بختیار، از وابستگی تا ترور
اعلام محکومیت هائی که در پی ترور بختیار از سوی جریانات ضد انقلاب صورت گرفت، بیش از از آنکه جنبه همدلی و همدردری با بازماندگان نامبرده داشته باشد، بیانگر ترس و وحشتی است که از سرنوشت محتوم خویش دارند. در حقیقت صدور اعلامیه و بیانیه ای از سوی آنان بمعنی استمداد و طلب حمایت از مراکز مختلف است.
یکی از مأمورین «سیا» پس از ملاقات با بختیار در مورد ارزیابی خود از وی می نویسد:
«... بختیار با سرمایه اندک فعالیتی را اداره میکند که به هیچ چیز نمی رسد مگر اینکه از آمریکا تأمین مالی بشود و راهنمائی عملی دریافت کند. وی هنوز در مرحله طرح ریزی قرار دادر و در چند ماه آینده همه چیز آماده می شود ....
شاپور بختیار آخرین نخست وزیر شاه معدوم روز سه شنبه ۱۶ مرداد گذشته توسط تعدادی از معتمدین خود بقتل رسید و جسدش دو روز بعد توسط مأمورین پلیس فرانسه در یکی از اتاقهای منزلش واقع در حومه پاریس کشف شد. علیرغم تبلیغاتی که گروههای ضد انقلاب در فرانسه برای نسبت دادن این قتل به جمهوری اسلامی ایران بعمل آوردند، پلیس فرانسه در پی پی یک تحقیق فشرده چند نفر را که از مریدان و مراجعین دائمی خانه بختیار بودند مظنونین این قتل معرفی کرد و با انتشار نام و مشخصات آنان در مطبوعات فرانسه، پلیس این کشور را برای دستگیر آنان بسیج نمود. در اولین روزهای پس از انتشار خبر قتل بختیار معلوم شد که مظنونین به قتل وی از آن کشور گریخته اند. صرفنظر از نظریاتی که تا کنون پیرامون قتل بختیار عنوان شده، در یک واقعیت نمیتوان تردیدی بخود راه داد و آن اینکه کمربند حفاظتی رژیم فرانسه به دور ضد انقلابیون ایرانی مقیم آن کشور شکننده و قابل نفوذ است.
دولت فرانسه با وجدو تأمین فوق العاده ای که برای حفظ جان بختیار قائل شده و به همین دلیل فرزند او «گیو بختیار» - افسر پلیس فرانسه – را مأمور در منطقه سکونت پدرش کرده بود، تا بدین طریق با استفاده از پیوند عاطفی میان پدر و پسر، ضریب حفاظتی او را بالا برده باشد. لکن این تهمیدات در مقابل اراده عاملین ترور آسیب پذیری و ضعف خود را نشان داد. طبیعتأ این ضربه پذیری و عدم توانایی پلیس فرانسه در حفظ جان پناهندگان، موجب سلب اعتماد ضد انقلابیون به آنان خواهد شد. بویژه آنکه از قتل عبدالرحمن برومند، مرد شماره دو نهضت مقاومت ملی (بختیار) و سیروس الهی، معاون منوچهر گنجی (سرکرده سازمان درفش کاویانی) در پاریس هنوز مدت زیادی نمی گذرد. این قتلها در کنار ترورهای موفق مترجمین کتاب آیات شیطانی در ژاپن و ایتالیا هراس و وحشت ضد انقلاب از مرگ را دو چندان کرده است. در این حال بنظر می رسد اعلان محکومیت هایی که در پی این ترورها از سوی جریانات ضد انقلاب صورت می گیرد، بیش از آنکه جنبه همدلی و همدردی با بازماندگان و سازمان وابسته داشته باشد، بیانگر ترس و وحشتی است که از سرنوشت محتوم خویش دارند و در واقع صدور اعلامیه و بیانه از سوی آنان به معنی استمداد و طلب حمایت از مراکز مختلف است.
ترور بختیار، یک بار دیگر موجب مطرح شدن تشکیلات وابسته نهضت مقاومت ملی شد لذا به منظور آشنایی هرچه بیشتر با نهضت باصطلاح مقاومت ملی و بختیار، بطور اجمال تاریخجه و مواضع و عملکرد این گروهک را طی دوران پس از انقلاب مرور می کنیم.
وابستگی بختیار
سازمان اطلاعات آمریکا (سیا) پس از فرار بختیار به فرانسه به این نتیجه رسیده بود که وی یکی از بهترین و شاخص ترین افرادی است که می تواند علم مخالفت علیه جمهوری اسلامی را بردارد. لذا یکی از منابع سیا پس از ملاقات و تماس با وی طی گزاری، در مورد ارزیابی خود از بختیار، می نویسد:
«بختیار با سرمایه اندک فعالیتی را اداره میکند که به هیچ چیز نمی رسد مگر اینکه از آمریکا تأمین مالی بشود و راهنمائی عملی دریافت کند. وی هنوز در مرحله طرح ریزی قرار دادر و در چند ماه آینده همه چیز آماده می شود. بختیار به واشنتگتن جهت مذاکره با مقامات آمریکا آمده و مرا (منبع سیا) نیز به عنوان واسطه خود با سیا پذیرفته است.»
با این ارزیابی از توانایی بختیار آمریکا مقدمات انسجام نظامیان فراری و دیگر گریختگان را تحت لوای تشکیلات موسوم به نهضت مقاومت ملی فراهم میکند و در سال ۵۹، ستاد کودتایی، به سرپرستی بختیار و با همکاری عناصری مانند جواد خادم، حسن نزیه، لطفعلی صمیمی و سرهنگ بای احمدی و ... در پاریس شکل می گیرد.
شاخه نظامی، تحت ریاست «سرهنگ بنی عامری» و شاخه سیاسی به ریاست قادسی و به معاونت قربانی فر تشکیل می شود.
کودتای نوژه
نهضت، بدون درنگ پس از تشکیل هسته های نظامی و غیر نظامی (در سال ۵۹) استراتژی کودتای نظامی را در سرلوحه سیایستهای خویش قرار داد. از نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این ذهنیت در مغز پوسیده برخی از جریانات ضد انقلابی به وجود آمد که مناسبترین و کارسازترین روش جهت براندازی هرچه سریعتر نظام جمهوری اسلامی ایران کودتای نظامی است. این اینرو عناصر شکل دهنده گروهک نهضت مقاومت ملی نیز، به تبع دیگران، این استراتژی هماهنگ شده با آمریکا را به محور اصلی حرکت و عملیات خود قرار دادند و بدون توجه به عمق وفاداری مردم و نیروهای نظامی به حکومت مقدس اسلامی، قصد اجراء کودتا داشتند که با مراجعه دوتن از عناصر کودتا به مسئولین نظامی و افشاء جزئیات آن، زمان و ساعت دقیق آن برای مسئولین مشخص و توسطه کودتا در ۱۷/۴/۵۹ [چهارشنبه ۹ ژوئیه ۱۹۸۰] با عنایت خداوند خنثی گردید.
پس از نافرجام مانده کودتای نوژه، هسته خارج از کشور، به ریاست بختیار تغییر داد و پس از ۲۶ روز (۱۴/۵/۵۹ [سه شنبه ۵ اوت ۱۹۸۰]) نهضت مقاومت ملی ایران به سرکردگی بختیار در پاریس اعلام موجودیت کرد.
نهضت، طی این سالها به کمک سلطنت طلبان طرح کودتای احمقانه دیگری را پی ریزی کرد که براساس آن بختیار و رضا پهلوی توافق کرده بودند، از طریق خوزستان به سرزمین مقدس جمهوری اسلامی ایران تهاجم نمایند که با عنایت پروردگار متعال و بر اثر بروز اختلافاتی میان بختیار و جناح سلطنت طلبان، این طرح نیز، عقیم ماند.
نوسان در استراتژی
پس از شکست طرحهای مختلف کودتا، نهضت، لاجرم در روش خود تغییرات اصولی داد و استراتژی کودتای نظامی تبدیل به مبارزه مسلحانه گردید. انتخاب چنین سیاستی بدین معنا بود که نهضت از مواضع چند ساله خود عدول و یک گام عقب نشینی کرده است و این رخداد برای سازمانی که داعیه حکومت زودرس را در ذهن هواداران کم خرد خود می پروراند، شکستی جبران ناپذیر به شمار می رفت.
کشف و اضمحلال تعدادی از شبکه های تشکیلات مخفی نظامی و غیر نظامی در داخل و نابود شدن اهرمهای عمل کننده و همینطور بروز مشکلاتی در خطوط و نقاط اتصالی میان ترکیه و داخل کشور، باعث شد تا عملل دومین راهکار نهضت نیز با شکست مواجه شود.
پس از این تحولات و ضربات وارده بر دار و دسته بختیار حدودأ از سال ۶۵، استراتژی اصلی این گروهک «مبارزه سیاسی» علیه حکومت اعلام و صرفأ به شکلی محدود عملیات نظامی نیز به موازات فعالیتهای سیاسی دنبال شد. در همین زمیه بختیار می گوید:
- من به «قیام ملی»، معتقد هستم و به «کودتا» هیچ اعتقادی ندارم. من به نیروی اراده ایرانیان رنج کشیده و قیام یکپارچه آنان علیه استبداد و شکنجه، ایمان دارم. –
بختیار برای توجیه ضعف تشکیلات خود در پناه بردن به خط مشی جدید می افزاید:
«ما در داخل، تشکیلات داریم، ولی نباید به هیچوجه، خون مردم بیگناه را هر روز بریختن بدهیم بدون آینکه اطمینان داشته باشیم به نتیجه می رسیم. موقعی که همه کادرها، نیروها از جمله ارتش، عشایر، مردم و دانشگاهیان آمادگی خود را پیدا نمایند، زمان براندازی فرا می رسد.»
طی سالهای ۵۹ تا ۶۴ تمامی عواملی که می توانست در موفقیت نهضت کار ساز باشد رو به ضعف گرائید و یا بطور کلی مضمحل شد.
در شرایط حاضر این گروهک در بعد داخلی اهتمام خود را در جهت ایجاد زمینه های نارضایتی و سلب اعتماد مردم نسبت به مسئولین نظام معطوف داشته و در بعد خارجی نیز، تلاش خود را بر هرچه فعال تر کردن دیپلماسی نهضت و برقراری تماس با مقامات آمریکایی و .... مجامع حقوق نظیر سازمان حقوق بشر و سازمان دفاع از آزادی زندانیان . . . متمرکز کرده است.
اهداف سیاسی نهضت مقاومت ملی
- برقراری رژیم سلطنتی براساس قانون اساسی دمکراتیک
- اهتمام در جهت ایجاد زمینه های جدایی دین از سیاست
- در روش اجرایی معتقد به سوسیال دمکراسی بوده و بر همین اساس اندیشه فلسفی سیاسی خود را در سه اصل مطرح میکند: الف – میهن دوستی ب – آزادی ح – سوسیالیسم
تشکیلات و سازماندهی
سازماندهی و تشکیلات نهضت مقاومت ملی در میان گروههای ضد انقلاب بویژه سلطنت طلبان بالنسبه از مکانیسم منسجم و پیچیده تری برخوردار است. این گروهک با سه شاخه نظامی – سیاسی، عشایری و شبکه مخفی، تمام تلاش خود را برپایه براندازی جمهوری اسلامی قرار داده است.
الف – شاخه نظامی
مهمترین زیر مجموعه نهضت، «شاخه نظامی» است که اکثر نیروهای کیفی نهضت در این شاخه بکار گمارده شده اند. این شاخه ابتدا به ریاست سرهنگ بنی عامری (سرکرده گروهک نقاب و مسئول شاخه نظامی کودتای نوژه در داخل کشور) کار خود را آغاز کرد و مدتی بعد وی به دلیل اختلافاتی که با بختیار پیدا کرد، از کار کناره گیری نمود و به جای وی یکی از امرای ارتش شاه بنام شهردار منصوب شد. وی تا کنون نیز در این سمت باقی است.
شاخه نظامی از بخشهای ذیل تشکیل شده است:
ارتش چریکی – براندازی – مبارزات مردمی
شاخه نظامی نهضت تا کنون در تعدادی از کشورها جسته و گریخته اقداماتی علیه ایران انجام داده است. لکن عمده فعالیت این شاخه در ترکیه متمرکز است. مسئولیت شاخه نظامی در پاکستان نیز به عهده سرهنگ نیک باقری بود که تلاش زیادی می کرد تا اشرار و خوانین شرق کشور را بیش از پیش مجهز و ارتباط آنان را با نهضت مستحکم سازد. وی پس از مدتی به علت اختلاف با شهردار کنار گذاشته شد – او یکی از عوامل کودتای نوژه بود – بجای وی یک سرگرد به ریاست این شاخه برگزیده شد. ولی مجددأ این انتصاب با شکست مواجه شد و شاخه نظامی در پاکستان عملأ فروپاشید.
در ترکیه مهمترین و حساس ترین شاخه نظامی و غیرنظامی نهضت مستقر بود و بعد از کودتای نافرجام نوژه و تشکیل نهضت، افرادی همچون سرهنگ عزیز مرادی مسئولیت این شاخه را برعهده داشتند. در این میان نقش مهم سرهنگ شاهوردی لو – معدوم - که فردی اطلاعاتی و پیچیده بود را نباید دستکم گرفت.
ولی در دوران سرهنگ معدوم عزیز مرادی، فعالیت شاخه نظامی در ترکیه به اوج خود رسید. زیرا مرادی ارتباط مناسبی با تعدادی از نظامیان داخل کشور داشت، که این امر امکان اخذ اخبار مهم و سری از وضعیت نظامی و غیرنظامی کشور را برایشان فراهم ساخته بود. بعدأ این افراد شناسایی و سدتگیر شدند.
عزیز مرادی به کمک عراق توانست طی سالهای ۶۳ تا ۶۵ بیشترین فعالیت نظامی را در داخل کشور داشته باشد که از آن جمله می توان به جاسوسی در جبهه، شهرها، ادارات دولتی، وارد کردن مواد منفجره به داخل کشور و بمب گذاری و ترور و طرح تخریب برخی از مناطق حساس اشاره نمود.
پس از آنکه سرهنگ بهروز شاهوردی لو و عزیز مرادی به ترتیب در تاریخ ۲۵/۴/۶۵ و ۲/۱۰/۶۵ در استانبول ترکیه به هلاکت رسیدند شاخه نظامی ترکیه بویژه با مرگ عزیز مرادی، دچار یک خلاء و سردرگمی برای اجرای عملیات شد. در این حال بنا بر تصمیم نهضت، سرهنگ احمد حامد منفرد به جای وی منصوب شد اما وی نیز به دلایل متعدد، ناکام ماند و بالاخره در تاریخ ۲/۸/۶۶ در استانبول به هلاکت رسید.
قابل ذکر است که ترکیه به دلیل وابستگی به آمریکا هموارده یکی از مهمترین پایگاههای نهضت مقاومت ملی به شمار می رفته است. کلیه خطوط ارتباطی و تشکیلاتی این کشور تقویت شده و تدارک عملیات برای محل مورد نظر از آنجا برنامه ریزی و پیگیری می شود. اگر چه امروزه این پایگاه، عملأ کارآیی سابق خود را برای جذب نیروها از دست داده است.
پایگاه بعدی گروه مزبور، کشور عراق است که یکی از مراکز مهم و پشتوانه های عملیاتی و راه نفوذ به داخل کشور محسوب می شد. در شرایط جنگ خلیج فارس فعالیت این پایگاه افت چشمگیری پیدا کرد و عملأ به صورت خنثی درآمد. اما در پی تیره شدن روابط ایران و عراق این پایگاه مجددأ فعالیت خود را از سر گرفت.
در حال حاضر شاخه مرکزی نظامی در پاریس به ریاست سرتیپ شهردار و با حضور سرهنگ هلاکو وحدت و یک سرهنگ دیگر اداره می شود.
شاخه سیاسی
شاخه سیاسی رکن بعدی نهضت باصطلاح مقاومت است و اهداف ذیل را تا کنون دنبال کرده است:
الف – طرح به اصطلاح دیدگاه و اندیشه رهبری نهضت در مورد رویدادهای سیاسی و ارائه خط مشی مبارزاتی به زیر مجموعه ها و هسته های مقاومت در داخل کشور
ب – معرفی نهضت و شخص بختیار به عنوان تنها آلترناتیو جمههوری اسلامی
ج – مطرح ساختن و ترویج فرهنگ باستانی ملی و تجدید حیات اندیشه های ناسیونالیستی
بخشی از وظایفی که این شاخه برعهده دارد عبارت است از: طرح و برنامه، ارتباطات، بودجه و مالی، تبلیغات و انتشارات، دانشجویان و جوانان و همچنین همآهنگی شاخه های خارج از کشور.
در حال حاضر شاخه سیاسی بدلیل ضعف کلی اپوریسیون و نیز تشدید اختلافات بین سران این شاخه، کارآیی لازم را ندارد.
شاخه عشایری
سومین رکن نهضت شاخه عشایری است که بختیار امید فراوانی به موفقت آن بسته بود. بختیار که خود یکی از خوانین ایل بختیاری محسوب و اقوام و خویشان منتسب به اودر ایل کم نبودند، بر سرمایه گذاری روی ایلات از خود اهتمام زیادی نشان می داد.
نهضت، شش بخش در این شاخه پیش بینی کرده بود:
الف) ایل بویراحمدی
ب) ایل قشقایی
ج) ایل بختیاری
د) طائفه بلوچ
هـ) اکراد
و) طوایف گیل (در استان گیلان)
علیرغم همه تلاشها شاخه عشایری نهضت تاثیر بسیار ناچیزی روی ایلات بختیاری و قشقایی و بویراحمدی داشته و در مناطقی مانند غرب، شمار و شرق کشور، نهضت اساسأ هیچگونه موفقیتی کسب نکرده است.
شبکه مخفی
وظیفه اصلی این شبکه ایجاد همآهنگی و ارائه خط مشی و تاکتیکهای مناسب به هسته های داخل کشور است. در رأس این شبکه «عبدالرحمن برومند» معدوم فرار داشت که توانست هسته های مخفی را در داخل کشور به تعداد زیادی گسترش داده و سازماندهی کند.
برومند به مدت چند سال بدلیل اختلاف به شهردار از کار کناره گیری کرد و مدتی پس از آنکه دوباره به کار بازگشت به هلاکت سید.
شبکه مخفی به بهره گیری از پایگاه نهضت در ترکیه توانست عناصر ضعیف النفس و فاسد و منفل را که به نحوی از انحأء از کشور خارج شده و یا فرار کرده بودند جذب کند و بدین وسیله در راه گسترش هرچه بیشتر تشکیلات و اقدامات ضد انقلابی علیه نظام گام بردارد.
عوامل اجرایی شبکه مخفی در دسته های سه تا هفت نفره سازماندهی می شدند و این هسته های بطور پراکنده و مجزا از یکدیگر توسط مسئول هسته با ترکیه و یا فرانسه مرتبط و خطوط و تاکتیکها را از این دو پایگاه دریافت مر کیدند.
شورای مرکزی
نهضت دارای یک شورای مرکزی یا تصمیم گیری است که حالت اجرایی ندارد. وظیفه اصلی این شورا تعیین خط مشی، اهداف و تاکتیکهای عملی این گروهک و همچنین عزل و نصب مسئولین شاخه ها، شبکه و دفاتر آن در کشورهای مختلف است.
این شورا در آغاز بدلیل برخورداری از ۳۳ شعبه در کشورهای مختلف، به شورای سی و سه موسوم شد. اما در حال حاضر کارآیی لازم را ندارد و تعداد اعضای آن نیز به میزان قابل توجهی تقلیل یافته است.
رهبر آینده نهضت مقاومت ملی
بنظر می رسد سرتیپ شهردار با توجه به سوابق قابل قبولی که نزد سازمان سیا دارد، می تواند یکی از کاندیدای مور نظر و مطرح برای جایگزینی بختیار تلقی شود.
وی مورد حمایت سازمان اطلاعاتی آمریکا است و زمانی که اعتراضات علیه او افزایش یافته بود، بختیار با حالت استیصال گفته بود کار از دست من خارج است، تعیض شهردادر در دست من نیست.
در حال حاضر او یکی از عناصر بسیار مهم در تشکیلات نهضت مقاومت در فرانسه است که کلیه عناصر نظامی وابسته به تشکیلات مذکور، چه در خارح و چه در داخل کشور، زیر نظر وی اداره می شوند.
شهردار، در سال ۱۳۳۰ به استخدام ارتش درآمد و از سال ۱۳۳۶ به دانشگاه نظامی رفته و در همان سال مرزبانی مرزهای جنوب شرقی کشور را به عهده گرفت و از این طریق با قاچاقچیان ارتباط برقرار کرد. در سال ۱۳۴۰ به منظور گذراندن دوره نظامی به آمریکا عزیمت کرد و در سال ۱۳۴۸ به سمت وابسته نظامی در آن کشور انتخاب شود. وی در همان سال آموزش دوره اطلاعات را به پایان رسانید.
شهردار از افسران بلند پاین رژیم منحوس پهلوی بوده که بدلیل وابستگی بیش از حد به آمریکا و شاه به درجات بالای نظامی دست یافت و ریاست دبیرستان نظام را نیز به عهده گرفت.
وی پس از انقلاب به آلمان گریخت و در سال ۱۳۶۲ توسط بختیار به فرماندهی شاخه نظامی در پاریس منصوب گردید.
شهردار سالها رئیس رکن دو ارتش بود و در زمینه های اطلاعاتی فعالیت داشت و به همین علت بختیار از وی برای بالا بردن کیفیت سیستم اطلاعاتی و نظامی شاخه نظامی نهضت استفاده می کرد.
کاندیدای احتمالی بعدی علی شاکری عضو شاخه سیاسی است که رادیو آمریکا در گزارشهای اخیر خود (بعد از مرگ بختیار) از وی بعنوان رئیس نهضت مقاومت ملی یاد می کند.