بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
ترویج مدارا و عدالت به کمک دانش و تفاهم
شلاق

شلاق زده شده، مولوی عبدالغفار نقشبندی، زاهدان، ١٣ فروردین ١٣٩٣، فعالین بلوچ

کمپین فعالین بلوچ
۱۳ فروردین ۱۳۹۳
مقاله از تارنما

کمپین فعالین بلوچ
١٣ فروردین ١٣٩٣
٢ آوریل ٢٠١٤
مجموعه ها
سند لو رفته مبنی بر شکنجه شدید زندانی سیاسی مولوی عبدالغفار نقشبندی ویژگی
نوشته شده توسط مکرانی
مولوی عبدالغفار نقشبندی امام جمعه موقت شهرستان راسک سرباز ۲۵ اردیبهشت ماه ۹۱ در حالی که پس از تفقد وضعیت پدر زندانی خود از زاهدان بر می گشت در ورودی شهرستان راسک بازداشت شد.
دستگیری وی در حالی صورت می گرفت که پیش از وی پدرش مولوی فتحی محمد نقشبندی امام جمعه شهرستان راسک و مولوی عبدالله ملازاده امام جمعه پارود و ۱۰ تن دیگر از معتمدین و جوانان منطقه به تهمت قتل و آمریت قتل که مردم آن را بی اساس می دانند بازداشت شده بودند. و همین امر کافی بود تا نارضایتی های پیشین مردم به صورت خشم در آمده و در مخالفت به این بازداشت های خودسرانه دست به اعتراض و نهایتا تظاهرات خیابانی بزنند.
به گفته شاهدین محل اعتراضات مردم با نعره های الله اکبر و علمای ما را آزاد کنید شروع شد اما نیروی های امنیتی با توسل بر خشونت قصد اطفای این تظاهرات را داشتند که در اثر آن یک نفر به نام جان محمد دهقانی کشته و تعدادی دیگر زخمی شدند.
یک یا دو روز بعد نهادهای امنیتی برای آرام کردن مردم ، مولوی عبدالغفار نقشبندی را در وضعیتی آشفته در مقابل دوربین شبکه استانی هامون حاضر کردند در حالی که ایشان می گفت: بنده "عبدالغفار نقشبندی" و پدرم در آمریت قتل مولوی جنگی زهی روحانی وابسته به حکومت و فرمانده بسیج حاجی آباد دست داشتیم.
بعدها مولوی عبدالغفار نقشبندی طی صدای ضبط شده و درز کرده از تلفن "زندان مرکزی زاهدان" کلیه اعترافات را در شرایط بد شکنجه جسمی و روحی عنوان کرد.
وی مدتها به علت درز این صدا ممنوع الملاقات و ممنوع التماس شد.
مولوی عبدالغفار نقشبندی در آن صدای درز کرده می گفت: به والله قسم بنده بخاطر شکنجه های شدید در وضعیتی بودم که حتی به حکم شرع در همچنین مواقعی کفر گفتن به الله هم جایز قرار داده شده است و هیچ یک از سخنان من صحت نداشته و کلیه اعترافات تحت فشار شکنجه بوده اند. این در حالی است که عبدالغفار نقشبندی در کلیه جلسات دادگاه نیز با رد اتهامات وارده نسبت به خود و پدر و کلیه متهمان پرونده اعترافات را زیر شکنجه و بی اساس خوانده بود.
در همین زمینه کمپین فعالین بلوچ توانسته به یک "سند درز کرده" محرمانه از پرونده این زندانیان عقیدتی سیاسی دست پیدا کند که به روشنی نشان می دهد که عبدالغفار نقشبندی توسط سربازان گمنام امام زمان مورد شکنجه شدید به حجم ۴۸۰"شلاق تعزیری ویژه شوک برقی" قرار گرفته است و این امر ظاهرا به دستور دادسرای انقلاب زاهدان و یا زیر نظر مستقیم آنها بوده است. امری که خود عبدالغفار و پدرش مولوی فتحی محمد در جلسه دوم دادگاه بدان اشاره کرده و گفته بودند: "دادستانی که برای محاکمه عبدالغفار در جلسه حاضر است خود دستور به شکنجه داده است."
این "سند لو رفته" همچنین نشان می دهد اجرای حکم پیش از ساعت ۴ بامداد تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۹۱ درست یک روز پس از بازداشتش بوده است.
این سند همچنین نشان می دهد که افسر نگهبان و کمک افسر نگهبان احتمالا به نام های: عابدینی و لیاقتی بوده اند که پایه سند اجرای ۴۸۰ ضربه شلاق تعزیری ویژه شوک برقی را امضا کرده اند.

تذکر بنیاد برومند

ماهیت احکام مجرمیت در نظام قضائی جمهوری اسلامی ایران

در نظام دادرسی کیفری در جمهوری اسلامی ایران ضوابط پذیرفته شدۀ دادرسی، از جمله بی طرفی، انصاف و سرعت در کار قضا، مدام شکسته می شوند. زندانیان اغلب از هر نوع ارتباط با دنیای خارج محروم اند و از دلائل بازداشت خویش بی خبر و پیش از آغاز دادرسی نیز به بررسی مدارک و شواهد مورد استناد دادستان مجاز نیستند. در مواردی وکلای متهم از حضور در دادگاه محروم می شوند. افزون بر این، اقرار ناشی از عنف و شکنجه به عنوان سند مثبِتۀ جرم متهم تلقی می شود. از آن جا که دادگاه های جمهوری اسلامی ایران اغلب خود را ملزم به رعایت موازین و ضوابط ضروری برای انجام یک دادرسی منصفانه نمی دانند، در اعتبار قانونی احکام مجرمیتی که از سوی این گونه دادگاه ها صادر می شود تردید رواست.

کیفر بدنی در نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران

در قانون کیفری جمهوری اسلامی برای طیفی گسترده از جرائم کیفر بدنی مقرّر شده است از آن جمله: مصرف نوشابه های الکلی، سرقت، زنا، رفتار منافی با عفّت عمومی، آمیزش زن و مرد در علن. تعیین کیفر بدنی بر محکوم به اعدام با قاضی دادگاه است. در چنین مواردی، قبل از اجرای حکم اعدام کیفر شلّاق به قصد تشدید درد مجرم جاری می شود. افزون بر کیفر شلّاق، نظام حقوقی جمهوری اسلامی قطع دست یا پای مرتکب به سرقت را نیز مجاز می داند. در چنین مواردی، دست یا پای محکوم پس از انتقال وی به بیمارستان و بی حس کردنش بریده می شود. پس از اجرای این کیفر، راه رفتن محکوم حتی به کمک عصا یا چوب بغل نیز دشوار خواهد بود.

تخطّی مستمرّ جمهوری اسلامی از تعهدات ناشی از حقوق بین الملل

استفاده از کیفرهای بدنی نه تنها منافی با اصول حقوق بین الملل است در شماری از معاهدات بین المللی نیز ممئوع شناخته شده. طبق مادۀ 5 «اعلامیۀ جهانی حقوق بشر»- اعلامیه ای که ایران آن را پذیرفته و تصویب کرده است- «هیچ کس نباید آماج شکنجه یا کیفرهای بی رحمانه، غیربشری، یا تحقیرآمیز شود. «میثاق حقوق مدنی و سیاسی بشر نیز - میثاقی که به تصویب ایران رسیده است- با زبانی مشابه اِعمال چنین کیفرهائی را تحریم کرده. مخالفت ژرف جامعۀ جهانی با این گونه کیفرها و رفتارها در «میثاق علیه شکنجه و دیگر کیفرها و رفتارهای بی رحمانه، غیربشری و تحقیرآمیز» (میثاق علیه شکنجه) بازتابی روشن یافته است. این میثاق شکنجه را چنین تعریف می کند: «هر رفتار عمدی که به قصد مجازات فرد برای عملی که از اوسرزده، یا ممکن است سرزده باشد، و به درد و رنج شدید جسمانی یا روانی اش منجر شود. گرچه جمهوری اسلامی ایران تا کنون به میثاق علیه شکنجه نپیوسته، ممنوعیت استفاده از شکنجه امروز از سوی اکثر اعضای جامعۀ بین المللی به عنوان یک اصل مسلم حقوقی و در نتیجه یکی از موازین مسلم عرف بین المللی شناخته شده است. افزون براین، گرچه اصل تحریم کیفر بدنی هنوز در حقوق بین الملل عمومی به تصریح تأئید نشده، قرائن و امارات روزافزون حاکی از آن است که اِعمال این گونه کیفرها ناقض حقوق بین الملل بشری شمرده می شود. [1] در قضیۀ آزبورن علیه جامائیکا، کمیتۀ علیه شکنجه (مرکب از گروهی از متخصصان مأمور نظارت بر اجرای اصول مندرج در «میثاق شکنجه») تأئید کرد که باید «هرنوع کیفر بدنی را باید رفتاری بی رحمانه، غیرانسانی و توهین آمیز، و در نتیجه ناقض اصل هفتم «میثاق علیه شکنجه»، شمرد. مجمع عمومی سازمان ملل متحد تخطّی مستمر جمهوری اسلامی ایران را از تعهداتی که در مورد اجرای اصول حقوق بین الملل بر عهده گرفته است بارها مورد رسیدگی قرار داده است, از جمله در دسامبر سال ۲۰۰۷. در قطعنامۀ شماره ۶۲/۱۶۸، مجمع نامبرده نگرانی عمیق خود را نسبت به تخطی مدام این دولت از موازین حقوق بین المللی بشر اعلام کرد به ویژه با اشاره به «موارد مسلم شکنجه و رفتار بی رحمانه، غیرانسانی و توهین آمیز با متهمان و مجرمان و سنگسار کردن، شلّاق زدن و قطع دست و پای آنان.»


[1] ن. ک. به: Rodley, The Treatment of Prisoners Under International Law, p. 309