نحوه مواجهه با گذشته به آینده ما شکل میدهد
«لادن برومند»، فعال حقوقبشر و یکی از موسسان «بنیاد عبدالرحمن برومند» از میهمانان میزگرد آنلاین «ایرانوایر» درباره «عدالت در دوران گذار» بود که با همکاری «موزه یادبود هولوکاست» در امریکا برگزار شد. او این یادداشت را پس از شرکت در این میزگرد نوشته است.
از گفتوگویی که با «آندرهآ گیتلمن»، پژوهشگر موزه یادبود هولوکاست در امریکا داشتیم، بسیار لذت بردم. عدالت در دوران گذار برای من موضوع جدیدی نیست. در سال ۲۰۰۱، وقتی من و خواهرم، «رویا»، «بنیاد عبدالرحمن برومند؛ برای حقوق بشر در ایران» را تاسیس کردیم، هدف اصلیمان این بود که خشونتهای حکومت پیشین در مرکز توجه گذار سیاسیِ آینده در تاریخ ایران باشد.
مواجهه و ترمیم خشونتهای حکومت پیشین رسالت اصلیِ عدالت در دوران گذار است. از تجربه جمهوری اسلامی آموختهایم که نحوه برخورد ما با خشونتهای گذشته شرایطی را به وجود میآورد که در بستر آن نهادهای حکومت جدید شکل میگیرند. نخستین دادگاههای انقلابی در ایران که بنا بود به نوعی روندی برای عدالت در دوران گذار باشند، از تولد اقتداری سیاسی خبر میدادند که صلاحیت صدور رای و تعیین قانون را منحصراً در اختیار خود قرار داد و حق خود میدانست که بر زندگی و مرگ مردم خود قدرتی مطلق داشته باشد.
درسی که ما از جمهوری اسلامی آموختیم این بود که حقیقت نخستین قربانی رژیمهای توتالیتر یا تمامیتخواه است. پیششرطی که به این رژیمها امکان میدهد تا قربانیان خود را از میان بردارند، نابود کردن حقیقت است. به همین دلیل هم بنیاد عبدالرحمن برومند بر آن شد تا حقیقت را درباره قربانیان جمهوری اسلامی ثبت کند.
این اولین گام در مسیر عدالت در دوران گذار بود. ثبت حقیقت و محافظت از آن نیازی به قدرت سیاسی ندارد بلکه هر شهروندی میتواند در آن نقش ایفا کند. ما به عنوان قربانیانِ بیقدرت، احساس میکردیم که باید از حقیقت صیانت کنیم؛ نه تنها از حقیقت درباره پدرمان که توسط جمهوری اسلامی کشته شد بلکه از حقیقت درباره همه قربانیان، بدون هیچ تبعیضی.
در این دو دههای که از عمر بنیاد عبدالرحمن برومند میگذرد، شاهد رشد عدالت در دوران گذار بودهایم. در سراسر دنیا، نمونههای مختلفی از عدالت در دوران گذار تجربه شده است که این به نوبه خود به گسترش نظامِ حقوقیِ جدیدی منجر شد. ما در وبسایت بنیاد عبدالرحمن برومند، مجموعهای را به عدالت در دوران گذار اختصاص دادهایم، به این امید که شهروندان ایران اهداف و اهمیت آن را برای اکنون و آینده درک کنند.
وقتی به تجارب گوناگون و متنوعِ عدالت در دوران گذار در چهار دهه اخیر نگاه میکنیم، میتوانیم هم از موفقیتهایش بیاموزیم و هم از ناکامیهایش. برداشت خودِ من از عدالت در دوران گذار این است که هدف آن فقط این نیست که عدالت را – چه عدالت کیفری و چه عدالت ترمیمی – برای قربانیان برقرار کند بلکه این هدف را هم دارد تا جنایتکاران را پاسخگو کند، به قربانیان غرامت بپردازد و از آنها دلجویی و از حق جامعه برای دانستن حقیقت محافظت کند. ترکیبِ همه این عناصر، عدالت در دوران گذار را قادر میسازد تا رسالتِ حیاتیِ خود را برای گذار پیش برد و با موفقیت اجرایی کند.
ایجاد شرایط لازم برای فهمِ عللِ نقضِ نظاممندِ حقوق بشر زمینهای را به وجود میآورد که بر اساس آن میتوان ابزارهای حقوقی و سازمانیِ تازهای را شکل داد و این به نوبه خود میتواند از نقض حقوق بشر در آینده پیشگیری کند. اگر این کارکرد و هدف را نادیده بگیریم و اگر راهکارهای حقوقی و سازمانیِ عدالت در دوران گذار را در نظر نگیریم، روند عدالت در دوران گذار ناکام خواهد ماند.
این نکته سوال مهمی را پیش میآورد که «مازیار بهاری» در گفتوگویمان درباره ارتباط دموکراسی، حکومت قانون و روند عدالت در دوران گذار مطرح کرد. آیا برای آنکه عدالت در دوران گذار با موفقیت انجام شود، لازم است که دموکراسیِ تثبیت شدهای داشته باشیم؟
به اعتقاد من، عدالت در دوران گذار بخشی از سیاستورزیِ دموکراتیک است. از همان اول به هم مرتبط و پیوستهاند. با این حال، بذرهای عدالت در دوران گذار میتوانند و حتی شاید لازم باشد که بدون دموکراسی کِشت شوند، چرا که تثبیت حقیقت، نبرد با فراموشی و آموزش و تغییر فرهنگ خشونت، همه بخشهایی از روند عدالت در دوران گذاراند.
برای آن که عدالت در دوران گذار به رسالت خود دست یابد، جامعه مدنی و بازیگران سیاسی باید کارکرد آن را درک کنند و به آن باور داشته باشند. در عین حال، باید اراده سیاسی قوی نیز وجود داشته باشد که از آن حمایت کند.
اگر عدالت در دوران گذار را صرفاً نوعی وظیفه بروکراتیکِ بینالمللی محسوب کنیم – یعنی صرفاً آن را وسیلهای برای راضی نگه داشتنِ آرای عمومی در سطحی ملی و بینالمللی بدانیم – درست مثل نمونه کامبوج، به شکست میانجامد. شفافیت درباره این پروژه و ایمان داشتن به اصول آن شرط لازم و حیاتی برای موفقیت آن است.
گفتوگوی ما با آندرهآ، گستره تجاربِ عدالت در دوران گذار و سطوح مختلف موفقیتِ آن را روشن کرد. هر نمونه به شرایط خاص تاریخی و فرهنگیِ همان کشور بستگی دارد؛ همینطور به رویدادهایی که به تغییر منجر شدند و نیز به توازن قدرت میان بازیگرانی که در دوران گذارِ سیاسی نقش ایفا میکنند.
همانطور که جنبش «زن، زندگی، آزادی» عدالت در دوران گذار را به جلوی صحنه آورد و همانطور که قربانیان برنامههایی را در داخل و خارج از ایران سازماندهی میکنند، ما نیز باید برنامهای را برای عدالت در دوران گذار طراحی کنیم. این برنامه نه فقط باید بر اساس درسهایی باشد که از شکستها و موفقیتهای دیگر کشورها آموختهایم بلکه از آن مهمتر، باید به خواستها و نیازهای خاص ایران پاسخ دهد.
میزان و طول عمر خشونتهای حکومت ایران علیه تقریباً تمام بخشهای جامعه ایران را باید همیشه در ذهن داشته باشیم. نقض حق حیات، نه فقط به دلایل سیاسی بلکه همچنین به دلایل اجتماعی و خلافها و خرده بزهها، تنها میراث خشونتهای حکومت ایران نیستند. تعرض خشونتآمیز و نظاممند علیه زندگی خصوصی شهروندان، آپارتاید جنسیتی، چپاول حق مالکیت مردم، تبعیض مذهبی، خشونتها و تبعیضهای حاصل از انقلاب فرهنگی، نقض نظاممند آزادی اندیشه، آزادی بیان، آزادی اجتماعات و البته اعمال مجازاتهای غیر انسانی و تحقیرکننده، محروم کردن دانشآموزان و دانشجویان از حق تحصیل به دلایل ایدئولوژیک و غیره، همه تجاربِ عیمقاً هولناکی هستند که باید از حافظه جمعی ایران پاک شوند.
زندگی صدها هزار و بلکه میلیونها شهروندِ ایران تحتالشعاع ۴۴ سال خشونتِ همهجانبه حکومت قرار گرفته است. پرداختن به میراثِ پرخشونتِ رژیم اسلامی پروژهای پیچیده و چند وجهی است که باید مولفهای فرهنگی و آموزشی در بر داشته باشد. همانطور که کشورهای مختلف اروپایی به میراث نازیها پرداختند، ما نیز باید از طریق مولفههای فرهنگی و آموزشی، به میراث جمهوری اسلامی بپردازیم.
از همین الان میتوانیم به این موضوعات فکر کنیم. هر یک از ما این توانایی را داریم. اگر میخواهیم قربانیان و فعالان سیاسی را به اولین مراحل چنین فرایندی دعوت کنیم، باید از الان شروع کنیم. وقتی گذار پیش بیاید، باید از حمایت پروژهای گسترده در زمینه عدالت در دوران گذار بهرهمند شود. شاید روند عدالت در دوران گذار در ایرانِ آینده گستردهترین، فکر شدهترین و رهاییبخشترین روندی شود که جهان تا به حال به خود دیده است.