بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

محمد قبادلو

درباره

سن: ۲۴
ملیت: ايران
مذهب: احتمال قوی مسلمان (شیعه)
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۳ بهمن ۱۴۰۲
محل دفن مشخص است: بله
محل: زندان قزلحصار، کرج، استان البرز، ايران
نحوه کشته‌شدن: حلق آویز
اتهامات: افساد فی‌الارض; قتل; محاربه با خدا
سن در زمان ارتکاب جرم انتسابی: ۲۳

ملاحظات

محمد قبادلو با وجود بیماری «دو قطبی» در دو ماه‌ اول بازداشت و در طول بازجویی‌ها از دسترسی به داروهایش محروم بود.

اطلاعات در مورد اعدام آقای محمد قبادلو فرزند علی‌مدد و معصومه از توضیحات وکیل او خانم مهدخت دهقان پور (دیده‌بان ۱۴ اسفند ۱۴۰۲) و خبرگزاری میزان (۳ بهمن ۱۴۰۲) به دست آمد. همچنین در تکمیل این اطلاعات از مطالب منتشر شده توسط آقای امیر رئیسیان، وکیل محمد قبادلو (صفحه شبکه ایکس، ۸  آبان ۱۴۰۱، ۳ و ۴ بهمن ۱۴۰۲) و رسانه‌های بی‌بی‌سی فارسی ( ۱۹ آذر۱۴۰۱)، رادیو زمانه (۱۹ دی ۱۴۰۱)، شبکه شرق (۶ خرداد ۱۴۰۲)، خبرگزاری میزان (۱۱ آبان ۱۴۰۱،  ۱۹ آذر ۱۴۰۱، ۳ بهمن ۱۴۰۲)، خبرگزاری تسنیم (۳ دی و ۳ بهمن ۱۴۰۱)،  تابناک (۳ بهمن ۱۴۰۲)،  شبکه شرق (۶ خرداد ۱۴۰۲)، رادیو فردا (۳ بهمن ۱۴۰۲) و صفحه اینستاگرام معصومه احمدی، مادر محمد قبادلو (۳۰ بهمن ۱۴۰۲) و صفحه شبکه ایکس  حبیب دانشور (۳ خرداد ۱۴۰۲) بهره گرفته شد.

محمد قبادلو، روز ۱۱ دی ماه ۱۳۷۸ به دنیا آمد. اطلاعات زیادی در مورد محل تولد و دوران کودکی آقای قبادلو منتشر نشده،‌ او ساکن شهر پرند تهران بود.  پدر آقای قبادلو جانباز جنگ بود و به گفته خودش مدت هفت سال در جبهه‌های جنگ ایران و عراق حضور داشت. ( شبکه شرق ۶ خرداد ۱۴۰۲)

محمد قبادلو به شغل آرایشگری مشغول بود. (رادیو زمانه، ۱۹ دی ۱۴۰۱)

قبادلو از سال ۱۳۹۵ به دلیل بیماری دوقطبی در بیمارستان میلاد شهریار تحت درمان بود (بی‌بی‌سی فارسی، ۱۹ آذر۱۴۰۱). او از انجام خدمت سربازی نیز با دریافت کارت قرمز (که به معنی تایید مشکلات روانی از سوی هیئت پزشکان نیروهای مسلح است) معاف شده بود.(صفحه شبکه ایکس حبیب دانشور، همبندی محمد قبادلو در زندان فشافویه، ۳ خرداد ۱۴۰۲).

محمد قبادلو نهمین نفر از بازداشت‌شدگان اعتراضات سراسری «زن، زندگی، آزادی» بود که با صدور حکم قضایی اعدام شد.

پیش‌زمینه اعتراضات سال ۱۴۰۱(مهسا امینی)

کشته شدن ژینا (مهسا) امینی، زن ۲۲ ساله کرد در بازداشت، اعتراضات سراسری دیگری را در روز ۲۵  شهریور ماه ۱۴۰۱ در ایران کلید زد. امینی روز ۲۲ شهریور به دلیل بدحجابی توسط پلیس امنیت اخلاقی تهران بازداشت و در حالی که دچار مرگ مغزی شده بود به بیمارستان منتقل شد. اعتراضات به لحاظ خشم و استیصال مردم از رفتارهای گشت ارشاد، اظهارات گمراه کننده مقامات در خصوص علت مرگ مهسا، مصونیت مسببینِ اقدامات خشونت‌آمیز علیه بازداشتیان از مجازات، و کلاً در مخالفت با حجاب اجباری، در مقابل بیمارستان آغاز شد و در شهرستان سقز واقع در استان کردستان (محل دفن مهسا)  ادامه یافت. در بدو امر، دختران جوان و زنانی که روسری‌های خود را آتش می‌زدند، و کلاً نسل جوانی که شعار «زن، زندگی، آزادی»  سر می‌داد، هدایت این اعتراضات را بر عهده داشتند، اعتراضاتی که به سرعت ویژگی ضد رژیم به خود گرفت و طی آن معترضان خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی شدند. گستره و استمرار این اعتراضات بی‌سابقه بود. اقدامات حکومت در جمع کردن پلیس امنیت اخلاقی از خیابان‌ها و دستگیری پیشگیرانه روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و مدنی، نتوانست مانع از تداوم اعتراضات شود. تا اواسط آذر ماه ۱۴۰۱، اعتراضات به ۱۶۴ شهر و شهرستان، از جمله در محل‌هایی که هرگز هیچگونه اعتراضی به چشم ندیده بود، تسری یافته بود. قریب به ۱۵۰ دانشگاه، دبیرستان، کسب و کار، و گروه‌های صنفی مختلف، از جمله کارکنان صنعت نفت، تجار بازار تهران ( و دیگر بازرگانان)، آموزگاران، وکلای دادگستری (که تا تاریخ ۱۲ بهمن ماه ۱۴۰۱ ، دست کم ۴۹ تن از آنان بازداشت شده بودند)، هنرمندان، ورزشکاران، و حتی پزشکان نیز به نحوی از انحاء به اعتراضات پیوستند. علی‌رغم سرکوب خشونت‌آمیز و بازداشت‌های فله‌ای، اعتراضات با شدت هر چه تمام‌تر هفته‌ها ادامه داشت (دست کم تا اواسط آذر ماه ۱۴۰۱)، و فعالیت‌های اعتراضی نیز به تناوب تا اواخر دی‌ماه، در جریان بود.

اقدامات سرکوبگرانه حکومت، قاطعانه، و با قطع متناوب شبکه تلفن و اینترنت و تلفن‌های همراه، و نیز تهدید و بازداشت اعضای خانواده‌های قربانیان، همراه بود. این مسائل چالش‌هایی جدی در امر نظارت و پیگیری اعتراضات و جمع‌آوری      اسناد و مدارک درباره قربانیان ایجاد می‌کرد. نیروهای امنیتی با توسل به اقدامات خشونت‌آمیزِ غیرقانونی و مرگبار، و با استفاده از تپانچه، تفنگ ساچمه‌ای، و سلاح‌های جنگی با معترضان مقابله می‌کردند. آنها در بسیاری موارد سر و سینه معترضان را هدف قرار داده و از فاصله نزدیک و از پشت سر به آنان شلیک می‌کردند. نیروهای امنیتی همچنین با استفاده از تفنگ ساچمه‌ای به صورت معترضان شلیک کرده و باعث نابینایی صدها تن از آنان شدند و طبق برخی گزارشات، اندام تناسلی زنان را نیز هدف قرار دادند. در تاریخ  ۸ مهر ماه ۱۴۰۱ خونین‌ترین سرکوب این اعتراضات در شهر زاهدان واقع در استان سیستان و بلوچستان به وقوع پیوست؛ این اعتراضات در پایان نماز جمعه آغاز شده بود. تعداد تلفات آن روز بیش از ۹۰ تن گزارش شد. بسیاری از معترضان زخمی از بیم بازداشت به بیمارستان مراجعه نکردند: بنا بر گزارشات واصله، نیروهای امنیتی بسیاری از آنان را پیش و پس از درمان در بیمارستان، دستگیر کردند.

هرانا، خبرگزاری فعالان حقوق بشر گزارش داد که تا روز ۱۲ بهمن ماه ۱۴۰۱، تعداد اعتراضات به ثبت رسیده به ۱۲۶۲ مورد می‌رسید. تعداد تلفات، ۵۲۷  تن گزارش شد (شامل معترضان و رهگذران) که ۷۱ تن از آنان را کودکان تشکیل می‌دادند. در حدود ۱۹۶۰۳ تن بازداشت شده بودند (از جمله زخمیان بازداشتی) که از این میان، تعداد ۷۶۶  تن محاکمه و محکوم شدند. بیش از ۱۰۰ معترض در معرض خطر اعدام بودند؛ چهار تن از معترضان در آذر ماه و دی ماه ۱۴۰۱، بدون رعایت معیارهای حداقلی دادرسی عادلانه، اعدام شدند. مقامات همچنین ادعا کردند تعداد ۷۰ نفر از نیروهای حکومتی نیز جان باخته‌اند اگرچه گزارشات موثق خانواده‌های معترضان کشته شده حاکی از آن است که مقامات به آنها فشار آورده‌اند که هویت عزیزان خود را به دروغ در زمره این نیروها به ثبت برسانند. معترضان، گروه‌های حقوق بشری و رسانه‌ها، موارد متعدد ضرب و شتم، شکنجه (از جمله اجبار افراد به اعتراف)، و تجاوز جنسی به بازداشت‌شدگان را گزارش کرده‌اند. این افراد در خلال بازجویی از دسترسی به وکیل مدافع محروم بوده و از اعترافات آنان در دادگاه به عنوان ادله اثبات جرم، استفاده شده است.

حمایت عمومی و همبستگی جهانیان با معترضان نیز بی‌سابقه بوده است (هشتگ #مهساامینی به زبان‌های فارسی و انگلیسی رکورد‌های جهانی را شکست) و در تاریخ ۳ آذر ماه ۱۴۰۱، شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد قطعنامه‌ای تصویب کرد و طی آن خواستار تشکیل یک کمیته حقیقت یاب شد «که مستقلاً و به طور جامع، در خصوص ادعاهای نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران در رابطه با اعتراضاتی که در روز ۲۵  شهریور ماه ۱۴۰۱ آغاز شد تحقیق کند، بالاخص درباره نقض حقوق زنان و کودکان.»

 دستگیری و بازداشت

محمد قبادلو روز ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ پس از برخورد خودروی او به یگان موتور سوار نیروهای انتظامی و امنیتی که برای کنترل اعتراضات آن شب در شهر پرند مستقر شده بودند، بازداشت شد. به گفته رسانه‌های دولتی «قبادلو با یک خودروی پیکان سفید رنگ «با نقشه قبلی» ماموران انتظامی را زیر گرفته به طوری که ۶ نفر از آنها به شدت مصدوم شده‌ و یکی از آن مأموران به نام «فرید کرم‌پور» مدتی بعد در اثر جراحات جان خود را از دست داد. (تابناک ۳ بهمن ۱۴۰۲؛ میزان ۱۱ آبان ۱۴۰۱)

آقای قبادلو پس از دستگیری، تفهیم اتهام و به زندان تهران بزرگ منتقل شد و سپس مورد بازجویی قرار گرفت.  (میزان، ۱۱ آبان ۱۴۰۱)

آقای قبادلو در دوران بازداشت و با وجود بیماری و نیاز به رسیدگی پزشکی، از حقوق خود به عنوان یک زندانی محروم بود. او در یک ماه اول بازداشت و در طول بازجویی از حق برخورداری از وکیل نیز محروم بود. او اولین‌بار پس از بازداشت، در ۳۰ مهرماه ۱۴۰۱ با دو وکیل تعیینی خود آقای امیر رئیسیان و خانم مهدخت دامغان‌پور در زندان تهران بزرگ ملاقات کرد. اجازه دسترسی به پرونده در اول آبا‌ن به آنها داده شد. (دیدبان، ۱۴ بهمن ۱۴۰۲)

دادگاه

شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران و  شعبه یک دادگاه کیفری تهران بطور مجزا به پرونده آقای قبادلو رسیدگی کردند. 

شعبه یک دادگاه کیفری تهران به ریاست قاضی صلواتی در تاریخ شنبه ۷ آبان ۱۴۰۱ در طی یک جلسه به پرونده محمد قبادلو رسیدگی کرد. (میزان، ۳ بهمن ۱۴۰۲)

در این جلسه قاضی دادگاه انقلاب به وکلای تعیینی اجازه حضور نداد و به جای آنها یک وکیل تسخیری در دادگاه حضور پیدا کرد(دیدبان، ۱۴ بهمن ۱۴۰۲). بخش‌هایی از تصاویر این دادگاه به صورت منقطع در رسانه‌های دولتی ایران بخش شد. در این تصاویر پس از خواندن کیفرخواست و صحبت‌های پدر مقتول، یکی از ماموران حاضر به عنوان شاهد واقعه آن شب حادثه را تعریف می‌کند و محمد قبادلو با تایید آنها می‌گوید تحت تاثیر فضای مجازی بوده‌ است. (ویدیوی منتشر شده در خبرگزاری تسنیم، ۳ دی ۱۴۰۱)

شعبه یک دادگاه کیفری تهران در دو جلسه مورخ ۱۵ آذر و ۱۹ آذر ماه ۱۴۰۱ مورد پرونده آقای قبادلو را تحت دادرسی قرار داد. در این دادگاه، شاکیان و پرسنل نیروی انتظامی، کارشناسان پزشکی قانونی و وکیل تعیینی قبادلو حضور داشتند.

در اولین جلسه که با شهادت شاکیان و پرسنل نیروی انتظامی همراه بود، با طرح برخی ابهامات در مورد عدم شواهد کافی در مورد نحوه مرگ مقتول با توجه به گزارش نیروی انتظامی و تاریخ بستری در بیمارستان جلسه به تنش انجامید و ادامه دادرسی به جلسه بعد موکول شد. جلسه بعدی آخرین جلسه رسیدگی به پرونده بود که حدود ۳ ساعت طول کشید. در این جلسه علاوه بر متهم،‌ شاکیان، وکلا و اعضای دادگاه، نمایندگان پلیس و کارشناس پزشکی هم حضور داشتند.(دیدبان، ۱۴ بهمن ۱۴۰۲)

با درخواست فرجام خواهی وکلای پرونده نسبت به رای صادر شده توسط دادگاه کیفری، پرونده به شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور ارجاع داده شد.

اتهامات

محمد قبادلو بنا به کیفرخواست صادره از سوی شعبه اول دادسرای رباط کریم به عنوان «محاربه و افساد فی‌الارض» و «قتل عمد یک مامور نیروی انتظامی» و« شروع به قتل ۵ مامور نیروی انتظامی و صدمه بدنی به آن‌ها» و «تخریب عمدی اموال متعلق به نیروی انتظامی» متهم شد. از آنجا که اتهام «محاربه و فساد فی الارض» در زمره اتهامات امنیتی و باقی اتهامات در حوزه کیفری قرار داشتند، رسیدگی به آنها در دو دادگاه کیفری و انقلاب به صورت مجزا صورت گرفت. (تسنیم، ۳ بهمن ۱۴۰۲، میزان ۱۱ آبان ۱۴۰۱)

در شرایطی که حداقل تضمین‌های دادرسی رعایت نمی شود و متهمان از یک محاکمه منصفانه محرومند، صحت جرایمی که به آنها نسبت داده می شود مسلم و قطعی نیست. 

مدارک و شواهد

موارد و شواهد مورد استناد در صدور حکم محمد قبادلو «اعترافات شخصی، شهادت مامورین نیروی انتظامی و اظهارات یک روان‌پزشک به عنوان کارشناس سازمان پزشکی قانونی» عنوان شد. 

کارشناس پزشکی در جلسه دادگاه کیفری مورخ ۱۹ آبان ۱۴۰۱ اعلام کرد محمد قبادلو  در شب حادثه «دارای قوه تمیز بوده، قصد انجام کار را داشته و از ماهیت کار خود مطلع بوده است». (صفحه شبکه ایکس امیر رئیسیان ۸  آبان ۱۴۰۱؛ دیدبان۱۴ بهمن ۱۴۰۲)

یکی از ماموران نیروی انتظامی در جلسه دادگاه کیفری مورخ ۱۹ آبان ۱۴۰۱ در جایگاه شاهد گفت «در بلوار جمهوری یک اکیپ موتور سوار با دو ترک در حال حرکت به سمت میدان استقلال بودیم که من نفر آخر بودم. یکباره مشاهده کردم یک پیکان با سرعت ۱۰۰ تا ۱۱۰ کیلومتر به صورت اریب به سمت ما آمد؛ بر اثر برخورد این ماشین شهید کرم‌پور ۳ تا ۴ متر به بالا پرتاب شد و بقیه موتور‌ها نیز بهم خوردند و همکاران روی زمین افتادند. وقتی دیدم راننده این خودرو در حال فرار است اقدام به دستگیری او کردم» (میزان ۱۹ آذر ۱۴۰۱)

 به گزارش رسانه‌های دولتی، محمد قبادلو در جریان تحقیقات دادسرا به «راندن عمدی ماشین بر روی ماموران انتظامی به قصد قتل آن‌ها» اعتراف و اعلام کرد که یکی از ماموران «به روی ماشین پرت شده و به زمین می‌خورد». (میزان، ۱۱ آبان ۱۴۰۱)

سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشر بارها دولت جمهوری اسلامی ایران را به خاطر اعمال سیستماتیک شکنجه‌های شدید و استفاده از سلول‌های انفرادی جهت گرفتن اعتراف از زندانیان محکوم کرده‌اند و صحت اعترافاتی که تحت فشار از متهمان گرفته شده است را مورد پرسش قرار داده‌اند.

دفاعیات 

آقای امیر رئیسیان در تاریخ ۸ آبان ۱۴۰۱، در حساب کاربری خود در شبکه ایکس، با تاکید بر اینکه «دادگاه علنی کمی معنا داشته باشد» سرفصل دفاعیات خود از محمد قبادلو که به دادگاه نیز ارسال کرده بود را به این ترتیب منتشر کرد:

  • هیچ تصویری از محل وقوع جرم، وضعیت تصادف، وضعيت جسد مقتول و وضعيت جسمانی و فیزیکی در زمان وقوع حادثه و حتی در زمان بستری شدن در بيمارستان و همچنين در زمان معاینات پزشکی قانونی در پرونده موجود نبود.

  • در گزارشات اولیه نیروی انتظامی از تصادف پیکان متعلق به محمد قبادلو با یگان ویژه موتوری تنها ذکر شده که «همه نفرات از نواحی دست، پا و قفسه سینه دچار شکستگی و جراحت شدند» و هیچ اشاره‌ای به آسیب به سر یکی از نیروها نشده در حالی که مقتول در اثر ضربه مغزی و شکستگی استخوان آهیانه سر فوت کرده است.

  • با توجه به اینکه یگان ویژه همیشه از کلاه ایمنی استفاده می‌کنند، سوال مهم این است پس از حادثه، عمل جراحی انجام شده و حتی آثار بخیه وجود دارد، اما در پرونده، درصد تاثیر ضربه و درصد تاثیر اقدامات بیمارستانی در فوت مشخص نشده است. 

  • بر اساس مستندات بیمارستانی، مرحوم ۴ روز بعد از تصادف، در تاریخ ۴ مهر و در ساعت ۰۰:۳۰ در بیمارستان ولیعصر تهران پذیرش شده است و احتمال انتقال از بیمارستان دیگر نیز در این ساعت ضعیف است.

  • روایتی که از صحنه مجروح شدن مرحوم در مراسم تشییع او بیان شد با روایت فوت او در اثر تصادف  که در پرونده آمده تناسب ندارد. بر اساس ویدیوی منتشر شده که یک سخنران با معرفی فرید کرم‌پور تحت عنوان «شهید مدافع امنیت» خطاب به جمعیت می‌گوید او در جریان درگیری خیابانی «دوره شده» و «تک و تنها بوده»، «او را زدند» و در آنجا کشته شد. امیر رئیسیان در یک توئيت دیگر نیز در همین زمینه ویدیوی دیگری را از سایت دولتی «شهدای ناجا» بازنشر کرد که با نشان دادن صحنه‌های اعتراضات مردمی در رباط کریم، روی آن به عنوان توضیح نوشته شده بود که «استوار یکم فرید کرم‌پور حسن‌وند از پرسنل یگان امداد رباط کریم توسط اغتشاشگران مجروح و به بیمارستان منتقل می‌شود». به زعم وکیل پرونده با توجه به منطبق نبودن روایت این ویدیو با روایت دستگاه قضایی، پرونده قبادلو نیاز به بررسی بیشتر دارد. لازم به ذکر است که این ویدیو اندکی بعد از سایت مذکور حذف شد.

  • در پرونده محمد قبادلو دو نامه از سوی پزشک زندان تهران بزرگ و سرپرست آن خطاب به بازپرس مبنی بر اینکه وضعیت محمد قبادلو مخاطره‌آمیز است وجود دارد، در حالی که وضعیت بیماری روانی متهم به درستی بررسی نشد و  پزشکی قانونی فقط بر اساس اظهارات متهم تایید کرده که سلامت روان دارد. 

  • هیچ گزارش کارشناسی در رابطه با خسارت‌های مادی و فیزیکی موتورها با توجه به اهمیت میزان تخریب در اتهام افساد فی الارض وجود ندارد و اظهارات در مورد تعداد موتورها متفاوت است.

  • وکیل از آغاز تحقیقات مقدماتی در این پرونده حضور نداشت. 

قبادلو در آخرین جلسه دادگاه کیفری در پاسخ به درخواست ارائه آخرین دفاعیات با تاکید به وابسته بودن به داروهایش به قاضی گفت «در زمان حادثه دو ماه بود که داروهایم را نخورده بودم و سه شب هم نخوابیده بودم و با فیلم‌هایی که در فضای مجازی دیدم عصبانی و تحریک شده بودم، در آن لحظه من نبودم که پشت فرمان قرار گرفته بودم. یک حیوان در آن لحظه رانندگی می‌کرد». او افزود: «خیلی پشیمان هستم و از یادآوری اتفاقات آن شب شرم می‌کنم و نمی‌توانم این حوادث دلخراش را در ذهنم بازسازی کنم.» (خبرگزاری میزان، ۱۹ آذر ۱۴۰۱). 

وکیل محمد قبادلو: «هر تصمیمی در فرایند ماده ۴۷۷ گرفته شده باشد نافیِ حق محمد قبادلو برای رسیدگی مجدد در راستای اعاده‌ دادرسی نیست. در نتیجه اجرای حکم محمد قبادلو هیچ مجوز قانونی ندارد و بی تردید قتل محسوب میگردد».

یکی از همبندی‌های آقای قبادلو در زندان تهران بزرگ در روز ۳ خرداد ۱۴۰۲ با انتشار نامه‌ای در حساب شبکه ایکس در مورد اعترافات محمد قبادلو نوشت «بازجو وعده داده بود که اگر همکاری کنی برایت از قاضی تخفیف بگیرد و در عوض چند سال بعد با یک مرخصی کوتاه مقدمات فرار از کشور را فراهم کند. حتی قول داده بود که خودش در کشور مقصد کارهای پناهندگی را جور کند»، (صفحه شبکه ایکس توییتر حبیب دانشور، ۳ خرداد ۱۴۰۲ )

 ایرادهای حقوقی در دادرسی پرونده آقای محمد‌ قبادلو

وکلای پرونده در تاریخ ۱۴ آبان ماه، پیش از آغاز دادگاه، با ارسال یک لایحه ضمن برشمردن ایرادات و نواقص پرونده، درخواست کردند که برای تکمیل تحقیقات و به ویژه انجام معاینات پزشکی، پرونده مجددا به دادسرا ارجاع داده شود. اما رفع ایرادات مورد نظر وکلا هرگز از  سوی دادگاه مورد توجه قرار نگرفت. (دیده‌بان ۱۴ اسفند ۱۴۰۲)  

دادگاه انقلاب در پرونده مرتبط با اتهام «محاربه»، صلاحیت وکلای تعینی محمد قبادلو (مهدخت دامغان‌پور و آقای امیر رئیسیان) را تایید نکرد و اجازه حضور آنها در دادگاه را نداد. این وکلا،  در تاریخ ۳ آبان‌ماه، ابلاغیه‌ای با این مضمون دریافت کردند که «با توجه به عدم احراز شرایط وکالت شما در خصوص اتهام افساد فی‌الارض با عنایت به تبصره ذیل ماده ۴۸ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ شما توسط موکل ازل گردیده‌اید».  مهدخت دامغان‌پور طی مصاحبه‌ای در این باره توضیح داد که نه خانواده و نه محمد قبادلو وکالت را عزل نکرده بودند و ماده ۴۸ مورد استناد در متن ابلاغیه تنها مربوط به حضور وکلا در پرونده‌های امنیتی در مرحله دادسرا است و نه دادگاه. ریاست شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب، قاضی صلواتی، وکلا را عزل کرده بود(دیدبان، ۱۴ بهمن ۱۴۰۲). سازمان عفو بین‌الملل نیز، در خرداد ماه ۱۴۰۲ طی نامه‌ای سرگشاده به رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی، محرومیت آقای قبادلو از حق دسترسی به وکیل را یادآور شد(عفو بین الملل ۲۶ خرداد ۱۴۰۲). در جلسه دادگاه مذکور تنها یک وکیل تسخیری حضور داشت و از جزییات دفاع او اطلاعی در دست نیست. 

بیماری «دوقطبی» محمد قبادلو و جدی گرفته نشدن آن تمام، مراحل دادرسی از  اعترافات تا صدور حکم را تحت تاثیر قرار داده است. او در دو ماه‌ اول بازداشت و در طول بازجویی‌ها از دسترسی به داروهایش محروم بود. به گفته پدرش «آن زمان و در زندان، داروهای محمد را به او نمی‌دانند و بیماری‌اش به اوج خود رسیده بود. در دادگاه کیفری و بعد از آنکه محمد به زندان رجایی شهر منتقل شد، با مصرف داروهایش، کمی وضعیتش بهتر شد». ( شبکه شرق ۶ خرداد ۱۴۰۲). بنا به گواهی صادره از سوی بیمارستان میلاد شهریار، محمد قبادلو از سال ۱۳۹۵ به دلیل بیماری دوقطبی در این بیمارستان تحت درمان بوده است. در این گواهی تاکید شده که «پرخاشگری و انجام کارهای خطرناک» از علائم این بیماری است(بی‌بی‌سی فارسی، ۱۹ آذر ۱۴۰۱). همچنین مهدخت دامغانپور نیز با اشاره به عدم مصرف داروهای سنگین اعصاب و روان توسط موکلش به‌هنگام اعتراف به جرم گفت «زمانی که محمد دستگیر شد به حدی دچار افسردگی بود که حتی از خانواده نخواست که برای او وکیلی تعیین شود و می‌خواست به زندگی‌اش پایان دهد. در اعترافات نیز اعلام کرده بود که تمامی این اتهامات را پذیرفته و حتی از خود دفاع نکرده بود  بدون اینکه توضیحی درباره شرایط خود دهد». در حالی که پس از دسترسی به داروها و مصرف آن، محمد قبادلو در نامه‌ای به خانواده مامور انتظامی کشته شده، ضمن تقاضای بخشش نوشت که قصد چنین کاری را هرگز نداشته و این یک اتفاق بوده و نمی‌داند که جای او چه کسی پشت فرمان بوده است (دادبان، ۱۴ اسفند ۱۴۰۲). سازمان عفو بین‌‌الملل نیز در نامه  سرگشاده خود به قوه قضاییه جمهوری اسلامی با اشاره به بیماری «دو قطبی» محمد قبادلو، نوشت قبادلو در دوران بازداشت و بازجویی از دسترسی به دارو محروم ماند تا «وادار به اعتراف شود» (عفو بین‌الملل، ۲۶ خرداد ۱۴۰۲) 

با وجود اینکه در تاریخ ۸ دی‌ماه ۱۴۰۱، پنجاه نفر از روان پزشکان از جمله همان کارشناس پزشکی قانونی که در دادگاه بدوی ابتدا سلامت روانی محمد را تایید کرده بود، در نامه‌ای خطاب به ریاست قوه قضاییه عنوان کردند «با توجه به وضعیت و سابقه بیماری محمد قبادلو، وضعیت سلامت روانی او مجددا باید مورد بررسی قرار گیرد». اما اقدامی برای بررسی سلامت روانی و تغییر رای دادگاه صورت نگرفت. لازم به ذکر است کارشناس پزشکی مذکور، در ۷ تیر ۱۴۰۲ در نامه‌ای جداگانه نیز خطاب به رئيس قوه قضاییه تاکید کرد «من در زمانی که محمد قبادلو را مورد بررسی قرار دادم، مطلع نبودم که ایشان دارای سابقه پزشکی هستند و با توجه به بررسی‌هایی که بعدا انجام دادم، باید مجددا توسط کمیسیون پزشکی مورد معاینه قرار بگیرد»  (دیدبان، ۱۴ بهمن ۱۴۰۲)

تعجیل در صدور حکم یکی دیگر از موضوعات مبهم در این پرونده است. بر اساس گفته‌های خانم دامغان پور، دادستانی آنها را وادار کرده است تنها یک روز پس از قبول وکالت و خواندن پرونده باید برای دفاع آخر در دادگاه حاضر شوند، همچنین امیر رئیسیان نیز نامه‌ای را منتشر کرد که در آن از سوی معاونت نظارت بر دادسرا و ضابطین به دادستان رباط کریم دستور داده شده بود که موضوع با قید فوریت رسیدگی شود. بازپرس شعبه اول دادسرای رباط‌ کریم  نیز به وکلا گفته بود «دستور داریم که نسبت به این پرونده رسیدگی فوری داشته باشیم». به گفته وکلا پرونده با وجود اینکه در جلسه دفاع آخر با ارایه لایحه ایرادات روند تحقیقات را ذکر و به آن اعتراض کردیم، بدون توجه به این ایرادات در همان روز کیفرخواست برای متهم صادر شد و پرونده به دو دادگاه کیفری و انقلاب ارجاع شد. (دیده‌بان ۱۴ اسفند ۱۴۰۲، صفحه شبکه ایکس امیر رئیسیان، ۸  آبان ۱۴۰۱).

تمام شاهدان حاضر در دادگاه خود از اعضای وابسته به «نیروی انتظامی و صدمه‌دیده‌گان بودند» و شهادتی از مردم عادی در پرونده وجود نداشت. به گفته مهدخت دامغان‌پور، وکیل محمد قبادلو  با وجود اینکه در حوالی محل حادثه دوربین‌های مداربسته وجود داشت و فروشگاهای مجاور آن بلوار نیز دارای دوربین بودند، از آنها در تکمیل تحقیقات استفاده نشد و «گفتند آن منطقه فاقد دوربین مداربسته است درحالی که مستندات ما چیز دیگری را نشان می‌داد» (دیده‌بان ۱۴ اسفند ۱۴۰۲)  

حکم

شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب در ۲۴ آبان ۱۴۰۲، محمد قبادلو را با عنوان اتهامی محاربه و افساد فی الارض به اعدام محکوم کرد. به دنبال این حکم وکلای محمد قبادلو درخواست فرجام‌خواهی را در شعبه ۹ دیوان عالی کشور ثبت کردند اما رای مذکور در تاریخ ۲۶ آذرماه عینا تایید شد.

دادگاه کیفری یک استان تهران در تاریخ ۲۶ آذرماه ۱۴۰۲  محمد قبادلو را به اتهام «قتل عمد» فرید کریم‌پور، به «قصاص نفس» محکوم و بابت اتهام «شروع به قتل عمد» ماموران یگان امداد از طریق برخورد عمدی به وسیله خودرو به قصد قتل آن‌ها» نیز به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری و بابت اتهام «تخریب عمدی» ۶ دستگاه موتورسیکلت‌های سازمانی یگان امداد فرماندهی انتظامی شهرستان رباط کریم، به جبران خسارت و یک و نیم سال حبس تعزیری محکوم کرد (تابناک، ۳ بهمن ۱۴۰۲).

 در پاسخ به درخواست فرجام‌خواهی وکلای پرونده، شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور نیز در تاریخ ۲۱  اسفند ۱۴۰۱، عینا رای شعبه اول دادگاه کیفری را تایید کرد و همچنین درخواست اعاده دادرسی نسبت به حکم صادره توسط شعبه ۱ دیوان ابتدا رد کرد. اما با اضافه شدن نامه‌ی کارشناس پزشکی قانونی در هفتم تیرماه ۱۴۰۲ به ریاست قوه قضاییه مبنی بر اینکه «در زمانی که محمد قبادلو را مورد بررسی قرار دادم، مطلع نبودم که ایشان دارای سابقه پزشکی هستند و با توجه به بررسی‌هایی که بعدا انجام دادم، باید مجددا توسط کمیسیون پزشکی مورد معاینه قرار بگیرد»، درخواست اعاده دادرسی این بار پذیرفته شد و شعبه اول دیوان عالی کشور، رای را نقض و برای رسیدگی مجدد را به شعبه ۵ دادگاه کیفری یک واگذار کرد. اما این پرونده هرگز به شعبه پنج ارسال نشد. پرونده مذکور از طریق رئیس قوه قضاییه به جای ارجاع به شعبه پنج، با اعمال ماده ۴۷۷، به شعبه ۳۹ دیوان عالی ارجاع و حکم قصاص تایید شد. (دیده‌بان ۱۴ اسفند ۱۴۰۲)  

محمد قبادلو در بامداد ۳ بهمن ۱۴۰۲ بدون ملاقات آخر با خانواده اعدام شد، پیکر او در بهشت سکینه کرج به خانواده وی تحویل و در قطعه ۹۹ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

امیر رئیسیان از وکلای پرونده، با انتشار توییتی در این باره نوشت «هر تصمیمی در فرایند ماده ۴۷۷ گرفته شده باشد نافیِ حق محمد قبادلو برای رسیدگی مجدد در راستای اعاده‌ دادرسی نیست. در نتیجه اجرای حکم محمد قبادلو هیچ مجوز قانونی ندارد و بی تردید قتل محسوب میگردد». او همچنین در توییتی دیگر با اشاره به قانون ۴۲۱ آیین دادرسی کیفری بند ت (که دادرس باید در امر کیفری که قبلا در هر عنوان یا سمتی اظهار نظر ماهوی کرده یا شاهد یکی از طرفین بوده از دادرسی امتناع کند)، اظهار نظر ماهیتی شعبه ۳۹ را در حالی که خود قبلا صادر کننده رای فرجامی بوده زیر سوال برد. (صفحه شخصی شبکه ایکس امیرریسیان،  ۳ و ۴ بهمن ۱۴۰۲)  

به گفته مهدخت دامغانپور، وکیل محمد قبادلو، اعمال ماده ۴۷۷ در شرایطی اعمال می‌شود که برای یک پرونده رای قطعی صادر شده باشد و رییس قوه قضاییه آن را خلاف شرع بداند، در این صورت می‌تواند با اعمال این ماده پرونده را برای اعاده دادرسی به شعبه منتخب خود ارسال کند اما پروند محمد قبادلو اصلا رای قطعی‌ وجود نداشت زیرا رئیس شعبه یک دیوان رای قصاص را نقض کرده بود و به شعبه هم‌عرض ارسال کرده بود؛ و در شعبه هم‌عرض نیز پرونده همچنان مفتوح بوده و رای قطعی‌ برای آن صادر نشده بود. این وکیل دادگستری صدور این حکم را «ذبح قانون و شرع» خواند. 

حکم قصاص محمد قبادلو در تاریخ دو بهمن ۱۴۰۲، یعنی کمتر از یک روز کاری قبل از اجرای حکم به وکلای او  ابلاغ  شده بود.

وکیل محمد قبادلو پس از دریافت این ابلاغ ناگهانی اجرای حکم به همراه خانواده موکلش به مقابل زندان رفته و  به مسئول زندان گفته بود «از اینکه چنین ابلاغی برای ما صادر شده است نگران هستم، فرمانده زندان به ما گفت که «امشب دو اعدامی داریم، اما محمد جزء اعدامی‌ها نیست چرا که قرار است ۲ داعشی اعدام شود و ما نیز چنین ابلاغی برای شما صادر نکردیم و این یک اشتباه بوده است و چنین گزارشی نسبت به پرونده محمد قبادلو نداریم».دامغان‌پور ادامه داد: ما اعتماد نکردیم و از هر ماشینی که از درب اصلی وارد زندان می‌شد، ما پرسیدیم که آیا مقامات مسئول آمدند که می‌گفتند «نه»، سربازی که آنجا بود نگرانی و بی‌تابی ما را دید، گفت که «همه آمده‌اند، هم دادستان، هم قاضی اجرای احکام و هم خانواده مرحوم کرم‌پور(مامور نیروی انتظامی کشته شده). محمد را هم به سوله بردند».(دیده‌بان ۱۴ اسفند ۱۴۰۲)  

به گفته معصومه احمدی، مادر محمد قبادلو، ماموران حکومتی برگه‌ای را «به دروغ» به عنوان وصیت‌نامه فرزندش به او تحویل دادند. خانم احمدی در یادداشتی اینستاگرامی نوشت: «امروز به دروغ برگه‌ای را به من دادند به نام وصیت‌نامه محمد که در لحظه اعدام نوشته است». او با تاکید بر اینکه «این نه دست خط محمد است و نه امضای محمدم»، نوشته است: «نگذاشتند فرزندم فرصت این را داشته باشد که برای خانواده‌اش وصیتی کند و با ما خداحافظی کند».  (صفحه اینستاگرام معصومه احمدی، ۳۰ بهمن ۱۴۰۲)

اعدام محمد قبادلو موجی از واکنش‌های گسترده را در داخل و خارج از ایران به دنبال داشت.

تصحیح و یا تکمیل کنید