بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

شیدا بهزادى تهرانی

درباره

سن: ۲۷
ملیت: ايران
مذهب: بدون باور مذهبی
وضعیت تأهل: متاهل

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۱۹ شهریور ۱۳۶۵
محل: کميته مشترک توپخانه، تهران، استان تهران، ايران
نحوه کشته‌شدن: مرگ در دوران بازداشت/زندان
اتهامات: اتهام نامعلوم
سن در زمان ارتکاب جرم انتسابی: ۲۷

ملاحظات

خبر فوت و اطلاعات در مورد خانم شیدا بهزادی تهرانی، از طریق گفتگو با یکی از اقوام وی که دوست هم‌تشکیلاتی او نیز بوده است (٨ شهریور ١٣٨٧)، مقاله خانم بانو صابری در وبسایت اخبار روز (۶ شهریور ١٣٨٨)، گفتگو با یکی از مسئولان سازمان فدائیان اکثریت (٢ آذر ١٣٩۶) و هم چنین نوشته دوستان هم سازمانی وی جمع‌آوری شده است.

خانم بهزادی تهرانی، در یک خانواده‌ی مرفه و تحصیل کرده در اصفهان به دنیا آمد. ٢٧ ساله، متاهل و دارای یک فرزند دختر بود. تا بسته شدن دانشگاه‌ها در جریان انقلاب فرهنگی، دانشجوی رشته زمین‌شناسی در دانشگاه اصفهان بود. از سال ١٣۵٨ به سازمان فدائیان پیوست. در ابتدا در تشکیلات دانشجوئی و دانش‌آموزی پیشگام فعال بود و بعد از انشعاب این سازمان، او یکی از فعالان سازمان فدائیان خلق (اکثریت) شد و تا زمانی که در اصفهان ساکن بود، مسئولیت شاخه‌ی زنان این سازمان را به عهده داشت و از اعضای کمیته‌ی ایالتی این تشکیلات بود. پس از مدتی به همراه همسرش به زندگی مخفی روی آورد و در سال ١٣۶١ برای ادامه‌ی فعالیت سازمانی، به تهران منتقل شد. همسر او، آقای سعید طباطبائی در کشتار جمعی زندانیان سیاسی ١٣۶٧ اعدام شده است.

او زنی محجوب، با استعداد و باانگیزه بود. (به نقل از دوستان او) "من با او و سعید در اصفهان در یک خانه زندگی می‌کردیم. رفیق صادقی بود. اهل دوز و کلک نبود، زن زیبائی بود. در دوران سرکوب شدید حکومت، شیدا با کمال شجاعت، انسانیت و از خودگذشتگی، اعضای یکی سازمان‌های سیاسی رقیب را که در خطر بازداشت بودند، پناه داده بود، کاری که در آن زمان او و خانواده اش را در خطر می انداخت. همۀ یاران سیاسی شیدا صداقت و یکرنگی او را می ستودند". (به نقل از یکی مسئولان سازمان)

انقلاب فرهنگی در فروردین ١٣٥٩ با فرمان آیت الله خمینی برای تصفیه دانشگاه‌ها از نیروهای مخالف وتبدیل دانشگاه به محیط علم برای تدریس علوم عالی اسلامی آغاز شد. نخستین موج خشونتها در ۲٦ فروردین هنگام سخنرانی اکبر هاشمی رفسنجانی در دانشگاه تبریز رخ داد. دانشجویان طرفدار رژیم ساختمان مرکزی دانشگاه را به تصرف در آوردند و خواستار "پاکسازی دانشگاه" از کسانی شدند که "عناصر وابسته به رژیم شاه و دیگر خودفروختگان" می‌خواندند.

در ۲۹ فروردین شورای انقلاب در بیانیه ای گروه‌های سیاسی را متهم به تبدیل مراکز آموزش عالی به "ستاد عملیات سیاسی تفرقه‌آور" و مانعی در مقابل دگرگونی بنیادی دانشگاه‌ها کرد. این بیانیه به این گروه‌ها سه روز (از شنبه ۳۰/۱/۵۹ تا دوشنبه ۱/۲/۵۹) مهلت داد که دفتر فعالیت خود در دانشگاه‌ها را تعطیل کنند. شورای انقلاب همچنین تـأکید کرد که این تصمیم شامل کتابخانه‌ها، دفترهای هنری و ورزشی نیز هست. گروه‌های سیاسی مخالف حاضر به بستن دفاتر خود نشدند ودر طول این سه روز درگیری میان دانشجویان چپگرا و انجمنهای اسلامی که با حمایت نیروهای دولتی و شبه نظامیان طرفدار حکومت دانشگاهها را تحت کنترل خود در آوردند ادامه داشت.

در پایان ضرب الاجل شورای انقلاب خشونت ها به اوج رسید و دردانشگاه‌های سراسر کشور صدها تن زخمی و تعدادی کشته شدند. روز اول اردیبهشت پیروزی انقلاب فرهنگی اعلام و دانشگاه‌ها برای دو سال تعطیل شد. در نتیجه انقلاب فرهنگی عده زیادی از اساتید دانشگاه پاکسازی شده و تعداد کثیری از دانشجویان به دلیل اعتقادات سیاسیشان از ادامه تحصیل محروم شدند.

در سال ۱۳٤۹ "سازمان چریکهای فدائی خلق ایران"، متأثر از انقلاب کوبا و جنبش چریکی آمریکای لاتین، با ایدئولوژی مارکسیسم - لنینیسم و با اعتقاد به مبارزه مسلحانه شهری، از ادغام دو گروه چریکی مخالف رژیم شاه به وجود آمد. این سازمان بلافاصله پس ازپیروزی انقلاب اسلامی به نفی مشی چریکی پرداخت و بر سر حمایت یا عدم حمایت از جمهوری اسلامی و شوروی، منشعب شد. سازمان فداییان خلق (اکثریت) جمهوری اسلامی را انقلابی و ضد امپریالیست دانسته و تا اوایل سال ۱۳٦۲ از آن حمایت می‌کرد. از این تاریخ به بعد اعضای این حزب صرفاً به دلیل اعتقادات سیاسیشان هدف حملات و سرکوب جمهوری اسلامی قرار گرفتند. 

دستگیری و بازداشت

خانم بهزادی تهرانی در روز ١٢ مرداد ١٣۶۵ به همراه همسرش در منزل مسکونی‌شان در تهران، توسط ماموران وزارت اطلاعات دستگیر شد و به زندان کمیته مشترک (توحید) انتقال یافت. (مصاحبه) او به همراه دختر دو ساله‌اش در زندان بود و بعد از مدتی دخترش را به خانواده‌ی همسرش سپرد. او به مدت ٣٩ روز در این زندان بود. خانم صابری در زندان کمیته‌ی مشترک صدای شیدا را وقتی که با دخترش حرف می‌زد، شنیده بود. خانم بهزادی تهرانی در زندان ملاقات نداشت و اینکه از چه طریقی فرزندشان را به بیرون از زندان فرستادند، معلوم نیست.

دادگاه

اطلاعی درباره جلسه یا جلسات دادگاه خانم بهزادی تهرانی در دست نیست.

اتهامات

از اتهامات خانم بهزادی تهرانی اطلاعی در دست نیست.

مدارک و شواهد

در گزارش این اعدام نشانی از مدارک ارائه شده علیه خانم بهزادی تهرانی نیست.

دفاعیات

از دفاعیات خانم بهزادی تهرانی اطلاعی در دست نیست.

حکم

خانم شیدا بهزادی تهرانی در ١٩ شهریور ١٣۶۵ در دوران بازجوئی در کمیته‌ی مشترک جان باخته است. بر اساس اطلاعات موجود، ادعای مقامات مسئول زندان مبنی بر خودکشی او موثق نیست.

 "ماموران از زندان به خانواده‌ی وی خبر دادند که او در روز ١۹ شهریور در زندان خودکشی کرده است. عکسی او را به خانواده نشان داده بودند که دور گردنش روسری بسته شده بود؛ به این معنی که وی با روسریش خود را خفه کرده است. در این عکس شماره‌ی پزشکی قانونی هم به گردنش بود. خواهر شیدا، که پزشک است، از مامورین پرسیده بود که چرا قبل از فرستادن به بیمارستان از او عکس نگرفته‌اند. به نظر خواهر شیدا شماره پزشکی قانونی در گردن خواهرش در عکس، جعلی است و با شماره هایی که پزشکی قانونی صادر می کند، به هیچ وجه همخوانی ندارد. او معتقد بود که خواهرش خودکشی نکرده است". (بانو صابری)

دو تن از همبندی‌های سعید طباطبائی) همسر شیدا(، به نقل از او نوشته‌اند که شیدا زیر شکنجه کشته شده است. چون آقای طباطبائی از زبان بازجویان زندان کمتیه مشترک (توحید) حداقل سه روایت متفاوت در باره چگونگی مرگ شیدا شنیده بود. "یک بار گفته بودند، شیدا خود را با جورابش خفه کرده است، دیگری گفته بود که او با چادرش اینکار را کرده است، در حالیکه  بازجوی دیگری مدعی شده بود که شیدا با کمربند خودکشی کرده است. با علم به اینکه زندانی به ویژه زندانی زیر بازجوئی در بندهای انفرادی به وسایلی که بتواند با آنها خودکشی کند، دسترسی ندارد و حتی از داشتن داروهای لازم نیز محروم است. آقای طباطبائی در پاسخ به بازجوها اعتراض می‌کند و می‌گوید که شما او را کشته‌اید. سرانجام مسئولان زندان موافقت می‌کنند که او یک بار جسد همسرش شیدا را با فاصله ببیند. به گفته سعید: روی شیدا پتوئی کشیده بودند. به او نزدیک شدم و ناگهان او را بغل کردم و سرش را بوسیدم. به سر او دست کشیدم. ناحیه سر و شقیقه او بشدت زخمی شده و خون آلود بود. شیدا به شدت شکنجه شده بود و مقاومت کرده بود. ماموران به خاطر این حرکت سعید، به او حمله کردند و او را مورد ضرب و شتم قرار دادند که چرا بدون اجازه به جسد دست زده است. سعید در مورد مرگ همسرش به این نتیجه رسیده بود که او را با ضربات کابل، زیر شکنجه به قتل رسانده‌اند. (به نقل از هم بندی آقای سعید طباطبائی). به گفته یکی دیگر از هم بندی‌های آقای طباطبائی، "تا زمانی که در اوین با رفیق سعید بودم، او هرگز نپذیرفت که رفیق شیدا خودکشی کرده است. "شیدا اهل خودکشی نبود. او می‌دانست که حکم زیادی به او نخواهند داد. او حتما مقاومت کرده است. او را سربه نیست کردند". (گفتگو با یکی از مسئولان سازمان)

سازمان فدائیان خلق اکثریت نیز علّت درگذشت شیدا بهزادی تهرانی را "مرگ زیر شکنجه" اعلام کرد. (لیست جانباختگان سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت) خانم صابری در این باره نوشته است: "سعید طباطبایى شوهر شیدا که خود در زندان بود، از طریق نامه بارها و بارها به کشتن همسرش اعتراض کرده بود ولى در نهایت از ماموران شنید: " فکر مى‌کنى براى ما اهمیتى دارد یکى از شماها کم بشود؟"

خانم بهزادی تهرانی سابقه هیچ گونه بیماری نداشته است. مقامات زندان نه تنها جسد وی را به خانواده تحویل ندادند، بلکه محل دفن او را نیز از خانواده پنهان کردند (بانو صابری)

تصحیح و یا تکمیل کنید