند ١٣٨۶، آقای شجاعی همراه با دو نفر دیگر که محکوم به قصاص بودند، به پایه چوبه دار رفتند. دو نفر دیگر در آخرین لحظات مورد عفو اولیای دم واقع شدند. آقای شجاعی در زندان مرکزی اصفهان حلق آویز شد. خواهر او اظهار داشت که خانواده مقتول "ساعت ٤ صبح رفته بودند برای اجرای حکم. ما هم همه رفته بوديم که از خانواده مقتول رضايت بگيريم. ولی هر کاری که کرديم، هر صحبتی که کرديم، قانع نمی‌شدند. از راه پول، از هر راهی... به دست و پايشان افتاديم؛ ولی می‌گفتند فقط می‌خواهيم تا پای دار ببريمش و بعد رضايت می‌دهيم... تا ساعت ۹ همانجا مانديم تا بالاخره به ما گفتند که جواد قصاص شده" است.