بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

محمد مختاری

درباره

سن: ۲۱
ملیت: ايران
مذهب: احتمال قوی مسلمان (شیعه)
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۲۵ بهمن ۱۳۸۹
محل دفن مشخص است: بله
محل: خیابان فرصت شیرازی، تهران، استان تهران، ايران
نحوه کشته‌شدن: هدف قرار دادن اندام‌های حیاتی بدن

ملاحظات

محمد مختاری پیانو می‌نواخت و فوتبال بازی می‌کرد. محمد در آخرین پست فیسبوکش نوشته بود: «خدایا ایستاده مردن را نصیبم کن که از نشسته زیستن در ذلت خسته‌ام»

اطلاعات در خصوص اعدام خودسرانه آقای محمد مختاری، فرزند اسماعیل، متولد ۱۹ شهریور ۱۳۶۸ در شهر تهران، مجرد، از طریق مصاحبه با یک منبع مطلع به دست آمده است. (مصاحبه بنیاد، ۲۵ خرداد ۱۴۰۳) خبر این اعدام خودسرانه همچنین در وبسایت‌های هرانا (۲۶ بهمن ۱۳۸۹)، جرس (۲۶ بهمن ۱۳۸۹) و خبرگزاری فارس (۲۶ بهمن ۱۳۸۹) منتشر شده است.

برای تکمیل یادبود امید آقای مختاری همچنین از مصاحبه‌ آقای اسماعیل مختاری، پدر محمد مختاری در وبسایت‌ روزآنلاین (۲۷ اسفند ۱۳۸۹ و ۲۷ بهمن ۱۳۹۲) و اطلاعات منتشر شده در وبسایت‌های جرس (۳ اسفند ۱۳۸۹)، خبرگزاری فارس (۲۷ بهمن ۱۳۸۹) و مستند ۸۸ در صفحه اینستاگرام مسیح علینژاد (۱۱ اسفند ۱۴۰۱) استفاده شده است.

آقای محمد مختاری دانشجوی سال چهارم و ترم آخر رشته مهندسی معدن در دانشگاه آزاد شاهرود بود. او به موسیقی، به‌ویژه پیانو، و ورزش فوتبال علاقه داشت. آقای مختاری سه  برادر و یک خواهر داشت و در یک خانواده باورمند مذهبی بزرگ شد،‌ در عین اینکه یک جوان مدرن بود، نماز می‌خواند، روزه می‌گرفت و در مناسبت‌های مذهبی مانند محرم شرکت می‌کرد. 

آقای مختاری انسانی دغدغه‌مند بود، به مسائل سیاسی علاقه داشت و در دوران تحصیل در دانشگاه نیز اعتراضات دانشجویی توجه‌اش را جلب کرده بود. او همچنین در انتخابات سال ۱۳۸۸ شرکت کرده بود، از هواداران جنبش سبز و معترضان به نتایج آن انتخابات به شمار می‌رفت. در صفحه فیسبوک خود فراخوان‌های مربوط به تجمع اعتراضی ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ را منتشر می‌کرد و همیشه مچ‌بند سبز رنگ اعتراضی به دست داشت.

آقای مختاری در آخرین پستی که در صفحه فیسبوکش منتشر کرد نوشت: «خدایا ایستاده مردن را نصیبم کن که از نشسته زیستن در ذلت خسته‌ام.» به گفته برادر آقای مختاری «محمد عاشق آزادی بود، عاشق زندگی بود». (جرس، ٣اسفند ١٣٨٩) 

به گفته نزدیکان، آقای مختاری شجاع بود و شخصیتی شاد و کنجکاو داشت. (مصاحبه بنیاد، ۲۵ خرداد ۱۴۰۳)  

پیش‌زمینه اعتراضات ۱۳۸۸

پس از اعلام پیروزی مجدد محمود احمدی‌نژاد با اکثریت ٦٣/٦٢ درصدی آرا در دهمین دوره انتخابات رییس جمهوری ایران، که در تاریخ جمعه ٢٢ خرداد ١٣٨٨ برگزار شد، اعتراضات سراسری مردم به نتیجه انتخابات شروع شد. سرویس پیامک تلفنهای همراه در ایران، از ساعت ١١ شب پنج‌شنبه (٢١ خرداد ١٣٨٨) قطع شد. این اختلال در سرویس پیامک در طول برگزاری انتخابات و تا دهم تیرماه ادامه داشت. در هنگام برگزاری انتخابات، جانشین فرمانده نیروی انتظامی ایران احمد رضا رادان اعلام کرد که تجمع هواداران نامزدهای ریاست جمهوری در تمام کشور غیرقانونی است. عصر همان روز مانوری به نام مانور اقتدار در میدانهای مختلف شهر تهران و با هدف «برقراری نظم و امنیت در شعب و صندوق‌های اخذ رأی» در تهران انجام شد. در حالی که وزیر کشور ایران گفته بود اعلام تدریجی نتایج انتخابات ریاست جمهوری این کشور پس از اذان صبح (حدود ساعت چهار صبح) آغاز خواهد شد، رئیس ستاد انتخابات کشور کمی پس از نیمه شب اعلام نتایج را آغاز کرد.

پس از اعلام نتیجه، مردم با اعتقاد بر اینکه تقلب انجام گرفته است در روز ٢٣ خرداد به خیابانها آمدند و اعتراض خود را ابراز داشتند. موسوی، کروبی و رضایی، رقیبان احمدی نژاد در این انتخابات، اعلام کردند که تخلفات زیادی در انتخابات انجام گرفته است و به نتیجه اعتراض کردند. آنها شکایت خود را به شورای نگهبان ارایه کردند و خواستار ابطال انتخابات و برگزاری انتخابات مجدد شدند. در عین حال، ولی فقیه ایران، آیت الله خامنه‌ای قبل از بررسی نتیجه توسط شورای نگهبان، پیروزی محمود احمدی نژاد را تبریک گفت. تعداد زیادی از افرادی که در ستادهای انتخاباتی کروبی و موسوی فعالیت داشتند بازداشت شدند.

روز ۲٥ خرداد، راهپیمایی بی‌سابقه‌ای در خیابانهای مرکزی تهران برگزار شد. به نقل از شهردار تهران، گفته می‌شود حدود سه میلیون نفر در این راهپیمایی شرکت کرده‌اند. در هنگام پایان گرفتن راهپیمایی، عده‌ای از مردم توسط نیروهای شبه‌نظامی، کشته و زخمی شدند. دولت ایران برای جلوگیری از انتشار اخبار، خبرنگاران خارجی را اخراج کرد و خبرگزاریها را از فرستادن اخبار منع نمود. در سه روز بعد نیز، راهپیمایی‌های گسترده و آرام با شرکت معترضان در تهران برگزار شد. به دنبال اعلام حمایت آیت‌الله خامنه‌ای از احمدی‌نژاد در نماز جمعه ٢٩ خرداد ١٣٨٨ و هشدار وی به معترضان مبنی بر اینکه مسئولیت هرج و مرج و تبعات آن به عهده خودشان است، که سازمان عفو بین الملل آن را «مشروعیت بخشیدن به اعمال خشونت توسط نیروهای انتظامی» برای سرکوب معترضان خواند، سرکوبها صورت جدیدی به خود گرفت. در روز ۳۰ خرداد و پس از آن، پلیس و نیروهای شبه‌نظامی به سرکوب معترضان پرداختند. هر گونه تجمع مردمی غیر قانونی اعلام شد و توسط پلیس و لباس شخصیها به خشونت کشیده شد.

نیروهای شبه نظامی موسوم به لباس شخصی، گروه هایی هستند که در جریان تجمع ها و فعالیتهای صنفی، دانشجویی، انتخاباتی واعتراضی برای سرکوب مردم استفاده می‌شوند. از اینکه این گروهها چگونه سازماندهی می‌شوند یا از چه کسانی دستور می‌گیرند، اطلاعات زیادی در دست نیست. این نیروها لباس معمولی بر تن می‌کنند و فاقد یونیفرم مشخص هستند. آنها گاه با چوب و چماق و گاه با زنجیر و چاقو یا با باتوم و اسلحه گرم تجهیز می‌شوند و زمانی که حکومت قصد سرکوب مردم را دارد ظاهر می‌شوند. آنچه روشن است، اینست که نیروهای انتظامی اگر با آنها همراهی نکنند، هیچ واکنشی برای مهار خشونت آنها نشان نمی‌دهند و لباس شخصی‌ها آزادانه در میان نیروهای انتظامی رفت و آمد می‌کنند و در برابر پلیس اقدام به ضرب و شتم وحشیانه معترضان می‌کنند. در جریان حوادث پس از انتخابات خرداد ماه ١٣٨٨، مردم با قرار دادن عکس این افراد در اینترنت، تعدادی از آنها را شناسایی کردند و مدارکی دال بر رابطه این افراد با بسیج، سپاه پاسداران و نیروهای اطلاعاتی ارائه دادند. در بیست پنجم شهریور ماه ۱۳۸۸ جانشین فرمانده سپاه سیدالشهداء استان تهران مرتضی شانه ساززاده شرکت فعال نیروی مقاومت بسیج و نقش تعیین کننده آنها را در سرکوب مردم تایید کرد و گفت: «بسيجی‌ها با حضور خود در حوادث اخير چشم فتنه‌گران را كور كردند و بايد از آن‌ها قدردانی شود... دشمنان اسلام با غبارآلود كردن فضا می‌خواستند در حوادث اخير سوء استفاده كنند اما به حمدالله با روشنگری مقام معظم رهبری در مقابل اين فتنه پيروز شدیم.» وی همچنین تأکید کرد که: «جوانان غيور و ولايت‌مدار بسيجی كه نسل دوم و سوم انقلاب بودند در اين صحنه موفق شدند و پيروز ميدان بودند.»

در جریان اعتراضات خسارت‌هایی به اموال شهروندان وارد شد. در آن زمان، مقام‌های مسئول و رادیو و تلویزیون دولتی سعی کردند این تخریبها را به معترضان نسبت دهند و سرکوب را توجیه کنند. این در حالی بود که عکسهای و فیلمهایی در اینترنت منتشر شد که نیروهای انتظامی را در حال تخریب، در خیابان‌های فرعی و جاهای خلوت و دور از جریان اعتراض‌های مردمی نشان می‌دادند. همچنین فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی اسماعیل احمدی مقدم در تاریخ ٢٨ مهر ١٣٨٨ در همایش عمومی فرماندهان و مدیران فرماندهی انتظامی تهران بزرگ، تخریب اموال شهروندان توسط نیروهای انتظامی را اذعان داشت و مسئولیت آن را پذیرفت.

اطلاع دقیقی از تعداد کشته شدگان، زخمی‌ها و ناپدید شده‌ها در دست نیست. بنا بر گزارش‌های مختلف، تعداد قربانیان این راهپیمایی‌ها در سراسر ایران، صدها نفر است که نام بیش از ٧٠ نفر گزارش شده است. همچنین مقامهای مسئول، خانواده برخی از قربانیان را تهدید کرده‌اند که سکوت اختیار کنند و با رسانه‌‌ها مصاحبه نکنند. گفته می‌شود که شرایط پس دادن جسد به خانواده‌ها، عوض کردن علت فوت در گواهی پزشکی قانونی به علل طبیعی مانند سکته قلبی و...، سلب حق شکایت از بستگان کشته شده‌ها و خودداری از برگزاری مراسم یادبود برای عزیزانشان بوده است. بر طبق اعلام منابع دولتی، پس از ۲۲ خرداد، بیش از ٤٠٠٠ نفر در سراسر کشور بازداشت شدند که تعداد کثیری در بازداشتگاه کهریزک بدون رعایت حقوق زندانیان و حداقل امکانات بهداشتی نگهداری شدند. گزارش‌های متعددی در مورد خشونت، شکنجه و تجاوز به بازداشت شدگان منتشر شده است. تعدادی از بازداشت شدگان در اثر ضرب و شتم در دوران بازداشت و شرایط سخت و طاقت فرسا و شکنجه‌هایی که در زندان کهریزک متحمل شدند، جان سپردند.

اعدام خودسرانه آقای محمد مختاری

آقای محمد مختاری،‌ روز ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ در جریان اعتراضات مردمی در حوالی خیابان فرصت شیرازی  تهران، بر اثر شلیک گلوله نیروهای حکومتی زخمی شد و بعد از انتقال به بیمارستان مصطفی خمینی جان باخت. 

به گفته نزدیکان آقای مختاری، یکی از دوستان او قبل از ظهر روز ۲۵ بهمن چندین‌بار به گوشی تلفن او زنگ زده بود، اما با توجه به اینکه آقای مختاری هنوز بیدار نشده بود یکی دیگر از اعضای خانواده به این تماس‌ها پاسخ داد و متوجه شد که او با یکی از دوستانش قرار گذاشته تا برای روز ولنتاین (طبق تقویم جهانی، روز عشق) بیرون بروند. بعد از اینکه محمد از خواب بیدار شد، لباس‌هایش را پوشید، نظر مادرش را در مورد لباسهایش جویا شد، با دیگر اعضای خانواده صحبت کرد، میز ناهار را چید و از آنها خواست بر خلاف روال عادی، آن روز همه اعضای خانواده دور یک میز غذا بخورند. او بدون هیچ توضیحی به خانواده گفت این «ناهار آخر» است و اصرار کرد که همه با هم غذا بخورند. قبل از رفتن، خواهرش را در آغوش گرفت و به او گفت دوستش دارد و برایش بهترین خواهر دنیاست و گفت «می‌خوام برای آخرین بار بغلت کنم». دستبند سبزی که محمد همیشه به دست داشت پاره شده بود و آن را به دستگیره در آویزان کرد. از خواهرش یک دستبند سبز گرفت و به دستش بست و به او گفت می‌خواهد به تظاهرات برود و خواست که به مادرش چیزی در این باره نگوید. (مصاحبه بنیاد، ۲۵ خرداد ۱۴۰۳)  

 پس از خروج آقای مختاری از خانه، خانواده تلاش کردند تا از طریق تلفن همراهش با او تماس بگیرند ولی تلفنش آنتن نمی‌داد و تماس قطع می‌شد و همین امر باعث نگرانی آنها شد. آقای مختاری به اعتراضات مردمی در تهران پیوست. حوالی ساعت ۵ بعدازظهر، نبش خیابان فرصت شیرازی تهران توسط  یک مامور امنیتی که لباسی با نشان سپاه پاسداران بر تن داشت و سوار بر موتورسیکلت بود، از ناحیه پیشانی مورد اصابت گلوله قرار گرفت. پس از آنکه آقای مختاری روی زمین افتاد مردم دور او جمع شدند و ماموران امنیتی به سمت آنها گازاشک‌آور شلیک کردند. یکی از ماموران امنیتی پس از اینکه به صحنه نزدیک شد با مشت به صورت دوست محمد کوبید و گفت «حقتونه». (مستند ۸۸، ۱۱ اسفند ۱۴۰۱)

آقای مختاری توسط دوستانش و مردم به بیمارستان مصطفی خمینی منتقل شد. مقامات بیمارستان ساعت ۶ عصر همان روز طی تماسی با خانواده آقای مختاری گفتند که محمد از ناحیه سر به وسیله سنگ دچار حادثه شده است. پدر، مادر و یکی از برادران آقای مختاری پس از مراجعه به بیمارستان، محمد را دیدند که در حال انتقال به اتاق جراحی  بود. (مصاحبه بنیاد، ۲۵ خرداد ۱۴۰۳؛ مستند ۸۸، ۱۱ اسفند ۱۴۰۱)  

زمانی که آقای مختاری در اتاق عمل بود چند مامور امنیتی  با لباس نظامی و بدون لباس استریل شده وارد اتاق عمل شدند و پس از ده دقیقه با یک کیسه که حاوی باقیمانده گلوله بود از اتاق عمل خارج شدند. (مصاحبه بنیاد، ۲۵ خرداد ۱۴۰۳)

آقای اسماعیل مختاری، پدر محمد گفت «کادر درمان بیمارستان گفتند باید جراحی شود و جلو خونریزی را بگیریم و ببینیم چقدر آسیب دیده. گفتند ۵ ساعتی طول می‌کشد، اما یک ساعت هم نشد او را به آی سی یو بردند. از دکتر پرسیدم چرا عمل انقدر سریع تمام شد؟ جواب داد دیگه نمی‌شد هر کاری لازم بود را انجام دادیم. گفتم بذارید محمد را ببینم گفتن بذارید اینها (ماموران) رفتن و خلوت شد بیایید و ببینید.» او در ادامه گفت «خلوت شد رفتیم تو اون قسمتی که روی تخت خواب خوابیده بود. کل حالت گردی سرش رو باندپیچی کرده بودن و یک تنفس هم که اون دستگاه داشت تنفس بهش میداد که اسمش تنفس بود. (دکتر) عکس رادیولوژی رو به من نشون داد قشنگ مشخص بود که تیر از کجا خورده و کجا گیر کرده گفت اینجوریه تو سرش خورده اینجاش.» (مستند ۸۸، ۱۱ اسفند ۱۴۰۱)

اعضای خانواده تا بامداد  ۲۶ بهمن ۱۳۸۹ در بیمارستان بودند و وقتی که برای مدت کوتاهی از بیمارستان خارج شدند، وقتی به بیمارستان برگشتند مسئولین بیمارستان به خانواده اطلاع دادند که محمد حدود ساعت ۶:۳۰ صبح فوت کرده است. (مستند ۸۸، ۱۱ اسفند ۱۴۰۱)

مقامات بیمارستان پیکر آقای مختاری را به خانواده تحویل ندادند و گفتند باید روال قانونی تشکیل پرونده انجام شود. پس از انجام ثبت پرونده در کلانتری و روال اداری، برادر آقای مختاری ساعت ۱۰ صبح ۲۷ بهمن ۱۳۸۹ برای تحویل پیکر به بیمارستان مراجعه کرد و ساعت ۲:۳۰ بعداز ظهر، پیکر آقای مختاری توسط مقامات حکومتی به منزل آنها برده شد. (روزآنلاین، ۲۴ اسفند ۱۳۸۹)

پیکر آقای مختاری در یک تابوت که پرچم جمهوری اسلامی روی آن بود، توسط عده‌ بسیاری از افراد حکومتی که برای خانواده ناشناس بودند، به مقابل منزل آقای مختاری برده شد. (مصاحبه بنیاد برومند، ۲۵ خرداد ۱۴۰۳)

این افراد با حضور رسانه‌های وابسته به حکومت، تابوت آقای مختاری را حمل می‌کردند و شعارهایی مانند «مرگ بر منافق» و همچنین شعارهایی علیه رهبران جنبش سبز سر دادند. (خبرگزاری فارس، ۲۷ بهمن ۱۳۸۹)

پس از اینکه خانواده آقای مختاری برای خاکسپاری به بهشت زهرا رفتند متوجه شدند پیکر فرزندشان از قبل آنجا بوده و برای خاکسپاری غسل داده شده بود. خانواده حدس می‌زنند تابوتی که برای تشیع به خانه آنها برده شده بود احتمالا خالی بوده یا پیکر فرزندشان در آن نبوده است.  ماموران امنیتی مانع از دیدن جنازه توسط خانواده شدند و اعضای خانواده در حضور ماموران امنیتی برای مدت کوتاهی تنها توانستند صورت محمد را ببیند که جای گلوله در وسط پیشانی او مشهود بود. مراسم تدفین آقای مختاری با حضور خانواده، بستگان، و حضور پرشمار ماموران امنیتی، همچنین افراد ناشناسی که خودشان را آشنایان او جا زده بودند، برگزار شد. پیکر آقای مختاری روز ۲۷ بهمن ۱۳۸۹ در قطعه ۲۴۹-ردیف ۸۳-مزار ۶ به خاک سپرده شد. (مصاحبه بنیاد، ۲۵ خرداد ۱۴۰۳)

به گفته یکی از نزدیکان، در گواهی فوت آقای مختاری علت مرگ او  «اصابت گلوله به سر» عنوان شد. (مصاحبه بنیاد با یکی از نزدیکان، ۲۵ خرداد ۱۴۰۳)

واکنش مسئولان

بنا به اظهار مقامات رسمی، «منافقین» قاتل آقای مختاری معرفی شدند. خبرگزاری فارس آقای مختاری را «شهید اغتشاشات» معرفی کرد و درباره مراسم تشییع پیکر ایشان توسط «مردم انقلابی» گزارشی منتشر کرد. (خبرگزاری فارس، ۲۷ بهمن ۱۳۸۹)  

شب جان‌باختن آقای مختاری، ماموران امنیتی به منزل شخصی آقای مختاری مراجعه کردند و به آنها پیشنهاد دادند تا آقای مختاری را بسیجی معرفی کرده و در قبال آن، سهمیه بنیاد شهید و دیه دریافت کنند. (مصاحبه بنیاد، ۲۵ خرداد ۱۴۰۳)

مقامات حکومتی با صحنه‌سازی و حضور افراد ناشناس در مراسم تشییع و خاکسپاری آقای مختاری، تلاش کردند این مراسم را به یک نمایش حکومتی تبدیل کنند. در این مراسم، از افرادی که خود را بستگان و حتی مادر آقای مختاری معرفی می‌کردند، فیلمبرداری و مصاحبه‌هایی صورت گرفت. همچنین، خانواده آقای مختاری از حمل تابوت فرزندشان و دیدن پیکر او منع شدند. (مصاحبه بنیاد، ۲۵ خرداد ۱۴۰۳)

دادسرای امنیتی شهید مقدسی (اوین) به بهانه «پیدا نکردن قاتل»، پرونده‌ای را که از سوی خانواده مختاری گشوده شده بود با صدور رای منع تعقیب مختومه اعلام کرد. مسئولین قضایی به آقای اسماعیل مختاری گفتند: «در خیلی از کشورها قاتل پیدا نمی‌شود و ممکن است در این مورد هم ما نتوانیم قاتل را پیدا کنیم.» (روز آنلاین، ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲)  

واکنش خانواده

پدر محمد مختاری : «ما حتی تلنگری هم به قاتل نمی‌زنیم، قصاص هم نمی‌خواهیم، فقط قاتل را معرفی کنید.»

آقای اسماعیل مختاری،‌ پدر آقای مختاری پیشنهاد حکومت برای شهید شناخته شدن فرزندش را رد کرد و به آنها گفت محمد بسیجی نبود و همه می‌توانند از طریق صفحه فیسبوکش متوجه شوند که او یک شهروند معترض بود. خانواده در دادسرای شهید مقدسی اوین پرونده‌ای برای مجازات عاملین قتل آقای مختاری گشودند. (مصاحبه بنیاد، ۲۵ خرداد ۱۴۰۳)

پدر آقای مختاری در پیگیری پرونده شکایت خود درباره قتل فرزندش به مسئولین قضایی گفت: «این همه بچه کشته شدند و قاتل آنها پیدا نمی‌شود، در صورتی که گلوله‌ای که از سر محمد خارج شده، مشخص است که از چه اسلحه‌ای شلیک شده و آن منطقه دوربین دارد.» پدر آقای  مختاری گفت: «ما حتی تلنگری هم به قاتل نمی‌زنیم، قصاص هم نمی‌خواهیم، فقط قاتل را معرفی کنید.» مسئولین قضایی به آقای اسماعیل مختاری گفتند که «منافقین» فرزند او را کشته‌اند، اما آقای مختاری می‌گوید که این کار «منافقین» نبوده و همه چیز مشخص است. (روز آنلاین، ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۲)

مجید مختاری، برادر آقای محمد مختاری گفت: «دردآور است که حتی تابوت برادر من را دزدیدند. این ته نامردی است که داستان را عوض کنید و با تغییر هویت قاتل، داستان را به نفع خودتان جلوه دهید.» او گفت مراسم تشییع برادرش خیلی کنترل شده بود و مصادره پیکر برادرش توسط حکومت را «چندش‌آور» توصیف کرد. آقای مختاری گفت جلوی چشم مردم همه چیز را صد و هشتاد درجه برعکس جلوه دادند. (جرس، ۳ اسفند ۱۳۸۹)  

یکی از نزدیکان خانواده گفت در این سال‌ها خانواده آقای مختاری برای برگزار نکردن مراسم یادبود فرزندشان از طرف دستگاه امنیتی تحت فشار قرار گرفتند. او گفت امیدوار است روزی در ایران و در دادگاه عادلانه خانواده بتوانند حرف بزنند و بفهمند قاتل فرزندشان چه کسی بود. (مصاحبه بنیاد برومند، ۲۵ خرداد ۱۴۰۳)

تأثیر بر خانواده

بنا بر اطلاعات موجود، خانواده آقای مختاری پس از مرگ محمد دچار آسیب روحی شدیدی شدند. «خانواده مختاری خیلی گرم و صمیمی بود ولی بعد از مرگ محمد از نظر روحی و روانی پراکنده شدند، همه چیز ساکت شد و انگار پرده‌ای سیاه بر روی زندگی‌شان انداختند.» این منبع نزدیک به خانواده گفت پس از آنکه موضوع کشته شدن محمد را رسانه‌ای کردند، خانواده دیگر جانباختگان اعتراضات و مردم به دیدار خانواده مختاری رفتند و با آنها ابراز همدردی کردند. (مصاحبه بنیاد، ۲۵ خرداد ۱۴۰۳)  

مجید مختاری، برادر دیگر آقای مختاری که در زمان کشته شدن او ساکن آمریکا بود، گفت از طریق شبکه اجتماعی فیسبوک و پیغام دوستانش متوجه مرگ برادرش شد و پس از شنیدن خبر به دلیل شوک روحی در بیمارستان بستری شد. آقای مختاری گفت: «خانواده‌ام را تحت فشار قرار دادند تا درباره محمد صحبت نکنند و تهدید کردند که شما فرزندان دیگری هم دارید.» او گفت: «محمد عاشق زندگی کردن بود و دلش می‌خواست نزد من به آمریکا برود و آزاد زندگی کند.» (جرس، ۳ اسفند ۱۳۸۹)

تصحیح و یا تکمیل کنید