بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
ترویج مدارا و عدالت به کمک دانش و تفاهم
شلاق

شلاق زده شده، قنبر راستگو، بندرعباس، ۲۵ تیر ۱۳۹۷، روزنامه ایران

روزنامه ایران
۲۵ تیر ۱۳۹۷
مقاله از تارنما

روزنامه ایران

۲۵ تیر ۱۳۹۷

۱۶ ژوئیه ۲۰۱۸

موسیقی

قنبر راستگو نوازنده پیشکسوت ساز نی جفتی در گفت‌و‌گو با «ایران»:

جان کندم اما از جا نکندم

خبرنگار/ نداسیجانی

مشکلات هنرمندان موسیقی نواحی پایانی ندارد؛ شاید قرار گرفتن در نواحی کشور و دور بودن از مرکز که پایتخت باشد، مزیدی برعلت بوده تا همیشه استادان و پیشکسوتان این نوع موسیقی یا بهتراست بگوییم موسیقی اقوام ازکم لطفی‌های مسئولان فرهنگی بی‌نصیب نمانند ؛ بزرگانی که در حال حاضر با یک حساب سرانگشتی تعدادشان مشخص است. بسیاری از همین استادان با گنج هایی که در سینه‌شان حبس شده بود دیگر در بین ما نیستند بدون آنکه نسل‌های بعد ادامه‌دهنده راه آنان باشند و بسیاری دیگر درشرایط نابسامان، امروز و فردای خود را به سر می‌کنند. 

قنبر راستگو یکی از همین بزرگان موسیقی نواحی است، تنها بازمانده نسلی که موسیقی ناب جفتی را سینه به سینه حفظ کرد. خالو قنبر یا قنبراحمد 73 سال سن دارد و ‌زاده روستای سرریگان میناب است. 

هنرمند هرمزگانی که توانست ساز نی جفتی را در جهان مطرح و معرفی کند و شیوه نوازندگی این ساز در پنجمین اجلاس کمیته ثبت میراث ناملموس، در فهرست میراث معنوی کشور به ثبت ملی رسید. شیوه‌ای که به حافظه هرمزگانی‌ها پیوند خورده است. قنبر راستگو از شروه‌خوانان بنام ایران و ساز نی جفتی‌اش از سازهای مهم جنوب کشور بوده است. 

خالو قنبر چند سالی است خانه به دوش شده و ثمره ای که از حقوق بازنشستگی‌اش دریافت می‌کند با توجه به شرایط امروز اقتصادی کشور کفاف دخل و خرج‌هایش را هم نمی‌دهد. منزل او در مسیر یکی از طرح‌های شهرداری بندرعباس قرارگرفت و برهمین اساس مجبور شد آنجا را ترک کند.آن زمان یعنی حدود 4-3 سال پیش به مبلغ ۲۸ میلیون تومان خانه او را خریداری کردند و به گفته خودش «پیدا کردن منزلی با این قیمت در بندرعباس با توجه به شرایطی که من دارم یک امر محال است» و تا به امروز باوجود وعده‌های بسیار مسئولان این مشکل مرتفع نشده است. اسفند ماه ۹۶ احمد مرادی رئیس مجمع نمایندگان استان در مجلس شورای اسلامی مشکل مسکن این هنرمند پرآوازه کشور را با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در میان گذاشت و قرار برآن شد بخشی از هزینه‌های مسکن قنبر راستگو را تقبل کنند و متعهد شدند که از محل صندوق حمایت از هنرمندان این کار صورت بگیرد و البته بخشی ازاین هزینه‌ها از سوی استانداری هرمزگان و مسئولان استانی تأمین شود. خالو قنبر از سوی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی هرمزگان به‌عنوان کارمند ماهانه یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان دریافتی دارد و البته بیمه است اما این درآمدها هزینه‌های زندگی خانواده‌اش را تأمین نمی‌کند و در حال حاضر در خانه‌ای زندگی می کند که ۳۵ میلیون تومان مبلغ رهن و ماهانه ۲۰۰ هزار تومان اجاره آن است. 

قنبر راستگو به «ایران» می‌گوید: تا به امروز مشکل مسکن من حل نشده و شهرداری بندرعباس لطف کرده خانه ای کلنگی برای من پیدا کرده که هزینه بسیاری دارد؛ خانه ای که آنقدر ترک بر در و دیوار آن نشسته است که با یک بارندگی پر از آب می‌شود. مسئولان ارشاد هم می‌گویند ما بودجه نداریم و چون شهرداری منزلم را خراب کرده خودشان باید آن را درست کنند و تنها از طرف انجمن موسیقی سه میلیون تومان پول بابت رهن خانه داده شده است. نمی‌دانم چرا کسی به فکر ما نیست و با آبروی هنرمندان بازی می‌کنند!

داد و بیداد من به‌خاطر احتیاجم است، چرا به کسانی که نیازی ندارد رسیدگی می‌شود اما ما را نادیده می‌گیرند!

در قطعه «هیچ جا بندر نابو» با صدای رضا صادقی، قنبر راستگو شروه خوانی می‌کند و قرار است خالو قنبر بزودی در تهران و بندرعباس اجرای کنسرت داشته باشد؛ برنامه ای که به گفته رومینا تنی پژوهشگر، نوازنده و سرپرست گروه موسیقی «کیدی» به سبب استقبال خوبی بوده که در ایام برگزاری جشنواره موسیقی فجر سال گذشته صورت گرفته است.

قنبر راستگو در ۱۲ سالگی نی جفتی را از دایی‌اش آموخت و می‌گوید: «نی جفتی به شیوه‌ای که من می‌نوازم پیش از این وجود نداشته است چرا که می‌توانم با دیگر سازها چون سنتور، ویولن و ساکسیفون همنوا شوم و سازم را کوک کنم و البته همین امر سبب شده نی جفتی که می‌نوازم به ثبت ملی برسد. 

البته فلسفه ساخت و اجرای این ساز به سال‌های بسیار دور بر می‌گردد اما من توانستم از طریق گوشی این میراث قدیمی را حفظ کنم. این گوش کردن‌ها بیشتر در جشن‌ها و عروسی‌ها بود و بعد از آن شروع کردم نی ساختن و بعد آرام آرام نواختن آن را آموختم که البته همیشه مخالفت و غرزدن‌هایی وجود داشت بنابراین مجبور بودم به سمت جنگل بروم و به تنهایی تمرین کنم. آن دوران خانواده‌ها چندان به هنر بها نمی‌دادند و درواقع هیچ علاقه‌ای هم به این کار نداشتند. زمانی که ۲۴-۲۵ ساله بودم و ساز می‌نواختم خانواده‌ام می‌گفتند چرا لوطی شده‌ای! آنها حتی به هنر پی نبرده بودند. بنابراین از بین خواهر و برادرهایم تنها من به‌دنبال هنر رفتم و الحمدالله امروز پسرانم این مسیر را ادامه می‌دهند. یکی از آنها کوزه می‌نوازد و دیگری نی.»

خالو قنبر که دکترای موسیقی افتخاری دارد، صحبت‌هایش را این گونه ادامه می‌دهد: «اگر من موسیقی هرمزگان را دنبال نکرده بودم امروز این نوع موسیقی کمتر شنیده می‌شد. درواقع باید بگویم گوشه‌ها و مقام‌های موسیقی هرمزگان رو به فراموشی است، البته کسانی هستند که استاد شده‌اند و مسیر موسیقی را کم و بیش طی می‌کنند و آموزش می‌دهند اما نه آنکه به مانند یک استاد کامل ساز بنوازند. آخر موسیقی نواحی شرایط خوبی ندارد؛ اغلب هنرمندان بی‌پناه هستند و از هیچ کجا حمایت نمی‌شوند تا بلکه با انگیزه بیشتر موسیقی آبا و اجدادی خود را دنبال کنند.آن زمان درآمد هنرمندان از راه موسیقی بود اما امروز روز مجبورند برای امرار معاش در کنار هنرشان فعالیت‌های دیگری هم داشته باشند. خود من کارمند وزارت ارشاد هستم و بخش کوچکی از هزینه زندگی‌ام با مبلغ اندکی است که از ارشاد دریافت می‌کنم و ما بقی زندگی ام را از طریق آموزش موسیقی می‌گذرانم، البته تنها موسیقی ما مورد بی‌مهری و فراموشی قرار نگرفته، بلکه برسر دیگر آیین‌ها هم این بلا آمده است با اینکه خود من بابای زار هستم (زار یک نوع بیماری است که معتقدند نوعی باد یا جن وجود شخص را تسخیر می‌کند که تنها با برگزاری مراسم می‌توان آن باد را آرام کرد و بیمار را رهانید) این آیین هم کمرنگ شده است. من سال‌ها در این زمینه فعالیت می‌کردم اما بیماری باعث شد نتوانم این کار را ادامه بدهم.»

این هنرمند پیشکسوت موسیقی شرایط آموزشگاه‌های موسیقی را این‌گونه تشریح می‌کند: «در هرمزگان آموزشگاه‌های موسیقی بسیاری وجود دارد که البته تعدادی ازآنها کمی قدیمی‌تر هستند. وضعیت آموزشی هم بد نیست اما نه به مانند تهران که استادان موسیقی حضور دارند. در شهر ما سازهای مختلفی چون عود، سنتور و... تدریس می‌شود اما تنها من نی جفتی آموزش می‌دهم چرا که ساز سختی است و کنترل دمیدن در ساز مشکل آن است.»

سال ۶۷ نخستین باری بود که قنبر راستگو به تهران آمد آن هم با گروه موسیقی خودش «کالنگ» که البته هنوز هم این گروه فعال است. 

او می‌گوید: «اوایل انقلاب در زمینه هنر فعالیت نمی‌کردم و به موسیقی ایراد می‌گرفتند حتی بابت آن ۷۴ ضربه شلاق خوردم و تا ۱۰ سال (یعنی سال ۶۷) ساز نمی‌نواختم و موسیقی ممنوع بود اما بعد  آن مدت زمان توانستم با گروه‌های موسیقی نواحی به تهران بیایم .آن دوران یک قطعه موسیقی انقلابی خواندم. من این کارها را در جشنواره‌ها می‌خواندم و چون اشعارش انقلابی بود می‌خواستند این کارها را برای «جُنگ هفته» ضبط کنند و زمانی که به تهران آمدم دیدم نوار کاست‌های ما به فروش می‌رسد خودم هم سه تا تک تومان پول دادم و یکی ازآنها را خریدم.»

او در مورد اینکه آیا کارهایش بر اساس مقام‌ها و گویش‌های موسیقی هرمزگان بوده یا خیر، می‌افزاید: «من هم می‌خوانم و هم ساز می‌نوازم. درواقع صفر تا صد کارها برعهده خودم است. شعر، ملودی و نوازندگی. شعرهایم هم براساس مقام‌های قدیمی و هم مقام‌های جدید بوده و داستان و شعرهایم بر اساس طبیعت است اما در شهرستان امکان برگزاری کنسرت نداریم چراکه حامی مالی نیست.»

استاد راستگو در زمینه‌ موسیقی تئاتر هم فعالیت‌ داشته است و «پُتُروک» (به معنای جرقه در گویش هرمزگانی) از جمله نخستین تئاترهای او با موضوع زار بوده که در آن همکاری می‌کرده و در میناب، سیرجان، کرمان، تهران و بندرعباس آن را اجرا کرده‌اند. همچنین تئاتر موزیکال «سبزپری» به کارگردانی ابراهیم زارعی که ۱۳۶۷ اجرا شد. او همچنین در آلمان هم اجرای تئاتر داشته است اما می‌گوید بیشتر علاقه‌مند بودم موسیقی‌ام را دنبال کنم. من در کشورهایی چون آلمان، سوئد، مجارستان و اتریش اجرای موسیقی داشته‌ام و استقبال بسیار خوبی بوده چرا که این ساز برای آنها جالب و صدایش لذت بخش است آنها ما را روی سرشان می‌گذاشتند و می‌گفتند ما از شما حمایت می‌کنیم و علاقه‌مند بودند در کشورشان تدریس موسیقی داشته باشم اما من کشورم را با دنیایی عوض نمی‌کنم.کارهای بسیاری ساخته‌ام که تا به امروز ضبط و تبدیل به آلبوم موسیقی نشده؛ نه سواد چندانی دارم و نه سرمایه. البته دست‌اندرکاران از خدایشان است که کارها را به‌صورت آرشیو جمع‌آوری کنند اما بدون پرداخت کمترین هزینه‌ای.

جشنواره سی و سوم موسیقی فجر و اجرای استاد قنبر راستگو یکی ازبهترین اجراهای این جشنواره ها بوده که بسیار مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته است و با همان گویش زیبا و نگاه مهربانش می‌گوید: «تهران مردمان و هنرمندان بسیار فهمیده‌ای دارد و جایگاهشان بر سر چشم ما است. به هر حال در تهران پیشرفت موسیقی بسیار خوب است و ما می‌توانیم از طریق این جشنواره‌ها دیگرهنرمندان کشورمان را ببینیم و با موسیقی‌شان آشنا شویم. درواقع تنوع خوب و لذت بخشی از موسیقی است و آرزو دارم هنرمندان ایران همیشه موفق باشند و امیدوارم این استادان بزرگ که گنج این مملکت هستند سال‌های سال زنده بمانند.

 

یادداشت

ساز خالوقنبر صدای خلیج فارس است

 

علی مغازه‌ای پژوهشگر موسیقی نواحی

نوشتن درباره بابا قنبر معروف به خالو قنبر سهل است و ممتنع. سهل از آن رو است که او چنان زلال و صمیمی است که با ساده‌‌ترین عبارات می‌توان او را توصیف کرد اما از همین رو است که کار بسیار ممتنع می‌شود وقتی که صحبت از مردی در میان است که همچون خلیج فارس به دریا و اقیانوسی از فرهنگ و هنر مردم دیاری متصل است که در اوج بی‌ریایی، چند فرهنگی‌ است و گاه پیچیده‌تر از آن است که در فهم بگنجد. از قنبر راستگو نوشتن همانقدر سخت است که بخواهی از آیین زار بنویسی. یا بخواهی از آیین‌های موسیقی درمانی جنوب صحبت کنی و ضرورتاً بخواهی حق مطلب را هم ادا کنی. ابتدای همین نوشته اسمش را بابا قنبر نوشتم از آن‌رو که امروزه کمتر کسی بر این وجه از شخصیت او آگاه است. وجهی که خود سال‌هاست آن را از خود دور کرده است. باید اهل هوا باشی تا بفهمی این لقب چه بار سنگینی بر دوش صاحبش دارد. اما ناگفته پیداست بابا قنبر با معرفت و شعور والایی که دارد، تعمداً این عنوان و مسئولیت را کنار نهاد تا از اهل هوا دور باشد و مسئولیت درمان بیماران را بر دوش نکشد آن زمان که از هر سو آیین زار مورد هجوم قرار گرفته است. برخی آن را خرافاتی بیش نمی‌دانند و برخی آن را به دکانی برای نمایش و کسب درآمد تبدیل کرده‌اند. قنبر راستگو خود را از اهل هوا دور کرد و به اهل زمین دل داد و همراه معشوقش، هنرمند مردمان زمین ماند. خالو قنبر به صدای بندرعباس بودن بسنده کرده و با نی کوچک جفتی خود که همانا معشوقش است، نماد و صدای مردان و زنان هرمزگان شد. خالو قنبر با تسلط بی‌مانند خود بر ریتم‌ها پیچید و پلی ریتمیک موسیقی جنوب، به چهره بی‌بدیل موسیقی قومی ساحل نشینان هرمزگان بدل شده است. امروز هر ایرانی که صدای نی جفتی خالو قنبر را از هر رسانه‌ای بشنود هُرم گرمای بندرعباس و مردان ماهیگیر و زنان برقع‌پوش جنوب را مقابل چشمانش می‌بیند. امروز خالو قنبر سیمای بندرعباس و میناب و خلیج فارس است. نی جفتی خالو قنبر نام خلیج فارس را در جهان جاودانه می‌سازد.

تذکر بنیاد برومند

ماهیت احکام مجرمیت در نظام قضائی جمهوری اسلامی ایران

در نظام دادرسی کیفری در جمهوری اسلامی ایران ضوابط پذیرفته شدۀ دادرسی، از جمله بی طرفی، انصاف و سرعت در کار قضا، مدام شکسته می شوند. زندانیان اغلب از هر نوع ارتباط با دنیای خارج محروم اند و از دلائل بازداشت خویش بی خبر و پیش از آغاز دادرسی نیز به بررسی مدارک و شواهد مورد استناد دادستان مجاز نیستند. در مواردی وکلای متهم از حضور در دادگاه محروم می شوند. افزون بر این، اقرار ناشی از عنف و شکنجه به عنوان سند مثبِتۀ جرم متهم تلقی می شود. از آن جا که دادگاه های جمهوری اسلامی ایران اغلب خود را ملزم به رعایت موازین و ضوابط ضروری برای انجام یک دادرسی منصفانه نمی دانند، در اعتبار قانونی احکام مجرمیتی که از سوی این گونه دادگاه ها صادر می شود تردید رواست.

کیفر بدنی در نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران

در قانون کیفری جمهوری اسلامی برای طیفی گسترده از جرائم کیفر بدنی مقرّر شده است از آن جمله: مصرف نوشابه های الکلی، سرقت، زنا، رفتار منافی با عفّت عمومی، آمیزش زن و مرد در علن. تعیین کیفر بدنی بر محکوم به اعدام با قاضی دادگاه است. در چنین مواردی، قبل از اجرای حکم اعدام کیفر شلّاق به قصد تشدید درد مجرم جاری می شود. افزون بر کیفر شلّاق، نظام حقوقی جمهوری اسلامی قطع دست یا پای مرتکب به سرقت را نیز مجاز می داند. در چنین مواردی، دست یا پای محکوم پس از انتقال وی به بیمارستان و بی حس کردنش بریده می شود. پس از اجرای این کیفر، راه رفتن محکوم حتی به کمک عصا یا چوب بغل نیز دشوار خواهد بود.

تخطّی مستمرّ جمهوری اسلامی از تعهدات ناشی از حقوق بین الملل

استفاده از کیفرهای بدنی نه تنها منافی با اصول حقوق بین الملل است در شماری از معاهدات بین المللی نیز ممئوع شناخته شده. طبق مادۀ 5 «اعلامیۀ جهانی حقوق بشر»- اعلامیه ای که ایران آن را پذیرفته و تصویب کرده است- «هیچ کس نباید آماج شکنجه یا کیفرهای بی رحمانه، غیربشری، یا تحقیرآمیز شود. «میثاق حقوق مدنی و سیاسی بشر نیز - میثاقی که به تصویب ایران رسیده است- با زبانی مشابه اِعمال چنین کیفرهائی را تحریم کرده. مخالفت ژرف جامعۀ جهانی با این گونه کیفرها و رفتارها در «میثاق علیه شکنجه و دیگر کیفرها و رفتارهای بی رحمانه، غیربشری و تحقیرآمیز» (میثاق علیه شکنجه) بازتابی روشن یافته است. این میثاق شکنجه را چنین تعریف می کند: «هر رفتار عمدی که به قصد مجازات فرد برای عملی که از اوسرزده، یا ممکن است سرزده باشد، و به درد و رنج شدید جسمانی یا روانی اش منجر شود. گرچه جمهوری اسلامی ایران تا کنون به میثاق علیه شکنجه نپیوسته، ممنوعیت استفاده از شکنجه امروز از سوی اکثر اعضای جامعۀ بین المللی به عنوان یک اصل مسلم حقوقی و در نتیجه یکی از موازین مسلم عرف بین المللی شناخته شده است. افزون براین، گرچه اصل تحریم کیفر بدنی هنوز در حقوق بین الملل عمومی به تصریح تأئید نشده، قرائن و امارات روزافزون حاکی از آن است که اِعمال این گونه کیفرها ناقض حقوق بین الملل بشری شمرده می شود. [1] در قضیۀ آزبورن علیه جامائیکا، کمیتۀ علیه شکنجه (مرکب از گروهی از متخصصان مأمور نظارت بر اجرای اصول مندرج در «میثاق شکنجه») تأئید کرد که باید «هرنوع کیفر بدنی را باید رفتاری بی رحمانه، غیرانسانی و توهین آمیز، و در نتیجه ناقض اصل هفتم «میثاق علیه شکنجه»، شمرد. مجمع عمومی سازمان ملل متحد تخطّی مستمر جمهوری اسلامی ایران را از تعهداتی که در مورد اجرای اصول حقوق بین الملل بر عهده گرفته است بارها مورد رسیدگی قرار داده است, از جمله در دسامبر سال ۲۰۰۷. در قطعنامۀ شماره ۶۲/۱۶۸، مجمع نامبرده نگرانی عمیق خود را نسبت به تخطی مدام این دولت از موازین حقوق بین المللی بشر اعلام کرد به ویژه با اشاره به «موارد مسلم شکنجه و رفتار بی رحمانه، غیرانسانی و توهین آمیز با متهمان و مجرمان و سنگسار کردن، شلّاق زدن و قطع دست و پای آنان.»


[1] ن. ک. به: Rodley, The Treatment of Prisoners Under International Law, p. 309