کارزار «ایران بدون نفرت» چرا و چگونه تشکیل شد؟
کمپین «ایران بدون نفرت» برای توجه به تبعیض علیه جامعه بهایی و کمک به کاهش آن در ایران در شبکههای اجتماعی فارسی و انگلیسی به راه افتاده است. طوفان توییتری «ایران بدون نفرت» که به ابتکار این کمپین برنامهریزی شد، توانست چهرههای تاثیرگذار فرهنگی، هنری، اجتماعی و سیاسی را در سراسر جهان با خود همراه کند.
چگونه این کمپین میتواند به کاهش نفرتپراکنی علیه اقلیتهای دینی در ایران کمک کند؟ «ایرانوایر» با دستاندرکاران کارزار ایران بدون نفرت و جمعی از کسانی که در آن شرکت کردهاند، گفتوگو کرده است.
***
آزار سیستماتیک و نفرتپراکنی علیه بهاییان اتفاقی نیست که تازگی داشته باشد. مصادره اموال، بازداشت غیرقانونی، حکمهای زندانی طولانیمدت و نداشتن اجازه کار یا تحصیل، بخشی از برخوردهای قهری حکومت ایران علیه بهاییان است که معمولا در رسانهها درباره آنها میخوانیم.
ماجرا اما فقط این نیست. نفرتپراکنی علیه آنها در سطح جامعه نیز جریان دارد؛ افراد عادی در مناصب شغلی و جایگاههای اجتماعی مختلف از سر ناآگاهی و تعصب گاهی ایشان را تمسخر میکنند. این تبعیض کمتر در رسانهها و فضای عمومی به چشم میاید.
کمپین ایران بدون نفرت در شبکههای اجتماعی، برنامهای بود که در مرداد ۱۴۰۰ به ابتکار انجمن جامعه بهایی (دفتر جامعه بهایی در سازمان ملل متحد) راهاندازی شد. هدف نهایی آن، اینطور که «سیمین فهندژ»، سخنگوی این انجمن میگوید، «رسیدن به روزی است که در آن، هیچکس به خاطر عقیده یا به هر دلیل دیگری از طرف دولت یا شخصی در ایران مورد تبعیض قرار نگیرد.»
این کمپین در فضای شبکههای اجتماعی شکل گرفت و مردم عادی، کارشناسان، سیاستمداران و چهرههای اجتماعی با سلیقههای گوناگون در آن شرکت کردند.
همدلی و مشارکت غیربهاییان
«نرگس محمدی»، فعال سیاسی ساکن ایران، «مهناز افشار»، بازیگر، «ماز جبرانی» و «سینا ولیالله»، مجری و هنرمند، «عباس میلانی»، تاریخدان و... بخشی از چهرههایی بودند که در این کمپین شرکت کرده و به سرکوب بهاییان در ایران معترض شدند.
سیمین فهندژ میگوید، این کمپین به زبان انگلیسی و با هشتگ «#StopHatePropaganda» نیز دنبال شد و افرادی از ملیتهای مختلف در آن شرکت کردند.
استرالیا، بلژیک، برزیل، کانادا، آلمان، اتریش، ایرلند، هند، لوکزامبورگ، هلند نروژ، اسپانیا، سوئد، انگلیس و آمریکا جزو کشورهای شرکتکننده در این برنامه بودند. اینگونه که فهندژ میگوید، در مجموع بیش از ۵ هزار بیانیه رسمی از چهرههای شناخته شده یا افراد رسمی به این کمپین ارسال شد. در مجموع، ریتوییتها بیش از ۸۸ میلیون بار بازنشر شده بود.
در کمپین ایران بدون نفرت، به جز بهاییهایی که خاطرات خود را از تبعیضها نقل کردهاند یا فعالان اجتماعی و چهرههای سیاسی، پستهایی به چشم میخورند که از طرف مردم عادی و غیرسیاسی نوشته یا امضا شدهاند.
سیمین فهندژ دراینباره میگوید: «سالهاست مقالههای متعددی در رسانههای معتبر بینالمللی مثل نیویورک تایمز، رویترز و مجله تایم منتشر شده و وضعیت پیروان دیانت بهایی در ایران را روایت کرده است. این مقالات باعث آشنایی بیشتر مردم جهان با این آزارها و تبعیضها شده است.»
«رویا برومند»، فعال حقوق بشر و یکی از بنیانگذاران بنیاد عبدالرحمن برومند در همین رابطه به «ایرانوایر» میگوید: «حکومت ایران همیشه علیه بهاییان جنگ تبلیغاتی به راه میانداخت، اما کمتر جواب میگرفت. در بیست سی سال اخیر اما شرایط تغییر کرده و بهاییان فعالتر شدهاند. مصاحبه میکنند، احکام دادگاه را به چند زبان منتشر میکنند و کتاب مینویسند. همه اینها، حکومت ایران را نگران میکند.»
تغییر روش حکومت ایران در برخورد با بهاییان
آزار سیستماتیک بهاییان در ایران، پس از انقلاب ایران اوج گرفته و در قالبهای مختلفی از جمله منع حق تحصیل، مصادره، برخورد قضایی یا حتی تخریب آرامگاه وجود داشته است. در حدود یک سال گذشته اما آنطور که سیمین فهندژ میگوید، این آزارها به فضای مجازی هم کشیده شده و در قالب قلدری مجازی (سایبربولی) در شبکههای اجتماعی، ایجاد بحثهای تفرقهافکن در کلابهاوس و... دیده میشود.
رویا برومند، فعال حقوق بشر نیز در همین رابطه میگوید: «لحن قاضی دادگاه «ایول» در مصادره خانههای بهاییان نیز نسبت به احکام قضایی معمول متفاوت است و حالتی خشمگین دارد.»
او نگرانی حکومت ایران در این باره را طبیعی میداند و میگوید: «حکومت هر وقت بیثباتی و نگرانی داشته باشد، اقلیتها را سرکوب میکند؛ چون نوعی اعمال فشار است که بهای سیاسی کمتری برایش دارد. در مورد بهاییان اما برخلاف سرکوب عادی، مثل رفتاری که در مورد مسیحیان و نوکیشها رخ میدهد؛ در مورد بهاییان، حکومت به دنبال دست به سر کردن یک رقیب مذهبی نیز هست. در عین حال، بهاییان شناختهشدهتر و فعالتر از دیگران هستند و همین، حکومت را وادار میکند از روشهای متنوع و بیشتری برای سرکوب استفاده کند.»
عباس میلانی، مورخ و ایرانشناس که در کمپین ایران بدون نفرت شرکت کرده، درباره خشونت علیه بهاییان در ایران میگوید: «در طول صد و اندی سال گذشته، سه نوع نفرت یا خشونت علیه بهاییان روا داشته شده است. نوعی از خشونت جسمی و قانونی است که شامل به رسمیت شناخته نشدن بهاییت به عنوان یک دین، نجس شمرده شدن بهاییان از طرف کسانی مثل خامنهای است. نوع دوم، خشونت کلامی است که از سوی افرادی با تفکرهای قشری صورت میگیرد. آنها در مورد بهاییان تئوری توطئه مطرح میکنند و نگاهی افراطی به کسانی دارند که مثل خودشان فکر نمیکنند.»
میلانی معتقد است، خشونت بزرگ سوم که علیه بهاییان روا داشته میشود، سکوتی است که در برابر این «بیعدالتی تاریخی» وجود دارد. او البته خوشبین است که در چند سال اخیر این «دیوار وحشتناک سکوت» در حال شکسته شدن است.
او شکسته شدن این سکوت را نشانهای مثبت میداند که اگر در گذشته رخ داده بود، میتوانست تغییراتی را رقم بزند: «اگر خشونت سکوت نبود و برخی روشنفکران ما این اشتباهات را در قالب کنایه، جوک یا حرفهای جدی تکرار نمیکردند، امکان اینکه بتوان در کانون این خشونت رخنه کرد و آن را تغییر داد، بیشتر میشد.»
امیدواری به آینده
حکومت جمهوری اسلامی سالهاست علیه بهاییان به صورت سیستماتیک تبعیض روا میدارد. به جز ایران، حوثیها در یمن نیز بهاییان ساکن این کشور را چند سالی است مورد آزار قرار میدهند؛ رفتاری که سیمین فهندژ میگوید، به تحریک حکومت ایران انجام میشود.
آیا با توجه به گستردگی این رفتارهای خشونتآمیز میتوان امیدوار بود که کارزارهایی مثل «ایران بدون نفرت» نتیجه مثبتی داشته باشند؟
عباس میلانی، مورخ و ایرانشناس که خود نیز در این کمپین شرکت کرده، به ایرانوایر میگوید، باید مثبت فکر کرد. او برای تایید پیشبینی خود از تاریخ شاهد مثال میآورد: «در طول تاریخ همیشه نظرهای مخالف وجود داشته است. اگر کتابهای دوران شکسپیر را بخوانید، میبینید که کاتولیکها علیه پروتستانها، این دو گروه علیه یهودیان و همه آنها علیه مسلمانها مخالفتهای جدی داشتند. لوتر که منادی اصلاح دین بود، اسلام را برابر با شیطان برمیشمرد و عکس پیامبر اسلام را در کنار شیطان قرار میداد. در ایران نیز آیتالله منتظری از دل سنتی بیرون آمد که سرچشمه عناد با بهاییت در آن وجود داشت.»
به گفته میلانی اما همه اینها تغییر کردند: «در ایران، آیتالله منتظری در نتیجه شرف انسانی، واقعبینی و عدالتخواهی که در وجودش بود، نظرش را تغییر داد. در طول تاریخ نیز برخی از خشنترین مراکز قدرت در مقابل خرد، استدلال و واقعیت، تغییر شکل میدهند.»
او تاکید میکند: «میرود میخ آهنین در سنگ؛ به شرط آنکه ما علیه خشونت سکوت نکنیم.»