بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
ترویج مدارا و عدالت به کمک دانش و تفاهم
اعدامهای فراقضایی، اقدامات ناکام، تهدید به مرگها

شیما بابایی

بنیاد عبدالرحمن برومند
۲۵ تیر ۱۴۰۳
گزارش

خانم شیما بابایی، متولد ۱۳۷۳ در شهر ساری استان مازندران و متاهل، فعال مدنی و حقوق زنان است. خانم بابایی در ایران در زمینه حقوق بشر،دادخواهی، حقوق زنان و مخالفت با اعدام فعالیت میکرد و در صفحات مجازی اش در این باره مطالبی مینوشت. در همین راستا در خرداد ماه ۱۳۹۵ سازمان اطلاعات سپاه انقلاب اسلامی او را چند روز بازداشت و در بند امنیتی دو الف بازجویی کرد. در سال ۱۳۹۵، پس از آزادی با وثیقه، خانم بابایی که در رشته معماری تحصیل می‌کرد، از دانشگاه اخراج شد. وی  از سال ۱۳۹۶ یکی از فعالین کمپین «چهارشنبه های سفید» در مخالفت با قانون حجاب اجباری هم بود و از اولین زنان این کمپین نیز بود که  پلیس امنیت اخلاقی تهران در تاریخ ۲۸ مرداد ماه ۱۳۹۶ بازداشت کرد. او در دادگاهی در تاریخ پنجم خرداد ماه ۹۷ در شعبه ۱۰۹۰ دادگاه ارشاد تهران به دو اتهام «اقدام به بی‌حجابی در انظار عمومی» و «نشر داده مبتذل در فضای مجازی» به حبس و پرداخت جریمه نقدی محکوم شد.

خانم بابایی و همسرش در تاریخ ۱۲ بهمن ماه ۱۳۹۶ در شهر بهبهان و در منزل پدری آقای زند به اتهام «اقدام برای براندازی در دهه فجر» بازداشت شدند و پس از یک ماه بازجویی و اجبار به اعتراف در مقابل دوربین در انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین با وثیقه آزاد شدند. او این بار از محل کار خود نیز اخراج شد. در سال ۱۳۹۷ پس از چندین بار تهدید احضار و مطلع شدن از باز شدن پرونده جدید با اتهامات جاسوسی و توهین به مقدسات به همراه همسرش آقای داریوش زند که او هم از فعالین مدنی است که در دی ماه ۱۳۹۶ بازداشت شده بود، به ناچار به ترکیه میگریزد و فعالیت های خود را از ترکیه از سر میگیرد.

خانم بابایی درباره فعالیت مدنی خود در ایران میگوید: «به دیدار مادران دادخواه و خانواده کشته شدگان در  اعتراضات میرفتم، در تجمعات اعتراضی شرکت میکردم و در صفحات مجازی ام در این باره مینوشتم. درباره موضوع نه به اعدام هم فعالیت میکردم. طولی نکشید که پای من هم به نهادهای امنیتی باز شد و چند بار به صورت موقت بازداشت شدم. اولین بار به صورت جدی در خرداد ماه ۱۳۹۵ توسط اطلاعات سپاه بازداشت و به بند امنیتی دو الف در زندان اوین منتقل شدم. هشت روز در انفرادی نگهداری شدم و هر روز به مدت طولانی بازجویی میشدم. اتهامات زیادی به من که در ان زمان ۲۱ ساله بودم وارد شد همچون تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبری، اما در نهایت با وثیقه موقتا آزاد شدم. پس از آزادی نه تنها سکوت نکردم بلکه به فعالیت برای حقوق زنان هم پیوستم. در کمپین چهارشنبه های سفید برای مخالفت با حجاب اجباری  هم شرکت میکردم. طولی نکشید که این بار توسط پلیس امنیت اخلاقی بازداشت شدم. حتی پدرم هم به خاطر حمایت از من در یکی از جلساتی که احضار شده بودم و او همراهم آمده بود کتک خورد و بازداشت شد  و به اتهام واهی توهین به ماموری که به من توهین کرده بود  به تحمل ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد. خودم هم به جریمه نقدی و حبس محکوم شدم. ولی به فعالیتم ادامه دادم. دی ۱۳۹۶ به همراه همسرم در اعتراضات سراسری شرکت کردم و همسرم در ۹ دی ماه ۱۳۹۶ بازداشت شد. من را در خیابان به شدت کتک زدند و اسپری فلفل به چشمانم زدند، همسرم را هم کتک زدند و با خود بردند. چند روز بعد با وثیقه آزاد شد ولی تنها دو هفته بعد از آزادیش وقتی با هم به خوزستان رفته بودیم برای برنامه ریزی مراسم عروسی همانجا بازداشت شدیم و به تهران منتقل شدیم. یک ماه در سلول انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین بودم و بعد از بازجویی و شکنجه روحی و اعتراف اجباری مقابل دوربین با وثیقه آزاد شدیم. پس از آزادی اما تهدید و احضارها شروع شد. هر بار به بهانه ای احضارمان میکردند و به خاطر فعالیتمان تهدیدمان میکردند. پس از آزادی سال ۹۵ از دانشگاه اخراج شده بودم و حالا پس از آزادی از کار هم اخراج شده بودم. ممنوع الخروج هم شده بودم. یعنی در کل نه میتوانستم درس بخوانم، نه کار بکنم و نه از کشور خارج شوم ولی به هر حال کم نمیاوردم و به فعالیت خودم ادامه میدادم. پس از مدتی از طریق وکیلم متوجه شدم پرونده جدیدی برایم باز کرده اند با اتهامات جاسوسی و توهین به مقدسات در نهایت مجبور شدیم از طریق قاچاقی و پای پیاده به ترکیه بگریزیم.»

او در ترکیه به فعالیت‌های مجازی خود ادامه داد و به خصوص در زمینه اطلاع رسانی از سرکوب و کشتار مردم توسط حکومت جمهوری اسلامی، و حقیقت گویی در مورد قربانیان اعتراضات آبان ۱۳۹۸ فعال بود. دستگاه های امنیتی جمهوری اسلامی در همین راستا او را تهدید کردند. به گفته او،  از طرف دادسرای اوین و وزارت اطلاعات با خانواده او تماس گرفتند و آتها را به خاطر فعالیتش تهدید کردند.او از طریق شبکه های اجتماعی پیغام های تهدید آمیز بسیاری دریافت کرد که در این پیغام ها او را تهدید به آدم ربایی و قتل میکردند. خانم بابایی درباره تهدیدهایی که میشده میگوید: «در شبکه های اجتماعی هم مدام تهدید میشدم آن هم به صورت گسترده! یکبار شخصی که صورتش را پوشانده بود و مشخص بود که در یک پایگاه نظامی فیلم را ضبط میکند در حالی که یک اسلحه کلاشینکف نظامی در دستش بود و لباس بسیجی به تن داشت و صورتش را پوشانده بود من را تهدید به قتل میکرد و میگفت معترضان اگر جرات دارند به خیابان بیایند! اویل این تهدیدها را جدی نمیگرفتم ولی پس از مدتی با افزایش آنها احساس خطر کردم. یکبار در شبکه های اجتماعی صفحات مختلف ناشناس خبری را منتشر کردند و گفتند و من با شلیک گلوله توسط جمهوری اسلامی به قتل رسیدم. خانواده ام که این اخبار را میدیدند به شدت نگرانم شده بودند. یکبار وقتی خانواده همسرم برای دیدنمان قصد داشتند به ترکیه بیایند در مرز توسط مامورین امنیتی بازداشت و بازجویی شدند. آدرس خانه مان را از گوشی خانواده همسرم پیدا کردند و به آنها گفتند به پسر و عروستان بگویید خفه شوند  و از طریق پلیس اینترپل آنها را به ایران بازمیگردانیم.» او که ساکن شهر وان ترکیه بود به دلیل نزدیکی این شهر به ایران و ناامن بودن آن و مخالفت پلیس ترکیه برای انتقلاش به محل امن‌تری از خانه خارج نمیشد. خانم بابایی نهایتا به دلیل همین تهدیدها از دولت بلژیک ویزای بشردوستانه دریافت کرد و به همراه همسرش آقای زند به بلژیک منتقل شد.

در دی ماه ۱۴۰۰ وقتی پدر خانم بابایی، آقای ابراهیم بابایی از فعالین سیاسی و زندانیان سیاسی پیشین که تحت تعقیب نیروهای امنیتی بود و در ایران مخفیانه زندگی میکرد در حین خروج مخفیانه از ایران، در یک روستای مرزی نزدیک به ترکیه توسط نیروهای امنیتی ایران ربوده شد و تاکنون خبری از او در دست نیست. به گفته خانم بابایی، پس از ربوده شدن پدرش، کسانی به عنوان قاچاقچی با او تماس گرفتند و ادعا کردند پدرش در یک روستای مرزی در ترکیه فوت کرده است و از او خواستند تا برای تحویل جسد پدرش به این روستا که در نزدیکی ایران است برود. او از طریق یک وکیل ترک که پیگیر وضعیت پدرش بود متوجه  شد که کسی در آن روستا و در نقاط مرزی از پدرش اطلاعی ندارد و پیام قاچافچیان یک دسیسه است تا وی را به نزدیکی ایران بکشانند و او را به ایران منتقل کنند. آقای ابراهیم بابایی سابقه فعالیت سیاسی و دانشجویی و چند سال زندان داشت و در زمان احضار خانم بابایی به پلیس امنیت به بی احترامی مامور به دخترش اعتراض کرده بود و نهایتا به اتهام «توهین به مامور دولت» محکوم به ۷۴ ضربه شلاق شده بود. ایشان پیشتر در پرونده ای که در دوران تحمل حبس خود در زندان اوین برای وی گشوده بودند به تحمل پنج سال حبس تعلیقی محکوم شده بود و عملا با این حکم، پرونده سابق وی به جریان می افتاد و برای همین در ایران مخفیانه زندگی میکرد و قصد داشت به صورت مخفیانه از ایران خارج شود. از آقای بابایی تا تنظیم این گزارش خبری در دست نیست و نام ایشان در فهرست «ناپدید شدگان قهری» عفو بین الملل قرار دارد.

شیما بابایی که همچنان به فعالیتش بر علیه حکومت جمهوری اسلامی ادامه میدهد و در این باره میگوید: «من اینجا در بلژیک هم احساس امنیت کامل نمیکنم ولی وظیفه دارم به فعالیتم ادامه بدهم، برای رسیدن به آرمانم یعنی آزادی ایران.»

---------------------------------

منابع: مصاحبه مصاحبه بنیاد عبدالرحمن برومند برای حقوق بشر در ایران با شیما بابایی، ۱۳ مارس ۲۰۲۳؛ مصاحبه صدای آمریکا با شیما بابایی ۱۲ دی ماه ۱۴۰۰؛ گزارش رادیو فردا از ربودن ابراهیم بابایی و نقشه جمهوری اسلامی برای کشاندن شیما بابایی به ترکیه، دی ماه ۱۴۰۰؛ گزارش بی بی سی فارسی از ربایش ابراهیم بابایی، دی ماه ۱۴۰۰؛ کمین حقوق بشر ایران، ۱۶خرداد ۱۳۹۷؛ بیانیه عفو بین الملل، ۵ می ۲۰۲۲