بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

کیان پیر‌فلک

درباره

سن: ۹
ملیت: ايران
مذهب: احتمال قوی اسلام
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۲۵ آبان ۱۴۰۱
محل دفن مشخص است: بله
محل: ايران، چهارراه هلال احمر، ایذه، استان خوزستان
نحوه کشته‌شدن: شلیک خودسرانه

ملاحظات

او آرزوهایی بزرگ داشت؛ از تکواندوکار شدن تا فضانوردی و مهندس شدن در حوزه رباتیک.

اطلاعات در خصوص اعدام خودسرانه کیان پیرفلک،‌ فرزند میثم و زینب مولایی‌راد از طریق وبسایت‌های ایرنا (۲۵ آبان ۱۴۰۱)، بی‌بی‌سی فارسی (۲۷ آبان ۱۴۰۱)، انصاف نیوز (۲۸ آبان ۱۴۰۱)، تسنیم (۵ دی ۱۴۰۱)، خبرگزاری فارس (۵ دی ۱۴۰۱)، دویچه‌وله (۵ دی ۱۴۰۱)،‌ایران وایر (۱۳ خرداد ۱۴۰۲) و رادیو زمانه (۲۹ خرداد ۱۴۰۳) به دست آمده است.

کیان پیرفلک، متولد ۲۱ خرداد ۱۳۹۲ در شهر ایذه، در استان خوزستان، با روحیه‌ای منحصر به فرد و استعدادهای برجسته به دنیا آمد. از همان دوران کودکی، کیان با خصوصیت‌هایی همچون حساسیت بالا و علاقه‌مندی شدید به حیوانات شناخته می‌شد. او همواره از نگهداری حیوانات خانگی لذت می‌برد و هر بار که یکی از آن‌ها از دنیا می‌رفت، غم سنگینی بر دلش می‌نشست. این ویژگی‌های احساسی‌اش باعث شد تا اطرافیان او را به عنوان پسری بسیار لطیف و مهربان بشناسند.

کیان از همان دوران کودکی به دنیای تخیلات و داستان‌های شگفت‌انگیز علاقه داشت. موضوعاتی چون فضانوردی، کهکشان‌ها، موجودات افسانه‌ای و اساطیر، دنیای کیان را تسخیر کرده بود. او عاشق کتاب خواندن بود و در کنار آن، به شطرنج، ژیمناستیک، کشتی و نقاشی نیز علاقه داشت. این تنوع در علایق، نشان از ذهن خلاق و پویا داشت که هیچ‌گاه از کشف دنیاهای جدید خسته نمی‌شد.

در خاطرات مادرش، خانم زینب مولایی‌راد، کیان به عنوان پسری شاد، پر جنب و جوش و بلندپرواز توصیف شده است. او آرزوهایی بزرگ داشت؛ از تکواندوکار شدن تا فضانوردی و مهندس شدن در حوزه رباتیک. کیان که به تازگی ورزش تکواندو را آغاز کرده بود، تنها یک جلسه در این رشته ورزشی شرکت کرده بود که زندگی‌اش به طرز غم‌انگیزی به پایان رسید. آخرین داستانی که شب قبل از مرگ از مادرش شنید، داستان «ضحاک ماردوش» بود که به دلیل خواب رفتنش نیمه‌کاره ماند. در دفتر نقاشی‌اش نیز آخرین اثر او، تصویری از «فرشته مرگ» بود.

از نظر فکری نیز کیان فراتر از هم‌سن‌ و سال‌های خود بود. او با سوالات بی‌پایان و کنجکاوی‌هایش همیشه در تلاش بود تا دنیای اطرافش را بیشتر بشناسد. حتی در سنین خیلی پایین، از ۱۰ ماهگی شروع به صحبت کرد و از ۱.۵ سالگی سوالات زیادی می‌پرسید. این کنجکاوی و هوش تحلیلی او باعث می‌شد تا همیشه در جستجوی پاسخ‌های دقیق و درست باشد. مادرش در این باره می‌گوید: «کیان هیچ‌گاه چیزی را بی‌پاسخ نمی‌گذاشت. همیشه می‌خواست بداند چرا، چطور و چه چیزی باعث اتفاقات می‌شود.»

اگرچه کیان علاقه‌ای به فوتبال ایران نداشت، اما به تیم‌های بزرگ دنیا علاقه‌مند بود. مسی و رونالدو قهرمانان مورد علاقه‌اش بودند و تیم فوتبال «دورتموند» را به شدت می‌پسندید. در کنار این علاقه‌مندی‌ها، او همیشه از تیم پرسپولیس حمایت می‌کرد؛ تیمی که از زمان تولد کیان همیشه قهرمان بود و به نوعی در خانواده او جایگاه ویژه‌ای داشت.

کیان پیرفلک، با ذهنی خلاق و شخصیتی لطیف، دنیای اطراف خود را با کنجکاوی و علاقه‌های بی‌پایانش کشف می‌کرد. او نه تنها یک پسر با استعداد بود، بلکه انسانی بود که در هر لحظه از زندگی‌اش جستجو می‌کرد تا بیشتر بداند و بیشتر بفهمد. (ایران وایر، ۳۱ خرداد ۱۴۰۱)

کیان پیرفلک فرزند اول یک خانواده چهارنفره بود و یک برادر کوچکتر به نام رادین داشت. 

پیش‌زمینه اعتراضات سال ۱۴۰۱(مهسا امینی)

اعتراضات سراسری سال ۱۴۰۱ ایران از روز ۲۵ شهریور ماه، به دنبال انتشار خبر مرگ ژینا(مهسا) امینی، دختر ۲۲ ساله اهل کردستان آغاز شد. ژینا(مهسا) امینی امینی که در ۲۲ شهریور ماه توسط پلیس امنیت اخلاقی موسوم به گشت ارشاد در تهران بازداشت شده بود، چند ساعت بعد از بازداشت توسط ماموران پلیس در حالی که به مرگ مغزی دچار شده بود به بیمارستان منتقل شد. انتشار خبر مرگ این دختر جوان، و خشم مردم از گشت ارشاد و حجاب اجباری و همچنین اظهارات گمراه کننده مسئولان در مورد علت مرگ ژینا(مهسا)‌ امینی و   مصونیت ماموران از مجازات به اعتراضات سراسری منجر شد. این اعتراضات که ابتدا در فضای مجازی آغاز شد، با تجمع اعتراضی در مقابل بیمارستان کسری و سپس در شهر سقز(استان کردستان)، محل دفن خانم امینی، ادامه یافت.  شعار «زن، زندگی، آزادی» که اولین بار در مراسم تدفین خانم امینی سرداده شد، ضمن استقبال گسترده‌ از سوی جوانان، فورا به محوری ترین شعار این اعتراضات تبدیل گشت. اعتراضات با به آتش کشیدن روسری‌ها و فریاد شعار «زن، زندگی، آزادی» توسط زنان و دختران آغاز شد، اما خیلی زود به مطالبه سرنگونی جمهوری اسلامی تغییر یافت.  

گستردگی و تداوم از ویژگی ها بارز این اعتراضات بود، به طوری حتی اقدامات اولیه حاکمیت مانند جمع آوری خودروهای گشت ارشاد و دستگیری پیشگیرانه بسیاری از روزنامه نگاران و فعالان مدنی نیز نتوانست مانع از تداوم آن شوند. دامنه اعتراضات تا اواسط آذر ماه آن سال به ۱۶۴ شهر و شهرستان(حتی شهرهایی که پیش‌تر سابقه‌ی اعتراضی نداشتند) و ۱۵۰ دانشگاه و دبیرستان تسری یافت و اقشار مختلف از جمله دانشگاهیان، دانش آموزان دبیرستانی و همچنین گروه‌های صنفی مانند کارکنان صنعت نفت، تجار بازار تهران و برخی دیگر از شهرها، آموزگاران، وکلای دادگستری(که تا تاریخ ۱۲ بهمن ماه ۱۴۰۱ ، دست کم ۴۹ تن از آنان بازداشت شدند)، هنرمندان، ورزشکاران و پزشکان به این اعتراضات پیوستند که به بازداشت شماری از آنها منجر شد.

سرانجام حکومت با اعمال خشونت شدید و اقدامات سرکوبگرانه از جمله بازداشت‌های گسترده، قطع شبکه تلفن همراه و اینترنت و با توسل به نیروهای سرکوب مجهز به انواع سلاح از جمله گاز اشک آور، تفنگ ساچمه‌ای، تپانچه و سلاح‌های جنگی توانست این اعتراضات را که کمابیش تا پایان دی ماه نیز در جریان بود، سرکوب کند. 

هرچند اقدامات سرکوبگرانه حاکمیت مانند سانسور، ارعاب و تهدید بازماندگان قربانیان این اعتراضات چالش های جدی در امر ثبت و جمع‌آوری اسناد و مدارک پیرامون قربانیان و ابعاد جنایات صورت گرفته ایجاد کرد، اما گزارشات بسیاری حاکی از آن است که نیروهای سرکوب سر و سینه معترضان را هدف قرار داده و از فاصله نزدیک و یا از پشت سر به معترضان شلیک کردند. همچنین شلیک گلوله‌های ساچمه‌ای و پینت بال باعث آسیب های چشمی و نابینایی صدها تن از معترضان شد و حتی بنا به برخی گزارش‌ها در مواردی اندام تناسلی زنان هدف قرار داده شد.

یکی از خونین‌ترین سرکوب های صورت گرفته در تاریخ  ۸ مهر ماه ۱۴۰۱ در شهر زاهدان واقع در استان سیستان و بلوچستان و پس از پایان نماز جمعه به وقوع پیوست. نیروهای امنیتی در آن روز به نمازگزاران داخل مصلی محل نماز شهروندان اهل سنت و معترضان در خارج از مسجد تیراندازی کردند. آمار تلفات آن روز که به «جمعه خونین» شهرت یافت به بیش از ۹۰ نفر رسید. همچنین گزارش شده است بسیاری از معترضان زخمی از بیم بازداشت به بیمارستان مراجعه نکردند زیرا نیروهای امنیتی بسیاری از معترضان زخمی را  پس از مراجعه به بیمارستان دستگیر می کردند.

هرانا، خبرگزاری فعالان حقوق بشر تا روز ۱۲ بهمن ماه ۱۴۰۱، در سراسر کشور ۱۲۶۲ مورد تجمع اعتراضی در سراسر کشور را ثبت و ۵۲۷ مورد تلفات مرگ شامل معترضان و رهگذران را گزارش داد که ۷۱ تن از آنان را کودکان تشکیل می‌دادند. همچنین از میان آمار لااقل ۲۲۰۰۰ تن بازداشتی (که شماری از  آنها در هنگام بازداشت زخمی بودند)، تعداد ۷۶۶  به جرایم مختلف محکوم شده و  بیش از ۱۰۰ نفر از آنها در معرض خطر اعدام قرار داشتند. چهار نفر از معترضان نیز در آذر و دی ماه ۱۴۰۱، بدون رعایت معیارهای حداقلی دادرسی عادلانه، اعدام شدند. 

به ادعای مقامات حکومتی ۷۰ نفر از نیروهای حکومتی نیز در جریان این اعتراضات جان باختند. اگرچه بنا به گزارشات موثق رسیده از برخی از خانواده‌های معترضان کشته شده، مقامات حکومتی با فشار یا تطمیع از آنها خواسته‌اند که هویت عزیزان خود را به دروغ در زمره نیروهای حکومتی به ثبت برسانند. 

منابع مختلف شامل گروه‌های حقوق بشری و رسانه‌ها، موارد متعددی از ضرب و شتم، شکنجه (جهت اجبار افراد به اعتراف) و تجاوز جنسی به بازداشت‌شدگان را گزارش کرده‌اند. بنا به این گزارشات افراد بازداشت شده در خلال بازجویی و محاکمه از دسترسی به وکیل محروم بوده و از اعترافات تحت فشار و شکنجه آنها در دادگاه به عنوان ادله اثبات جرم، استفاده شده بود.

در اعتراض مذکور، حمایت عمومی و همبستگی جامعه جهانی نیز بی‌سابقه بوده است. ( به طوری هشتگ #مهساامینی به زبان‌های فارسی و انگلیسی رکورد‌های جهانی را شکست).در تاریخ ۳ آذر ماه ۱۴۰۱، شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد قطعنامه‌ای تصویب کرد و طی آن خواستار تشکیل یک کمیسیون حقیقت یاب برای رسیدگی جامع و مستقل در خصوص نقض حقوق بشر صورت گرفته از سوی جمهوری اسلامی از زمان آغاز این اعتراضات بالاخص پیرامون نقض حقوق زنان و کودکان شد.

اعدام خودسرانه کیان پیرفلک

بنا بر اطلاعات موجود، کیان پیرفلک در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۱، در حالی که به همراه پدر، مادر و برادرش سوار بر خودرو در مسیر منزل بودند، هدف شلیک متعدد گلوله از سوی نیروهای امنیتی قرار گرفت و در دم جان باخت. 

همزمان با اعتراضات سراسری «زن، زندگی، آزادی» در ایذه و سالگرد اعتراضات آبان ۹۸، طبق فراخوان مردمی منتشر شده در فضای مجازی، اعتصاب عمومی سه‌روزه و اعتراضات گسترده‌ای در سطح شهر برگزار شد. خانواده پیرفلک در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۱، در حالی که سوار بر خودروی شخصی خود در مسیر بازگشت به خانه بودند، هنگام عبور از خیابانی که ساختمان هلال احمر شهرستان ایذه در آن واقع شده است، با نیروهای یگان ویژه مستقر در مقابل این ساختمان مواجه شدند. در طرف دیگر خیابان نیز نیروهای لباس شخصی قرار داشتند. خودروی خانواده پیرفلک از میان این ماموران عبور کرد و حدود صد متر جلوتر، با فریاد ماموران مواجه شدند که از آنها خواستند به سمت هلال احمر بازگردند. کیان پیرفلک، با شنیدن صدای ماموران، از پدرش خواست که این بار به پلیس اعتماد کرده و بازگردد.

آقای میثم پیرفلک، پدر کیان با تغییر مسیر خودرو به سمت ساختمان هلال احمر به محل استقرار نیروهای یگان ویژه و لباس شخصی بازگشت، به محض نزدیک شدن به ساختمان هلال احمر ماموران امنیتی به سمت خودرو آنها آتش گلوله گشودند. در این تیراندازی یک تیر به سینه چپ کیان اصابت کرد و در دم کشته شد و پدر کیان نیز مورد اصابت سه گلوله جنگی قرار گرفت و زخمی شد. (بی‌بی‌سی فارسی، ۲۷ آبان ۱۴۰۱)

آقای میثم پیرفلک، پدر کیان پیرفلک، به دلیل شدت آسیب و تخریب ناشی از گلوله‌ها در بدنش، به بیمارستان گلستان اهواز منتقل شد و به مدت چهار ماه تحت درمان قرار گرفت. در این مدت، توان حرکتی او به میزان قابل توجهی کاهش یافت.  

بستگان و آشنایان کیان پیرفلک، از بیم اینکه پیکر او توسط نهادهای امنیتی به گروگان گرفته شود، جسد او را به خانه منتقل کردند و بدن بی‌جانش را با قالب‌های یخ پوشاندند. تصویر این اقدام در رسانه‌های اجتماعی بازتاب وسیعی پیدا کرد و موجب خشم و اندوه عمومی شد.  

مراسم وداع با پیکر کیان پیرفلک در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۱ در روستای پرچستان گورویی، واقع در شهرستان ایذه، برگزار شد. با وجود فضای شدید امنیتی حاکم بر آرامستان، ماموران امنیتی به دلیل حضور جمعیت انبوهی از مردم معترض، نتوانستند مانع از بدرقه کیان پیرفلک شوند و در حالی که مردم  شعارهای ضد حکومتی سر می‌دادند، او را به خاک سپردند.

خانم زینب مولایی‌راد در مراسم خاکسپاری فرزندش خطاب به شرکت کنندگان شب حادثه را روایت کرد: «از زبان خودم بشنوید که در تیراندازی چی شد، نگویند که تروریست‌ها بودند، دروغ می‌گویند. رسیدیم جاده کمربندی و خواستیم از یک طرف دیگر برویم. رسیدیم نزدیک هلال احمر، جلوی هلال احمر همه لباس‌های گاردی داشتند و این سمتش لباس شخصی بودند. صد متر رد شدیم که یکی‌شان داد زد برگردید. می‌دانید کیان چه گفت؟ بابا این دفعه را به پلیس‌ها اعتماد کن و برگرد، خوبی‌مان را می‌خواهند. (همسرم) دور زد سمت پلیس‌ها. رسیدیم سمت آن‌ها، چون شیشه‌ها بالا بود، نمی‌دانم چرا، فکر کردند می‌خواهیم تیراندازی کنیم یا هر چی. ماشین را به رگبار بستند. به بچه ها گفتم برید زیر صندلی،‌ گفتم اگه خودم تیر بخورم اشکال نداره. کوچیکم زیر داشبورد بود، اونو‌‌‌‌‌‌‌‌ [کیان] نمیدونم چطوری نرفت. تپل بود زیر صندلی نرفت. شوهرم جیغ زد، فکر کردم از ترس ولی اون هم تیر خورده بود. در ماشین را باز کردم و داد زدم نزنید زن و بچه هستند. سه نفر از همان‌هایی که به ما شلیک کردند بچه را به ساختمان هلال احمر بردند.» (بی‌بی‌سی فارسی، ۲۷ آبان ۱۴۰۱)

شرکت کنندگان با شنیدن سخنان خانم مولایی‌راد خطاب به حکومت شعار «بی‌شرف، بی‌شرف» و «مرگ بر خامنه‌ای» سر دادند. آنها فریاد زدند: «قسم به خون کیان، ایستاده‌ایم تا پایان» و «بسیجی، سپاهی، داعش ما شمایی.»

در مراسم خاکسپاری تعدادی از مقامات حکومتی از جمله خلیلیان، استاندار وقت خوزستان،‌ محسن رضایی، عضو شورای امنیت ملی و معاون اقتصادی رئیس جمهور وقت شرکت کردند. (انصاف نیوز، ۲۸ آبان ۱۴۰۱)

مراسم یادبود چهلم کیان پیرفلک، در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۱ با حضور گسترده مردم در آرامگاه او در روستای پرچستان گورویی شهرستان ایذه برگزار شد. شرکت‌کنندگان در این مراسم با در دست داشتن تصاویری از کیان و نقاشی‌هایی از رنگین‌کمان، شعارهایی چون «از ایذه تا کردستان جانم فدای ایران» سر دادند. آنها همچنین با سر دادن شعارهایی همچون «مرگ بر خامنه‌ای»، نقش پررنگ رهبر جمهوری اسلامی را در سرکوب وحشیانه اعتراضات سراسری مورد انتقاد قرار دادند و خشم خود را نسبت به علی خامنه‌ای ابراز کردند. در این مراسم، حضور چشمگیر زنان نیز قابل توجه بود، که به طور نمادین نشان از اتحاد و عزم مردم در برابر ظلم و سرکوب داشت. (دویچه وله، ۵ دی ۱۴۰۱)

قوانین مرتبط با کنترل اعتراضات

تاکنون موارد قابل توجهی از کشته شدن اشخاص در تظاهرات‌ انتقادی در ایران گزارش شده است. در اغلب این موارد نیروهای مسلح برای سرکوب اعتراضات با استفاده از سلاح گرم به روی تظاهرات‌کنندگان شلیک کرده‌اند. در حقوق ایران تیراندازی ماموران مسلح در تظاهرات‌ دارای ضوابطی است. همچنین قوانین ایران در جهت مجازات مامورانی که برخلاف قانون اقدام به تیراندازی می‌کنند و نحوه جبران خسارت از قربانی، مقرراتی را وضع کرده‌اند:

بر طبق قوانین ماموران مسلح در برخی موارد اجازه استفاده از سلاح گرم را دارند. یکی از این موارد جلوگیری از ناآرامی و اغتشاشات است. در مورد اینکه ناآرامی و اغتشاش چیست قوانین تعریف مشخصی ارائه نداده‌اند. قانون بکارگیری سلاح توسط ماموران نیروهای مسلح در موارد ضروری مصوب سال ۱۳۷۳ ضوابطی را برای استفاده از سلاح مشخص کرده است. مهمترین اصلی که این قانون در نظر گرفته اصل ضرورت است. بدین معنی که ماموران مسلح فقط در شرایط اضطراری می‌توانند شلیک کنند. در مورد تظاهرات‌ ماده ۴ و ۵ این قانون به ماموران اجازه داده است که تحت شرایطی برای اعاده نظم و فرونشاندن ناآرامی‌ها از سلاح خود استفاده کنند. ماده ۴ مقرر کرده است: «مامورین انتظامی برای اعاده نظم و کنترل راهپیمائی‌های غیر قانونی، فرونشاندن شورش و بلوا و ناآرامی‌هایی که بدون بکارگیری سلاح‌، مهار آنها امکان‌پذیر نباشد، حق بکارگیری سلاح را به دستور فرمانده عملیات، در صورت تحقق شرایط زیر دارند:

الف - قبلاً از وسایل دیگری مطابق مقررات استفاده شده و موثر واقع نشده باشد. ب - قبل از بکارگیری سلاح، با اخلالگران و شورشیان نسبت به بکارگیری سلاح اتمام حجت شده باشد. تبصره ۱- تشخیص ناآرامی‌های موضوع ماده ۴ حسب مورد بر عهده رئیس شورای تامین استان و شهرستان و در غیاب هر یک بر عهده معاون ‌آنان خواهد بود و در صورتی‌که فرماندار معاون سیاسی نداشته باشد این مسئولیت را به یکی از اعضای شورای تامین محول خواهد نمود.‌ تبصره ۲- در مواردی که برای اعاده نظم و امنیت موضوع این ماده نیروی نظامی طبق مقررات قانونی ماموریت پیدا نمایند از لحاظ مقررات بکارگیری سلاح مشمول این ماده می‌باشند...» این ماده به روشنی اشاره کرده است که ماموران باید ابتدا از وسایل دیگر استفاده کرده و در صورتی که وضعیت کنترل نشود از سلاح استفاده کنند و ضمنا به تظاهرات‌کنندگان هشدار بدهند. قانونگذار مصادیق وسایل دیگر را ذکر نکرده اما منطقا می‌توان گفت که منظور وسایلی غیر‌کشنده همچون آب پاش، گاز اشک‌آور، باتوم و مواردی از این قبیل است. این ماده در مورد تظاهرات‌ غیر‌مسلحانه است. در مورد راهپیمایی‌های مسلحانه ماده ۵ مقرر کرده است: « مامورین نظامی و انتظامی برای اعاده نظم و امنیت در راهپیمائی‌های غیر‌قانونی مسلحانه و ناآرامی‌ها و شورش‌های مسلحانه مجازند از‌سلاح استفاده نمایند. مأمورین مذکور موظفند به دستور فرمانده عملیات و بدون تعلل نسبت به برقراری نظم و امنیت، خلع سلاح و جمع‌آوری مهمات ‌و دستگیری افراد و معرفی آنان به مراجع قضایی اقدام نمایند.»

در تمامی حالات فوق لازم است که مامورین اولا چاره‌ای جز بکارگیری سلاح نداشته باشند، ثانیاً در صورت امکان مراتب : الف- تیر هوایی. ب- تیراندازی کمر به پایین. ج- تیراندازی کمر به بالا را رعایت نمایند. (تبصره ۳ ماده ۳)

در صورتی‌که ماموری مطابق مقررات فوق اقدام به تیراندازی کند و قربانی نیز بی‌گناه شناخته نشود هیچ مسئولیتی بر عهده مامور و سازمان متبوع وی نخواهد بود ( ماده ۱۲) اما اگر مامور برخلاف مقررات مذکور عمل کند مجازات خواهد شد. اگر مامور مسلح بدون رعایت قوانین و به صورت عمدی اقدام به تیراندازی کرده و در اثر این تیراندازی شخصی مجروح یا کشته شود، خود ایشان به قصاص یا دیه و یا حبس حسب مورد محکوم می‌شود. ماده ۴۱ قانون جرایم نیروهای مسلح در این زمینه مقرر کرده است:« هر نظامی که در حین خدمت یا مأموریت برخلاف مقررات و ضوابط‌ عمداً مبادرت به تیراندازی نماید علاوه بر جبران خسارات وارده به حبس از سه ماه تا یک ‌سال محکوم می‌شود و درصورتی که منجر به قتل یا جرح شود علاوه بر مجازات مذکور،‌حسب مورد به قصاص یا دیه محکوم می‌گردد و چنانچه از مصادیق مواد (۶۱۲) و (۶۱۴)‌ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵/۳/۲ باشد به مجازات مندرج در مواد مذکور‌محکوم خواهد شد.»

قانون فرض دیگری نیز مطرح کرده و آن اینکه مامور تمامی تشریفات مذکور را رعایت کند اما قربانی در محاکم دادگستری بی‌گناه شناخته شود.

تبصره ۱ – چنانچه تیراندازی مطابق مقررات صورت گرفته باشد مرتکب از‌مجازات و پرداخت دیه و خسارت معاف خواهد بود و اگر مقتول یا مجروح مقصر نبوده و‌بی‌گناه باشد دیه از بیت‌المال پرداخت خواهد شد. بر طبق ماده ۱۳ قانون بکارگیری سلاح توسط مأمورین نیروهای مسلح در موارد ضروری: «در صورتی‌که ماموران با رعایت مقررات این قانون سلاح بکار گیرند و در نتیجه طبق آراء محاکم صالحه، شخص یا اشخاص بی‌گناهی‌مقتول و یا مجروح شده یا خسارت مالی بر آنان وارد گردیده باشد، پرداخت دیه و جبران خسارت بر عهده سازمان مربوط خواهد بود و دولت مکلف‌است همه ساله بودجه‌ای را به این منظور اختصاص داده و حسب مورد در اختیار نیروهای مسلح قرار دهد»

واکنش مسئولان

بنا به اظهار مقامات رسمی، عاملین قتل کیان پیرفلک «تیراندازی توسط راکبین دو موتورسیکلت» اعلام شد و همان شب رسانه‌های وابسته به حکومت آن را به گروه دولت اسلامی (داعش) نسبت دادند. با این حال، روز بعد مشخص شد که ادعای مسئولیت این حمله توسط داعش «جعلی» بوده و هیچ ارتباطی با این گروه تروریستی نداشته است. (بی‌بی‌سی فارسی، ۲۷ آبان ۱۴۰۱)

عبدالرضا سیفی، معاون سیاسی اجتماعی وقت استاندار خوزستان، اعلام کرد: «حادثه تروریستی ایذه توسط دو گروه موتوری با سلاح‌های جنگی صورت گرفت، در حالی که نیروهای نظامی از سلاح جنگی استفاده نمی‌کنند.» او گفت: «تیم تروریستی از فضای اغتشاشات سوء استفاده کرده و به سمت مردم، از جمله یک کودک، تیراندازی کرده و آن‌ها را به شهادت رساندند.» سیفی به انتقاد از «رسانه‌های معاند» پرداخت که این حادثه را به نیروهای انتظامی نسبت داده‌اند، و تاکید کرد «نیروی انتظامی از سلاح جنگی استفاده نمی‌کند.» (خبرگزاری ایرنا، ۲۷ آبان ۱۴۰۱)

ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور وقت، در تماس تلفنی با استاندار خوزستان دستور داد که «دستگاه‌های امنیتی و انتظامی به فوریت عاملان و آمران این واقعه تروریستی را شناسایی و برای مجازات تحویل دستگاه قضایی دهند». رئیس‌جمهور وقت همچنین ضمن تسلیت به خانواده‌های جانباخته این واقعه، «دستور داد تا همه امکانات لازم برای رسیدگی به مجروحان این حادثه فراهم شود». پس از آن، محمد مخبر، معاون اول رئیس‌جمهور وقت، در سفر به خوزستان با قدردانی از نهادهای ذی‌ربط، «بر مجازات سریع و قاطع عوامل این حادثه تلخ تأکید کرد». (خبرگزاری ایرنا، ۲۷ آبان ۱۴۰۱)

محسن رضایی، معاون اقتصادی رئیس‌جمهور وقت، اعلام کرد: «سه عامل اصلی این حادثه پنجشنبه در مرز ماکو دستگیر شده و به خوزستان بازگردانده می‌شوند.» وی با تاکید بر تلاش «دشمن» برای ایجاد ناامنی در ایران، اظهار داشت: «این تلاش‌ها با حضور مقتدرانه ملت ایران شکست خواهد خورد.» رضایی همچنین بر لزوم مجازات سریع و قاطع عاملان این حادثه تأکید کرد. (خبرگزاری ایرنا، ۲۷ آبان ۱۴۰۱)

صادق خلیلیان، استاندار وقت خوزستان در یک روایت متناقض آمار بازداشت شدگان مربوط به این حادثه را ۱۱ نفر اعلام کرد و گفت «یک نفر» از این افراد قصد داشت از طریق مرزهای شمال غربی به اروپا فرار کند. وی افزود «سردمداران این حمله تروریستی در خارج از کشور هستند و این اقدام با سوءاستفاده از هیجانات جوانان صورت گرفته است.» (خبرگزاری ایرنا، ۲۷ آبان ۱۴۰۱)

خبرگزاری فارس در یک گزارش اختصاصی از عملیات ویژه ماموران نوپو برای بازداشت «قاتلین کیان پیرفلک» خبر داد. صبح روز ۲۹ آذر ۱۴۰۱ ماموران یگان ویژه با همکاری نیروی انتظامی به یک خانه روستایی در اطراف ایذه حمله کردند و با تیراندازی سنگین به سمت این خانه دو نفر از ساکنین کشته و دو نفر از آنها دستگیر شدند. سردار حسن کرمی، فرمانده وقت یگان ویژه کشور گفت: «پس از شناسایی مخفیگاه تروریست‌های حادثه ایذه، نیروهای نوپو با همکاری پلیس محلی محل را محاصره کردند. درگیری مسلحانه‌ای به مدت سه ساعت رخ داد که در نتیجه دو تروریست تسلیم شدند و دو نفر دیگر در تبادل آتش کشته شدند. مقادیر زیادی سلاح و مواد منفجره از آنها کشف شد.» (خبرگزاری فارس، ۵ دی ۱۴۰۱)

خبرگزاری تسنیم، رسانه وابسته به حکومت اقرارات یکی از متهمان بازداشت شده به نام «مجاهد کورکور» در حالی که زخمی و روی تخت بیمارستان بود را منتشر کرد. (خبرگزاری تسنیم، ۵ دی ۱۴۰۱)

یارمحمد رسالتی، دادستان عمومی و انقلاب وقت ایذه اعلام کرد که ۷۰ متهم در ارتباط با «حادثه تروریستی» ایذه شناسایی شده و پرونده قضایی برای آنان تشکیل گردیده است. گفت: پیش‌تر، در تاریخ سوم آذر ماه، ۶۱ نفر از متهمان این حادثه در شهرستان ایذه شناسایی و بازداشت شده بودند. (ایرنا، ۲۶ دی ۱۴۰۱)

در آستانه سالروز اولین تولد کیان پیرفلک، ماموران امنیتی به منزل خانواده و دوستان نزدیک پیرفلک رفتند و وسایل و یادگاری‌هایی را که برای تولد تهیه شده بود، توقیف کردند. آنها از خانواده و دوستان پیرفلک تعهد گرفتند که هیچ اقدامی برای برگزاری مراسم تولد کیان انجام ندهند. (بی‌بی‌سی فارسی، ۱۴ خرداد ۱۴۰۲)

نیروهای امنیتی در تاریخ ۲۱ خرداد ۱۴۰۱  در سالروز تولد کیان پیرفلک منزل والدین او را محاصره کردند و خانم ماه منیر مولایی راد مادر کیان پیرفلک را در حصر خانگی قرار دادند. (ایران وایر، ۲۴ خرداد ۱۴۰۲) نیروهای امنیتی  همچنین در شامگاه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲ سجاد پیرفلک عموی کیان را در منزل شخصی اش بازداشت کردند. (بی‌بی‌سی فارسی، ۲۷ خرداد ۱۴۰۲)

در دی ۱۴۰۲، شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور حکم سه مرتبه اعدام کورکور را به اتهام‌های «محاربه از طریق کشیدن سلاح به قصد جان مردم»، «ارعاب و فساد فی‌الارض از طریق ارتکاب جنایت جنگی»، «اخلال در نظم عمومی»، «ایراد خسارت عمده به تمامیت جسمانی منجر به جان باختن هفت نفر از جمله کیان پیرفلک»، «ایراد خسارت عمده به اموال عمومی و خصوصی» و «تشکیل گروه باغی و عضویت در آن از طریق قیام مسلحانه علیه جمهوری اسلامی» تأیید کرد. (رادیو زمانه، ۲۹ خرداد ۱۴۰۳)

آقای مجاهد کورکور تا زمان تنظیم این گزارش (۱ آذر ۱۴۰۳) در زندان به سر میبرد و حکم اعدام او برقرار است.

واکنش خانواده

خانم ماه‌منیر مولایی‌راد، مادر کیان پیرفلک، از همان روزهای ابتدایی پس از قتل فرزندشان، به‌طور علنی مسئولان حکومتی را به‌عنوان عاملان این حادثه معرفی کرد. خانم مولایی راد، در مراسم خاکسپاری پسرش، روایت رسمی جمهوری اسلامی از حادثه را «دروغ» خواند و گفت: «خود لباس‌ شخصی‌ها خودروی ما را در زمان عبور از خیابان به رگبار بستند». او همچنین بیان کرد که ماموران حکومتی «به ما توصیه کردند به سمت اعتراضات نروند»، اما پس از آن که ماشین به سمت مامورها برگشت، آن را به رگبار بستند. (بی‌بی‌سی فارسی، ۲۷ آبان ۱۴۰۱)

عموی کیان پیرفلک، سجاد پیرفلک، در گفت‌وگو با روزنامه اعتماد در ۲۸ آبان همان سال تأکید کرد: «وقتی مادر کیان مقابل چند هزار نفر جزئیات ماجرا را تعریف کرده، حرف دیگری باقی نمی‌ماند.» خانم مولایی راد در واکنش به اتهامات مطرح‌شده در خصوص قاتلان فرزندش گفت: «من مادر کیان هستم، هیچ‌کس از همشهریانم را که به‌عنوان قاتل معرفی کنید، هرگز نمی‌پذیرم. چرا می‌خواهید طایفه‌ها را به جان هم بیاندازید؟ مجاهد، حسین، محمود، حالا هم که بهمن. یک اشاره هم به اصل ماجرا بکنید، جای دوری نمی‌رود.» (رادیو زمانه، ۲۹ خرداد ۱۴۰۳)

عموی کیان پیرفلک، سجاد پیرفلک، با بازنشر شکایت‌نامه والدین کیان از «ضابطین قضایی» به دلیل تیراندازی به خودروی آنها، نوشت: «از شروع اعتراضات اخیر در ایذه، حداقل ۱۳ نفر جوان و نوجوان کشته شدند، ده‌ها نفر زخمی شدند و چند صد نفر بازداشت شدند.» والدین کیان پیرفلک در شکایت‌نامه خود تاکید کردند که هیچ شکایتی از افرادی چون عباس کورکوری و بهمن بهمنی، بازداشت‌شدگان ایذه، نداشته و ندارند. پدر کیان، میثم پیرفلک، در فروردین ۱۴۰۲ نیز در ویدیویی تصریح کرد: «من هیچ شکایتی از مجاهد کورکور و مردم ایذه نکرده و نخواهم کرد، چون‌که من و همسرم به چشم خود دیدیم نیروهای امنیتی، به فرماندهی عیدی علی‌پور، ماشین ما را به رگبار بستند، مرا زخمی کردند و پسرم را به قتل رساندند.» (ایران وایر، ۱۳ خرداد ۱۴۰۲)

همزمان با اولین سالروز تولد کیان پیرفلک پس از مرگش، مادر کیان پیرفلک در واکنش به فشارهای امنیتی در نوشته‌ای گفت: «کیان جانم،‌ کسانی که تو را به تیر غضب و جاه‌طلبی کشتند امروز از اطلاعات به خانه دوستم حمله کردند. همان خانم و آقای مهربانی که می‌خواستند برای تو کاری کنند.» (بی‌بی‌سی فارسی، ۱۴ خرداد ۱۴۰۲)

تأثیر بر خانواده

ماه‌منیر مولایی‌راد در رابطه با کیان و تاثیر مرگ او گفت: ما خیلی با هم بودیم. از کوچک‌ترین لحظات استفاده می‌کردیم تا با هم باشیم. بزرگ‌ترین حسرت من برای دو ماه آخر قبل از کشته شدن کیان است. در آن دوران، برای «خیزش مهسا» و بچه‌هایی که جان می‌باختند، حال من خیلی بد بود. آن‌قدر حالم بد بود که به زندگی خودم نمی‌رسیدم و نمی‌دانستم باید چه کار کنم. انگار اتفاقی قرار بود برای خودم هم بیفتد. استرس، دلشوره و دلواپسی‌ای که از آینده بچه‌ها داشتم، به من حمله کرد. بدون این که حتی در اعتراضات شرکت کنم، این احساسات گریبانم را گرفت و روی نقطه‌ضعف زندگی‌ام دست گذاشت؛ روی کسی که به خاطرش حتی با رادین هم بحث می‌کردم. کیان خط قرمز زندگی من بود.

از زمانی که فهمیدم باردارم، مثل دیوانه‌ها با شکم خودم حرف می‌زدم تا کیان به دنیا آمد. وقتی به دنیا آمد، انگار خیلی وقت بود که با هم بودیم. او برایم دوستی بود که از بودن با او لذت می‌بردم. انگار داشتم عروسک بازی می‌کردم. آخرین پست اینستاگرام من همان‌جایی بود که دست می‌کشم روی صورت کیان. آن لحظه، اولین باری بود که او را دیدم. قبل از آن، به دلیل وضعیت بد جسمانی‌ام، نتوانسته بودم کیان را ببینم. دکتر به من گفته بود که داروهای قوی به من تزریق کرده‌اند و تشنج کرده بودم. حالا که به آن زمان فکر می‌کنم، با خودم می‌گویم کاش آن زمان مرده بودم و این روز را نمی‌دیدم. شاید آن زمان نباید برای زنده ماندن تلاش می‌کردم. هیچ چیز بدتر از این نیست که یک بچه، تمام دنیای تو شود و تا آسمان‌ها برایش آرزو داشته باشی، بعد همان بچه را از دست بدهی.

حالا که این اتفاق افتاده و کیان دیگر نیست، من خیلی حرف می‌زنم. انگار یک ترومای بزرگ سراغ آدم می‌آید و آدم نمی‌تواند خود را کنترل کند. دوست دارم فقط از کیان بگویم، از کارهایی که می‌کرد و لحظات با او بودن. وقتی غم را در چهره مردم می‌بینم، این خیلی دردناک است. مردم او را دوست دارند و از رفتنش ناراحت هستند، اما وقتی من اسم کیان را می‌آورم، انگار که به من می‌گویند «کیان دیگر نیست». این برای من خیلی سخت است. من هنوز نبودن کیان را قبول نکرده‌ام، نه پذیرفته‌ام و نه می‌خواهم بپذیرم. روان‌شناس من هرکاری می‌کند که به من بقبولاند که کیان نیست، من نمی‌توانم. اصلاً نمی‌خواهم. من الان دارم با کیان زندگی می‌کنم. همه جا کیان هست. (ایران وایر، ۳۱ خرداد ۱۴۰۲)

تصحیح و یا تکمیل کنید