بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

کبری شیخه سقا

درباره

سن: ۵۲
ملیت: ايران
مذهب: احتمال قوی مسلمان (سنی)
وضعیت تأهل: متاهل

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۵ آبان ۱۴۰۱
محل دفن مشخص است: بله
محل: ايران، خیابان کارگر، مهاباد، استان آذربايجان غربی
نحوه کشته‌شدن: هدف قرار دادن اندام‌های حیاتی بدن

ملاحظات

فرزند خانم شیخه بارها از او خواست تا به داخل خانه برگردد ولی خانم شیخه مصمم بود و گفت «وقتی جوانان در خیابانند، من نمی‌توانم در خانه بمانم.»

اطلاعات در خصوص زندگی و شلیک خودسرانه به خانم کبری شیخه‌سقا معروف به دایه کبری، فرزند کریم و عایشه از طریق مصاحبه بنیاد عبدالرحمن برومند با یک منبع مطلع (۲۶ دی ۱۴۰۱) به دست آمده است. همچنین برای تکمیل یادبود امید خانم شیخه از وبسایت‌های کردپا (۵ و ۱۴ آبان ۱۴۰۱)، رادیو فردا (۲ شهریور ۱۴۰۲)، بی‌بی‌سی فارسی (۱۱ شهریور ۱۴۰۲) و گواهی فوت وی (۱۴ آبان ۱۴۰۱) استفاده شده است.

بر اساس اطلاعات موجود، خانم شیخه‌سقا در سوم مرداد ۱۳۴۲ در روستای ملاکندی از توابع بخش مرکزی شهرستان  میاندوآب در استان آذربایجان غربی به دنیا آمد. او در ۱۳ سالگی ازدواج کرد و چهار فرزند به دنیا آورد. خانم شیخه خانه‌دار بود و به همراه همسرش در زمینه کشاورزی و دامداری فعالیت می‌کرد. او در نهضت سوادآموزی نیز شرکت کرد و در کنار خانواده در خیابان کارگر شهر مهاباد سکونت داشت. (مصاحبه بنیاد برومند، ۲۶ دی ۱۴۰۱)

یکی از نزدیکانش خانم شیخه‌سقا او را زنی سخت‌کوش و رنجدیده توصیف کرد که همواره لبخندی مهربان بر لب داشت. (رادیو فردا، ۲ شهریور ۱۴۰۲)

به گفته نزدیکانش خانم شیخه  بارها در پیگیری اخبار پس از مرگ مهسا امینی گفته بود: «خدا چنین مرگی را نصیب آدم بکند، ببینید مردم برایش چه کار می‌کنند.»

خانم شیخه‌سقا در اعتراضات پس از مرگ مهسا امینی در تاریخ ۵ آبان ۱۴۰۱ حضور یافت.

پیش‌زمینه اعتراضات سال ۱۴۰۱(مهسا امینی)

اعتراضات سراسری سال ۱۴۰۱ ایران از روز ۲۵ شهریور ماه، به دنبال انتشار خبر مرگ ژینا(مهسا) امینی، دختر ۲۲ ساله اهل کردستان آغاز شد. ژینا(مهسا) امینی امینی که در ۲۲ شهریور ماه توسط پلیس امنیت اخلاقی موسوم به گشت ارشاد در تهران بازداشت شده بود، چند ساعت بعد از بازداشت توسط ماموران پلیس در حالی که به مرگ مغزی دچار شده بود به بیمارستان منتقل شد. انتشار خبر مرگ این دختر جوان، و خشم مردم از گشت ارشاد و حجاب اجباری و همچنین اظهارات گمراه کننده مسئولان در مورد علت مرگ ژینا(مهسا)‌ امینی و   مصونیت ماموران از مجازات به اعتراضات سراسری منجر شد. این اعتراضات که ابتدا در فضای مجازی آغاز شد، با تجمع اعتراضی در مقابل بیمارستان کسری و سپس در شهر سقز(استان کردستان)، محل دفن خانم امینی، ادامه یافت.  شعار «زن، زندگی، آزادی» که اولین بار در مراسم تدفین خانم امینی سرداده شد، ضمن استقبال گسترده‌ از سوی جوانان، فورا به محوری ترین شعار این اعتراضات تبدیل گشت. اعتراضات با به آتش کشیدن روسری‌ها و فریاد شعار «زن، زندگی، آزادی» توسط زنان و دختران آغاز شد، اما خیلی زود به مطالبه سرنگونی جمهوری اسلامی تغییر یافت.  

گستردگی و تداوم از ویژگی ها بارز این اعتراضات بود، به طوری حتی اقدامات اولیه حاکمیت مانند جمع آوری خودروهای گشت ارشاد و دستگیری پیشگیرانه بسیاری از روزنامه نگاران و فعالان مدنی نیز نتوانست مانع از تداوم آن شوند. دامنه اعتراضات تا اواسط آذر ماه آن سال به ۱۶۴ شهر و شهرستان(حتی شهرهایی که پیش‌تر سابقه‌ی اعتراضی نداشتند) و ۱۵۰ دانشگاه و دبیرستان تسری یافت و اقشار مختلف از جمله دانشگاهیان، دانش آموزان دبیرستانی و همچنین گروه‌های صنفی مانند کارکنان صنعت نفت، تجار بازار تهران و برخی دیگر از شهرها، آموزگاران، وکلای دادگستری(که تا تاریخ ۱۲ بهمن ماه ۱۴۰۱ ، دست کم ۴۹ تن از آنان بازداشت شدند)، هنرمندان، ورزشکاران و پزشکان به این اعتراضات پیوستند که به بازداشت شماری از آنها منجر شد.

سرانجام حکومت با اعمال خشونت شدید و اقدامات سرکوبگرانه از جمله بازداشت‌های گسترده، قطع شبکه تلفن همراه و اینترنت و با توسل به نیروهای سرکوب مجهز به انواع سلاح از جمله گاز اشک آور، تفنگ ساچمه‌ای، تپانچه و سلاح‌های جنگی توانست این اعتراضات را که کمابیش تا پایان دی ماه نیز در جریان بود، سرکوب کند. 

هرچند اقدامات سرکوبگرانه حاکمیت مانند سانسور، ارعاب و تهدید بازماندگان قربانیان این اعتراضات چالش های جدی در امر ثبت و جمع‌آوری اسناد و مدارک پیرامون قربانیان و ابعاد جنایات صورت گرفته ایجاد کرد، اما گزارشات بسیاری حاکی از آن است که نیروهای سرکوب سر و سینه معترضان را هدف قرار داده و از فاصله نزدیک و یا از پشت سر به معترضان شلیک کردند. همچنین شلیک گلوله‌های ساچمه‌ای و پینت بال باعث آسیب های چشمی و نابینایی صدها تن از معترضان شد و حتی بنا به برخی گزارش‌ها در مواردی اندام تناسلی زنان هدف قرار داده شد.

یکی از خونین‌ترین سرکوب های صورت گرفته در تاریخ  ۸ مهر ماه ۱۴۰۱ در شهر زاهدان واقع در استان سیستان و بلوچستان و پس از پایان نماز جمعه به وقوع پیوست. نیروهای امنیتی در آن روز به نمازگزاران داخل مصلی محل نماز شهروندان اهل سنت و معترضان در خارج از مسجد تیراندازی کردند. آمار تلفات آن روز که به «جمعه خونین» شهرت یافت به بیش از ۹۰ نفر رسید. همچنین گزارش شده است بسیاری از معترضان زخمی از بیم بازداشت به بیمارستان مراجعه نکردند زیرا نیروهای امنیتی بسیاری از معترضان زخمی را  پس از مراجعه به بیمارستان دستگیر می کردند.

هرانا، خبرگزاری فعالان حقوق بشر تا روز ۱۲ بهمن ماه ۱۴۰۱، در سراسر کشور ۱۲۶۲ مورد تجمع اعتراضی در سراسر کشور را ثبت و ۵۲۷ مورد تلفات مرگ شامل معترضان و رهگذران را گزارش داد که ۷۱ تن از آنان را کودکان تشکیل می‌دادند. همچنین از میان آمار لااقل ۲۲۰۰۰ تن بازداشتی (که شماری از  آنها در هنگام بازداشت زخمی بودند)، تعداد ۷۶۶  به جرایم مختلف محکوم شده و  بیش از ۱۰۰ نفر از آنها در معرض خطر اعدام قرار داشتند. چهار نفر از معترضان نیز در آذر و دی ماه ۱۴۰۱، بدون رعایت معیارهای حداقلی دادرسی عادلانه، اعدام شدند. 

به ادعای مقامات حکومتی ۷۰ نفر از نیروهای حکومتی نیز در جریان این اعتراضات جان باختند. اگرچه بنا به گزارشات موثق رسیده از برخی از خانواده‌های معترضان کشته شده، مقامات حکومتی با فشار یا تطمیع از آنها خواسته‌اند که هویت عزیزان خود را به دروغ در زمره نیروهای حکومتی به ثبت برسانند. 

منابع مختلف شامل گروه‌های حقوق بشری و رسانه‌ها، موارد متعددی از ضرب و شتم، شکنجه (جهت اجبار افراد به اعتراف) و تجاوز جنسی به بازداشت‌شدگان را گزارش کرده‌اند. بنا به این گزارشات افراد بازداشت شده در خلال بازجویی و محاکمه از دسترسی به وکیل محروم بوده و از اعترافات تحت فشار و شکنجه آنها در دادگاه به عنوان ادله اثبات جرم، استفاده شده بود.

در اعتراض مذکور، حمایت عمومی و همبستگی جامعه جهانی نیز بی‌سابقه بوده است. ( به طوری هشتگ #مهساامینی به زبان‌های فارسی و انگلیسی رکورد‌های جهانی را شکست).در تاریخ ۳ آذر ماه ۱۴۰۱، شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد قطعنامه‌ای تصویب کرد و طی آن خواستار تشکیل یک کمیسیون حقیقت یاب برای رسیدگی جامع و مستقل در خصوص نقض حقوق بشر صورت گرفته از سوی جمهوری اسلامی از زمان آغاز این اعتراضات بالاخص پیرامون نقض حقوق زنان و کودکان شد.

پیش زمینه اعتراضات مهاباد

در روز پنجم آبان ۱۴۰۱، که به «روز خونین مهاباد» شهرت یافت، جمعیت معترض پس از برگزاری مراسم خاکسپاری آقای اسماعیل (سمکو) مولودی، یکی از کشته‌شدگان اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» در شهر مهاباد، به سمت میدان شهرداری حرکت کردند. در پی دخالت نیروهای امنیتی و شلیک آنان، چهار تن از معترضان جان باختند و شمار زیادی نیز زخمی شدند. معترضان خشمگین در این اعتراضات به ادارات و دفاتر دولتی حمله کرده و شعارهای تندی علیه حکومت و نیروهای بومی سپاه پاسداران سر دادند.

اعدام خودسرانه خانم کبری شیخه‌سقا

بر اساس اطلاعات موجود، خانم شیخه‌سقا در روز پنج‌شنبه، ۵ آبان ۱۴۰۱، در جریان اعتراضات مردمی شهر مهاباد، مقابل  خانه خود در خیابان (ایران‌پیما) هدف گلوله اسلحه جنگی کلاشینکف نیروهای امنیتی قرار گرفت و جان خود را از دست داد. در روز ۵ آبان ۱۴۰۱، مراسم خاکسپاری یکی از معترضان کشته‌شده که در روزهای قبلی جان باخته بود، برگزار شد. پس از پایان این مراسم، گروه‌های زیادی از مردم به خیابان‌ها آمدند و اعتراضات به تدریج گسترش یافت. منزل خانم شیخه در خیابان کارگر، یکی از نقاط تجمع معترضان بود و او به همراه فرزندانش برای مشارکت در اعتراضات به خیابان رفت. در ساعت ۱۲:۳۰ ظهر، درگیری‌ها بین معترضان و نیروهای امنیتی به اوج خود رسید. (مصاحبه بنیاد، ۲۶ دی ۱۴۰۱)

با شدت گرفتن اعتراضات مردم در خیابان کارگر که شاهدان عینی آن را به «میدان جنگ» تشبیه کردند، خانم شیخه‌سقا به همراه فرزندان به مردم معترض در خیابان پیوست. او شعار می‌داد، برای معترضان سنگ جمع می‌کرد تا از خود دفاع کنند. به گفته شاهدان او از فاصله نزدیک با ماموران حکومتی درگیر می‌شد، وقتی پسرش سعی کرد او را به داخل حیاط خانه ببرد خانم شیخه‌سقا مقاومت می‌کرد و می‌گفت تا وقتی جوانان در خیابانند نمی‌توانم در خیابان بمانم. در همین حین ماموران امنیتی به سمت معترضان تیراندازی کردند و خانم شیخه‌سقا پس اصابت گلوله روی زمین افتاد. گلوله به گلوی او اصابت کرد. شدت اصابت گلوله پشت او را پاره کرد، از بدنش خارج شد و به درب منزل اصابت کرد. فرزندش او را به حیاط خانه برد و گلویش را با یک تکه پارچه بست. یک شاهد عینی دید، چهار مامور که لباس سبز نظامی بر تن داشتند از فاصله ۳۰ متری از میدان ملاجامی مهاباد مردم را به رگبار گلوله بسته بودند: «آنقدر تیراندازی زیاد بود که به راحتی نمی‌توانستی کوچه را نگاه کنی.» (مصاحبه بنیاد، ۱۶ دی ۱۴۰۱) همسر وی نیز گفت: «من با چشمان خود در بالکن دیدم افرادی با لباس نظامی کوچه و منزل ما را هدف رگبار گلوله جنگی قرار دادند و می‌دانم قاتلان همسرم چه کسانی هستند.» (کوردپا، ۱۴ آبان ۱۴۰۱)

خانواده به سرعت خانم شیخه را به بیمارستان «امام خمینی» انتقال دادند، کادر درمان با تشخیص قطعی مرگ خانم شیخه، به دلیل نگرانی از ربوده شدن پیکر توسط مقامات امنیتی به خانواده توصیه کردند پیکر را بدون تشکیل پرونده پس گرفته و برای تدفین او اقدام کنند. پیکر خانم شیخه در قسمت بار یک خودرو وانت شخصی به منزل بازگردانده شد. آقای واحد سلطانی، همسر خانم شیخه در طول مسیر در حالی که بالای سر پیکر همسرش ایستاده بود بر علیه حکومت شعار داد و بستگان او را همراهی کردند. در میانه راه یک گروه مامور موتور سوار مسلح مستقر در میدان ملاجامی با مشاهده آنها به کاروان حامل پیکر حمله کردند و با تفنگ ساچمه‌ای به سوی آنها شلیک کردند. در این تیراندازی چندین گلوله ساچمه‌ای به همراهان و پیکر خانم شیخه‌سقا اصابت کرد. پس از رسیدن کاروان به درب خانه ماموران با تهدید خانواده آنها را وادار کردند پیکر را به داخل خانه ببرند. (رادیو فردا، ۲ شهریور ۱۴۰۲)

به گفته شاهدان، جو مراسم خاکسپاری آنچنان به هم ریخت که پیکر خانم شیخه روی زمین ماند و عده‌ای از مردم جلوی ماموران زانو زدند، دستانشان را بالا بردند و درخواست کردند اجازه دهند مراسم خاکسپاری انجام شود.

پیکر خانم شیخه در مسجد محل غسل داده شد و جای گلوله‌های ساچمه‌ای که در راه برگشت از بیمارستان به او شلیک شده بود روی پای او مشهود بود. خانواده پیکر خانم شیخه را برای خاکسپاری به قبرستان باغ فردوس مهاباد بردند. (مصاحبه بنیاد، ۱۶ دی ۱۴۰۱) شرکت کنندگان در مراسم خاکسپاری شعارهایی از جمله «کبری، شهیدشدن پیروز باد»، «مرگ بر خامنه‌ای»، «مرگ بر دیکتاتور»، «شهید نمی‌میرد» و «زن، زندگی، آزادی» سر دادند. ماموران امنیتی به مردمی که برای خاکسپاری حاضر شده بودند با اسلحه شات‌گان و گاز اشک آور حمله کردند. دستکم ۵۰ نفر از شرکت کنندگان بر اثر تیراندازی و حمله ماموران حکومتی آسیب دیدند. (کردپا، ۱۴ آبان ۱۴۰۱)

به گفته شاهدان، جو مراسم خاکسپاری آنچنان به هم ریخت که پیکر خانم شیخه روی زمین ماند و عده‌ای از مردم جلوی ماموران زانو زدند، دستانشان را بالا بردند و درخواست کردند اجازه دهند مراسم خاکسپاری انجام شود. (رادیو فردا، ۲ شهریور ۱۴۰۲)

سرانجام پیکر خانم کبری شیخه در تاریخ ۵ آبان ۱۴۰۱ در آرامستان باغ فردوس مهاباد به خاک سپرده شد. بر اساس تصویر گواهی فوت، علت مرگ «برخورد اجسام سخت یا تیز» و با استناد به گواهی بیمارستان «تیرخوردگی» عنوان شده است. (مصاحبه بنیاد، ۲۶ دی ۱۴۰۱)

واکنش مسئولان

در تاریخ ۵ آبان ۱۴۰۱، ماموران امنیتی با استفاده از اسلحه شات‌گان ساچمه‌زن و گاز اشک‌آور به شرکت‌کنندگان مراسم خاکسپاری خانم شیخه‌سقا در قبرستان باغ فردوس مهاباد حمله کردند و دست‌کم پنجاه نفر را زخمی کردند. (مصاحبه بنیاد، ۲۶ دی ۱۴۰۱)

مقامات بیمارستان به خانواده گفتند که گلوله شلیک شده از اسلحه کلاشینکف یا تک‌تیرانداز بوده است. مقامات امنیتی از اداره اطلاعات و فرمانداری مهاباد که برای بررسی صحنه به منزل خانم شیخه‌سقا مراجعه کرده بودند، اعلام کردند که «تک‌تیرانداز» شلیک کرده است، اما نتواسته‌اند شناسایی کنند که ضارب چه کسی بوده است. (مصاحبه بنیاد، ۲۶ دی ۱۴۰۱)

فرماندار و مقامات امنیتی وقت مهاباد به خانواده خانم شیخه‌سقا فشار آوردند تا اسناد هویتی او را تحویل دهند و وی را به‌عنوان «شهید جمهوری اسلامی» ثبت کنند. صدا و سیمای استان آذربایجان غربی و مقامات قضائی بدون اطلاع قبلی به منزل آقای سلطانی مراجعه کرده و از او فیلمبرداری کردند. پس از مصاحبه، گفته‌های آقای سلطانی تحریف، سانسور و منتشر شد.(کردپا، ۱۴ آبان ۱۴۰۱)

مقامات امنیتی پس از کشته شدن خانم شیخه‌سقا، با همسر او تماس گرفتند و از وی خواستند اعلام کند همسرش توسط سرنشینان یک خودرو ناشناس در جلوی منزل هدف شلیک گلوله قرار گرفته است. (بی‌بی‌سی فارسی، ۱۱ شهریور ۱۴۰۲)

چند روز پس از خاکسپاری خانم شیخه‌سقا، فرماندار وقت، شهردار وقت، امام جمعه وقت و چند تن از نیروهای اداره آگاهی شهر مهاباد به منزل خانواده خانم شیخه مراجعه کرده و به آن‌ها تسلیت گفتند. مقامات قضایی شهر مهاباد به پرونده شکایت خانواده در رابطه با قتل خانم شیخه‌سقا رسیدگی نکردند. (مصاحبه بنیاد، ۲۶ دی ۱۴۰۱)

واکنش خانواده

آقای سلطانی، همسر خانم شیخه‌سقا که تیراندازی ماموران به همسرش و کشته شدن او را از بالکن خانه دیده بود، از ماموران امنیتی در رابطه با قتل همسرش به دادگستری مهاباد شکایت کرد و به آنها گفت تنها نیروی حاضر در آنجا نیروهای جمهوری اسلامی بودند. (مصاحبه بنیاد، ۲۶ دی ۱۴۰۱)

 تأثیر بر خانواده

بنا بر اطلاعات موجود، مرگ خانم شیخه تاثیر مخرب جبران ناپذیری بر خانواده گذاشته است. آقای سلطانی، همسر خانم شیخه از بیماری‌های متعددی رنج می‌برد و پس از مرگ همسرش تنها شده است. (مصاحبه بنیاد، ۲۶ دی ۱۴۰۱)

تصحیح و یا تکمیل کنید