بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

حسن شیبانی

درباره

سن: ۵۵
ملیت: ايران
مذهب: اسلام (شيعه)
وضعیت تأهل: متاهل

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۱۸ دی ۱۳۷۱
محل: بيرجند، استان خراسان/ خراسان رضوی، ايران
نحوه کشته‌شدن: حلق آویز
اتهامات: طرفداری از گروه‌های چريکی مخالف نظام; جرم ضد انقلاب نامشخص; محاربه با خدا، رسول خدا و نايب امام زمان; قتل; فحشا و/يا گرداندن مراکز فساد

ملاحظات

ملاحظات

اطلاعات درباره آقای حسن شیبانی فرزند محمد مسلم، بر مبنای ارسال فرم الکترونیکی و مجموعه‌ای از مدارک به سایت بنیاد برومند توسط یکی از نزدیکان ایشان، گردآوری شده است.

آقای شیبانی در ۱۲ دی ۱۳۱۶ در ماژان بیرجند و در خانواده ای از خوانین منطقه متولد شد. خانواده ی وی سابقه ی فعالیت سیاسی داشتند و قسمتی از اموال آن ها در سال های اولیه ی پس از انقلاب مصادره شده بود. آقای شیبانی بعد از اتمام تحصیلات ابتدایی و رفتن به مدرسه نظام با گذراندن دوره‌ای دو ساله گواهینامه حقوق دریافت کرد. آقای شیبانی استوار ژاندارمری بود. او در سال ۱۳۵۷ در شهرستان قائن در راه مشهد به بیرجند به دستور کمیته ی تربت حیدریه و با ابلاغ ژاندارمری قائن به بهانه ی تصادف بازداشت شد و پس از آن با دو زندانی محکوم به اعدام در ساختمان بانک ملی تربت حیدریه به عنوان ضد انقلاب نگهداری شد اما چندی بعد با نامه نگاری های فراوان با دفتر مهدی بازرگان، نخست وزیر وقت، در تیر ماه ۱۳۵۸ آزاد گردید. به گفته ی نزدیکان آقای شیبانی، دلیل این بازداشت خصومت شخصی مقامات با ایشان به دلیل حوادثی در دوران خدمت وی در سال ۱۳۵۴ بوده است. از جزئیات این حوادث و یا اتهامات وارده به آقای شیبانی اطلاعی در دست نیست.

آقای شیبانی بعد از انقلاب در سال ۱۳۵۹ فرمانده ی مبارزه با مواد مخدر در جنوب خراسان در هنگ بیرجند شد. اما در همان سال یا در سال بعد از آن توسط کمیته های تصفیه ی ارتش پس از ۲۲ سال خدمت اجبارا بازنشسته گردید.

آقای شیبانی در سال ۱۳۶۱ توسط دادسرای انقلاب بیرجند بار دیگر بازداشت و ابتدا به زندان اطلاعات و بعد زندان شهربانی منتقل شد. بعد از حدود نه ماه، در آذرماه این سال به خاطر فوت دخترش به قید کفالت به مدت یک هفته به مرخصی فرستاده شد. در حین مرخصی وی نامه‌ای برای آیت الله خمینی ارسال کرد که در آن به شرح اعمال غیرقانونی دادستان بیرجند پرداخت. در این نامه مطلبی با این مضمون خطاب به آیت الله خمینی نوشت که «اگرشما انقلاب را به شاخ آفریقا هم صادر کنید ولی در خود ایران عدالت نباشد شکست خورده‌اید.» پس از این و بعد از انتشار فرمان هشت ماده‌ای آیت الله خمینی، دادستان بیرجند خلع شد و آقای شیبانی به زندان بازنگشت. دلیل این بازداشت روشن نیست ولی بنا به اطلاعات فرستاده شده به بنیاد برومند، اتهام آقای شیبانی مرتبط با جرایم ضد انقلاب بوده است.

آقای شیبانی مجددا در سال ۱۳۶۳ به دلیل پیگیری پرونده ی سال ۱۳۶۱ خود از سوی دادسرای انقلاب اسلامی بیرجند دستگیر گردید اما پس از دو ماه با قرار وثیقه آزاد شد. از آن جایی که در آن زمان کانون وکلا عملا به تعطیلی کشانده شده و در بیرجند وکیل مدافعی نبود، آقای شیبانی که به خاطر علاقه و مطالعه در رشته حقوق تبحر داشت، بعد از بازنشستگی به طور غیر رسمی کار وکالت می کرد. وی با تسلط بر قانون کوشیده بود که مانع از زیرپا گذاشته شدن حقوق موکلانش شود. این امر او را به چهره‌ای محبوب و شناخته شده مبدل کرده بود که در استقبال مردم از تشییع جنازه‌اش برغم ممنوعیت شرکت در آن توسط مقامات، خود را نشان داد.

دستگیری و بازداشت

آقای شیبانی در ساعت ۱۱ صبح در ۳ دی ۱۳۶۴ در خوسف ۳۵ کیلومتری بیرجند توسط اطلاعات سپاه و با حکم دادسرای انقلاب اسلامی بیرجند بازداشت گردید. اما در زمستان سال ۱۳۶۵ از زندان به مشهد فرار کرد و در شهرهای مشهد، تهران و شیراز مخفی شد. تا این که در اردیبهشت سال ۱۳۶۶ در میدان راه آهن تهران توسط اطلاعات سپاه بیرجند شناسایی و به همراه پسرش بازداشت و به زندان قصر منتقل شد. وی را بعد از بازجویی به بیرجند انتقال دادند. وی در سال ۱۳۶۶ از زندان شهربانی بیرجند به ندامتگاه کمیته ی انقلاب اسلامی منتقل گشت. در سال ۱۳۶۹ او را به زندان وکیل آباد مشهد منتقل کردند که یک ماه پیش از اعدام در آن جا به سر برد. آقای شیبانی در سال ۱۳۷۰ بار دیگر اقدام به فرار از زندان کرد اما سه روز بعد در نزدیکی مرز افغانستان بازداشت شد. سرانجام او را برای اجرای حکم به بیرجند بردند.

به گفته ی نزدیکان آقای شیبانی، او ۷ سال را در حبس و تحت بازجویی به سر برد و در تمام این مدت از دسترسی به وکیل مدافع جز در مدت بسیار کوتاهی محروم بود. آقای شیبانی یادداشت هایی را به طور مخفیانه نوشته و همراه با لباس‌های نشسته‌اش به بیرون از زندان فرستاده، که در آن ها شرایط زندان و چگونگی محاکمه ی خود را شرح می دهد. وی بیشتر مدت حبس خود را در سلول انفرادی به سر برد. ملاقات های او با خانواده به دلخواه مسئولین زندان و به صورت غیرمرتب صورت می گرفت. این ملاقات ها در اتاقی که آبگرمکن بازداشتگاه هم در آن قرار داشت و در حضور یک مامور انجام می شد. اتاق به وسیله ی تورهای فلزی سه لایه به دو قسمت تقسیم شده بود که ملاقات کنندگان را از زندانی جدا می کرد. محرومیت از ملاقات، تاثیرات مخربی بر روحیه ی آقای شیبانی گذاشته بود. وی بعلاوه مدام در زندان تحت فشار روحی و جسمی بود. او در یکی از نامه های خود مورخ ۱۶ شهریور ۱۳۶۶ می نویسد: «من زیاد عمر نمی کنم...از دکتر خبری نیست. حمام نیست. چای نیست. غذا اندک است. ملاقات مرتب نیست.» فشار های زندان در حدی برای آقای شیبانی غیرقابل تحمل بوده که یک بار در تاریخ ۵ مرداد ۱۳۶۶ سعی کرد به وسیله ی جریان برق دست به خودکشی بزند.

در مثالی دیگر،آقای شیبانی را در تاریخ ۳۰ تیرماه ۱۳۶۶ از زندان شهربانی بیرجند با چشم بسته به زندان انقلاب منتقل کردند. در آن جا پاسداران و رئیس زندان او را چندین بار مورد کتک زدن و شکنجه قرار دادند به طوری که وی در یکی از این نامه‌ها از درد و کر شدن گوش هایش شکوه کرد. مسئولین زندان از ارائه ی خدمات پزشکی نیز به وی خودداری کردند بلکه در عوض وی را در زیرزمینی در زندان انقلاب با وضع جسمی بد زندانی و ملاقات های او را قطع کردند. وی در این باره در نامه ی مورخ ۱۶ شهریور ۱۳۶۶ خود نوشته است: «شکایت بنویسید که پدرمان یک پیرمرد است که به بیماری های قلبی و کلیوی و نفس تنگی و ناراحتی اعصاب مبتلا است و او را فقط به خاطر آزار روحی و جسمی از زندان شهربانی بیرجند.... به زندان انقلاب آورده اند و برای او محدودیت های شاقی قائل شده اند که برای یک پیرمرد غیرقابل تحمل است و او را در سلول انفرادی کرده اند که او از امور درمانی و بهداشتی و حمام و ملاقات محروم است...» آقای شیبانی حتی یک بار تقاضا کرد تا خانواده با راضی کردن مقامات زندان ظرفی دردار برای ادرار کردن و پارچی برای آب خوردن برایش ببرند چرا که تمام وسایلش را از او گرفته بودند. آقای شیبانی و خانواده ی وی بارها از سوء رفتار با وی و شکنجه در زندان شکایت کرده اما راه به جایی نبردند. در این مورد مثال های متعددی در دست است مثلا آقای شیبانی در تاریخ ۷ بهمن ۱۳۶۴ در نامه ای به سرپرست زندان کمیته ی انقلاب اسلامی بیرجند از وضعیت نامطلوب حبس خود و محرومیت از ملاقات با خانواده شکایت کرده است. هم چنین همان طور که گفته شد در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۳۶۶ شکایت خود را در حضور دادستانی انقلاب بیرجند عنوان کرده اما دادستان آن را نادیده انگاشته است. شکایات متعدد دیگر خانواده نیز به جایی نرسیده و یا تاثیر عملی در وضع ایشان در زندان نداشته است.

دادگاه

آقای حسن شیبانی در نامه مورخ ۵ مرداد ۱۳۶۶ خود خطاب به خانواده‌اش، خبر از تشکیل دادگاهی در روزهای چهارشنبه ۳۱ تیر ۱۳۶۶ و شنبه ۳ مرداد ۱۳۶۶ در محل دادسرای انقلاب بیرجند می‌دهد.

بنا به گفته ی نزدیکان آقای شیبانی، ایشان را بار آخر در سال ۱۳۷۰ محاکمه کردند. از جزئیات این دادگاه اطلاعی در دست نیست.

اتهامات

بنابر مدارک ارسالی برای بنیاد برومند، اتهامات آقای حسن شیبانی «داشتن رابطه باضد انقلاب، تحریک مردم برعلیه اسکان افاغنه وایجاد بلوا، فحشا، مباشرت در قتل زنی به نام عذرا خاوری» بوده است.

به گفته ی نزدیکان آقای شیبانی، خانم مذکور قبلا از آقای شیبانی شکایت کرده بود که «مرا در سال ۵۶ صیغه کرده و با وجود این که زن او هستم مرا وادار به فحشا می کند.» پس از فرار آقای شیبانی از زندان در سال ۱۳۶۵ جسد خانم خاوری نیز پیدا شد و این امر به عنوان اتهام در پرونده ی آقای شیبانی قرار گرفت.

در مورد جرایم ضد انقلاب، نزدیکان آقای شیبانی به بنیاد برومند گفته اند که نامبرده در تابستان سال ۱۳۶۵ در طی تظاهراتی علیه اسکان مهاجرین افغان در شهرک سرپرچ در نزدیکی خوسف، بازداشت گردیده و متهم به تحریک مردم به شورش شد.

مدارک و شواهد

در گزارش این اعدام نشانی از مدارک ارائه شده علیه متهم نیست. آقای شیبانی در آخرین نامه ی خود از کسانی اسم برد که اظهارات آن ها در محکومیت وی نقش داشته است اما از قرار معلوم هیچ یک از آن ها در دادگاه برای شهادت دادن حضور نداشته اند.

دفاعیات

از دفاعیات آقای شیبانی اطلاع دقیقی در دست نیست اما نکات بسیاری در عادلانه بودن دادرسی ایشان تردید های اساسی ایجاد می نماید:

۱. به گفته ی نزدیکان آقای شیبانی، خانم عذرا خاوری به تحریک ماموران امنیتی از آقای شیبانی شکایت کرده و محل قتل وی هم در جایی بوده که آقای شیبانی در هنگام فرار نمی توانسته به آن جا برود زیرا آقای شیبانی در هنگام قتل به طرف مشهد فرار می کرده در حالی که مقتوله در خوسف، ۳۶ کیلومتر خلاف جهت جاده ی مشهد کشته شده است. نزدیکان وی معتقدند که فراری دادن وی در سال ۶۵ صحنه سازی ای بوده تا قتل خانم خاوری را به گردن او بیندازند. بنیاد برومند اطلاعات بیشتری در مورد این فرار در دسترس ندارد. در مورد تظاهرات علیه اسکان مهاجرین افغان نیز گفته شده که آقای شیبانی برای آوردن پسر خود به محل تظاهرات رفته بوده است.

۲. قرائن و اماراتی در پرونده در بیطرفی قاضی دادگاه انقلاب تردید هایی ایجاد می نماید. آقای شیبانی در نامه ی مورخ ۵ مرداد ۱۳۶۵ خود در این باره گفته است: «جلسه ی دادگاه قانونی نبود و موارد قانونی و شرعی رعایت نمی شد. دادستان به جای رییس دادگاه و با {بازپرس دادسرای انقلاب} همه کاره بودند.» وی هم چنین گفت: «از برخورد ...{رییس دادگاه} مشخص بود که وی را علیه من برانگیخته بودن چون علاقه ای به شنیدن دفاعیات من نداشتند.»

۳. نه تنها به آقای شیبانی فرصت دفاع موثر از خود داده نشد، بلکه به نظر می رسد به صورت فعالانه امکان دفاع از ایشان سلب شده است. ایشان در نامه ی ذکر شده عنوان کرده است: «مرا از زندان شهربانی برای این منظور به زندان انقلاب آوردند تا ضمن شکنجه توانایی دفاع از من سلب شود و ملاقات مرا از آن سبب قطع کردند تا شما از محاکمه ی من خبردار نشوید و مدارک را به من نرسانید.» بعلاوه در مدارک رسیده به بنیاد برومند اظهارنامه ای از جانب همسر ایشان به پاسداری در کمیته ی انقلاب اسلامی یعنی سرپرست ستاد مبارزه با مواد مخدر مستقر در ندامتگاه کمیته ی انقلاب بیرجند در دست است که مشخص می کند کیفی حاوی مدارک لازم برای دفاع آقای شیبانی به ندامتگاه این کمیته در صبح روز ۱۴ بهمن ۱۳۶۴ تحویل شده اما کیف مزبور هیچ گاه به دست متهم نرسیده و در نتیجه آقای شیبانی از لوازم دفاع از خود محروم شده است. در پاسخ به این اظهاریه نوشته شده است که به دلیل این که آقای شیبانی متهم دادگاه انقلاب می باشند کیف مذکور را ماموران اداره ی اطلاعات از نگهبانی تحویل گرفته اند و موضوع ربطی به کمیته ی انقلاب اسلامی ندارد. هم چنین همسر آقای شیبانی برای تحویل گرفتن مدارک از از یکی از مقامات سپاه پاسداران به دلیل خیانت در امانت شکایت کرد اما این شکایت طی قراری به تاریخ ۱۸ اسفند ۱۳۶۵ صادره از دادستانی انقلاب اسلامی و عمومی پاسداران خراسان به علت «فقد دلیل کافی» رد شد. آقای شیبانی طی نامه ای به دادستان انقلاب اسلامی بیرجند به تاریخ ۵ بهمن ۱۳۶۴ تقاضای استرداد کیف را کردکه علی الظاهر بی حواب ماند.

هم چنین پس از محاکمه ی وی در سال ۱۳۶۶، مسئولین زندان وضع زندان را برای آقای شیبانی چنان ناگوار کردند که وی در نامه ی مورخ ۵ مرداد ۱۳۶۶ خود به خانواده ی خود گفته است که در این شرایط نمی تواند برای آخرین دفاع از زندان لایحه بفرستد و از خانواده ی خود خواسته که از رییس دادگاه تقاضا کنند که وی را برای اخذ آخرین دفاع به دادگاه احضار کند. اطلاعاتی در مورد احضار وی به دادگاه در دسترس نیست.

۴. محاکمه ی اولیه ی ایشان در دادگاه انقلاب بدون حضور وکیل انجام شد ، به گواهی خود ایشان تنها در طی محاکمه ی سال ۱۳۷۰ از جانب دادگاه برای وی وکیل تسخیری انتخاب شد.

حکم

بنابر اطلاعات ارسالی برای بنیاد برومند، آقای شیبانی در تاریخ ۱۸ دی ماه ۱۳۷۱ در بیرجند و در حضور مقامات رسمی اعدام شد. در گواهی فوت وی علت مرگ به دارآویختگی اعلام شده است. نزدیکان وی به بنیاد برومند گزارش کرده اند که به گفته ی شهود عینی، آقای شیبانی در هنگام ابلاغ حکم اعدام زیر آن نوشت: «حکم غیرقانونی است و قبول ندارم.»

از آقای شیبانی وصیت نامه ای به جا مانده است. ایشان در این وصیت نامه ضمن خداحافظی و نصیحت به بازماندگان و رسیدگی به امور مالی، گفته است: «در این لحظه که مرگ در چند قدمی من است، احساس آرامش می کنم و کم ترین لرزشی یا ترسی احساس نمی کنم و بسیار آرام و بر خود مسلط هستم...برای همه ی فرزندانم آرزوی فرجام نیک می کنم و باز تاکید می کنم که کاملا از جرایم انتسابی بی گناه هستم....»

طی سالهایی که آقای شیبانی زندانی بود و حتی پس از اعدام وی، خانواده‌اش به طرق مختلف توسط مقامات تحت فشار و آزار و اذیت قرار گرفتند. از جمله فرزندان ایشان را از تحصیلات عالی و کارهای مدیریتی محروم کردند. در سال ۱۳۶۵ وقتی که آقای شیبانی از زندان فرار کرد، همسر و پسرش را بازداشت و دو فرزند خردسالش را بی‌سرپرست رها کردند. بعد از اعدام آقای شیبانی وزارت اطلاعات به شهرداری خوسف دستور داد که خانه ی آن‌ها را خراب کنند و برای فروش محل آن به بسیج اقدام می‌کند.

تصحیح و یا تکمیل کنید