بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
ترویج مدارا و عدالت به کمک دانش و تفاهم
قربانیان و شاهدان

نامه ارس امیری لاریجانی خطاب به رئیس قوه قضاییه

ارس امیری
بنیاد عبدالرحمن برومند
۲۳ تیر ۱۳۹۸
نامه

بسمه تعالی

جناب آقای دکتر سید ابراهیم رئیسی ریاست محترم قوه قضائیه

با سلام؛ اینجانب ارس امیری لاریجانی (خاتمی)، در تاریخ 23 اردیبهشت 1398 پس از حدود ده ماه و نیم

بازداشت موقت و پس از گذشت سه ماه از آخرین جلسه رسیدگی ،به اتهام اداره و تشکیل گروه و شبکه برانداز از سوی وزارت اطلاعات، در شعبه 15 دادگاه انقلاب تهران به ده سال حبس محکوم شدم. حال با توجه به

چگونگی طی مراحل رسیدگی به پروندهام و اقدامات خلاف قانون صورت پذیرفته و همچنین اهانتهای وارده به خود و خانوادهام، این نامه را برای حضرتعالی مینویسم و درخواست پیگیری و رسیدگی توسط شما را دارم. جهت استحضار حضرتعالی روند تشکیل این پرونده به عرض می رسد:

1. دستگیری در مورخ 23 اسفند 1396 در خیابان توسط ماموران وزارت اطلاعات و بازجویی در هتل استقلال و نهایتاً انتقال به بازداشتگاه 209 زندان اوین و صدور قرار وثیقه 70 میلیونی از سوی بازپرس کشیک که باوجود واریز مبلغ وثیقه تعیینی، آزاد نشدم و در توضیح چرائی آن گفته شد که صدور قرار وثیقه اشتباه بوده است .

2. ایراد اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق اجتماع و تبانی و در ادامه عضویت در گروه غیر قانونی موضوع ماده 499 قانون مجازات اسلامی و بازداشت به مدت 69 روز در سلول انفرادی بند 209 زندان اوین که 30 روز آن را به صورت تنها در سلول بودم. بازجوئیهای من در زمان بازداشت جز مدت کوتاهی، صبح و عصر پیوسته ادامه داشت.

3. آزادی در 31 اردیبهشت 97 با قرار وثیقه 500 میلیون تومانی

4. بازداشت مجدد در تاریخ 18 شهریور 97 و ایراد اتهام تشکیل و اداره گروه غیر قانونی موضوع ماده

498 قانون مجازات اسلامی و تشدید قرار وثیقه به قرار بازداشت از سوی بازپرس شعبه اول دادسرای امنیت و اعزام مستقیم از دادسرا به بند عمومی زندان اوین

5. ارجاع پرونده به شعبه 15 دادگاه انقلاب تهران و تشکیل دو جلسه رسیدگی در دی و اسفند 97

6. صدور و ابلاغ حکم ده سال حبس در تاریخ 23 اردیبهشت 98 پس از گذشت 75روز از آخرین جلسه رسیدگی به پرونده به اتهام تشکیل و اداره گروه غیر قانونی موضوع ماده 498 قانون مجازات اسلامی

جناب آقای دکتر رئیسی؛ من تنها تابعیت کشور عزیزم ایران را داشته و افتخار میکنم در خانوادهای هنردوست بزرگ شدهام و علاقه به هنر را در مراحل مختلف زندگی به شکلهای گوناگون دنبال کردهام.

در رشته مدیریت فرهنگ و هنری دانشگاه سوره (تهران) تحصیل کرده و جهت ادامه تحصیل در همین رشته در سال 1386 به انگلیس مهاجرت کردم. پس از پایان مقطع لیسانس در سال 1388، به مدت 5 سال به طور مستقل در زمینه ارائه هنر تجسمی و نوشتن نقد و ترجمه در انگلیس فعالیت داشتم. در سال 1392 از طریق آگهی استخدام برای شغل "مسئول هنری ایران" در بریتیش کانسیل (شورای فرهنگی انگلیس) به عنوان نهادی معتبر و بینالمللی در زمینه فرهنگ، اقدام کردم و پس از مصاحبه استخدام شدم و این موقعیت کاری را فرصتی برای امرار معاش از طریق رشته خودم ،امکان ادامه اقامت در انگلیس و ارایه هنر کشورم میدانستم.

بریتیش کانسیل نهاد رسمی دولت انگلیس برای روابط بینالمللی فرهنگی است که تا سال 1387 در ایران به طور رسمی دفتر داشته است. گروه ایران (بخش ایران) بریتیش کانسیل در دفتر لندن شامل حوزههای هنر، آموزش زبان انگلیسی و دیجیتال میشود و توسط مدیرکل ایران و مدیر کل منطقه آسیای جنوبی بریتیش کانسیل مدیریت میشد و موکداً بیان می دارم اینجانب هیچ نقشی در تشکیل یا اداره آن نداشتهام و تنها به عنوان یک کارمند عادی (پایین ترین سطح کاری) و از طریق آگهی استخدام مشغول به فعالیت در این نهاد شدم.

در این سالها حداقل سالی یک بار برای دیدار خانواده و دوستانم به ایران سفر میکردم، در سفر آخرم به ایران که به دلیل وضعیت بحرانی سلامت مادربزرگم بود ،شبی که قصد برگشت به لندن در مورخ 23 اسفند 1396 داشتم، در خیابان توسط ماموران وزارت اطلاعات دستگیر شدم. از همان شب دستگیریم، علت دستگیری من، شغلم در بریتیش کانسیل عنوان شد. کلیه بازجوئیها در همین رابطه بود و کارشناسان پرونده متذکر شدند که مسئله نه من، بلکه بریتیش کانسیل است که ایران مایل به ادامه فعالیت آن نیست.

جناب آقای دکتر رئیسی؛ من چیزی برای پنهانکردن نداشته و ندارم، چه در مورد برنامههای هنری که در آنها نقش داشتم و چه نگاهام به هنر و فرهنگ و مسائل آن در جوامع سرمایهداری .به دفعات در طی بازجوئیهای بازداشت اولم (از تاریخ 23/12/96 لغایت 31/2/97) و نهایتاً در شب آزادیام، کارشناسان پرونده اعلام داشتند که قصد و نیت من مبنی بر خدمت به هنر کشورم و هنرمندان، تعهدم به کشورم و صداقتم، بسیار روشن است.

پس از آزادی با قرار وثیقه 500 میلیون تومانی در خرداد 1397 بازجویان پرونده با اینجانب تماس میگرفتند ،

در سومین دیدارم، درخواست صریح آنها مبنی بر همکاری را رد کردم و بیان کردم که فقط میتوانم در رشته تخصصی خودم و به طور رسمی کار کنم و نه هیچ کار دیگری. کمی پس از جلسه آخر با کارشناسان پرونده، آقای قناعتکار ،بازپرس پرونده (شعبه یک دادسرای ناحیه 33 تهران) بنده را فراخواندند و در سومین جلسه بازپرسی اتهام جدید «اداره و تشکیل شبکه براندازی نظام» موضوع ماده 498 قانون مجازات اسلامی را به اینجانب ابلاغ و تفهیم کردند و با این توجیه که احتمال فرار من از کشور وجود دارد، با تشدید قرار وثیقه به قرار بازداشت از شعبه اول دادسرای اوین مستقیماً به بند عمومی زندان اوین فرستاده شدم.

نهایتاً پرونده به شعبه 15 دادگاه انقلاب ارجاع گردید. متاسفانه بر خلاف قانون، وکیل معرفی شده از سوی اینجانب مورد قبول رییس شعبه 15 دادگاه انقلاب تهران (قاضی صلواتی) قرار نگرفت و اینجانب مجبور به انتخاب وکیل دیگری شدم که البته پیش از رسیدگی و صدور حکم تنها یک نوبت اجازه ملاقات با وکیل به اینجانب داده شد و حتی در دو جلسه رسیدگی به پرونده در شعبه 15 دادگاه انقلاب نیز صرفاً اجازه تحویل لایحه از سوی قاضی صلواتی به وکیل اینجانب داده شد. علیرغم رسیدگی به پروندهام در دی و اسفند 97 تا حدود سه ماه پس از پایان رسیدگی حکمی صادر نگردید و در پیگیریهای خانواده ام علت این تاخیر طولانی وجود ملاحظات امنیتی در صدور حکم مطرح میشد. نهایتاً با گذشت 75 روز از تاریخ رسیدگی به پرونده ،در تاریخ 23/اردیبهشت/98 حکم صادره به اینجانب ابلاغ گردید.

با وجود دفاعیات صادقانه اینجانب و رد هرگونه اتهامی مبنی بر اقدام یا قصد براندازانه و یا مخالف نظام و علیرغم عدم ارائه هیچگونه مدرکی از جانب دادگاه درخصوص اتهام وارده و به صرف کار در بریتیش کانسیل، اشد مجازات ممکن یعنی ده سال حبس به بنده ابلاغ شد.

در اقدامی عجیب در روز ابلاغ حکم و پیش از رسیدن من از دادگاه به زندان و نیز پیش از ابلاغ حکم به وکیلم ،خبر حکم ده ساله با تغییر عنوان اتهامی به جاسوسی توسط سخنگوی قوه قضائیه در رسانه ملی اعلام شد و در کمال ناباوری مرا مرتبط با دستگاههای اطلاعاتی انگلیس و عامل شبیخون فرهنگی معرفی کردند! باور چنین سخنی از سوی سخنگوی قوه قضائیه کشورم و تحریف محتوی و عنوان اتهامی هنوز برای من، اعضای خانواده و عزیزانم غیر قابل هضم است. نه تنها تلاشهای من برای ارائه هنر کشورم نادیده گرفته میشود و نه تنها آنچه من انجام نداده و یا اتفاق نیفتاده است (در زمینه هنر) مصداق اتهام سنگینی چون تشکیل و اداره گروه برانداز علیه نظام جمهوری اسلامی ایران قرار میگیرد، بلکه آبرو و حیثیت من و خانوادهام در رسانه ملی با بیان موارد و مسائل غیرواقعی که کوچکترین پایه و یا نشانهای در واقعیت ندارند، از بین می رود .

اولاً: چگونه ممکن است ارائه هنر ایران مصداق براندازی نظام و بنا بر گفته سخنگوی قوه قضائیه جاسوسی باشد؟!

ثانیاً: چگونه کارکردن در نهاد رسمی دولت انگلیس که نه تنها دولت متخاصم نیست بلکه بالاترین سطح سیاسی در روابط دیپلماتیک و اقتصادی با ایران را دارد، همکاری با سرویسهای اطلاعاتی انگلیس دانسته شده است؟!

ثالثاً: بنا بر چه مدرک و منطقی ارایه هنر کشورم در کشوری دیگر نفوذ فرهنگی است؟ نه تنها برخی از مواردی که در حکم به عنوان مصداق جرم آورده شده، کاملاً خلاف واقع بودند بلکه برخی دیگر صرفاً ایده برنامههای هنری بودند که هرگز اجرا نشدهاند؟! به نظر می رسد آنچه از نظر مرجع رسیدگی کننده اهمیتی نداشته، واقعیت موجود در پرونده بوده است و دفاعیات من هرگز شنیده نشدهاند، درنتیجه ایراد هر اتهامی بدون هیچ پشتوانه، سند و مدرکی ممکن است!!

رابعاً: چرا و چگونه در رسانه ملی و از سوی سخنگوی قوه قضائیه سفرهای شخصی من برای دیدار خانواده با پاسپورت رسمی با نام "ارس امیری لاریجانی"، «ماموریت ویژه» تعبیر میشود؟؟ در حالیکه حتی در حکم سنگین دادگاه نیز چنین اتهامی وجود نداشته است؟؟

متاسفانه عکسالعمل قوه قضائیه پس از ابلاغ حکم نمک بر زخم بوده است، نه تنها عنوان اتهامی در سخنان آقای اسماعیلی جاسوسی اعلام شد بلکه مسائل و تهمتهائی که نه در بازجوئیها مطرح شدند و نه در جلسات دادگاه و نه در حکم صادره و کوچکترین نشانهای از واقعیت ندارند، به بنده نسبت دادهاند؟؟ چه کسی پاسخگوی این حد از کذب و اهانت است؟

جناب آقای رئیسی؛ در پایان از جنابعالی که به عنوان رئیس دستگاه قضایی نماد احقاق حق و جلوگیری از تضییع حق می باشید با عنایت به موارد فوق و نکاتی که ذیلاً به عرض می رسانم تقاضای رسیدگی و احقاق حقوق و برقراری عدالت را دارم:

1) بنده تنها تابعیت ایرانی داشته و صرفاً به عنوان کارمند امور هنری ایران در بریتیشکانسیل بودم و مدیریت، تصمیمگیریها و خط مشیها به عهده مدیرکل ایران و مدیران منطقه و مالی بریتیش کانسیل بوده است.

2) عنصر مادی در جرم موضوع ماده ٤٩٨ قانون مجازات اسلامی "تشكیل یا اداره گروه به قصد برهم زدن امنیت كشور" است. جدای از بحث اثبات قصد برهم زدن امنیت كشور، با توجه به صراحت ماده 498 قانون مجازات اسلامی دستگاه قضایی كشور باید مشخص كند جرم اینجانب بر اساس این ماده تشكیل یا اداره کدام دسته، گروه یا سازمان است؟ بریتیش كانسیل ؟ یا بخش ایران بریتیش كانسیل؟ بریتیش کانسیل نهادی صد

درصد دولتی و وابسته به دولت انگلیس می باشد که 85 سال پیش ( 1934 میلادی) تشکیل و بخش مربوط به ایران آن 77 سال پیش( 1942 میلادی) شروع به فعالیت نموده است. حال مشخص نیست بر اساس کدام دلیل و منطق و استدلال حقوقی اینجانب به عنوان تشکیل دهنده یا اداره کننده نهادی که بیش از 50 سال قبل از تولد من فعال بوده است (بخش ایران بریتیش کانسیل بیش از40 سال قبل از تولد من تشکیل گردیده است)، معرفی شده و فعالیتم در این نهاد دولتی انگلیس مصداق جرم موضوع ماده 498 قانون مجازات اسلامی قلمداد شده است؟ درحالیکه اینجانب تنها كارمندی عادی در بخش ایران بریتیش کانسیل بودم و هیچ فردی ذیل چارت كاری اینجانب فعالیت نداشته است كه حتی امكان اطلاق اداره گروه دو نفره هم وجود داشته باشد!

3) من نسبت به حساسیتهای کشورم آگاه بودم و در حفظ ارزشها و رعایت آنها مسئولانه برخورد میکردم و برخلاف آنچه در حکم آمده است، هیچگاه در حوزه برابری جنسیتی فعالیتی نداشتهام .

4) بنده به اطلاعات طبقهبندیشده و محرمانه دسترسی نداشتم و تمام اطلاعات کاری اینجانب چیزی جز اسامی برخی از هنرمندان ،مدیران هنری، مراکز هنری و ایمیل آنها نبوده است.

5) برخلاف القای اقدامات مخفیانه از سوی اینجانب با اسم مستعار، آنچه تحت عنوان "اسم مستعار" و به عنوان اقدام مجرمانه اعلام گردیده است صرفاً امری اداری و طبق درخواست مدیر کل بخش ایران بریتیش کانسیل بوده است و تمامی مکاتبات من با نام خودم (ارس) و نام خانوادگی مادرم (خاتمی) انجام میشد و البته در همه مکاتبات با هنرمندان ایران، بنده نام خانوادگی پدرم (امیری) را نیز ذکر میکردم و اتهام ورود به ایران با اسم مستعار و اقدامات

مخفیانه از سوی اینجانب که توسط سخنگوی قوه قضائیه مطرح گردیده است، کذب محض بوده و تمامی سفرهایی که به ایران داشتهام به قصد ملاقات با خانواده و با پاسپورت قانونی و نام ارس امیری لاریجانی انجام شده است و تمامی هنرمندان و مسئولینی که در ایران با آنها ارتباطی در زمینه هنر ایران داشتهام از جمله آقایان بهرام جمالی ،مهدی شفیعی، فرزاد طالبی و مهرداد رایانی

(در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) من را به نام ارس امیری میشناسند.

لازم به ذکر است "بریتیش کانسیل" از آوریل 2019 (فروردین 98) فعالیت خود در خصوص هنر ایران را بطور کامل تعطیل کرده است.      

با سپاس                                                                                          

ارس امیری لاریجانی