وكيل تسخیری جواب تلفن ما را نمیدهد: ماشاءالله كرمی، پدر محمدمهدی از روند بررسی پرونده پسرش میگويد
قضاوت در خصوص اينكه چه كسي گناهكار است و چه كسي گناهكار نيست، بر عهده قانون، قاضي و دستگاه قضايي است، اما ناخودآگاهِ جمعي جامعه مدام در حال داوري عملكردهاست. بايد توجه داشت، قانون حتي براي افرادي كه جرمي را مرتكب شدهاند، حقوقي تعريف كرده كه بايد مورد احترام قرار بگيرند. «اعتماد» از آغاز رخدادهاي پس از مرگ مهسا اميني در كنار انعكاس اخبار و ارايه تحليلهاي علمي مرتبط با حوادث اخير، تلاش كرده فرصتي را در اختيار خانوادههايي قرار دهد كه بنا به هر دليلي احساس ميكنند، نيازمند تريبوني هستند تا صدايشان را به گوش مسوولان برسانند. گفتوگو با ماشاءالله كرمي پدر محمدمهدي -پسري كه محكوم به اعدام شده- يكي از همين نمونههاست؛ پدري كه در نظرآباد استان البرز دستفروش دستمال كاغذي است و بر اساس گفتههاي خودش جز محمدمهدي تنها يك فرزند معلول دارد. ...
پدري كه احساس ميكند بعد از اعلام حكم اعدام براي فرزندش، مسوولان قضايي بايد صدايش را بشنوند و به خواستههايش توجه كنند. كرمي نسبت به عدم توجه وكيل تسخيري تعيين شده براي پروندهاش گلايه دارد و اعلام ميكند پس از صدور حكم اعدام براي اعتراض به حكم صادره يك هفته است با وكيل تسخيري پسرش تماس ميگيرد اما جواب تماسش داده نميشود.
«اعتماد» براي بررسي ابعاد گوناگون ماجرا گفتوگويي را با ماشاءالله، پدر و آقاسي وكيل تعييني خانواده كه اجازه دسترسي به پرونده را پيدا نكرده ترتيب داده تا به سهم خود به روند روشن شدن پرونده كمك كند. گفتني است، «اعتماد» آماده است، ديدگاه مسوولان پرونده را از جنبههاي گوناگون شنيده و آنها را هم بازتاب دهد.
آقا ماشاءالله، چرا دادگاه اجازه بررسي پرونده را به وكيل تعييني شما نداد؟
قبلا به ما گفته بودند، ميتوانيد وكيلي را تعيين كنيد، اما نهايتا اجازه ندادند. من به آقاي آقاسي زنگ زدم و ايشان خودشان به كرج آمدند. بعد از حضور وكيل، به ايشان اعلام شد، اجازه دسترسي به پرونده را ندارد. آقاي [...] هم كه وكيل تسخيري پسر ماست به ما گفتند، ميتوانيد وكيل انتخابي داشته باشيد. اما اجازه داده نشد. آقا پاي جان يك نوجوان در ميان است. آيا نبايد به خانواده متهم اجازه داده شود، وكيلي داشته باشند؟ موضوعاتي كه پسرم مطرح ميكند، بايد توسط وكيل بررسي شود. اما اجازه حضور وكيل را ندادهاند.
شما اهل كجا هستيد؟
ما از اقوام كرد هستيم. البته مادرم ترك است و پدرم كرد است. به خدا ما شيعه هستيم و كشورمان را دوست داريم.
هر جاي ايران كه باشيد هموطن ما و ايراني هستيد. دادگاه چه حكمي براي محمدمهدي داده است؟
محكوم به اعدام شده است. خودش چهارشنبه ساعت 2بعدازظهر به ما زنگ زد و گفت بابا حكمها را به ما دادهاند؛ حكم من اعدام است. پسرم گريه ميكرد و ميگفت به مامان چيزي نگو... مادرش وابستگي زيادي به مهدي دارد. پسرم ورزشكار است و هميشه تلاش ميكرد كه افتخار كسب كند. اگر اتفاقي براي مهدي بيفتد، زندگي ما هم به پايان ميرسد. به آقاي آصف حسيني گفتم، تو رو خدا دوبار، حبس ابد به بچه من بدهيد، اما او را اعدام نكنيد. پسر من چندين قهرماني كشور در رشته كاراته دارد.
من دستفروش هستم و با نان كارگري او را بزرگ كردهام. همه آشنايان، همسايگان و همكارانم ميدانند من دستفروشي ميكردم تا اين پسر بتواند يك روپايي ورزشي بگيرد و افتخارآفريني كند. من نميدانم امروز دادم را به كجا ببرم. روزي كه مهدي دستگير شد، كفش كالج و شلوار راسته پوشيده بود. مگر با اين تيپ كسي به تظاهرات ميرود؟
چه اتفاقي افتاد كه مهدي وارد تجمعات اعتراضي شد؟
خودش در فيلمي كه از او منتشر شده ميگويد، براي مراسم چهلم حديث نجفي رفته اما اين حركت ناگهان به اعتراضات شديد ختم شد. به خدا به پير به پيغمبر بچه من بيگناه است. به مسوول پرونده گفتم اين حكم را به بچه من نده، اين بچه بيگناه است. به من گفتند، «شما راضي هستي حكم خدا و پيغمبر را زير سوال ببرم؟» به او پاسخ دادم كه نه، اگر حكم خدا و پيغمبر اين است كه بچه من اعدام شود. حلال خدا و پيغمبر باشد. نخواستم... انگار اين بچه را نداشتم. چه ميتوانستم بگويم؟ وقتي ما را در برابر خدا و پيغمبر ميگذارند. مدتهاست كه سركار نرفتهام، من دستفروشي ميكنم و دستمال كاغذي ميفروشم. صبح ميروم دادگاه و زندان و بعد در كوچهها بيهدف راه ميروم. امروز صبح رفتم زندان، ناظر و داديار زندان نبودند. به من گفتند اگر پروندهات مربوط به اعتراضات است، اينجا نيا. جوابت را نميدهند. هر شب نگرانم كه خبر اعدام بچهام را به من برسانند. اميدم نااميد شده. تو رو خدا اگر دستتان به جايي و مسوولي ميرسد، صداي ما را برسانيد، ما ضعيف هستيم و در اين دنيا كسي را نداريم. بچه من بيگناه است و آدمكش نيست. حكم بچهام را دادهاند و هر لحظه ممكن است، حكم را اجرا كنند.
وكيل تسخيري كمكي به پرونده نكرده است؟آيا به حكم اعتراض كردهايد؟
به ما گفتند ميتوانيد به حكم اعتراض كنيد. يك هفته است به آقاي [...] وكيلي كه قوه قضاييه تعيين كرده، زنگ ميزنم، حتي جوابم را نميدهد. اين آقاي وكيل حتي حاضر نشد، آدرس دفتر خود را به من بدهد. از ايشان خواستم اجازه بده من پيش شما بيايم، حرفهايي كه پسرم به من زده را به شما بگويم ثبت كنيد، در پرونده بگذاريد. عكس مدالهاي پسرم را گرفتم كه در پرونده بگذارد. يك استشهاد هم از مسجد محل گرفتم اما هنوز نتوانستهام روي پرونده بگذارم، شايد خدا خواست و در ديوان، حكم اعدام به حبس بدل شد. به خدا قسم اين روزها زندگي نداريم (بغض ماشاءالله ميشكند و اشك ميريزد) . به هر كس ميگويم، ميگويد، پرونده امنيتي است، ولش كن. 2هزار نفر در اعتراضات چهلم حديث نجفي حضور داشتهاند، جرم همه را به روي پرونده پسر من آوار كردهاند.
خود مهدي چه ميگويد. جرمش را قبول دارد؟
از او ميپرسم، مهدي، جانِ من اين كارها را تو كردهاي؟ ميگويد، به خدا بابا، قسم به دستان پينه بسته تو كه من اين كارها را نكردهام. اما براي حكم اعدام، آيا جز اعتراف نياز به سند و مدركي نيست؟ آيا نبايد اين جزييات بررسي شود. من اصلا نميدانم اينكه با شما صحبت ميكنم، درست است؟
اميدوارم عدالت هر چه كه هست براي شما و خانواده شما جاري و ساري شود.
خدايي اگر هست كه حتما هست از آدمهاي بدبختي مثل ما، حفاظت كنه. ما هيچ كس را نداريم و به خدا پناه ميبريم. نميدانم چه بايد بكنم. مادر مهدي شب و روز گريه ميكند و آه ميكشد. اما دستمان به جايي بند نيست.
گفتني است خبرنگار ما روز گذشته بارها با وكيل تسخيري مهدي تماس گرفت تا نظرات ايشان درباره پرونده را منعكس كند كه علي رغم وعدههاي آقاي وكيل اين ارتباط برقرار نشد.